۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۳
کد خبر: ۴۲۴۹۹۲
جامعه‌شناسی فرانسوی بررسی کرد؛

سیر تاریخی تغییر شکل جامعه شناختی جنسیت

اریک مسه استاد تمام دانشگاه بوردو فرانسه به بیان سیر تاریخی تشکیل جامعه شناختی جنسیت پرداخت و گفت: نظم جنسیتی پدر سالارانه مدرن دومین دوره است که مربوط به قرن 18 تا نیمه دوم قرن 20 است و سومین دوره نیز نظم جنسیتی پسا پدر سالارانه نامیده می شود.
کارگاه آموزشی نظریه های جامعه شناسی جنسیت

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، اریک مسه استاد تمام دانشگاه بوردون فرانسه در نشست علمی نظریه های جامعه شناسی جمعیت با بیان این که در غرب جدایی کامل دین از علم رخ داده است، خاطرنشان کرد: بحث  خود را از منظر علوم اجتماعی بیان خواهم کرد که در این علوم دیدگاه دینی وجود ندارد؛ همچنین بحث را بر محور های مفهوم جنسیت از منظر علوم اجتماعی، تغییر شکل های تاریخی در مفهوم جنسیت و بررسی و معرفی مشکلات جامعه مدرن در زمینه جنسیت ارائه خواهم کرد.

 

اریک مسه در زمینه مفهوم جنسیت بیان داشت: می توان مفهوم جنسیت را یک مفهوم علمی شناخت؛ جنسیت دارای مفهوم نسبی است و هر جامعه ای با توجه به شرایط خود مفهومی را برای آن خلق می کند به این معنی که جنسیت یک مفهوم برساخت است.

 

وی ادامه داد: مفهوم جنسیتی که در این جلسه مطرح می شود به معنای مفهوم نظم جنسیتی است تا به واسطه آن بتوان مفهوم جنسیتی و گرایش های جنسی را توضیح داد؛ نظم جنسیتی یک واقعیت تاریخی است که جامعه شناسی باید سعی کند شکل گیری مختلف و تغییرات آن را بشناسد و مورد مطالعه قرار دهد.

 

 این جامعه شناس فرانسوی مفهوم نظم جنسیت را یک رابطه اجتماعی قدرت دانست و گفت: هنگامی که مفهوم جنسیت مطرح می شود به معنای رابطه اجتماعی میان دو جنس مبتنی بر قدرت است؛ جنسیت دارای سلسه مراتب است و بین زن و مرد نیز تفاوت هایی و جود دارد.

 

وی با اشاره به نظم جنسی پدرسالارانه گفت: نظم جنسی پدرسالارانه نخستین نظم جنسی است که در تمام جوامع از جمله اروپا وجود داشته است و هنگام مطالعه پژوهش های تاریخی مشاهده می شود سلسله مراتبی میان دو جنس زن و مرد وجود داشته است.

 

اریک مسه با بیان این که از نگاه علوم اجتماعی دو گسست در نظم جنسیتی پدر سالارانه رخ داده است، اظهار داشت: نخستین گسست به واسطه نظرات دینی شکل گرفته است زیرا دین نسبت به جهان به گونه خاص نگاه می کند اما در غرب چشم اندازی که از سوی علوم ایجاد می شود مخالف چشم انداز دینی است.

 

وی ادامه داد: دومین گسست از منظر طبیعت گران ایجاد می شود و اکنون نیز در همه دنیا به ویژه در اروپا و جود دارد که بیان می کند نابرابری های میان زن و مرد به واسطه تفاوت های فیزیکی بین آنها ایجاد شده است؛ پایه اصلی علوم اجتماعی تأکید دارد جنس که ترکیبی ار جنس و جنسیت ارائه می شود کاملا جداگانه و دو مفهوم مستقل از یکدیگر باشند.

 

استادتمام دانشگاه بوردو اضافه کرد: از منظر طبیعت گرایان، جنس مفهومی است از تفاوت های بیولوژیکی و فیزیکی که در میان زنان و مردان وجود دارد؛ در حالی که مفهوم جنس مفهوم برساخته اجتماعی است که زنانگی و مردانگی و روابط میان آنها با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی تعریف می شوند و طبیعت مفهوم جنسیت را تعریف نمی کند.

 

وی به تغییر شکل تاریخی مفهوم جنسیتی پدر سالارانه در جوامع اروپایی اشاره کرد و گفت: نخستین دوره نظم پدر سالارانه سنتی است که مربوط به قرن 18 است؛ نظم جنسیتی پدر سالارانه مدرن دومین دوره است که مربوط به قرن 18 تا نیمه دوم قرن 20  است و سومین دوره نیز نظم جنسیتی پسا پدر سالارانه نامیده می شود.

 

این جامعه شناس فرانسوی به بیان دوره نظم جنسیتی پدر سالارانه سنتی پرداخت و اظهارداشت: زن و مرد در این دوره به واسطه مذهب تعریف می شوند بنابراین در جامعه اروپایی دین مسیحیت به بیان تفاوت های میان این دو جنس  می پردازد و به تعریف این دو جنس نیز مشروعیت می بخشد؛ این تعریف دارای سازماندهی اجتماعی است که در آن زن ها تابع مردها هستند و در مالکیت پدران یا شوهران خود قرار دارند.

 

وی تغییر شکل در نظم جنسیتی پدر سالارانه سنتی را محصول مبارزه با مدرنیته در جامعه های غربی دانست و گفت: مدرنیته بر جدایی دین از علم تأکید دارد و بیان می کند دین سلسله مراتب جنسیت و گرایش های جنسی را تعریف نمی کند بلکه طبیعت این تعریف را ارائه می دهد و تمایز دهنده میان مرد و زن  دین نیست که این دوره پدر سالارانه مدرنیته نامیده می شود.

 

اریک مسه ادامه داد: در دوره پدر سالارانه مدرن علوم مختلف بیان می کنند ابزار توجیه کننده تفاوت های دو حنس زن و مرد طبیعت است به این گونه که مردها طبیعتا تمایل به انجام پروژه ها دارند و زن ها نیزتمایل به انجام مراقبت از دیگران دارند.

 

وی اضافه کرد: برای متوجه شدن استدلال دوره پدر سالارانه مدرنیته می توان نا برابری بین دو جنس را با نا برابری هایی که میان نژادهای سیاه و سفید وجود دارد مقایسه کرد؛ نژادگرایان استدلال می کنند میان افراد سیاه، سفید، شرقی، اروپایی و سفید پوستان تفاوت های بدنی وجود دارد که از این منظر به توجیه نابرابری ها می پردازند و علوم مختلف نیز ابزار توجیه آنها هستند.

 

استادتمام دانشگاه بوردو فرانسه تناقض های درونی در نظم جنسیتی پدر سالارانه مدرن را دلیل تغییر شکل این دوره دانست و بیان داشت: مدرنیته غربی مفهوم برابری را خلق کرده است اما در واقعیت چنین چیزی را اجرا نکرده بلکه مفهوم برابری در عرصه مدرنیته فقط شامل مردان سفید پوست می شود.

 

وی ادامه داد: اکنون نیز با وجود مفهوم برابری باز هم سلسله مراتب وجود دارند و  فقط مسآله این است که آیا همجنس گرایی یک مفهوم غیرطبیعی است یا مانند همجنس گرایی عادی معرفی می شود؛ در جامعه اروپایی امروزه ازنظر حقوقی هیچ گونه نابرابری میان جنس زن و مرد وجود ندارد و این جامعه پسا پدر سالارانه نامیده می شود؛ گرچه بر وجود مفهوم برابری در جامعه اروپایی تأکید داریم اما بازهم سلسله مراتب و نابرابری در سازماندهی خانوادگی مشاهده می شود.

 

این جامعه شناس نظم جنسیتی پسا پدر سالارانه را نیز دارای تناقض و مشکل دانست و گفت: نخستین مشکل در جامعه اروپایی این است که جامعه اروپایی دارای پارادوکس های برابری است اما همچنان نابرابری و تبعیض میان دو جنس زن و مرد مشاهده می شود به عنوان مثال در تعریف اشتغال گفته می شود زن ها می توانند به اندازه مردها کار کنند و مستقل باشند اما در زندگی خصوصی مشاهده می شود زن ها بیشتر از مردها به وظایف خانگی می پردازند و چنین چیزی عادی است.

 

وی با مقایسه جامعه آلمان و فرانسه بیان داشت: در آلمان روش های محدودی برای نگهداری کودکان وجود دارد که این امر موجب شده است زن ها شغل خود را رها سازند اما در فرانسه مهدکودک های فروانی وجود دارد اما با وجود آنها بازهم زن ها دارای شغل های پاره وقت هستند.

 

اریک مسه ادامه داد: در جامعه اروپایی با وجود آن که زن ها دارای تحصیلات بالایی هستند اما مشاهده می شود وجود یک سقف شیشه ای مانع از دست یابی آنها به مشاغلی متناسب با تحصیلات خود می شود و از داشتن شغل هایی که ارزش برابری با شغل های مردان داشته باشد نیز محروم هستند.

 

وی اضافه کرد: با وجود نگاه برابری در استفاده از امکانات اجتماعی، در تربیت پسران و دختران تفاوت هایی مشاهده می شود بلکه پسران به داشتن پروژه مستقل و شخصی تشویق می شوند تا به استقلال دست پیدا کنند اما دختران به مراقبت از دیگران تشویق می شوند در نتیجه پسرها بلند پرواز تر می شوند.

 

این جامعه شناس به بیان تغییر چگونگی تغییر شکل خانواده در جامعه اروپایی پرداخت و گفت: مشاهده می شود جامعه اروپایی از قرن 19 به بعد به یک جامعه فرد گرا تبدیل شده است خانواده نیز دیگر یک نهاد تعریف نمی شود بلکه به محلی که دارای روابط عاطفی است تعریف می شود.

 

وی ادامه داد: از سال 1970 به بعد جامعه اروپایی که دارای قوانین پدر سالارانه و نابرابرانه بوده است به واسطه مبارزات برابرانه که از سوی فیمینست ها صورت گرفت دارای شکل جدید شده اند و از قرن 20 به بعد نیز گرایش جنسی و تولید مثل از یکدیگر جدا می شوند و لزومی ندارد گرایش جنسی به تولید مثل ختم شود؛ زناشویی نیز از مفهوم والدی جدا و رابطه پدر و مادری، دیگر رابطه زوجیت تعریف نمی شوند.

 

استاد تمام دانشگاه بوردو اضافه کرد: آخرین تفکیک، بین همجنس گرایان و خانواده است زیرا در جامعه اروپایی برای ایجاد یک خانواده لازم نیست گرایش های جنسی ناهمجنس گرایانه وجود داشته باشد بلکه گرایش های جنسی امر خصوصی هستند که افراد آن را تعریف می کنند؛ در رابطه با خانواده هنجار جدیدی در جامعه اروپایی شکل گرفته است که در آن افراد تا زمانی با یکدیگر می مانند که به یکدیگر علاقه داشته باشند و در صورت نبودن علاقه می توانند از یکدیگر جدا شوند.

 

وی دومین هنجار را تغییر در مفهوم پدر و مادر بیان کرد و اظهارداشت: شکل های مختلفی در زمینه زوجیت مانند خانواده های تک سر پرست و خانواده های هم جنس، به وجود آمده است که در خانواده هم جنس، دو جنس موافق نقش پدر و مادر را بر عهده دارند.

 

اریک مسه در رابطه با تشکیل جنبش ها در زمینه گرایش های جنسی بیان داشت: جنبش های یکسان پدر سالارانه در زمینه گرایش های جنسی مشاهده می شوند؛ گرایش های جنسی پدر سالارانه به رفرنس های بیولوژیکی و طبیعی بازگشت دارند؛ از میان نظرهای طبیعت گرایان تنها یک تمایل جنسی نرمال مبنی بر تمایلات جنسی نا همجنس گرایان در زمینه زناشویی وجود دارد و سایرموارد شکل های بیماری زا تعریف می شوند.

 

وی ادامه داد: ساماندهی خانوادگی در تمایلات جنسی ناهمجنس گرایانه برمبنای کنترل تمایلات جنسی به ویژه تمایلات جنسی زنان است؛ تعریف پدرسالارانه مدرن از گرایش جنسی همانند تعریفی است که در مسیحیت از گرایش های جنسی بیان می شود منتهی در تعریف پدر سالارانه مدرن طبیعت جایگزین خواست خداوند شده است.

 

این جامعه شناس با تأکید بر این که رفتارهای جنسی همجنس گرایان از دو جهت محکوم می شوند، بیان داشت: رفتارهای جنسی همجنس گرایان از سوی رفتارهای جنسی پدر سالارانه مدرن همچنین از سوی علوم مختلف محکوم می شوند؛ به واسطه تغییر شکلی که در اواخر قرن 20 ایجاد شده است رفتار جنسی به گونه کامل از مفهوم خانواده جدا شده و به عمل اجتماعی مستقل تبدیل گردیده است.

 

وی ادامه داد: به طور خلاصه می توان گفت رفتار جنسی به یک کنش و رفتاری که از سوی افراد صورت می گیرد تبدیل می شود و در این تعریف تنها چیزی که اهمیت دارد انجام رفتارهای جنسی بر اساس تمایل و علاقه است و مفهوم تولید مثل نمی تواند جایگاهی داشته باشد و هیچ نهادی نیز وجود ندارد که بتواند تعریف خود را تحمیل کند بنابراین رفتار جنسی جدید نهاد مند نخواهد بود و به تدریج به سمتی پیش خواهد رفت که رفتار جنسی نرمال از بین می رود.

 

اریک مسه اضافه کرد: به عنوان مثال در سال 1960 تا سال 1970 پژوهشی در زمینه سکس شناسی در آمریکا انجام می شود و در آن رفتار و عمل جنسی به گونه ای تعریف نمی شود که گرایش های جنسی همجنس گرایانه در یک سمت و گرایش های جنسی غیر هم جنس گرایانه در سمت دیگر قرار گیرند بنابراین یک تنوع جنسی در جامعه آمریکا ایجاد می شود که تفکیک آن امکان پذیر نیست و حتی در افراد متأهل و دارای فرزند نیز این تنوع جنسی مشاهده می شود.

 

وی به جنبش های جنسی جامعه اروپا در سال های 1960 تا 1970 اشاره کرد و گفت: در این جنبش درخواست می شود که افراد این جنبش مانند افراد عادی در نظر گرفته شوند و هر حقی که افراد غیرهمجنس گرایانه از آن برخوردار هستند افراد همجنس گرایان نیز باید از آن برخوردار باشند بنابر این از سال 1973 به بعد رفتار جنسی همجنس گرایانه از رفتار جنسی بیماری زا خارج و تعریفی که از آن ارائه می شود یک رفتار جنسی عادی است.

 

استادتمام دانشگاه بوردو ادامه داد: طبق تصویب قوانینی که ازدواج هم جنس گرایان را تأیید کرده است این افراد دیگر بیمار نیستند بلکه رفتار آنها مانند رفتار غیرهم جنس گرایان عادی است و تبعیضی نسبت به آنها وجود نخواهد داشت بنابر این رفتار جنسی در غرب یک رفتار فردی تعریف می شود.

 

وی با بیان این که گرایش های جنسی از طریق رسانه ها به فرهنگ عمومی تبدیل می شوند خاطرنشان کرد: گرایش های جنسی به وسیله رسانه از حالت خصوصی خارج می شوند و آن مدل جدید از رفتار جنسی به یک هنجار تبدیل می شود؛ مدل جدید رفتاری دارای دو هنجار برابری به عنوان اصل و تأکید بر رضایت مندی از داشتن رابطه جنسی و نبودن اجبار است.

 

این جامعه شناس در زمینه مدل پوشش در جامعه اروپایی گفت: در جامعه اروپایی هیچ گونه هنجاری برای پوشش وجود ندارد به این معنی که اگر زنان بخشی از بدن خود را به نمایش گذارند دلیل بر آمادگی آنها برای برقراری جنسی نیست به عنوان مثال در جامعه اروپایی زن ها می توانند بخشی از بدن خود را به نمایش گذارند یا به گونه کامل برهنه باشند که این تنها یک عمل اجتماعی به حساب می آید و جنسی تعبیر نمی شود./1324/پ200/ی

ارسال نظرات