۳۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۵
کد خبر: ۴۵۰۸۲۴

شکوه ولایت امام علی در حدیث غدیر از دیدگاه ‌آیت الله مکارم شیرازی

باید بدانیم جشن ها و توسلات خوب و لازم است، اما کافی نیست؛ بلکه باید آثار عشق به مکتب امام علی علیه السلام و سایر ائمه اطهار(ع)و برنامه های ایشان در رفتار و کردار ما ظهور و بروز داشته باشد
 آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، هيجدهم ماه ذى‏ الحجه، روز عيد سعيد غدير، عيد ولايت‏ و امامت، و از مهمترین اعياد اسلامى است.[1] روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از انجام حج در سال دهم هجرى به هنگام مراجعت به مدينه، مردم را در وادى «غدير» جمع كرد و فرمان خدا يعنى نصب على عليه السلام به امامت و ولايت‏ بر امت را به آنان ابلاغ كرد. [2]

و آن‏جا بود كه آيه‏ «اليوم اكملت لكم دينكم، و أتممت عليكم نعمتى، و رضيت لكم الإسلام دينا»[3]نازل شد. و خداوند با برگزيدن على عليه السلام به امامت امت، دين اسلام را كامل گردانيد و دشمنان را نااميد و مأيوس ساخت. اين روز را بايد به حق از عظيم‏ ترين اعياد ناميد، همان‏گونه كه در روايات بر اهميت فراوان اين روز و برترى آن بر ساير اعياد تأكيد شده است.[4]

لذا واقعۀ غدیر شمس فروزانی است که تاریخ اسلامی و دل­های عاشقان را روشن ساخته است. غدیر یک دنیا محتوا و مفاهیم عالیه دارد و سزاور است پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام بلکه همه مسلمین روز به روز با آن آشناتر شوند و از آن بهره گیرند.[5]

حديث غدير در یک نگاه

بسيارى از مورخان اسلامى نوشته‏اند كه پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله در آخرين سال عمرش، پس از انجام مراسم حج با انبوه عظيمى از ياران قديم و جديد و مسلمانان شيفته‏ اى كه از تمام نقاط حجاز براى انجام اين مراسم به او پيوسته بودند به هنگام بازگشت از مكه به سرزمين «جحفه» در ميان مكه و مدينه، در بيابان خشك و سوزان «غدير خم»[6]،بعد از حمد و ثناى الهى، مردم را مخاطب ساخته چنين فرمود: من به زودى دعوت خدا را اجابت كرده از ميان شما مى ‏روم، لیکن دو چيز گرانمايه و گرانقدر در ميان شما به يادگار مى ‏گذارم ؛ «اول «ثقل اكبر»، «كتاب خدا قرآن» است، دست از دامن آن برنداريد تا گمراه نشويد، عترتم دومين يادگار گران‏قدری است که خداوند لطيف خبير به من خبر داده، اين دو هرگز از من جدا نشوند تا در بهشت به من بپيوندند، از اين دو پيشى نگيريد كه هلاك مى ‏شويد و عقب نيفتيد كه باز هلاك خواهيد شد!».[7]

ناگهان پيامبر صلى الله عليه و آله به اطراف خود نگاه كرد، كسى را جست‏وجو مى‏ نمود، و همين كه چشمش به على عليه السلام افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند كرد آنچنان كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و همه مردم او را ديدند و شناختند.[8]

در اين‏جا صداى پيامبر رساتر و بلندتر شد و فرمود: «ايها الناس! من اولى الناس بالمؤمنين من انفسهم؟؛ چه كسى از همه مردم نسبت به مؤمنين از خود آنها سزاوارتر است؟»گفتند: خدا و پيامبر داناترند.[9]

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا مولا و رهبر من است، و من مولا و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم»، سپس افزود: «فمن كنت مولاه فعلى مولاه؛ هر كس من مولا و رهبر او هستم على مولا و رهبر اوست».[10]

اين سخن را سه بار تكرار كرد، و به گفته بعضى از راويان حديث چهار بار، سپس سر به آسمان بلند كرد و فرمود: «اللهم وال من‏ والاه، و عاد من عاداه، و احب من احبه، و ابغض من ابغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و ادر الحق معه حيث دار!؛خداوندا دوستان او را دوست دار، و دشمنانش را دشمن دار، محبوب دار آن كس كه او را محبوب دارد، و مبغوض دار آن كس كه كينه او به دل گيرد، يارانش را يارى كن، و ترك كنندگان ياريش را محروم ساز، حق را همراه او بدار، و او را همراه حق»،[11] سپس فرمود: «همه حاضران به غائبان اين خبر را برسانند».[12]

هنوز صفوف جمعيت از هم متفرق نشده بود كه جبرئيل، امين وحى خدا را نازل گشت و اين آيه را بر پيامبر فروخواند «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ...»؛«امروز آيين شما را كامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم»![13]

در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «الله اكبر، الله اكبر، على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضى الرب برسالتى و الولاية لعلى من بعدى؛ خدا را تكبير مى‏ گويم، خدا را تكبير مى‏ گويم، بر اين‏كه آيين خود را كامل و نعمت خويش را بر ما تمام كرد، و رضايت خود را به رسالت من، و ولايت على پس از من، اعلام داشت».[14]

در این هنگام شور و غوغايى در ميان مردم افتاد، و همگان على عليه السلام را به اين مقام تبريك گفتند از جمله ابوبكر و عمر اين جمله را در حضور جمعيت به على عليه السلام گفتند: «بخ بخ لك يابن ابيطالب اصبحت و امسيت مولاى و مولا كل مؤمن و مؤمنة؛ آفرين بر تو، آفرين بر تو، اى فرزند ابوطالب تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى ...»![15] این خلاصه‏ اى است از حديث‏ معروف غدير كه در كتب دانشمندان اهل تسنن و شيعه آمده است.[16]

واکاوی سندی در حدیث غدیر

بدیهی است واقعه غدیر، مورد اجماع و اتفاق جمیع مسلمانان شیعه و سنی است و جایگاه ویژه ای در نصوص دینی و ادبیات و اشعار مسلمانان دارد.[17] لذا جریان غدیر از نظر سند متقن، مسلم و انکار ناپذیر است، به همین جهت دشمنان نمی توانند روی به فراموشی سپردن اصل روایت غدیر و از میان بردن محتوای غدیر مانور دهند،[18] بلکه رواياتى كه درباره جريان «غدير خم»، خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله و معرفى على عليه السلام به عنوان وصى و ولى نقل شده، بسیار فراوان و یقیناًدر حد تواتر است،[19]

به عنوان نمونه مرحوم علامه امينى «رضوان الله عليه» در كتاب ارزشمند و بى نظيرش، الغدير[20]، به صورت گسترده‏ اى پيرامون واقعه غدير بحث كرده است. وى حديث‏ غدير را، در اين كتاب تحقيقى، از يكصد و ده نفر از صحابه پيامبر نقل مى‏ كند؛ علاوه بر اين، از هشتاد نفر از «تابعين»[21] و3500 نفر از علما و محدثان اسلامى حديث‏ ارزشمند غدير را نقل مى‏ كند؛ نويسنده توانمند الغدير احاديث مربوط به اين حادثه بزرگ و كم نظير را از سيصد و شصت كتاب مختلف نقل كرده است؛ كتاب­هايى كه قسمتى از آن، از اهل سنت و قسمتى ديگر، از شيعه است.[22]

هم چنین حدیث غدیر در غالب كتب تفسير و تاريخ و حديث برادران اهل سنت آمده است، حتى گروه عظيمى از علماى اسلام كتاب مستقل درباره خصوص اين حديث نگاشته‏ اند، از جمله مرحوم علامه امينى كه خود كتاب مستقل بسيار پرمايه و كم‏ نظيرى در اين باره نوشته، نام بيست و شش تن از علماى اسلام را كه درباره حديث غدير «كتاب جداگانه» نوشته‏ اند نام برده است.[23]

از این رو بحث درباره همه رواياتى كه در مورد «حديث غدير» نقل شده نياز به نوشتن كتاب قطورى دارد و هر شخص بى‏ نظرى نگاهى به مجموعه اين اسناد و مدارك بيندازد يقين پيدا مى‏ كند كه حديث‏ غدير از قطعى‏ ترين روايات اسلامى و مصداق روشنى از حديث متواتر است و به راستى اگر كسى در تواتر آن شك كند، بايد به هيچ حديث متواترى اعتقاد نداشته باشد.[24]

در مورد تبیین اسناد حديث به همين مقدار قناعت كرده، وكسانى را كه مى‏ خواهند مطالعه وسيع ترى روى اسناد حديث داشته باشند به كتابهاى «الدر المنثور» سيوطى و« الغدير»علامه اميني و«احقاق الحق» قاضى نور الله شوشترى و« المراجعات» علامه شرف الدين ونیز«دلائل الصدق» محمد حسن مظفر ارجاع مى ‏دهيم.[25]

تبیین ولايت و مولی در حديث غدير

مى‏دانيم در مسأله امامت و خلافت بعد از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله دو نظر در ميان مسلمانان هست؛ مطابق عقيده شيعه، امامت و خلافت با نص است؛ يعنى به وسيله خداوند از طريق پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله، امام عليه السلام و خليفه بعد از او تعيين شده است. آياتى از قرآن نيز اين نظر را تأييد مى‏ كند و احاديثى همچون حديث‏ غدير.. نيز گواه بر آن است. اضافه بر اين شيعيان دليل عقلى نيز بر اين مسأله اقامه مى ‏كنند.[26]،[27]

لیکن اهل تسنن طرفدار شورى هستند و معتقدند پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله تعيين خليفه بعد از خود را به امت واگذار كرده و آنها بر طبق شوراى مهاجرين و انصار و بيعت مردم تعيين شده‏ اند.[28]

حال با این تفاسیر حديث متواتر غدير و جمله معروف پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كه در همه كتب آمده است: «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» حقايق بسيارى را روشن مى‏ سازد.[29]

1. اگرچه بسيارى از نويسندگان اهل سنت اصرار دارند كه‏ «مولى» را در اينجا به معنى «دوست و يار و ياور» تفسير كنند، لیکن قرائن متعددى در كار است كه نشان مى‏ دهد «مولى» در حديث بالا به معنى‏ «ولى» و «سرپرست» و «رهبر» مى ‏باشد.[30]

مسأله دوستى على عليه السلام با همه مؤمنان، مطلب مخفى و پنهان و پيچيده ‏اى نبود كه نياز به اين همه تأكيد و بيان داشته باشد، و احتياج به متوقف ساختن آن قافله عظيم در وسط بيابان خشك و سوزان و خطبه خواندن و گرفتن اعتراف هاى پى‏ درپى از جمعيت داشته باشد.[31]

هم چنین بر مبنای  نص صریح قرآن: «إنما المؤمنون اخوة[32]؛مؤمنان همه برادر يكديگرند».باید گفت اخوت اسلامى و دوستى مسلمانان با يكديگر از بديهى‏ترين مسائل اسلامى است كه از آغاز اسلام وجود داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله بارها آن را تبليغ كرد و بر آن تأكيد نهاد؛ بعلاوه، مسأله اخوت مسأله ‏اى نبوده كه با اين لحن داغ در آيه بيان شود و پيامبر صلى الله عليه و آله از افشاى آن خطرى احساس كند.[33]

2. جمله‏ «ألست اولى بكم من أنفسكم؛ آيا من نسبت به شما از خود شما سزاوارتر و اولى نيستم‏!» كه در بسيارى از متون اين روايت آمده است، هيچ تناسبى با بيان يك دوستى ساده ندارد، بلكه مى‏ خواهد بگويد: «همان اولويت و اختيارى كه من نسبت به شما دارم و پيشوا و سرپرست شما هستم، براى على عليه السلام ثابت است.» مخصوصا با توجه به تعبير «بكم من انفسكم؛ از شما نسبت به شما اولى هستم».[34]

3. تبريك ‏هايى كه از سوى مردم در اين واقعه تاريخى به على عليه السلام گفته شد، مخصوصاً تبريكى كه «عمر» و «أبو بكر» به او گفتند، نشان مى‏دهد مسأله چيزى‏ جز مسأله نصب خلافت نبوده است كه در خور تبريك و تهنيت باشد؛ زيرا اعلام دوستى، كه براى همه مسلمانان بطور عموم ثابت است، تبريك ندارد.[35]

4. اشعارى که حسان بن ثابت[36] قبلا در روز عید غدیربا  آن مضمون و محتواى بلند و آن تعبيرات صريح و روشن[37] ، نيز گواه ديگرى بر اين مدعا است؛ و به اندازه كافى در اين مسأله گويا است.[38]

لذا اگر ما قرائن  جمله معروف حضرت رسول صلى الله عليه و آله «من کنت مولاه فعلی مولاه؛ اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» را جمع کنیم تفسیر این جمله آسان است؛ اگر بیان یک دوستی معمولی باشد همه مسلمانان دوست همدیگرند و دیگر نیازی نیست بعد از حجه الوداع مردم را در آن بیابان جمع کنند و خطبه بخوانند و بعد افراد به مولا علی علیه السلام «بخ بخ لک یا علی» بگویند[39].

گفتنی است اخیراً در گوشه و کنار، مقالاتی می نویسند و اعلام می دارند که باید مقام علمی علی علیه السلام مورد توجه قرار گیرد و مسئله حکومت دیگر نیاز به بررسی ندارد، تعجب برانگیز است که اینها این گونه تاریخ اسلام و فقه را تحلیل می کنند.[40]

حال آنکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله از همان آغاز، دین را با حکومت آمیخت و اصولاً پیشرفت دین از طریق حکومت امکان پذیر است . حال  اگر قرار بود علی علیه السلام، فقط به بیان احکام و حلال و حرام بپردازد و حکومتی در میان نباشد، مسئله بیعت دیگر معنی نداشت. [41]

بنابراین طبق حديث‏ متواتر غدير و جمله‏ «من كنت مولاه فهذا على مولاه»؛ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در غدير خم رسما او را از سوى خدا به اين مقام منصوب كرد؛ ولى بيعت مردم با ديگران سبب شد كه او مدتى نتواند ولايت خويش را اعمال كند؛ و تنها بعد از بيعت مردم با او بود كه امكان اعمال اين ولايت حاصل شد. آرى مردم زمينه ‏هاى اجرائى را فراهم كردند، نه اينكه مقام ولايت ‏او رابه فعليت برسانند.[42]

بنابراین منظور پیامبر صلی الله علیه و آله، از این کارها، بیان مسأله ی بسیار مهم و اساسی بوده و آن عبارت است از ا علام ولایت و امامت علی علیه السلام و انتصاب او به این مقام.[43] لذا در این حدیث هیچ یک از معانی دیگر «مولی» غیر از همان اولویت، ولا یت و امامت منظور نیست، چون معانی دیگر در این مقام بی تناسب می باشد.[44]

دلالت حدیث غدیر بر ولایت علی علیه السلام در منابع اهل سنت

باید دانست اسناد مربوط به واقعۀ «غدير» و مساله جانشينى پيامبر صلى الله عليه و آله تنها در كتب شيعه نقل نشده است ، بلكه در بسيارى از كتب اهل تسنن نيز آمده است.[45] به عنوان نمونه در تاريخ معروف طبرى[46] مورخ بزرگ اهل سنت ، كه مردى دانشمند و در عصر و زمان خود كم‏ نظير بود. نوشته ‏هاى زيادى وجود دارد كه از جمله آن‏ها تفسير مهمى به نام جامع البيان و تاريخ مشهورش است و كتابى به نام كتاب الولاية دارد كه طرق مختلف حديث‏ غدير را در آن بيان كرده است.[47]

هم چنین  در دیگر منابع مهم علمای اهل سنت هم چون «مسند» امام «احمد» آمده است: عمر بعد از آن بيانات پيامبر صلى الله عليه و آله خطاب به على عليه السلام عرض كرد: هنيئا يا بن أبي طالب أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة؛گوارا باد بر تو اى فرزند أبي طالب! صبح كردى و شام كردى در حالى كه مولاى هر مرد و زن با ايمان هستى![48]

در تعبيرى كه فخر رازى در ذيل آيه‏ «يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك» ذكر كرده، مى‏خوانيم: عمر گفت: «هنيئا لك أصبحت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة»به اين ترتيب، عمر او را مولاى خود و مولاى همه مؤمنان می شمرد.[49]

در تاريخ بغداد روايت فوق به اين صورت آمده:بخ بخ لك يا بن أبي طالب! أصبحت مولاى و مولى كل مسلم‏[50]؛ آفرين، آفرين به تو اى فرزند ابو طالب! صبح كردى در حالى كه مولاى من و مولاى هر مسلمانى هستى.[51]

و در «فيض القدير» و «الصواعق» آمده است كه اين تبريك را ابو بكر و عمر هر دو به على عليه السلام گفتند: «أمسيت يا بن أبي طالب مولا كل مؤمن و مؤمنة[52]».،[53]

ناگفته پيداست دوستى ساده‏اى كه ميان همه مؤمنان با يكديگر است چنين تشريفاتى ندارد، و اين جز با ولايت به معنى خلافت سازگار نيست.[54]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت مساله غدیر یک مساله واضح و روشن است منتهی جهات سیاسی و سایر شرایط اجازه نمی داده است که پرده از روی این حدیث برای همه مردم برداشته شود.[55]

لذا احیای غدیر به معنای احیای آثار حضرت علی علیه السلام و حکومت اسلامی است، چرا که مسأله غدیر، ادامه حکومت اسلامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله است. [56]

غدیر واقعۀ باشکوهی است که بزرگانی همچون آیت الله امینی و میرحامد حسین هندی و علامه محسن امین و بزرگان دیگر برای تبیین زوایای آن کوشش­ های شایان تقدیری کرده اند ولی غدیر هنوز ناگفته های فراوانی دارد که نسل امروز باید برای شرح آن دامن همت به کمر زند و ابعاد و زوایای آن را روشن سازد.[57]

البته به حق ما ادعا می کنیم شیعه علی علیه السلام هستیم و غدیر نشانه ولایت ما است، اما باید بدانیم این جشن ها و توسلات خوب و لازم است، اما کافی نیست.[58]بلکه باید آثار عشق به مکتب امام علی علیه السلام و سایر ائمه اطهارعلیهم السلام و برنامه های ایشان در رفتار و کردار ما نمود و بروز داشته باشد.[59] لذا باید همه نسبت به عید غدیر اهمیت بدهند به ویژه جوانان را باید با تاریخ، برکات، کتاب ها و سخنان بزرگان درباره غدیر آشنا کرد.[60]

 بی شک ما خدا را شاکریم که تابع کسی هستیم که فضائل و مناقب او آشکار و دلایل ولایت او محکم و متقن است و این راهی است که ما باید بپیماییم.[61]

ان شاءالله در برابر این رسالت همه وظیفه خود را انجام خواهیم داد و امیدواریم قدم در جای پای حضرت علی علیه السلام بگذاریم.[62]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir

[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص835.

[2] همان ؛ ص887.

[3] سوره مائده، آيه 3.

[4] كليات مفاتيح نوين ؛ ص887.

[5]متن  پیام  حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت آغاز اجلاس بزرگداشت غدیر؛ 1394/09/07.

[6] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص278.

[7] همان؛280.

[8] همان.

[9] همان.

[10] همان؛281.

[11] همان.

[12] همان.

[13] همان.

[14] همان.

[15] همان؛ 282.

[16] همان.

[17] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛حرم کریمۀ اهل بیت(س)؛« اخبار شیعیان - دیماه سال 1388 شماره 50»؛پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

[18]  بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی ؛کنگره ی بین المللی غدیر؛1383/11/18.

[19] آيات ولايت در قرآن ؛ ص35.

[20]  هر چند در موضوع كتاب الغدير، كتابهاى ديگرى، نظير عبقات الانوار، المراجعات، احقاق الحق و مانند آن نوشته شده است، ولى اين كتابها به پاى الغدير نمى‏رسد؛ چون مرحوم علامه، دقيقتر و منظم‏تر بحث كرده است.

[21]  تفاوت« صحابه» و« تابعين» در اين است كه صحابه به زيارت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نائل شده‏اند و در زمان حيات آن حضرت مى‏زيستند، ولى تابعين موفق به زيارت پيامبر صلى الله عليه و آله نشده و در زمان حيات حضرتش نمى‏زيستند، بلكه در عصر صحابه زندگى مى‏كردند.

[22]  الغدير في الكتاب و السنة و الأدب، جلد 1، صفحه 230.

[23] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص282.

[24] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص282.

[25] تفسير نمونه، ج‏5، ص: 8.

[26] براى اطلاع بيشتر ،ر.ک: پيام قرآن، جلد 9 .

[27] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏9 ؛ ص83.

[28] همان.

[29] آيات ولايت در قرآن ؛ ص42.

[30] همان.

[31] همان؛ ص 43.

[32]  سوره حجرات، آيه 10.

[33] آيات ولايت در قرآن ؛ ص42.

[34] همان.

[35] همان؛ص 44.

[36] «حسان‏ بن‏ ثابت‏» شاعر معروف، در روز عید غدیر و پس از خطبۀ پیامبر صلى الله عليه‏ و آله، از آن حضرت اجازه خواست كه به اين مناسبت اشعارى بسرايد(شان نزول آيات قرآن ؛ ص197).

 [37]  ...هم چنین پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام‏ فرمود: هر كس من مولا و رهبر اويم اين مرد، مولا و رهبر او است پس شما همه از سر صدق و راستى از او پيروى كنيد».«در اين هنگام، پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: بارالها! دوست او را دوست بدار و با آن كس كه با على دشمنى ورزد دشمن باش ...».( شان نزول آيات قرآن ؛ ص198)

[38] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص185.

[39] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛درس خارج فقه ؛ مسجد اعظم قم؛ 1393/7/20 .

[40] «اخبار شیعیان - خرداد 1387، شماره 31 - اخبار فرهنگی مذهبی» پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

[41] همان.

[42] پيام قرآن ؛ ج‏10 ؛ ص40.

[43] تفسير نمونه ؛ ج‏4 ؛ ص424.

[44] همان؛ج5،ص16.

[45] همان ؛ ج‏4 ؛ ص271.

[46] تاريخ او از معروف‏ترين تاريخ‏هاست و مطالب زيادى در آن نقل شده است و نسبت به بسيارى از تواريخ اسلامى دقيق‏تر است (هرچند خالى از اشتباه نيست).( پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص109).

[47] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏15 ؛ ص108.

[48] مسند احمد، جلد 4، صفحه 281( طبق نقل فضائل الخمسة، جلد 1، صفحه 432).

[49] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص185.

[50]  تاريخ بغداد، جلد 7، صفحه 290.

[51] پيام قرآن ؛ ج‏9 ؛ ص185.

[52]  فيض القدير، جلد 6، صفحه 217؛ الصواعق، صفحه 107.

[53] آيات ولايت در قرآن ؛ ص44.

[54] همان.

[55] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه ؛مسجد اعظم قم؛1389/09/03.

[56]    همان.

[57] متن  پیام  حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت آغاز اجلاس بزرگداشت غدیر؛ 1394/07/09.

[58] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه؛ مسجد اعظم قم؛1390/8/25.

[59] همان.

[60] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار با اعضای ستاد برگزاری کنگره حضرت آمنه(س)؛23/6/1395.

[61] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ درس خارج فقه ؛مسجد اعظم قم؛1389/09/03.

[62] همان.

/1323/د102/ج1

ارسال نظرات