جامعه احسن در گرو توجه به ارزش والای زن
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، از دیدگاه قرآن کریم نخستین زندگی اجتماعی بشریت با خلقت همزمان یک مرد و زن که زوج و همسر یکدیگر بودهاند، آغاز و از نسل این دو، حیات جامعه بشری گسترش یافت. همانگونه که کتابالله میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا؛ ای مردم بترسید از پروردگارتان، آن که، شما را از یک تن بیافرید و از آن یک تن همسر او را و از آن دو ، مردان و زنان بسیار پدید آورد و بترسید از آن خدایی که با سوگند به نام او از یکدیگر چیزی میخواهید و زنهار از خویشاوندان مبُرید. هر آینه خدا مراقب شماست.»(1)
در ابتدای زندگی جمعی بشر، هدایت فطری و پیوندهای طبیعی، غریزی و احساسی در تنظیم روابط جوامع انسانی با یکدیگر کافی بوده و به تشریح، تنظیم قوانین و ضابطههای رفتاری در تعامل اجتماعی نیاز مبرم نبود. ولی با گذر زمان و وسعت حیات بشر که متأثر از پیوندهای طبیعی و محبتهای خانوادگی رو به ضعف و سستی قرار گرفت و دیدی بد همراه با تخیلات و اوهام بر سرشت سالم و ذاتی انسانها غلبه و همزیستی مسالمت آمیز به جنگ و جدل و افراط در زیاده خواهی بشر مبدل گشت؛ بنابراین لزوم نظم دادن قوانین و مقرراتی که روابط اعضای جامعه بشری را سامان ببخشد، ایجاد شد.
قرآن در اینباره میفرماید: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ مردم یک امت بودند، پس خدا پیامبران بشارت دهنده و ترساننده را، بفرستاد و بر آنها کتاب بر حق نازل کرد تا آن کتاب در آنچه مردم اختلاف دارند میانشان حکم کند، ولی جز کسانی که کتاب بر آنها نازل شده و حجتها آشکار گشته بود از روی حسدی که نسبت به هم می ورزیدند در آن اختلاف نکردند و خدا مؤمنان را به اراده خود در آن حقیقتی که اختلاف می کردند راه نمود، که خدا هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت میکند.» (2)
بر اساس این آیه مبارکه، انسانها در راه زندگی جمعی، سه دوره را پیمودهاند؛ دوره نخست، دورهای که اکثریت انسانها یک امت واحد بودهاند و زندگی مسالمت آمیز داشتهاند. دوره دوم، دورهای که زمینههای اختلاف پدید آمد و انسانها به درگیری و جدل پرداختند. دوره سوم، دوره حاکم شدن قوانین زیست جمعی و معیارهای حقوقی.
بخشی از قوانین و مقررات دوره حیات جمعی و قانونمندی انسان به تشخیص ملاکها، شیوهها، باید و نبایدهای رفتار طرفین یعنی همان مرد و زن که دو گروه اصیل بنیانگذار در پایهگذاری زندگی اجتماعی انسان به شمار میروند، اختصاص دارد. روابط دو طرفه مردان و زنان در سه حالت قرار دارد؛ حالت نخست، نقش مادری و پدری که از ازل با تقسیم و تدبیر سرشت صورت پذیرفته و انسان جایی برای اراده و انتخاب باقی نگذاشته است. حالت دوم، عقل و اندیشه انسانی است که در قالب آداب و آیینهای قبایل، طوایف و ملل گوناگون رشد یافته است. حالت سوم، قوانینی است که به وسیله انبیای دریافت شده و در اختیار انسان قرار گرفته است.
در میان ادیان الهی، اسلام نظام معاشرتی ویژهای در روابط مردان و زنان در دو حوزه اجتماع و نهاد خانواده تقسیمبندی کرده است که از سویی بر اصل انسان شناختی قرآن و اسلام استوار است و از سوی دیگر ناظر بر اهدافی است که اسلام برای اصیلترین و بنیادیترین نهاد اجتماعی و خانواده ترسیم میکند.
در قرآن کریم مبانی معاشرت مردان و زنان در آیاتی چند بر همسانی مرد و زن در ابعاد گوناگون تأکید دارد که از جمله زمینههای زیر را میتوان برشمرد؛
نخست، همسانی در فطرت قرآن مجید، زنان و مردان را دو گروه از انسان میشناسد که از اصل و ذات یگانه آفریده شدهاند. در آموزههای قرآنی انسانیت یک نوع است؛ بدین منظور که جنسیت نقشی در کاستی و یا افزونی انسان بودن ندارد و هر دو در پیشگاه پروردگار متعال یکسان هستند. «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها؛ شما مردم را از یک جان آفرید و همسر او را از همان جان آفرید.»(3) آیه دیگر میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا...؛ اوست خداوندی که شما را از یک جان آفرید و از همان جان همسر او را بیافرید.»(4)
دوم، همسانی در ذات انسانی از دیدگاه قرآن کریم دارای ذات مشمول بر گرایشهای فطری خاص هستند. قرآن در اینباره میفرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ؛ سرشت خدایی همان که جان مردم را بر آن سرشت، برای سرشت و آفرینش خدایی، دگرگونی رخ نمیدهد.»(5)
واژه(ناس) اگر محدودیتی بر آن نباشد، تمامی انسانها را با هر صفت و ویژگی در بر میگیرد. در آیه مبارکه به دلیل اینکه علامت و نشانهای برای پی بردن به اراده فرد یا گروه معینی وجود ندارد، هدف از آن همه انسانها از زن و مرد هستند. چنانکه زمانی زن و مرد در ذات ابتدایی شبیه به هم باشند، در گرایشهای فطری چون گرایش به رشد، پیشرفت، تعالی، حقیقتجویی، خلاقیت، دوست داشتن و یکتاپرستی که در مجموع سرشت خاص انسانی است، همسان و یکسان خواهند بود.
سوم، همسانی در سبک و سیاق انسانی، همان اندیشهورزی و تعقل است که مهمترین شاخصه انسانی شناخته شده است. قرآن میفرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لاَیَعْقِلُونَ؛ به یقین کسانی که اندیشه به کار نمیبندند، بدترین حیواناتاند.»(6) در آیه دیگر نیز میفرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَیَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَیُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَیَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ...؛ به یقین ما شمار بسیاری از جن و انس را برای آتش دوزخ آفریدهایم، آنان که دل دارند و نمیفهمند، چشم دارند و نمیبینند، گوش دارند و نمیشنوند، آنان بسا چارپایان، بل گمراهترند، آنان همان بی خبراناند.»(7)
چهارم، زنان و مردان در بهرهمندی از مبدأ این شاخصه انسانی(فؤاد) سهم یکسان و برابری دارند. آنجایی که قرآن میفرماید: «قُلْ هُوَ الَّذِی أَنشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ؛ بگو: اوست که شما را پدید آورد و برای شما گوش و چشمان و دلها قرار داد.»(8) یا در آیه دیگر تأکید میکند: «وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ؛ و خدا شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد، با آن که هیچ نمیدانستید و برای شما گوش و چشمان و دلها قرار داد.»(9)
عبدالرحمان بن خلدون(م ـ 808 ه.ق) در مفهوم و معنای «افئدة» در دو آیه یاد شده مینویسد: «باید دانست که خدا ـ سبحانه و تعالی ـ بشر را از دیگر جانوران به اندیشه متمایز ساخته و این اندیشه را مبدأ کمال و نهایت فضیلت و شرف او بر کائنات قرار داده و معنای افئده در گفتار خدای تعالی همین اندیشه است.»(10) علامه طبرسی(م ـ 548 ه.ق) نیز افئده را جمع فؤاد و به معنای مرکز اندیشه و معرفت میشناسد و مینویسد: «و جَعلَ لکم السَمعَ و الأبصار و الأفئدة أی تفضل علیکم بالحواس الصحیحة التی هی طرقٌ إلی العلم بالمُدرَکات، و تفضَّل علیکم بالقلوب التی تفقهون بها الأشیاء إذ هی محلُّ المَعارف؛ به شما حواس صحیح و درستی بخشید که مجاری آگاهی به امور درک شدنی است و قلبهایی که به وسیله آنها اشیا را درک میکنید، چه این که قلب، جایگاه دانشها و آگاهیهاست.»(11)
در آیه پنجم سوره مبارکه نسا نیز از سپردن اموال به سفیهان نهی و حق تصرف در مال از افراد سفیه سلب شده است: «وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ...»، «سفیه» چنان که زبان شناسان عرب، چون راغب اصفهانی میگویند: «فرد سبک مغز و کم عقل است.»(12)
از سوی دیگر، قرآن این صلاحیتها و حقوق مالی را برای زنان ثابت میشمارد. این موضوع نشانگر آن است که قرآن، زنان را همانند مردان دارای جنبه عقلانی میشناسد و بر اساس همین نگرش، مسؤولیتها و صلاحیتهایی را که میزان بهرهوری از عقل در واگذاری آن مسؤولیتها و صلاحیتها دخالت دارد، برای زنان محفوظ و مسلم میشمارد. از جمله حق مالکیت و تصرف در اموال که در اینباره میفرماید: «لِلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ؛ مردان را از آنچه کسب میکنند و به دست میآورند، بهرهای است و زنان را نیز از آنچه کسب میکنند و به دست میآورند، بهرهای.»(13) این آیه مبارکه همان سان که مردان را مالک و صاحب اختیار محصول و فرآوردههای کارشان میشمارد، زنان را نیز مالک نتیجه کار و کوشش اقتصادیشان میشناسد.
در آیه 7 سوره مبارکه نسا میخوانیم: «لِلْرِجَالِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلْنِسَاءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ؛ مردان را از مالی که پدر و یا خویشاوندان - بعد از مرگ خویش - بر جای مینهند، بهرهای است و زنان را نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود برجای میگذارند، بهرهای است.»
تفاوتهای مرد و زن
هر کدام از این دو موجود دارای استعدادها، وظایف و حقوقی هستند که بسته به نوع آفرینش به هر کدام تعلق میگیرد. دستگاه آفرینش زن را مادر و مرد را پدر مینامد. طبیعت و مسؤولیت زن عاطفه و از سویی دیگر طبیعت و مسؤولیت مرد قدرت است. «ویل دورانت» در تقسیم طبیعی وظایف و مسؤولیتهای مردان و زنان مینویسد: «کار خاص زنان خدمت به بقای نوع است و کار ویژه مرد، خدمت به زن و کودک. ممکن است کارهای دیگری هم داشته باشند، ولی همه از روی حکمت و تدبیر، تابع این دو کار اساسی گشته است. این مقاصد اساسی و نیمه آگاهانهای است که طبیعت معنای انسان و سعادت را در آن نهفته است.»(14)
قرآن نیز از تفاوتهای طبیعی مردان و زنان که مبنا و اساس حقوق و وظایف آن دو در عرصه زندگی شده، چنین سخن میگوید: «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً؛ و انسان را نسبت به پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و بار برداشتن و از شیر گرفتن او سی ماه است، تا آن گاه که به رشد کامل خود و به چهل سال برسد.»(15)
اهداف بنیادین نهاد خانواده
پایان و سرنوشت خلقت زن و مرد چیست؟
از دیدگاه قرآن دو هدف در پاسخ به این پرسش وجود دارد؛ پاسخ نخست، گسترش و بقای نسل انسانی است. پدیدههای جهان خلقت، پس از نخستین جرقه وجود که برای ما انسانها رازی سر به مهر است. نظم یافته و هر مخلوقی پس از ورود به این نظام به زنجیره هستی میپیوندد. قرآن کریم میفرماید: «...رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى»(16) بشریت نیز پس از آفرینش ابداعی نخستین زن و مرد، نظام ویژه خود را در گسترش و بقای نوع، بر اساس دو قاعده زنان و مردان بازیافتهاند. قرآن کریم سامانمند شدن گسترش و فزونی نسل انسانی را از جمله اهداف زوج آفرینی انسان برمیشمارد و میفرماید: «فَاطِرُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ جَعَلَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجاً یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ؛ دید آورنده آسمانها و زمین، برای شما از جنس خودتان همسرانی آفریده و از چارپایان نیز جفتها، تا بر شمار شما بیفزاید.»(17)
بخش نخست این آیه مبارکه یعنی «فَاطِرُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ» آغاز ابداعی و بدون الگو و پیشینه خلقت از سوی آفریدگار را بیان میداردغ اما جمله دوم، یعنی «جَعَلَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً... یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ...» از مرحله سامانمندی و نظام یابی دستگاه آفرینش در قلمرو انسانها و حیوانات سخن میگوید. سامان و نظامی که از رهگذر آفرینش دو جنسیتی انسانها و چارپایان شکل یافته است. جارالله محمود بن عمر زمخشری(467 ـ 528 ه.ق) در تفسیر این آیه مینویسد: «(جعل لکم)، یعنی آفرید برای شما، از جنس خود شما مردمان، زوجهایی تا بیفزاید شما را. گفته میشود: «ذرأ الخلق»؛ یعنی پراکنده ساخت و بر شمارشان افزود. «فیه» یعنی در این تدبیر، آفرینش جفت هم نوع برای انسانها و چارپایان، هدف آن است که از جنس نر و ماده زاد و ولد و افزایش نسل صورت پذیرد.» اگر پرسیده شود: چرا خداوند نگفته است «یذرؤکم به» پاسخ داده میشود که ـ این تعبیر کنایه است ـ گویی این تدبیر به مثابه معدن و منبع گسترش و تکثیر نسل است.»(18)
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان مینویسد: «برای شما از جنس خودتان همسر آفرید؛ یعنی از راه آفرینش نر و ماده که با ازدواج آن دو با یکدیگر کار زاد و ولد، ادامه نسل و افزایش افراد اتمام میپذیرد.» (19)
پاسخ دوم، تشکیل مکانی امن برای حیات انسان است. مهیا کردن کانونی برای آسایش و آرامش برای دو جنس زن و مرد دومین هدف خلقت انسان از دیدگاه قرآن کریم است. قرآن نیز میفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَرَحْمَةً؛ و از نشانههای او [خدا] است که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آرام گیرید.»(20)
در قرآن سه موضوع مایه آرامش شمرده شده است؛ نخست، تاریکی شب که خدا میفرماید: «و جعل الیل سکناً؛ و خداوند شب را مایه سکونت شما قرار داد.» دوم، خانههای مسکونی که در قرآن آمده: «و الله جعل لکم من بیوتکم سکناً؛ و خداوند خانه های مسکونی شما را مایه آرامشتان قرار داد.» و سوم، ازدواج و همسران یک دل.
راز دو طرفه مردان و زنان
اندیشمندان غرب زده و مکتبهای غربی بر این باورند که راز دو طرفه، کشش و جاذبه مرد و زن از سوی هم در غریزه جنسی و بهرهمندی از یکدیگر در هر زمینهای و ادامه نسل است. در نگرش قرآنی خاستگاه جذب مرد و زن در یکدیگر مهر و عاطفهای است که در وجود هر یک نهان است. آنجا که قرآن میفرماید: «و جَعَلَ بینکُم موده و رَحمَه...» مودت به معنای دوست داشتن است. از اینرو قرآن کریم روابط مردان و زنان را نه رابطه دو حیوان حریص میداند که در صدد خودخواهی باشند. بلکه دو دوست ایثارگر و خیرخواه معرفی میکند که هر دو به یک آرامش درونی برسند، میداند.
گردآورنده: عاطفه دویده
9466/703/ر
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع
1. نساء،آیه 1
2. بقره ، آیه 213
3. زمر، آیه 6.
4. اعراف، آیه 189.
5. روم، آیه 30.
6. انفال، آیه 22.
7. اعراف، آیه 179.
8. ملک، آیه 23.
9. نحل، آیه 78.
10. ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 2، ص 860.
11. طبرسی، مجمع البیان، مکتبة العلمیة الاسلامیة، ج 3، ص 376.
12. اسراء، آیه 36.
13. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ماده «سفه»
14. نساء، آیه 32.
15. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، ص 136.
16. احقاف، آیه 15.
17. طه، آیه 50.
18. شوری، آیه 11.
19. زمخشری، تفسیر الکشاف، ج 4، ص 212.
20. علامه طباطبائی، المیزان فی تفسیر، ج 18، ص 26.