تفاوت هنر غربی و اسلامی/ همه نمادهای مسجد توحیدی است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، متن زیر گفتاری از مجید شاه حسینی در مورد تفاوت هنر اسلامی و غربی است که در ادامه می خوانید؛
در غرب مدلی از تفکر سالها حاکم بوده است که آن مدل، غرب فعلی را پدید آورده است. در این نگاه که فعلا ما آن را به نام فرهنگ فعلی غرب می شناسیم چند نقطه ثابت وجود دارد. یکی اصالت مفهوم منفعت و لذت است که غرب از باب فلسفی به اینها معتقد است. یعنی دو اصل اصالت لذت و اصالت منفعت نقاطی است که همه غربی ها با آن موافق اند. یعنی شما هیچ فرد غربی را نمی توانید پیدا کنید که با این دو مخالف باشد و از منظر فلسفی این دو را غلط بداند. حتی آن دسته از غربی هایی که الان به سمت فرهنگ شرقی می روند مثلا مدلی از بودیسم و هندوئیسم و فرقه جین و فرق شرقی را در غرب ترویج می کنند؛ آنها نیز منکر این دو اصل نیستند، منتهی تعریف آنها از منعت و لذت فرق کرده است.
آنها هم از باب یک التذاذ نفسانی که از آئین بودا نصیب آنها می شود؛ منتهی تعریف این لذت فرق کرده است. نفس او فقط جسم اش نبوده بخشی از روح او بوده و قسمت عمده ای از نفسانیات ما در روح نهادینه می شود و حالا از طریق جسم ما این نفس قابل رصد می شود. آنها نیز با یک رویکرد کاملا نفسانی به سراغ مفهومی به نام عرفان شرقی یا عرفان بودایی، عرفان سرخ پوستی، عرفان حلقه و دیگر عرفان ها می روند.
بنابراین باز اصل اصالت لذت و منفعت زیر سوال نمی رود و غربی ها به شدت به این امر معتقد اند و وقتی به ساحت رسانه ورود پیدا می کنند این دو اصل را خیلی پاس می دارند.
مطلب بعد در ساحت فرهنگی غرب، اصالت تصویر است. غربی ها به دلیل ساختار تمدنی و حتی آئینی به شدت تصویر محوراند و تصوراتشان را تصویری می پذیرند. این را به چه اعتباری عرض می کنم؟ شما به هنرهایی مثل پیکرتراشی و مجسمه سازی نگاه کنید. ببینید این موضوع در غرب چه میزان پیشرفت کرده و در مشرق زمین به چه میزان پیشرفت کرده است؟
مثلا نقاشان زبردست که شما در تاریخ هنر اروپا می بینید و در دایره المعارف های سینمایی از آنها یاد می شود چه تعدادی هستند و نقاشان مشهور شرقی را هم با آنها مقایسه کنید. تعداد آنها کاملا با هم فرق دارد و نوع و مدل نقاشی هم متفاوت است. نقاشی های شرق و نقاشان شرقی عمدتاً به سمت انتزاع و تمثیل و نماد و سمبل گرایش پیدا می کنند و غربی ها بیشتر در خود تصویر جا می مانند و اصالت ظاهر را در مکاتب نقاشی آنها می بینید؛ به جز گروهی که آنها هم اگر به سراغ باطن می روند اصالت ظاهر را منکر نیستند مثل سورئالیست ها و سمبلیست ها.
جالب است که نماد و سمبل در فرهنگ شرق و غرب و تعریف آن در نگاه ما و غربی ها کاملا متفاوت است. یعنی اگر شما کتاب سمبلیسم اریک فروم را که شهید آوینی هم بارها به آن کتاب استناد می کرد، مطالعه کنید، می بینید که سمبل در نگاه غربی یعنی ظاهری که به ظاهر دیگر دلالت می کند. در نگاه اسلامی ما، سمبل و نماد یعنی ظاهری که به باطنی دلالت می کند. این خیلی فرق دارد. یعنی سمبلیسم ما با آنها خیلی متفاوت است.
شهید آوینی در چند شماره سوره به تفصیل به این معنا پرداخت که در مسجد همه نمادهای ما توحیدی است. از گنبد مسجد که انگار همه حجم و قضا را قطبی می کند و همه فضا را می مکد و در یک نقطه فرازین به سمت آسمان نشانه می گیرد، انگار انرژی ها، مغناطیس زیر سقف مسجد، همه به گونه ای شکل می گیرد که به زیر گنبد منتهی می شود.
یا این بحث که تعریف گلدسته ها و یا تعریف نگارگری اسلامی چیست و این بته جقه و اسلیمی و شمسه هر کدام چه تعاریف عرفانی دارند و چگونه می شود از این نماد ها بحث وحدت وجود یا ولایت تکوینی را برداشت کنید. شهید آوینی بحث های اشراقی و عرفانی بسیار زیبایی در همان شماره های سوره دارد که من بعدا کمتر دیدم از اینها یاد بشود. جان کلام اینکه در نمادگرایی ما ظاهر به باطن دلالت می کند ولی در نمادگرایی غربی ظاهر به ظاهر دیگری دلالت می کند./۱۳۲۵//۱۰۲/خ