۲۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
کد خبر: ۴۴۳۸۱۵
دکتر شرف الدین:

هر جامعه‌ای آبستن مجموعه‌ای از جریان‌های مختلف است

دکتر شرف الدین در بیان مفهوم سازی در بحث جریان شناسی گفت: هر جامعه‌ای آبستن مجموعه‌ای از جریانات مختلف است؛ منتها گاهی شرایط به سمت‌وسویی می‌رود که شما احساس می‌کنید فقط این رودخانه است که در این جامعه جریان دارد و جریانات حاشیه‌ای و خرده‌جریان‌ها در شرایط خاص است که معنی‌دار و میدان‌دار می‌شوند، بیرق بالا می‌برند، طرح شعار و طرح منافع می‌کنند.
سید حسین شرف الدین

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه جریان شناسی فکری روحانیت رسای اندیشه، گفت و گویی با دکتر شرف الدین انجام شده است که در زیر می‌آید.

رسای اندیشه - در جامعه‌شناسی چه معادل‌های مفهومی برای واژه «جریان» می‌توان یافت؟

در علوم اجتماعی مفاهیم دیگری هم داریم که می‌تواند بار جریان را به دوش بکشد. مثلاً مارکس مفهوم «طبقه» را مطرح کرده است. «طبقه» مجموعه‌ای از آدم‌هایی هستند که جهت‌گیری اقتصادی مشترک دارند. او معتقد است کارگران در جامعه یک «طبقه» هستند، ولی این «طبقه» چون اندیشه و ایدئولوژی مشترک دارند، قاعدتاً منافع مشترکی دارند. وقتی موج‌های اجتماعی به راه می‌افتد، درصورتی‌که به خودآگاهی طبقاتی برسند، همدیگر را پیدا می‌کنند. در مقابل، جبهه سرمایه‌داری و دارندگان ابزار تولید بااینکه در همه‌جا متفرق هستند، اما چون در مقابل کارگران مطرح‌اند، به اعتبار منافع مشترک، جبهه واحد دارند و به هم گره خوردند. ممکن است در بسیاری از تعاملات اجتماعی هم مشارکت کنند.

«طبقه» مجموعه‌ای از آدم‌هایی هستند که جهت‌گیری اقتصادی مشترک دارند

مفهوم دیگر در جامعه‌شناسی که به معنای جریان نزدیک است مفهوم «قشر» است. «قشر اجتماعی» به کسانی می‌گویند که منزلت اجتماعی مشترک داشته باشند؛ مثلاً معلمان در جامعه یک قشر هستند، کارگران می‌توانند یک قشر باشند، مهندسان، پزشکان، روحانیون به این اعتبار قشر اجتماعی هستند. هر قشری هم در جامعه جایگاه، نقش، منافع و تأثیرات، سهم‌خواهی دارد در جامعه و میدان کنش دارد و به تعبیر «بوردیو»[1] بر جامعه تأثیرگذار است. به این اقشار هم می‌توان جریان گفت، برای اینکه منافعشان را تعقیب و موقعیت خودشان را برجسته و معرفی می‌کنند.

بوردیو می‌گوید هرکسی در جامعه میدان کنشی دارد و به جامعه می‌فهماند که میدان کنش من از همه میدان‌ها مهم‌تر است. دانشگاهیان فکر می‌کنند اگر دانشگاه بساطش جمع شود چه می‌شود؛ چون برای خودشان منافعی دارند. اگر کسی دست به ترکیب دانشگاه بزند فریاد این‌ها بلند می‌شود. همه‌جا دنبال کسب موقعیت هستند و سعی می‌کنند دانشگاه را توسعه دهند و دانشجو و استاد بگیرند و هیاهو کنند. این‌ها مادامی‌که در جامعه جایگاه دارند و روند عمومی جامعه به نفعشان است، عادی هستند، اما موقعی که احساس کنند منافعشان به خطر می‌افتد، شکل جریان پیدا می‌کنند؛ یعنی به میدان می‌آیند و شعار می‌دهند و طرح ایده می‌کنند و هل‌من‌مبارز می‌طلبند و ممکن است در جامعه یک مسائلی را رقم بزنند؛ بنابراین همه این‌ها در کمون می‌توانند یک جریان باشند. به‌این‌ترتیب جنبش، شکل تبلوریافته و بیرونی‌ جریان است.

رسای اندیشه - آیا می‌توان به این نیروهای خفته جریان گفت؟

بسیاری از گروه‌بندی‌ها در درون اجتماع هست که آمادگی و قابلیت دارند تا به جریان تبدیل شوند. «فکر، منافع، نقش و موقعیت، مطالبات و ترجیحاتِ» مشترک، آن‌ها را یک گروه کرده است. چون مجموع این ویژگی‌ها قائم به افراد است و دیگر در خلأ شکل نمی‌گیرد؛ بنابراین در همه جریانات یک‌سری افرادی هستند که مجموعه «ارزش، باور، اندیشه، احساس و ترجیح» را با خودشان حمل می‌کنند و تا مادامی‌که روند جامعه، عادی باشد حتی خود آن‌ها هم متوجه این داشته‌ها نمی‌شوند.

موقعی که در تقابل جامعه شرایطی ایجاد می‌شود، افراد احساس می‌کنند اردوگاهی که به آن تعلق دارند و وابسته هستند، در تقابل با یک‌سری جریانات دیگر قرار گرفته است. این تقابل‌ها و این دیگری‌هایی که برای ما درست می‌شود، خوب ما را به خودمان می‌آورد. ما در تقابل با دیگران هم خودمان را می‌شناسیم و هم رقبایمان را. اینجاست که جریانات در مقابل هم صف‌بندی می‌کنند و افراد داشته‌هایشان را که تاکنون از آن غافل بودند، بازخوانی می‌کنند؛ بنابراین صاحب‌فکر و ارزشِ مشخص می‌شوند. سعی هم می‌کنند تمایزشان را برجسته کنند. چون هویت‌ساز هستند. آن‌ها برای اینکه بگویند غیر دیگران هستند، بر غیریت اصرار می‌ورزند و آن غیریت را مفهوم‌سازی می‌کنند.

رسای اندیشه - منظورتان از مفهوم‌سازی چیست؟

مفهوم‌سازی‌اش این است که فکر من دقیقاً فکر او نیست، احساس من دقیقاً احساس او نیست، منافع و مصالح من دقیقاً منافع و مصالح او نیست، موقعیت من، نقش من، ارزش و اهمیت من دقیقاً با قرینه‌هایی که او دارد هم‌خوانی ندارد؛ حتی اگر تعارض و تقابل هم نباشد. اینجا هویت‌ها و تقابل‌ها معنی‌دار می‌شود.

خرده‌جریان‌ها در شرایط خاص است که معنی‌دار و میدان‌دار می‌شوند، بیرق بالا می‌برند، طرح شعار و طرح منافع می‌کنند

این‌ رخداد وقتی در جامعه و در روند عمومی حوادث و وقایع اجتماعی به راه بیفتد، آنگاه می‌بینیم در جامعه انواعی از جویبارها سرازیر شده است. اسم این‌ها را می‌گذاریم «جریان»؛ بنابراین هر جامعه‌ای آبستن مجموعه‌ای از جریانات مختلف است؛ منتها گاهی شرایط به سمت‌وسویی می‌رود که شما احساس می‌کنید فقط این رودخانه است که در این جامعه جریان دارد و جریانات حاشیه‌ای و خرده‌جریان‌ها در شرایط خاص است که معنی‌دار و میدان‌دار می‌شوند، بیرق بالا می‌برند، طرح شعار و طرح منافع می‌کنند.

رسای اندیشه - ممکن است چالش‌هایی هم با جریان‌های مقابلشان داشته باشند.

بخشی از مدیریت اجتماعی به همین برمی‌گردد که ما چگونه گروه‌های اجتماعی را سامان بدهیم که کمتر به خودشان بیایند و کمتر احساس تقابل کنند و کمتر احساس کنند که اگر من بخواهم منافعی داشته باشم، اگر گروه‌های دیگری نباشند من وضعم بهتر خواهد بود. مثل دانشجویانی که می‌خواهند امتحان کنکور بدهند، همه در کنار هم نشستند و دارند امتحان می‌دهند؛ درحالی‌که هیچ‌کس نگاهش به دیگری، نگاه رقیبانه نیست؛ ولو اینکه همه رقیب هستند؛ چون همه فکر می‌کنند محتمل است که من برنده باشم یا دیگری؛ اما ممکن است شرایطی ایجاد شود و هرکسی احساس کند که ‌ای‌کاش بغل‌دستی من نمی‌آمد؛ یعنی به‌جای اینکه به رقیب توجه کنیم، توجه و التفاتمان به خودمان باشد. به تعبیر مارکس این خودآگاهی‌هاست که گاهی جریانِ در حال کمون را تبدیل به یک جریان بالفعل می‌کند. به خاطر همین اگر کسی جریان را این‌گونه تعریف کند: «مجموعه‌ای از افراد با اندیشه مشترک، احساس مشترک، جهان‌بینی مشترک، هدف و آرمان مشترک، عمل و کنش همسو با عمل مشترک» خیلی بی‌راه نگفته است. جریانات معمولاً همین‌طوری هستند. گاهی ممکن است حالت جنبش پیدا کند، گاهی ممکن است حالت حس پیدا کند.

رسای اندیشه - پس می‌توان گفت تشکلات سیاسی و حزبی هم نوعی جنبش است؟

بله، چون آن‌ها دواعی قدرت دارند؛ ولی «جریان» در مقایسه با «جنبش‌های اجتماعی» که تعدد و تنوع منافع دارند، عمومیت دارد. «جریان» لزوماً سیاسی نیست، به خلاف حزب؛ چون «جریان» مدعی قدرت نیست، اما «حزب» معمولاً مدعی قدرت است.

 [1]. پیر بوردیو (Pierre Bourdieu) (2002-1930) جامعه‌شناس و مردم‌شناس فرانسوی که عمدتاً روی مسائلی نظیر دینامیک قدرت و انواع شیوه‌های انتقال قدرت در جامعه در درون و بین نسل‌های مختلف بحث می‌کند./836/د102/ل

ارسال نظرات