بارورکردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن هدف تبادل فرهنگی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، با توجه به ظهور و بروز برخی از آسیب های فرهنگی و اجتماعی در سطح جامعه و دغدغه مقام معظم رهبری در مورد این موضوع شناخت الزامات فرهنگی پیشرفت یکی از نکات ضروری به شمار می رود.
در تبیین این موضوع بخشی از کتاب«الزامات فرهنگی پیشرفت» با عنوان الزامات عملی، در تبادل فرهنگی به خوانندگان رسا تقدیم می شود.
تبادل فرهنگ یعنی آموختن فرهنگ از ملت دیگر که با تهاجم فرهنی متفاوت است
«تهاجم فرهنگی»، با «تبادل فرهنگی» متفاوت است. تبادل فرهنگی لازم است. هیچ ملتی بینیاز نیست از اینکه در همهی زمینهها، از جمله در زمینهی مسائل فرهنگی - آن مجموعه مسائلی که به آنها نام فرهنگ داده میشود - از ملتهای دیگر بیاموزد. همیشهی تاریخ نیز همین بوده است. ملتها در رفت و آمدهایشان، آداب زندگی را، خلقیات را، علم را، لباس پوشیدن را، آداب معاشرت را، زبان را، معارف را و دین را از یکدیگر فرا گرفتهاند. این، مهمترین تبادلهای ملتها با هم بوده است؛ حتی مهمتر از تبادل اقتصادی و کالا. بسیار اتفاق افتاده است که این تبادل فرهنگی، به تغییر مذهب یک کشور انجامیده است! مثلا در شرق آسیا، بیشترین عاملی که اسلام را به این کشورها - از جمله به کشور اندونزی، به کشور مالزی و حتی به قسمتهای مهمی از شبه قاره - برد، دعوت مبلغین نبود؛ بلکه رفت و آمد آحاد ملت ایران بود. تجار و سیاحان ایرانی راه افتادند، رفتند، آمدند و در سایهی این رفت و آمدهاست که شما میبینید ملت بزرگی که امروز شاید بزرگترین ملت اسلامی در آسیاست - یعنی اندونزی - مسلمان شده است. این اسلام را اول بار، نه مبلغین دینی برای آنها بردند و نه شمشیر و جنگ! اسلام را همین رفت و آمدها برد. خود ملت ما هم، در طول زمان، خیلی چیزها از ملتهای دیگر آموخته است، و این، یک روند ضروری برای تروتازه ماندن معارف و حیات فرهنگی در سرتاسر عالم است. این، تبادل فرهنگی است و خوب است. تهاجم فرهنگی این است که یک مجموعه - سیاسی یا اقتصادی - برای مقاصد سیاسی خود و برای اسیرکردن یک ملت، به بنیانهای فرهنگی آن ملّت هجوم میبرد. چنین مجموعهای هم چیزهای تازهای را وارد آن کشور و آن ملت میکند؛ امابه زور؛ امّا به قصد جایگزین کردن آنهابا فرهنگ و باورهای ملی. این، اسمش تهاجم است. در تبادل فرهنگی، هدف، بارورکردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است. اما در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشهکن کردن فرهنگ ملی و ازبین بردن آن است. در تبادل فرهنگی، آن ملتی که از ملتهای دیگر چیزی میگیرد، میگردد چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را میگیرد. فرض بفرمایید، دانش را از آنها تعلیم میگیرد. فرض کنید، ملت ایران به اروپا میرود و میبیند آنها مردمی اهل سختکوشی و خطر کردنند. اگر این را از آنها یاد بگیرد، خیلی خوب است. به اقصای شرق آسیا میرود و میبیند که آنها مردمی هستند دارای وجدان کار، علاقهمند به کار، مشتاق کار. اگر این را از آنها یاد بگیرد، خیلی خوب است. به فلان کشور میرود و میبیند مردم آن کشور، وقت شناس، دارای نظم و انضباط، دارای محبّت، دارای حسِّ ادب و حسِّ احترامند. اگر یاد بگیرد، اینها چیزهای خوبیست.
در تهاجم فرهنگی، چیزهایی که به ملت مورد تهاجم می دهند، چیزهای خوبی نیست، بلکه چیزهای بد است.. در هجم فرهنگی، دشمن می گردد آن نقطه از فرهنگ خود را به این ملت می دهد و وارد این ملت می کند که خودش می خواهد. معلوم است که دشمن چه می خواهد. تبادل فرهنگی به انتخاب ماست؛ اما تهاجم فرهنگی به انتخاب دشمن است. تبادل فرهنگی انجام میدهیم تا کامل شویم؛ یعنی فرهنگ خودی را کامل کنیم. اما تهاجم فرهنگی انجام میگیرد تا فرهنگ خودی را ریشهکن کند. تبادل فرهنگی از چیزهای خوب است؛ تهاجم فرهنگی از چیزهای بد است. تبادل فرهنگی در هنگام قوّت و روزگار توانایی یک ملت انجام میگیرد؛ ولی تهاجم فرهنگی در دوران ضعف یک ملت است.
تهاجم فرهنگی یک امر منفی و تبادل فرهنگی یک امر مثبت است
من یک وقت گفتم که فرق تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی چیست. تهاجم فرهنگی، یک امر منفی است؛ اما تبادل فرهنگی، یک امر مثبت است. یک وقت هست که یک انسان برای اینکه کمبودی را در بدن خودش برطرف کند، میگردد و غذا و داروی مناسب را - آن چیزی که به دردش میخورد - از هر جایی که گیرش آمد، پیدا میکند و با میل خود آن را داخل کالبدش میریزد. یک وقت هم هست که نه، ما انتخاب نمیکنیم؛ دست و پای ما را میگیرند، یا بیهوشمان میکنند، یا مستمان میکنند و چیزی را که خودشان میخواهند - نه آن چیزی که ما لازم داریم - در بدن ما تزریق میکنند. آیا اینها با هم فرق ندارد!؟ من میگویم ملت ایران نباید خودش را لَخت بیندازد تا دشمن با مدرنترین شیوهها، آنچه را که خودش میخواهد، از تفالههای دست دومِ فرهنگش به جسم ملت ایران تزریق کند.
تبادل فرهنگی برای تروتازه ماندن معارف و حیات فرهنگی لازم است
تبادل فرهنگی لازم است. هیچ ملتی بینیاز نیست از اینکه در همه زمینهها، از جمله در زمینه مسائل فرهنگی -آن مجموعه مسائلی که به آنها نام فرهنگ داده میشود- از ملتهای دیگر بیاموزد. همیشه تاریخ نیز همین بوده است. ملتها در رفت و آمدهایشان، آداب زندگی را، خُلقیّات را، علم را، لباس پوشیدن را، آداب معاشرت را، زبان را، معارف را و دین را از یکدیگر فراگرفتهاند. این، مهمترین تبادلهای ملتها با هم بوده است؛ حتّی مهمتر از تبادل اقتصادی و کالا. بسیار اتّفاق افتاده است که این تبادل فرهنگی، به تغییر مذهب یک کشور انجامیده است! مثلاً در شرق آسیا، بیشترین عاملی که اسلام را به این کشورها -از جمله به کشور اندونزی، به کشور مالزی و حتی به قسمتهای مهمی ازشبه قارّه- بُرد، دعوت مبلّغین نبود؛ بلکه رفت و آمد آحاد ملت ایران بود. تجّار و سیّاحان ایرانی راه افتادند، رفتند، آمدند و در سایه این رفت و آمدهاست که شما میبینید ملت بزرگی که امروز شاید بزرگترین ملت اسلامی در آسیاست -یعنی اندونزی- مسلمان شده است. این اسلام را اوّل بار، نه مبلّغین دینی برای آنها بردند و نه شمشیر و جنگ! اسلام را همین رفت وآمدها برد. خود ملت ما هم، در طول زمان، خیلی چیزها از ملتهای دیگر آموخته است، و این، یک روند ضروری برای تروتازه ماندن معارف و حیات فرهنگی در سرتاسر عالم است. این، تبادل فرهنگی است و خوب است.
تبادل فرهنگی، فرهنگ کشور را کامل تر کرده و نقص هارا از بین می برد
در تبادل فرهنگی، قضیه چنین است. ملت فراگیرنده، میگردد نقاط درست و چیزهایی را که فرهنگ او را کامل میکند، از دیگران تعلیم میگیرد. درست مثل انسانی که ضعیف است و دنبال غذای مناسبی میگردد. دوا و غذای مناسب را مصرف میکند، تا سالم شود و نقصش از بین برود.
در تبادل فرهنگی ، هدف، باور کردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است
در تبادل فرهنگی، هدف، بارورکردن فرهنگ ملی و کامل کردن آن است. اما در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشهکن کردن فرهنگ ملی و ازبین بردن آن است. در تبادل فرهنگی، آن ملتی که از ملتهای دیگر چیزی میگیرد، میگردد چیزهای مطبوع و دلنشین و خوب و مورد علاقه را میگیرد./874/ت303/ی