آیا دوران اوج تمدن اسلامی در حال تکرار است؟
اشاره
تامل در تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد این دوران با فراز و فرود و البته عبرتهای همراه بوده است. تمدن اسلامی دو دوره اوج و دو دوره فرود را تجربه کرده است و یکی از مباحث مهم اندیشمندان اسلامی در قرن اخیر به ویژه چند دهه اخیر و به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بحث از تمدن اسلامی و شکوفایی مجدد آن است. این اندیشمندان معتقدند تمدن اسلامی با توجه به گذشته غنی و پربار و همچنین ظرفیتهای فراوان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، جمعیتی و اقتصادی میتواند مجددا دوران اوج خود را تجربه کند.
در این یادداشت سعی کردهایم دوران متعدد تمدن اسلامی را به صورت گذرا بیان کنیم.
مروری بر مراحل تمدن اسلامی
مرحلة اول: آغاز رسالت
تاريخ اسلام با دعوت پيامبر اکرم(ص) از مکه آغاز شد و اين همان آغاز حرکت در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي بود.
مرحله دوم: تشکیل حکومت و ساختار سیاسی در مدینه
اين حرکت مهم تاريخ بشر، با تشکيل حکومت اسلامي در يثرب شکل گرفت و از آن پس يثرب تبديل به مدينةالنّبى شد. از اين نامگذاري ميتوان به صورت نمادين استنتاج کرد که مدنيّت اسلامي با اين حرکت پايهگذاري شد.[1]
مرحله سوم: گسترش اسلام
این مرحله شامل دو بخش است: بخش اول، انتشار دين اسلام در جزيرة العرب[2] و بخش دوم، گسترش آن در جهان متمدّن آن روزگار، شاملِ بينالنهرين، ايران، روم، مصر، حبشه، هند، ماوراءالنهر، چين و ماچين، شمال آفريقا و سرانجام جنوب اروپا بود. اوج اين مرحله در سدههاي اول و دوم هجري نمايان شد.
اين فتوحات علاوه بر اينکه به وسعت جغرافيايي جهان اسلام منجر شد، آثار اجتماعي، فرهنگي و جنبههاي تبليغي نيز داشت.[3]
مرحله چهارم: مجاورت و تعامل با دیگر تمدنها
این مرحله مجاور شدن فرهنگ و تمدن نوپاي اسلامي با تمدنهاي کهن جهان و کوشش براي شناخت و انتقال آن تمدنها به حوزه تمدن اسلامي بود. اين نهضت به شکل جدّي از سدة دوم آغاز و تا سدههاي سوم و چهارم هجري ادامه يافت. اين انتقال تمدن از چند طريق انجام شد.[4]
الف) ترجمه، که جديترين شکل انتقال بود و در تاريخ نام آن را نهضت ترجمه گذاشتهاند.[5] در تاريخ قديم تمدنها، چنين حرکتي به لحاظ سرعت و حجم معارف انتقالي بيسابقه بود؛ براي نمونه فقط يک پدر و پسر (حُنين بن اسحاق و اسحاق بن حُنين) بيش از 200 کتاب و رساله را از يوناني و سرياني به عربي ترجمه کردند.*
ب) تأسيس کتابخانه**دارالحکمه و نظاميهها.[6]
ج) انتقال دانشمندان و به تعبير امروز «جذب مغزهاي متفکر» به مراکز علمي و آموزشي جهان اسلام.[7]
مرحله پنجم: عصر خودجوشي و شکوفايي تمدن اسلامي
این مرحله از سده سوم آغاز و تا سده پنجم هجري ادامه يافت.
هر چند برخي بر اين باورند که مسلمانان بهعنوان امانتدار صادق و امين، علوم بشري را از يونان دريافت نمودند و در طي قرون متمادي حفظ و در نهايت با پيدايش نهضت ترجمه از زبان عربي به زبان لاتين که بهويژه از سده پانزدهم ميلادي در اسپانيا رخ داد، آنها را به دنياي غرب باز پس دادند.[8] ولي مسلمانان بر اساس مباني فلسفي، انسانشناختي و هستيشناختي خود، تصرفهاي زيادي در راستاي کاربردي کردن و توسعه علوم نمودند. اين رشد علمي همهجانبه و عميق در علوم گوناگون رياضيات، نجوم، فيزيک و مکانيک، طب، شيمي، منطق و فلسفه، تاريخ، جغرافيا و ادبيات و زبانشناسي بود که زمينه ايجاد و تعميق تمدن اسلامي را ايجاد نمود. بروزات اين شکوفايي را در نظامهاي سياسي، اجتماعي آن دوران و ميراث کالبدي و معماري باقيمانده از اين دوران به خوبي ميتوان مشاهده کرد.[9] قوت و اعتبار اين مرحله تمدني اسلام در حدي است که سخن از تأثير تمدن اسلامي در تمدن غربي به ميان ميآيد.[10]
مرحله ششم: عصر شکوفايي فرهنگ عميق اسلامي و ادبيات عرفاني
پيوند عميق عرفان و ادب از شگفتيهاي فرهنگ اسلامي است. اين حوزه از چنان پشتوانة عظيمي برخوردار است که قابل مقايسه با هيچ فرهنگ ديگري نيست. بزرگاني از اين خاستگاه به قلههاي رفيع دست يافتند و ستارههاي برتر آسمان دانش بشري شدند. شکوفايي اين مرحله از سدة چهارم آغاز و در سدة هفتم هجري به اوج خود رسيد.[11]
مرحله هفتم: عصر هنر
شايد اين سنت منطقي تاريخ است که تا علوم عقلي و تجربي به کمال نرسد و تا معرفت انسان نسبت به هستي و حيات عميق نشود و تا ادب به کمال خود نرسد هنر متعالي شده خط و نقاشي و معماري نمايان نخواهد شد.[12] توان و جايگاه هنر اسلامي تا جايي پيش رفت که حتي تمدن غربی را نيز تحت تأثير قرار داد.[13]
شگفت اينکه پس از دو ضربه سهمگين صليبيها و مغولان و از ميان ويرانههاي بهجاي مانده از آن بلاياي خانمان برانداز، جنبش هنري قد برافراشت و بشارت دهنده تجديد حيات اسلام در عصر صفوي[14] ـ عثماني ـ گورکاني[15] بود. ازاينرو، تصادفي نيست که اوج هنر اسلامي را از سدههاي نهم تا دوازدهم هجري در ايران و عثماني و هند ميبينيم.
مرحله هشتم: عصر رکود
دو حمله بزرگ و طولاني صليبي[16] و مغول از مغرب و مشرق جهان اسلام يکي حدود دويست سال و ديگري حدود سيصدسال به درازا کشيد، که با آثار و پيامدهايشان توان و رمق مسلمانان را گرفت و خرابيهاي بسياري برجاي گذاشت. آنچه از فرهنگ و تمدن اسلامي در مصر و شامات بافته بودند، به دست صليبيان پنبه شد و آنچه در ماوراءالنهر، خراسان و عراق ساخته بودند، به وسيلة مغولان ويران گرديد. آنان، با خشونت و سنگدلي بيسابقه، در فرهنگ بالندة اسلامي روح نااميدي دميده و با تخريب شهرها، پاية مدنيت مسلمانان را سست کردند.[17]
با اينکه اسلام در ذات خود جوهر حرکت، دگرگوني و پيشرفت را دارد، ولي اين دو حملة عظيم آثاري ويرانگر بر پيکره تمدن اسلامي بر جاي نهاد که سرانجام به پيدايش عصر رکود انجاميد که اوج اين مرحله در سدة هشتم و نيمه نخست سدة نهم هجري است.
مرحله نهم: خيزش دوبارة جهان اسلام
شکست نهايي صليبيها در شام و فلسطين به دست صلاحالدين ايوبي(1187م/ 583ق) و مغولان در عين جالوت به دست مماليک مصر(1260م)، محيط امني را در شام، روم و شمال افريقا فراهم آورد که بسياري از دستاوردهاي علمي و فرهنگي باقي مانده را حفظ کرد.
در کنار دلاوري و شمشير صلاحالدين ايوبي و پايداري مماليک مصر بايد از تدبير و قلم خواجه نصير الدين طوسي، خواجه شمسالدين صاحب ديوان، عطاملک جويني، خواجه رشيدالدين فضل الله همداني نام برد که به واقع خطر کردند و براي حفظ آنچه از ايلغار مغول باقي مانده بود، به کام اژدها رفتند و اغلب جان بر سر اين کار گذاشتند و قطعاً اهميت کار آنان از مجاهدان مصر و شام و فلسطين کمتر نبود.
با انتقال ميراث باقي مانده فرهنگ و تمدن اسلامي در سرزمينهاي سوخته جهان اسلام، نهالهاي جديدي سربرآورد و به درختهاي تنومندي تبديل شد و امپراتوري عثماني[18]، سلسلة صفوي[19] و پادشاهي گورکاني[20] سر برآوردند و اوضاع سياسي جهان اسلام ساماني گرفت.
مرحله دهم: هجوم استعمار و آغاز دومين دوره رکود
پس از رنسانس، کشورهاي قدرتمندي در اروپا سر برآوردند و به دنبال مواد خام ارزان و پيدا کردن بازار مصرف براي کالاهاي صنعتي خود، هجوم به جهان اسلام را آغاز کردند. پرتغاليها به افريقا، هند، مسقط و ايران و انگليسيها به باختر و خاور افريقا و جنوب و جنوب شرقي آسيا و فرانسويها به مصر و افريقاي شمال و غربي و ايتالييها به شمال و شرق افريقا و هلنديها به آسياي جنوب شرقي رخنه کردند. اين پديده از سده پانزدهم ميلادي آغاز شد، ولي نقطه اوج سلطة غرب، سده نوزدهم ميلادي بود.[21](سده يازدهم تا چهاردهم هجري)
يورش دوم فرنگيها را بايد جنگ صليبي دوم ناميد که پيچيدهتر از اولي بود و اين بار صليبيان با بيرق صليبي آمدند و از تفنگ بهجاي شمشير استفاده کردند و از آن مهلکتر کوشش آنان براي استحاله فرهنگي و تخريب باورهاي مسلمانان و ديگر ملل تحت سلطه بود.
اين حرکت فراگير غربيان آثار ويرانگر خود را در جهان اسلام گذاشت و به تعبير محمد قطب مسلمانان را به «عصر جاهلي» جديدي سوق داد که شکلي تازه از استعمار فکري يا استعمار مزيّن به استدلالهاي فکري و فلسفي و مبتني بر تفکر جدايي دين از عرصة اجتماع بود و به عنوان نمونهاي موفق در اين رابطه، از تجربه غرب نام ميبردند که ترقي آنها براثر رهايي سياسي ـ اجتماعي غرب از «حاکميت کليسا» بود که از سدههاي تاريک به عصر روشنايي گام نهاد. اکنون بر شما مسلمانان است که براي ورود به جادة ترقي از اسلام جدا شويد!
اين تبليغات فرنگيان که مؤثرتر و کارگرتر از گلولههاي توپ آنها بود، شماري از دلسوختگان سادهانديش و گروهي از سرخوردگان سياسي ـ اجتماعي جوامع مسلمان را به خود جذب کرد و پديدهاي عجيب در جهان اسلام به وجود آمد که پيشتر سابقه نداشت، بدين معنا که جمعي از مسلمانزادگان، مبلّغ بيجيره و مواجب تفکر غربيان شدند! فرنگيها بهتر از اين نميتوانستند موجب استحالة امت اسلامي شوند و لذا اين راه و رسم استعماري را با اتخاذ شيوههاي گوناگون ادامه دادهاند، ليکن پيوسته تغيير شيوه ميدهند. اين دور از رکود جديتر از رکود پس از حمله اول صليبي و ايلغار مغول بود. در آن زمان، مهاجمانِ زمينگير شده، مغلوب فرهنگ مسلماناني شدند که در عرصه نظامي بر آنها پيروز شده بودند! ولي در رکود دوم، در آغاز، غلبة فرهنگي با مهاجمان بود و فنّاوري فرهنگ بيديني را نيز با خود آورده بود.
حملة فکري غرب براي استحالة فرهنگي مسلمانان، جهان اسلام را حيرتزده کرد صرفنظر از پيامدهاي آن يورش، اين شوک، موجب پديدآمدن امواجي سازنده شده که بعدها پديدآورندة دستهاي از جنبشهاي پيوستة تاريخي در جهان اسلام گرديد که از آن به بيداري اسلامي يا دعوت براي بازگشت به اسلام تعبير ميکنيم.
مرحله يازدهم: بيدراي اسلامي
حوادث 200 سال اخير در جهان اسلام را ميتوان، تاريخ بيداري اسلامي ناميد. اين مرحله از تاريخ با افت و خيزهايي، با توجه به شرايط خاص سياسي، اجتماعي و فرهنگي در سرتاسر جهان اسلام اجرا شده است. البته از نظر زمان آغاز، سرعت و کيفيت تحولات يکسان بوده است مثلاً با وجود اينکه مراحل آغازين بيداري اسلامي در جهان عرب زودتر از ايران آغاز شد ولي انقلاب اسلامي ايران از بسياري از انقلابها که حتي زودتر آغاز شده بودند، هماکنون جلوتر است.
تعيين تاريخ دقيق براي بيداري اسلامي کاري مشکل است؛ اما در هر يک از اين چهار سرزمين ميتوان از حادثه يا حوادثي بهعنوان مبداء تاريخ بيداري و آشنايي با تمدن غرب، و بالمآل بيداري ياد کرد.
ناکامي دولت عثماني در فتح وين(1094ق/ 1683م) و افتادن آزوف به دست روسيه(1108ق/ 1696م) و انعقاد قرارداد کارلوويتس(1111ق/ 1699م) ميان روسيه و عثماني که در آن براي اولينبار عثماني در مقام دولتي شکست خورده قراردادي را امضاء ميکرد و سرانجام از دست دادنِ شبه جزيره مسلمان نشين کريمه[22](1272ق/ 1856م)، شکست ايران از روسيه*، از دست رفتن داغستان، ارّان و شيروان و ديگر متصرفان ايران در قفقاز و امضاي دو معاهدة ننگين گلستان(1228ق/ 1813م) و ترکمانچاي[23](1243ق/ 1828م) و حمله ناپلئون به مصر (1213ق/ 1798م) و شام[24](1799م) و تسلط استعمار انگليس بر شبه قاره هند و شکست مقاومت مسلحانه مسلمانان هند در مقابل انگليس در نبرد پَلاسي (1170ق/ 1857م)[25] از مهمترين حوادثي است که موجب آشنايي مردم اين سرزمينها با تمدن جديد و بيداري آنان شد.
هر چند اين قسمت از کشورهاي اسلامي تأثير و نقش عمده در جريان بيداري اسلامي داشتهاند ولي بيداري اسلامي منحصر به آنها نيست بلکه بيداري اسلامي مربوط به کل جهان اسلام است. بر اين اساس ميتوان در تاريخ دويست ساله اخير کشورهاي اسلامي در آسياي مرکزي[26]، جنوب شرق آسيا[27]، و شرق آفريقا[28] بيداري اسلامي را رصد کرد. بر اين اساس حتي بيداري اسلامي در غرب نيز قابل تحليل است.[29]
به نظر میرسد بیداری اسلامی در قرن اخیر در جهان اسلام، طلیعه مرحله جدیدی از تمدن اسلامی است که دوران اوج دیگری را برای تمدن اسلامی نوید میدهد.
975/702/ر
[1]. ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (پيدايش و شکوفايي)، علي اکبر ولايتي، ج1، صص 37 ـ 46؛ مرکز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، 1386.
[2]. ر.ک: همان، صص 41 ـ 46.
[3]. براي مطالعه بيشتر در اين موارد ر.ک: تاريخ تحليلي اسلام تا پايان امويان، سيد جعفر شهيدي، صص 72 ـ 130، مرکز نشر دانشگاهي، تهران، 1363؛ تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، ج2، صص 393 ـ 409، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1369؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، مرتضي مطهري، صص 143 ـ 300، تهران، صدرا، 1370؛ تاريخ گسترش اسلام، توماس واکر آرنولد، ترجمه ابوالفضل عزتي، صص 290 ـ 310، دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ، 1385.
[4]. البته اين انتقال و تبادل علمي و فرهنگي علاوه بر جهات نرمافزاري و روشي از جهات سختافزاري نيز جاي بررسي دارد مثلاً مسلمانان در توليد، توزيع و استفاده از کاغذ جهت گسترش علم تلاشها و ابتکارات فراواني انجام دادند. براي مطالعه بيشتر در اين خصوص ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (پيدايش و شکوفايي)، علي اکبر ولايتي، ج1، صص 58 ـ 64.
[5]. آثار مربوط به تاريخ تمدن اسلامي، اين دوره را به تفصيل مورد بررسي قرار دادهاند؛ از جمله مهمترين آنها ميتوان به الفهرست نوشته ابن نديم (ترجمه و تحقيق محمدرضا تجدد، اميرکبير، تهران، 1366)، «طبقات الأطباء» و کتاب «اخبار العلماء باخبار الحکماء» نوشته ابن ابي اصيبعه و «تاريخ الحکماء» نوشته ابن قفطي اشاره کرد. براي مطالعه بيشتر در مورد مراحل و تأثير نهضت ترجمه در تمدن اسلامي ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (پيدايش و شکوفايي)، علي اکبر ولايتي، ج1، صص 75 ـ 87.
*. براي مطالعه بيشتر در اين خصوص ر.ک: انتقال علوم يوناني به عالم اسلامي، دليسي اونز اوليري، ترجمه احمد آرام، صص 258 ـ 263، دانشگاه تهران، تهران، 1342.
**. براي مطالعه درمورد حمايت از سنت آموزش و تأثير آن برشکوفايي و رشد جوامع اسلامي در طي قرون اوليه و همچنين چگونگي مراکز علمي و کتابخانههاي معتبر در تاريخ اسلام ر.ک: تاريخ سرچشمههاي اسلامي آموزش و پرورش غرب، مهدي نخستين، ترجمه عبدالله ظهيري، آستان قدس رضوي، مشهد، 1367، تاريخچه کتابخانههاي ايران و کتابخانههاي عمومي، رکن الدين همايون فرخ، اتحاد، تهران با تاريخ تمدن (کتاب چهارم، عصر ايمان)، ويل دورانت، ترجمه ابوالقاسم پاينده، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران، 1366؛ تاريخ علوم اسلامي، جلال الدين همايي، نشر هما، تهران، 1363؛ تاريخ آموزش در اسلام، احمد شلبي، تاريخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسين ساکت، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1361؛ تاريخ علوم عقلي در تمدن اسلامي، ذبيح الله صفا، دانشگاه تهران، تهران، 1331.
[6]. براي مطالعه بيشتر در اين مورد ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (پيدايش و شکوفايي)، علي اکبر ولايتي، ج1، صص 89، 99، 545 ـ 548.
[7]. براي مطالعه بيشتر در اين مورد ر.ک: تاريخ علوم در اسلام، سيد حسن تقيزاده (به کوشش عزيز الله عليزاده)، صص 78 ـ 106؛ تاريخ نگارشهاي عربي، فؤاد سزگين، ترجمه و آمادهسازي، مؤسسه نشر فهرستگان به اهتمام خانه کتاب، ج3، صص 39 و 40 (مقدمه)، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، 1380؛ علوم اسلامي و نقش آن در تحولات علمي جهان، آلدو ميدلي، ترجمه محمدرضا شجاع رضوي و اسدالله علوي، صص 77 ـ 84، آستان قدرس رضوي، مشهد، 1371؛ تفکر يوناني، فرهنگ عربي (نهضت ترجمه کتابهاي يوناني به عربي در بغداد و جامعه آغازين عباسي)، ديميتري گوتاس، ترجمه محمد سعيد حنايي کاشاني، صص 34 ـ 38، مرکز نشر دانشگاهي، تهران، 1381.
[8]. براي نمونه ر.ک: از اوگوستن تاگاليله، علم در اواخر قرون وسطي و اوايل قرون جديد، آ.سي. کرومبي. ترجمه احمد آرام، ج1، صص 30 ـ 50، تهران، 1373.
[9]. براي مطالعه بيشتر ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (پيدايش و شکوفايي)، ج1، علي اکبر ولايتي، ج1، صص 117 ـ 530.
[10]. ر.ک: همان، صص 535 ـ 660.
[11]. براي مطالعه بيشتر در اين مورد ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (پيدايش و شکوفايي)، ج1، علياکبر ولايتي، صص 283 ـ 331.
[12]. ر.ک: همان، صص 487 ـ 533.
[13]. ر.ک: همان، صص 616 ـ 660.
[14]. ر.ک: همان، ج2، صص 977 ـ 982.
[15]. ر.ک: همان، صص 940 ـ 951.
[16]. در مورد تاريخ: مراحل و آثار جنگهاي صليبي براي نمونه ر.ک: تاريخ جنگهاي صليبي، رنه گروسه، ترجمه ولي الله شادان، فرزان روز، تهران، 1384؛ جنگهاي صليبي، محمد رشاد، نشر انديشه، تهران، 1373؛ جنگهاي صليبي، هانس ابرهارد ماير، ترجمه عبدالحسين، شاهکار، انتشارات دانشگاه شيراز، شيراز، 1371؛ علل و آثار جنگهاي صليبي، عبدالله ناصري طاهري، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1373؛ تاريخ قرون وسطي تا جنگ صد ساله، آلبر ماله و ژول ايزاک، ترجمه عبدالحسين هژير، ابن سينا، تهران، 1343؛ برخي تاريخ نگاران در بخشي از آثار خود به اين موضوع پرداختهاند؛ مانند گوستاو لوبون در کتاب تاريخ تمدن اسلام و عرب؛ ويل دورانت در ج4 کتاب تاريخ تمدن.
[17]. براي مطالعه بيشتر در مورد حمله مغول و آثار تخريبي آن برجهان اسلام ر.ک: امپراطوري صحرانوردان، رنه گروسه، ترجمه عبدالحسين ميکده، علمي و فرهنگي، تهران، 1368؛ تاريخ مغول و اوايل تيمور در ايران، عباس اقبال آشتياني، نشر نامک، تهران، 1376؛ مغولها، ديويد مورگان، ترجمه عباس مجنر، نشر مرکز، تهران، 1371؛ مغولان و حکومت ايلخاني در ايران، شيرين بياني، سمت، تهران، 1379؛ چنگيزخان، هارد لمب، ترجمه رشيد ياسمي، اميرکبير، تهران، 1381.
[18]. ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (از رکود تا بيداري اسلامي)، ج2، علياکبر ولايتي، صص 821 ـ 917.
[19]. ر.ک: همان، صص 953 ـ 1007.
[20]. ر.ک: همان، صص 919 ـ 951.
[21]. براي مطالعه بيشتر در مورد تاريخچه، مراحل و اهداف و برنامههاي استعمار و استعمارگران در جهان اسلام و ايران ر.ک: چهره استعمارگر، چهره استعمارزده، آلبر ممّي، ترجمه هما ناطق، خوارزمي، تهران، چاپ چهارم، 1349؛ فهم سياست جهان سوم، برايان کلايو اسميت، ترجمه امير محمد حاجي يوسفي و محمد سعيد قائني نجفي، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1380؛ مسائل سياسي ـ اقتصادي جهان سوم, احمد ساعي، سمت، تهران، 1377؛ سير تحولات استعمار در ايران، عليرضا ثقفي خراساني، نشر نيکا، مشهد، 1375؛ خليج فارس در عصر استعمار، ر.وادالا، ترجمه شفيع جوادي، کتاب سحاب، تهران، 1364.
[22]. براي مطالعه بيشتر در مورد تاريخ بيداري اسلامي در ترکيه ر.ک: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران (از رکود تا بيداري اسلامي)، ج2، علياکبر ولايتي، صص 1259 ـ 1285.
*. بيداري اسلامي در ايران را ميتوان بعد از جنگهاي ايران و روس دانست که در ادامه در قالب پنج جنبش و نهضت بزرگ نمايان شد: قيام تحريم تنباکو، نهضت مشروطه، نهضت ملي شدن صنعت نفت، قيام پانزده خرداد 1341 و انقلاب اسلامي 1357 (ر.ک: تمدن برتر: نظريه تمدني بيداري اسلامي و طرح عالم ديني، موسي نجفي، صص 19 ـ 26، آرما، اصفهان، 1390).
[23]. براي مطالعه بيشتر در مورد تاريخ بيداري اسلامي در ايران، ر.ک: همان، صص 1195 ـ 1258.
[24]. در مورد تاريخ بيداري اسلامي در جهان عرب، ر.ک: همان، صص 1171 ـ 1195.
[25]. در مورد تاريخ بيداري اسلامي در هند، ر.ک: همان، صص 1285 ـ 1312.
[26]. ر.ک: همان، صص 1329 ـ 1340.
[27]. ر.ک: همان، صص 1341 ـ 1366.
[28]. ر.ک: همان، صص 1389 ـ 1393.
[29]. ر.ک: همان، صص 1367 ـ 1387.