۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۷:۵۷
کد خبر: ۴۸۱۸۳۴
یادداشت؛

میدان جنگ را اشتباه نگیریم

آمریکا زمانی صدام را به آغاز جنگ تحریک کرد که گمان می‌کرد قادر است جمهوری اسلامی را به‌زعم خود در مدت کوتاهی ساقط کند و امروز، پس‌ازآنکه پوزه آمریکا و اذبانش به خاک مالیده شده، «لاف در غربت» می‌زند.
کوشکی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه «حمایت»، محمدصادق کوشکی در این روزنامه نوشت:

بیش از 38 سال از انقلاب اسلامی می‌گذرد و آمریکا به نمایندگی از نظام سلطه، همواره تلاش کرده است نظام جمهوری اسلامی را به‌زانو درآورد که در این میان، از ابزارهای مختلفی بهره برده است، از فشار اقتصادی و تحریم گرفته تا حمایت تمام‌قد از جنگ تحمیلی،‌ گروه‌های تجزیه‌طلب و جریان‌های واداده داخلی اما هیچ‌یک از این توطئه‌ها نتوانستند اقتدار و مقاومت مردم و نظام اسلامی را به‌زانو درآورند.

 در راهبردی که دشمن برای تغییر محاسبات کشور و توهم تسلیم شدن در برابر زیاده‌خواهی آنان تدوین کرده است، ترکیبی از فشارهای اقتصادی، امنیتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی با چاشنی تهدیدات «نظامی» در دستور کار قرارگرفته است تا این گزاره را به مردم و مسئولین القاء کنند که دو گزینه بیشتر پیش‌رو ندارند: یا جنگ یا رفاه! دوگانه «تهدید» و «ارزش‌ها» البته مسبوق به سابقه است و به زمان حال منحصر نیست، چراکه اساس انقلاب اسلامی با آغاز جنگ تحمیلی، همواره در معرض تهدیدات قرار داشته است.  

به‌بیان‌دیگر، گزینه‌ »جنگ» یا «سازش» در گذر زمان و به‌تدریج به بیماری صعب‌العلاج بدخواهان نظام تبدیل شد و قرار داشتن «گزینه جنگ روی میز» به یک ادبیات ملال‌آور، تکراری و پوچ تبدیل‌شده است، به‌گونه‌ای که در هیچ‌یک از مقاطع تاریخی انقلاب اسلامی،‌ صدای طبل توخالی تهدید نظامی دشمنان خاموش نگردید و در همه دولت‌های آمریکا از کارتر گرفته تا ترامپ، این گزینه مطرح بوده است.

متأسفانه برخی از مسئولین پس از جنگ تحمیلی یا نخواستند و یا نتوانستند که «بازی فریب» دشمن را ببینند و به این نکته پی نبردند که اگر دشمن قادر به اجرای تهدیداتش بود، لحظه‌ای درنگ نکرده و با تمام توان دست به اقدام نظامی می‌زد.

 آمریکا زمانی صدام را به آغاز جنگ تحریک کرد که گمان می‌کرد قادر است جمهوری اسلامی را به‌زعم خود در مدت کوتاهی ساقط کند و امروز، پس‌ازآنکه پوزه آمریکا و اذبانش به خاک مالیده شده، «لاف در غربت» می‌زند. وقتی‌که سال گذشته اوباما دم از تهدیدات نظامی می‌زد، رهبر حکیم انقلاب در نماز عید فطر سال 94 در پاسخ فرمودند: «این آقا گفته است می‌تواند ارتش ایران را نابود کند. قدیمی‌های ما این‌جور حرف‌ها را لاف در غریبی می‌گفتند. اگر می‌خواهند درست بفهمند اگر می‌خواهند از تجربه‌های خود درست استفاده بکنند، بدانند اگر جنگی اینجا اتفاق بیفتد آن‌کسی که سرشکسته از جنگ خارج خواهد شد آمریکای متجاوز و جنایتکار است.»

به تعبیر مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با مردم شریف آذربایجان، هدف دشمن از تکرار تهدید نظامی و بزرگنمایی آن برای برخی مسئولین، سوءاستفاده از برخی غفلت‌ها درزمینه اقتصادی و فرهنگی و درواقع، مشغول کردن کشور به یک گزینه کاملاً سوخته و ناکارآمد و ضربه وارد آوردن در نبرد اقتصادی است که جنگ اصلی در آن حوزه جریان دارد.

با این وجود، متأسفانه «جنگ اقتصادی»‌ از نظر برخی واقعیت ندارد و جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بر سر تحریم ایران اختلاف دارند، درحالی‌که اجماع کاملی در بین بالاترین و پایین‌ترین و حتی رده‌های میانی و پایینی آمریکا در این خصوص وجود دارد. نگاهی به وضعیت رسانه‌ای و تبلیغات و تولیدات فرهنگی این کشور نیز طی این سال‌ها نشان می‌دهد دستگاه عریض و طویل رسانه‌ای و تبلیغاتی آن‌ها کاملاً هماهنگ و همسو با این جنگ اقتصادی بوده و هست. به‌عنوان‌مثال، در یک سریال معروف آمریکایی، مأموران در جریان تعقیب و تحقیق درباره یک گروه تروریستی، از طریق تراکنش‌های بانکی به یک ایرانی می‌رسند که تأمین مالی تروریست‌ها را بر عهده دارد!

 اوج این اجماع را می‌توان اندکی قبل از روی کار آمدن ترامپ و در تمدید «قانون تحریم‌های ایران» (ایسا) مشاهده کرد و جالب اینکه جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها که در رقابت‌های سیاسی هیچ احترامی برای یکدیگر قائل نیستند و حاضرند برای نشستن بر اریکه قدرت، چهره بدون رتوش آمریکا را به دنیا نشان دهند، در مسئله تحریم‌ اقتصادی ایران چنان هماهنگ و یکپارچه عمل می‌کنند که گویی یک حزب واحد و یک خانواده متحد هستند !

پس، طرح گزینه نظامی با هدف منحرف کردن تمرکز نهادهای ذی‌ربط اقتصادی، مورد اجماع همه احزاب آمریکایی است و اگر نگوییم که انکار این حقیقت از سوی برخی از جریان‌های داخلی خیانت است، یقیناً امری شگفت‌آور به شمار می‌آید.

 هیچ‌کس نمی‌تواند و نباید ارتباط معنادار و برنامه‌ریزی شده بین تهدید نظامی و امتیازگیری اقتصادی را منکر شود زیرا تکرار گزینه نظامی در ایام جنگ اقتصادی به این منظور است که ما را نه تنها از جنگ اصلی غافل کند بلکه به بهانه گزینه‌ای غیرواقعی، امتیازاتی در جنگ اصلی که جنگ اقتصادی است، به دشمن واگذار کنیم.

در این میان، برخی در همان پازلی بازی می‌کنند که دشمن می‌خواهد. ادعای غرب مبنی بر مدخلیت برجام در رفع سایه جنگ را تکرار می‌کنند، کوتاهی در اجرای اقتصاد مقاومتی به علت کمبود منابع را به تحریم‌ها گره می‌زنند و این‌گونه نتیجه‌گیری می‌کنند که برای در امان ماندن از حمله نظامی و اجرای اقتصاد مقاومتی، چاره‌ای جز گفتگو و تعامل با غرب نداریم.

منسوبین به این تفکر باید به این سؤال پاسخ دهند که اگر رابطه با غرب برای کشور چاره‌ساز بود، چرا در دوران ستم‌شاهی که قله ارتباط خاندان پهلوی با آمریکا و نظام سلطه محسوب می‌شد، روزبه‌روز دامنه فقر و عقب‌ماندن کشور از قافله علم، گسترده‌تر ‌شد و چرا در آن دوران فلاکت‌بار، خبری از تهدید نظامی آن رژیم سرسپرده نبود؟!

این طرز فکر که از شناخت اشتباه دشمن ناشی می‌شود، منحصر به تعداد اندکی از مسئولین است و خوشبختانه قاطبه مردم انقلابی چنین تفکری ندارند. از سوی دیگر، از برخی شواهد و قرائن به دست‌ می‌آید که تکرار ترجیع‌بند حمله نظامی و بزک‌ کردن غرب، یک تاکتیک سیاسی برای لاپوشانی ضعف‌ها و کم‌کاری‌ها در بخش اقتصادی است.

گویا عده‌ای از اینکه نتایج عملکردشان مشخص و وفاق ملی و عزم عمومی در میدان نبرد سهمگین اقتصادی، بیش از هر زمان دیگری مستحکم‌تر شود، واهمه‌ای جدی دارند که البته این ترس، قابل درک است، چراکه برآیند ورود مردم غیور کشور به عرصه مجاهدت در معرکه اقتصادی، مجاهدت، تلاش و ایثاری همانند ازخودگذشتگی‌های دفاع مقدس را در پی دارد و در این صورت، جایی برای زراندوزی‌ها و دل‌بستگی به غرب وجود نخواهد داشت./1325//102/خ

ارسال نظرات