۰۳ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۳
کد خبر: ۲۹۷۷۰۵

اسارت، فصل جدیدی از نقش آفرینی حضرت زینب

خبرگزاری رسا ـ پس از واقعه جان کاه عاشورا در ظهر دهم محرم سال 61 قمری، فصل جدیدی برای بانوی قهرمان کربلا رقم خورد، فصلی که با چنگال بی رحم پاییزی اش گلوی لاله های فراوانی را دریده است و اسارت، آخرین حربه یزیدیان برای انتقام از اهل حرم حضرت امیرمؤمنان بود.
حضرت زينب

به گزاش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، یک شبانه روز از سالروز شهادت مظلومانه و غریبانه حضرت سیدالشهدا و یاران باوفایشان گذشت و می توان گفت پس از واقعه جان کاه عاشورا در ظهر دهم محرم سال 61 قمری، فصل جدیدی برای بانوی قهرمان کربلا رقم خورد، فصلی که با چنگال  بی رحم پاییزی اش گلوی لاله های فراوانی را دریده است و اسارت، آخرین حربه یزیدیان برای انتقام از اهل حرم حضرت امیرمؤمنان بود.

 

 

بعد از ظهر عاشورا، زینب (س) با کاروانی همراه شدند که تفاوت های فراوانی با کاروان به راه افتاده از مکه داشت، آن کاروان مردان دلاور و با غیرتی داشت که همچون شیر از اهل حرم دفاع می کردند و کسی حتی جرات نداشت سایه نگاهش را به آن ها نزدیک کند چه برسد که جسارت و بی حرمتی کند؛ در آن کاروان طفلان و خردسالان جایی کمتر از شانه عمو و برادران و پدران خود نداشتند، هم بازی آن ها عمویی بود که مهربانیش دل آسمانیان را ربوده بود.

 

 

 

اما از بعد از آن روز خونین کربلا و با غروب عاشورا همه دل خوشی های اهل حرم و حضرت زینب (س) به عنوان اسطوره صبر و استقامت و پرچم دار حسین(ع)، به غروبی سرخ نشست و از آن پس گویی تبسم و لبخند از میان این کاروان داغ دیده و زخم خورده برای همیشه بار سفر بست.

 

 

آری دیگر خبری از حرمت نبود جز بی حرمتی، خبری از محرم نبود جز نامحرمی و نا جوان مردی، خبری از آغوش گرم و نوازش های مهربانانه  نبود، ولی تا دلت بخواهد خار و خاشاک بود و ضرب سیلی ناگهانی و درد  استخوان شکن تازیانه های مردانی که  صورت های معصومانه کودکان و تن های نحیف شان را نوازش می کرد؛  ولی امروز چیزی هست که داغ خیلی ها را تازه می کند و ای کاش! جرعه ای از آن در گرمای طاقت فرسا و جان سوز عاشورا وجود داشت تا آن همه لاله از نبودش با بی رحمی پرپر نمی شدند.

 

 

فرات شرمنده سقای حسین است 

 آری «آب» امروز هست.... ولی در این دشت لاله رنگ دیگر گلی نیست که با آن سیراب شود، همه در خون غلطیدند و اگرچه تشنه لب از جان گذشتند ولی صحرای سوزان کربلا را با نهایت ایثار و با خون خود سیراب کردند؛ آری اگر چه آب داریم ولی دیگر در کاروان عمو نیست و چه زیبا وقتی که دریای فرات در دستان یل بی مثل حضرت حیدر(ع) اسیر بود ولی سقّای کربلا با فداکاری و مهربانی اش، از آن گذشت و برای همیشه فرات را شرمنده لب های خشک و تشنه خویش کرد.

 

 

پس از شهادت مظلومانه نگهبان و علمدار اهل حرم بود که آن کرکس صفتان گستاخ شدند و به اهل حرم ولی خدا جسارت کردند، عمو دیگر نبود که یزیدیان معجر از سر ناموس خدا کشیدند، علمدار نبود و بهتر که نبود تا چشم های زیبایش نبیند، زخم کهنه کوچه های مدینه را که باز سرباز کرده و شراره های آتش را بر قلب صبور خواهر نازنینش شعله ور می کرد وقتی که صورت دردانه برادرش با ضرب سیلی نامردی کبود شد، آن زمان که این نازدانه سه ساله زیر هجوم ناجوان مردانه سیلی و کتک و تازیانه ها قدش خمید؛ آری چه شباهت های عجیب و جان سوزی ...  رقیه(ع) حتی دست به پهلو می گرفت وقتی راه می رفت و همین ها بود که آتش بر جان عمه اش زینب(س) می زد.

 

 

میون همه دل ها/ امان از دل زینب

عقیله بنی هاشم(ع)، آبروی صبورى و آیت بزرگ ایستادن است که حتی در اوج بی رحمی ظالمانه تاریخ و قربانی شدن فرزند رسول خدا(ص) در گودال قتلگاه، هیچ‌کس افول صبوری زینب(س) را ندید؛ هیچ‌کس در آن لحظه که عرش به لرزه در آمد و آسمان در هم شکست به گونه ای که گویی پشت آن خمیده تر شد، ذره ای ضعف در سیمای نورانی دختر قهرمان خیبر ندید و آن هنگام که در شعله های سوزان خیمه ها، کودکان بهت زده و پریشان را به گرمی در آغوش می کشید، هرگز ریب و تردید به حریم قلب مقاوم و صبورش را نیافت «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود/ نای نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود».

 

 

حضرت زینب(س) از دریای خون و سیل عظیم شهدا گذر کرد ولی به هنگام عبور از میان انبوه لاله های پرپر، هیچ کس باغبان صبور این دشتستان لاله گون را در حال چیدن گل های وجودش ندید هر چند که آن انبوه گل های پرپر شده زیر تازیانه بی رحم پاییز له می شدند و زبانه های آتش را در قلب حزین عقیله بنی هاشم افروخته می کرد ولی هرگز کسی تشویش و آشفتگی روح این آیت سترگ را به چشم ندید.

 

آری! خواهر اباعبدالله(ع) در حالی که با چهره غبار آلود پس از سه روز عطش و گرسنگی و آن همه داغ بر قلب صبورشان با کاروان به سمت شام همراه شدند، تنها یک دلخوشی، یک محرم و یک مرد برای حرم باقی مانده بود  و آن هم وجود پسر برادرش حسین(ع)، امام سجاد(ع) است و شاعر چه زیبا بیان علت می کند «هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد/ او ماند که در کنار زینب باشد؛ سجّاد که سجّاده به او دل می‌بست/ تدبیر خدا بود که در تب باشد».

 

 

 

حدیث دردهای زینب(س) را هیچ قلمی توان بازگو کردن ندارد، هرگز چشمی نیست که این روزها بر غم های دل عقیله بنی هاشم بارانی نشود و هیچ عاطفه ای نیست که با شنیدن پریشانی زینب(س) طوفانی و رنجیده خاطر نشود؛ این روز ها ذکر لب تمام عاشقان حسینی پس از عاشورا این است «میون همه دل ها/ امان از دل زینب(س)».

 

 

عاشورا پنجمین خان عظیمی بود که زینب قهرمانانه گذراند

زینب(س) چهار ساله بود که افق نگاهش در آخرین روزهای عمر پابرکت رسول خدا(ص) غروب کرد، هنوز داغ سنگین از دست دادن پیامبر(ص) تازه بود که همان بیعت کنندگان غدیر در یک روز تلخ و در میان بهت و حیرت چشمان معصوم فرزندان، خانه ای را آتش زدند و مادری که تنها گناهش دفاع از مولایش علی(ع) بود را مظلومانه شهید کردند؛ تنهایی دختری که باید انیس تنهایی پدری مظلوم می شد، در برابر چشمان اهل خانه و در اندوهی بی صدا شکسته بود و هر لحظه خاطرات مادر را که در گمنامی تشییع و با بی نشانی در خاک مدینه آرام گرفته بود را مرور می کرد.

 

 

هنوز سی سالگی را سپری نکرده بود که سرخی شفق سحرگاه 19 رمضان با خون فرق شکافته پدر مظلومش علی(ع) آمیخته شد و دیری نگذشت که اهل بیت پیامبر(ص) یتیم شدند و صبر بود که بازهم زینب(س) را همراهی کرد تا زیر بار این ناجوان مردی های تاریخ شکسته نشود؛ چهارمین خوان را در حالی این آیت سترگ و صبوری گذراند که زهر نامحرم ترین محرم، چگر برادر را پاره پاره کرد و زینب(س) با چشم خود می بیند که جان برادرش لخته لخته در تشت جاری می شود.   

 

 

... و امّا  خان پنجم زینب(س) در کربلا و روز عاشورا بود که هر چند به قیمت سپید شدن موهایش و کمانی شدن قدّش ولی قهرمانانه گذر کرد و عقیله بنی هاشم پس از حضرت عباس(ع) علم را بر دست گرفتند تا فلسفه قیام امام حسین(ع) و عاشورا برای همیشه ماندگار و جاودانه باقی بماند؛ به راستی کدام شانه ها را توان سنگینی این انبوه غم است؟ و به یقین می توان گفت حضرت ایوب(ص) شاگرد کلاس اول صبر زینب(س) است.

 

کلنا عباسک یازینب

می خواهم بگویم یا حضرت زینب(س)! ای بانوی صبر و استقامت! اگر آن روز کسی نبود تا دربرابر جور و ستم حرامیان از شما دفاع کند و سد تازیانه های بی رحمانه یزیدیان شود ولی این روزها عاشقان و محبین شما اهل بیت(ع) از حریم مضجع شریفتان عاشقانه و با نثار جان خود دفاع می کنند و امثال سردار همدانی ها با شعار «کلنا عباسک یا زینب» عنوان شهید مدافع حرم بودن را افتخاری بس عظیم و ارزشمند برای خویش می دانند.

 

 

یا زینب کبری(س)! ماشیعیان پدر مظلوتان حضرت علی(ع) این پیام عزت و افتخار را شجاعانه به گوش جهانیان رسانده ایم و اعلام کرده ایم «کلنا عباسک یا زینب» تا هرگز حتی به ذهن ناپاک کسی فکر تعدّی و جسارت به حرم مطهر شما خطور نکند./844/200/ب1

ارسال نظرات