۲۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۴۹۱۱۸۳

منشأ اختلاف شیعه و اهل‌سنت درباره خلافت چیست؟

منشأ اختلاف میان شیعه و اهل سنت، نوع نگاه آنها به مسألۀ «خلافت» است. درست است که لفظ خلافت میان شیعه و اهل سنت مشترک است، اما معنایش در بین آنها بسیار متفاوت است.
رفیعی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، حجت‌الاسلام «رضا رفیعی» پژوهشگر حوزه قرآن و عترت در میزگرد بررسی و بازخوانی مفهوم خلافت در نگاه شیعه و سنی برگزار شد، تأکید کرد: خداوند با ایجاد یک صحنه امتحان به ملائک ثابت کرد که هدف از آفرینش خلیفه، چیزی است که آنها توان انجامش را ندارند.

در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید:

خبرنگار: به نظر شما منشأ اختلاف میان شیعیان و اهل سنّت درباره جانشینی پیامبر(ص) چیست؟

منشأ اختلاف میان شیعه و اهل سنت، نوع نگاه آنها به مسألۀ «خلافت» است. درست است که لفظ خلافت میان شیعه و اهل سنت مشترک است اما معنایش در بین آنها بسیار متفاوت است. اهل سنت، خلافت پیامبر اکرم(ص) را در حدّ اداره جامعه می‌‏دانند، بنابراین از نگاه آنها، هر کسی می‌تواند جانشین ایشان شود، اما شیعیان، خلافت پیامبر اکرم (ص) را ادامه همان خلافت الهی می‌‏دانند که با حضرت آدم(ع) شروع شد و ملائک پس از اثبات برتری او در برابرش سر تسلیم فرود آوردند. این همان سنت «ایجاد نیاز و عطای خداوند» است که بارها آن را اجرا کرده است.

سنت الهی در قرار دادن خلیفه روی زمین

یکی از مصادیق آن سنت، در زمانِ آفرینش حضرت آدم(ع) بود که وقتی خداوند ماجرای خلیفه قرار دادن در زمین را با ملائک در میان گذاشت، آنها که با علم محدودشان توان درک این قضیّه را نداشتند، گمان کردند که خودشان می‏‌توانند این کار را انجام دهند و نیازی به آفریدن خلیفه نیست و عرض کردند: «آیا می‏‌خواهی کسی را در زمین قرار دهی که فساد و خونریزی کند، در حالی که ما تسبیح و تقدیس تو را به جا می‏‌آوریم».

خداوند با ایجاد یک صحنه امتحان به آنها ثابت کرد که هدف از آفرینش خلیفه، چیزی است که آنها توان انجامش را ندارند «و تمام أسماء را به حضرت آدم(ع) آموخت و سپس موجوداتی را به ملائک نشان داد و فرمود: اگر راست می‏‌گویید، نام اینها را به من خبر دهید. آنها عرض کردند: پروردگارا ما علمی نداریم مگر آنچه تو به ما آموخته‌‏ای». پس اعتراف کردند که دانشی نسبت به این ماجرا ندارند و در این هنگام که آنها به ناتوانی خود اعتراف کردند، خداوند خلیفه‏‌اش را به صحنه آورده و از او می‏‌خواهد که نام آن موجودات را به ایشان خبر دهد، خداوند در این صحنه برتری علمی خلیفه‌‏اش را بر ملائک ثابت می‏‌کند.

یکی دیگر از مصادیق این سنت، ماجرای یوسف پیامبر(ع) است. برادران یوسف(ع) که از ماجرای خلافت و جانشینی او بعد از پدر اطلاع یافتند، نقشه‌‏ای کشیدند تا مانع از دستیابی او به این مقام شوند و به یکدیگر گفتند: او را بکشید یا در چاه افکنید که با نبودن او، پدر به شما توجه کند و خواستند جای او را بگیرند، اما خداوند برنامه‏‌ای ریخت که یوسف(ع) به قدرت و مکنت برسد و سپس با ماجرای قحطی در آنها نیاز ایجاد کرد که به سمت یوسف بروند و از او درخواست کمک کنند و به آنها ثابت کرد که نمی‌‏توانند جای او را بگیرند و در پایان همه برادرانش در برابر او به سجده افتادند؛ همانند ملائک که در برابر حضرت آدم(ع) به سجده افتادند.

خبرنگار: آیا این سنت الهی درباره خلافت امیرالمومنین(ع) در صدر اسلام نیز مصداق پیدا کرد؟ 

بله. در صدر اسلام نیز خداوند از طریق پیامبر اکرم(ص) خلیفه و جانشینی را برای مردم معرفی کرد، اما آنها نپذیرفتند و مدّعی شدند که خودشان می‌توانند جامعه را اداره کنند، لذا امیر‏المؤمنین(ع) خودش را کنار کشید تا مردم به صحنه امتحان وارد شوند و ببینند که می‏‌توانند یا نه. در طول بیست و پنج سال، بدعت در دین و فساد چنان زیاد شد که مردم با دست خودشان خلیفۀ سوم را کشتند، همچنان که در روایات اهل‌سنّت نیز آمده است که هفتصد نفر از صحابه در جریان قتل عثمان دست داشتند. سپس برای بیعت به خانۀ امیر‏المؤمنین(ع) هجوم آوردند، طوری که طبق بیان امیر‏المؤمنین(ع)، حسنین(ع) زیر دست و پا ماندند. این رفتار مردم همانند رفتار ملائک در ادعای توانستن و سپس اظهار ناتوانی و نیاز بود که باعث شد خداوند خلیفه‏‌اش را به میدان بفرستد. جالب است بدانید که روز غدیر خم در هجده ذی‌الحجه بوده است و بیعت مردم با ایشان پس از مرگ عثمان نیز در هجده ذی‌الحجه بوده است.

خبرنگار: با توجه به سیری که شما دربارۀ مسألۀ خلافت از ابتدای خلقت تا دوران امیر‏المؤمنین(ع) مطرح کردید، ممکن است در آینده نیز شاهد چنین صحنه‌هایی باشیم؟

بله، به نکته خوبی اشاره کردید. پس از آنکه بیشتر مسلمانان خودشان را از اهل‌بیت پیامبر اکرم(ص) بی‌‏نیاز دیدند و آنها را رها کردند و حتی شیعیان هم رفتار مناسبی با آنها نداشتند، خداوند خلیفه‏‌اش را از دیده‌‏ها پنهان کرد تا خود مردم به صحنه بیایند و نشان دهند که آیا می‌‏توانند راه درست را پیدا کنند و هدایت یابند؟ کار به جایی می‏‌رسد که در آخرالزمان فساد همه دنیا را فرا می‏‌گیرد و مردم آرزوی مرگ می‏‌کنند و از همه جا ناامید می‌‏شوند و عاجزانه از خدا می‏‌خواهند آن منجی را که به آنها بشارت داده بود، برایشان بفرستد. پس از آن که مردم اظهار ناتوانی کردند و چنین نیازی ایجاد شد، خداوند به خلیفه‏‌اش اجازه می‌‏دهد که به صحنه بیاید و زمین را پر از عدل و داد کند و ظلم و فساد را برطرف کند.

خبرنگار: شما از برتری علمی حضرت آدم(ع) به عنوان یکی از معیارهای خلافت یاد کردید، آیا این برتری علمی فقط منحصر در حضرت آدم(ع) بوده است یا دربارۀ دیگر انبیا و رسولان(ع) نیز صدق می‌کند؟

همانطور که بیان شد، از جمله معیارهای خلافت، مسألۀ برتری علمی خلیفه خدا بر ملائک است، این برتری علمی برای تمام خلفای الهی ادامه پیدا کرد و خداوند برای آیندگان، علوم بیشتری را جاری کرد، به عبارت دیگر، خداوند با آمدن افرادی که ظرفیت بیشتری داشتند ـ یعنی رسولان اولوالعزم(ع) ـ بر آن علوم افزود و پیوسته آن را کامل‎‎‏تر کرد و هر کدام از آنها، تمام علومی که از خدا دریافت کرده بودند را به رسولان بعد از خود می‎‎‏سپردند.

با تشریف آوردن رسول خدا (ص) به دنیا، ماجرا به اوج خود رسید و علاوه بر علوم گذشتگان که به ایشان رسیده بود، خداوند باب تمام علوم را به روی ایشان در حد کمال گشود تا جایی که حضرت در پایان عمر خود در غدیر خم فرمود: «هیچ علمی نیست مگر اینکه خداوند آن را در وجود من جمع کرده و من همۀ آن علوم را در علی (ع) احصا کردم و هیچ علمی نیست مگر اینکه آن را به علی (ع) آموخته‎‏ام و او همان «امام مبین» است»، و امامان معصوم (ع) نیز این علوم را از پدران خود، یکی پس از دیگری به ارث بردند.

خداوند برای ایشان شب قدر را قرار داد و همچنان که ملائک در زمان حضرت آدم(ع) با سجده در برابر او اظهار تسلیم کردند، در شب قدر نیز خدمت اهل‌بیت(ع) می‏‌رسند و امور را خدمت ایشان بیاورند تا آنچه را که خلیفه خدا امضا می‏‌کند، در آن سال انجام دهند و این ادامه همان ماجراست. می‌‏دانید که وقتی حضرت عیسی(ع) تشریف بیاورند، در نماز به امام زمان(عج) اقتدا می‏‌کنند که این نشانه برتری امام زمان(عج) بر حضرت عیسی(ع) است که بعد از رسول خدا(ص) بزرگ‌ترین پیامبر و اولوالعزم است./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات