۱۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۷:۱۶
کد خبر: ۵۰۳۲۲۶

نامه آیت‌الله کلانتری به علی مطهری درباره رفع حصر اصحاب فتنه

نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری در نامه نوشت: اقدام به حصر این چند نفر و استمرار آن بزرگ‌ترین ارفاق به آنان است، چراکه به نظر بنده اگر از اینان رفع حصر شود و محاکمه گردند، بسیار بعید است به چیزی جز اعدام محکوم شوند.
حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اکبر کلانتری، نماینده مردم استان فارس در مجلس خبرگان رهبری

به گزارش خبرگزاری رسا از شیراز، آيت‌الله علی‌اکبر کلانتری، نماینده مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری در نامه‌ای به علی مطهری درباره رفع حصر اصخحاب فتنه نوشت: اقدام به حصر این چند نفر و استمرار آن بزرگ‌ترین ارفاق به آنان است، چراکه به نظر بنده اگر از اینان رفع حصر شود و محاکمه گردند،  بسیار بعید است به چیزی جز اعدام محکوم شوند.


متن این نامه بدین شرح است:

بنده به لحاظ سنّی، توفیق نداشته‌ام در محضر علامه شهید آیت‌الله مطهری رضوان‌الله تعالی علیه تلمذ کنم ولی چون همواره از آثار ارزشمند او بهره جسته‌ام، خود را از شاگردان آن بزرگ‌مرد می‌دانم و به آن فرزانه روزگار، همچون دیگر استادانم احساس عشق و علاقه و مدیون بودن می‌کنم. همین احساس سبب شد نسبت به برخی مواضع فرزند بزرگوار آن مرحوم، تذکری مشفقانه داشته باشم بدان امید که مرضی آن روح بزرگ و ادای دینی به آن شهید سعید باشد.

سخنم در اصل مرتبط است با موضع چندین ساله شما درباره حصر. در نامه اخیر حضرت‌عالی به رئیس محترم قوه قضائیه آمده است:

" این نهاد ( شورای عالی امنیت کشور ) زمانی که کشور در حال آشوب بود اضطراراً این حق را داشته است که به‌صورت موقت چندماهه تا زمان برقراری آرامش، حکم به حصر خانگی دهد. "

عرض می‌شود بله این حکم، اضطراری و موقت است، ولی آیا وقتی‌که محصورین، بر مواضع لجوجانه خود پافشاری می‌کنند و از آنان، هیچ ابراز ندامتی دیده نمی‌شود، رفع حصر معقول است؟ مخصوصاً اینکه رسانه‌های حقیقی و مجازی دشمنان، جهت ارتباط‌گیری وسیع با آنان و روشن کردن آتش فتنه، در آمادگی کامل هستند. به هر حال از نظر حقوقی و فقهی، مادام که مصوبه شورای عالی در خصوص حصر، مورد بررسی مجدد قرار نگرفته و لغو نشده، بر قوت و اعتبار خود باقی است.

در این نامه گفته‌اید: " سخن از محاکمه محصوران پس از رفع حصر، موجب وهن نظام جمهوری اسلامی است." و این در حالی است که خودتان بارها خواستار رفع حصر و محاکمه محصوران شده‌اید! که البته این محاکمه با فرض مزبور، بسیار ضروری و به‌جاست، چراکه آشوب‌آفرینی‌ها و هنجارشکنی‌ها و تشویق به تمرد و قانون‌شکنی‌های این چند نفر که طی حدود بیست بیانیه ( علیرغم دعوت مکرر و مؤکد رهبری به آرامش) انجام شد و هیچ‌گاه خاطره تلخ آن از ذهن مردم پاک نمی‌شود، به‌قدری وسیع، شکننده و مخرب بود که کوتاه آمدن در برابر آن، از مصادیق ظلم به امام، شهدا و مردم است. به نظر شما اگر این اتفاق در زمان امام راحل(ره) رخ می‌داد عکس‌العمل ایشان چه بود؟! بارها گفته‌اید اقدام به حصر، در تنافی با اصولی از قانون اساسی مانند اصول 32و33و34 است، عرض می‌شود: تنافی، آنگاه متصور است که این اقدام، خود مبتنی بر قانون اساسی نباشد و حال آن‌که اصل 176 این قانون که درباره شورای عالی امنیت کشور است می‌گوید یکی از وظایف این شورا عبارت است از: " بهره‌گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی"

آیا آشوب‌های دهشتناک سال 88 که نمی‌توان نامی جز " اقدام  به براندازی" بر آن نهاد، از مصادیق " تهدیدهای داخلی و خارجی" نیست؟

در ضمن همان‌گونه که خودتان نیز اشاره کرده‌اید اصل 176 ناظر به اقدامات موقت و اضطراری است و در این صورت باید گفت این اصل، بر دیگر اصول قانون اساسی مورد نظر شما که همگی ناظر به شرایط غیر اضطراری است، تقدم دارد، علمای اصول از این تقدم، به حکومت، ورود و مانند آن تعبیر می‌کنند.

ضمناً به این نکته مهم توجه داشته باشیم که از نگاه فقه اسلامی، تمرد سیاسی و فتنه‌گری‌های براندازانه که از آن به "بغی" تعبیر می‌شود و فعالانِ آن را "بغاة" می‌نامند، از جرم‌های سنگین و بسیار بزرگ است که همه فقهای اسلام اعم از شیعه و سنی، مقابله نظامی و انتظامی با آن و جهاد علیه بغاة را نه‌تنها جایز بلکه واجب می‌دانند. فقیه نامدار شیعه علامه حلّی می‌نویسد: لا خلاف بین المسلمین کافه فی وجوب جهاد البغاة.      (تذکرة الفقهاء ج9، ص392) همین فقیه در تعریف "باغی" می‌نویسد: المراد من الباغی فی عرف الفقهاء المخالف للامام العادل الخارج عن طاعته "در عرف فقهاء، مقصود از باغی کسی است که با پیشوای عادل مخالفت کند و از اطاعت او خارج شود" (همان مدرک، ص319) فقیه برجسته صاحب جواهر نیز در تعریف بغی می‌نویسد: الخروج عن طاعة الامام العادل.(جواهر الکلام، ج21، ص322)

بر این اساس باید گفت اقدام به حصر این چند نفر و استمرار آن ( و برخورداری آنان از آسایش و امنیت و همه امکانات رفاهی) بزرگ‌ترین ارفاق به آنان است، چراکه به نظر بنده اگر از اینان رفع حصر شود و محاکمه گردند،  بسیار بعید است به چیزی جز اعدام محکوم شوند و اگر هم آزاد گذاشته شوند، از خشم امت خروشان ( که نمونه‌ای از آن را در 9دی 88 شاهد بودیم) در امان نخواهند بود، به‌خصوص این‌که هنوز از مواضع خود کوتاه نیامده‌اند، بنابراین اگر می‌خواهید به آنان کمکی کرده باشید معقول‌تر آن است که یک‌بار هم از آنان بخواهید دست از لجاجت بردارند و به دامان مردم برگردند بلکه زمینه ارفاق فراهم شود.

نیز در نامه مزبور نوشته‌اید: "شعارهای مردم در انتخابات اخیر نشان داد که   این موضوع(رفع حصر) خواست اکثریت ملت ایران است."

شگفتا! شعارهای عده‌ای خاص یا مشکوک و یا نشان‌دار را دلیل خواست اکثریت می‌دانید و از سیل‌های خروشان مردم انقلابی در 9 دی که بر اعدام این چند نفر پای می‌فشردند غفلت می‌کنید! یعنی همان مردمی که انقلاب کردند، و همواره مدافعان واقعی خط امام بوده و هستند و با هشت سال حضور در جبهه‌ها، امنیت همه اقشار جامعه ازجمله منتقدان جنگ و عافیت طلبان دیروز و طلبکاران امروز را تأمین کردند و همان مردمانی که امروز، فرزندانشان، مدافعان حرم‌اند و امنیت بی‌نظیر کشورمان، مرهون رشادت‌های آنان است. الحق و الانصاف، بودن با این مردم نجیب و ماندن با آنان، و در امان ماندن از وسوسه‌های غافلان و یا خناسآن‌که دائماً بر طبل تفرقه و انشقاق از امت و امام امت می‌کوبند، توفیق بزرگ الهی و مایه مباهات است.

سؤالی که گاه ذهنم را به خود مشغول می‌دارد آن است که چرا حضرت‌عالی این همه پی گیر مساله حصر هستید که تنها با حقوق شهروندی چند نفر مرتبط است و اکثر مردم یا نسبت به آن، بی اطلاع و یا بی دغدغه هستند ولی در مورد معضلات بزرگ کشور که دغدغه همه است و به حقوق شهروندی میلیون ها نفر مربوط است مانند مساله حقوق‌های نجومی، اختلاس در صندوق ذخیره فرهنگیان، وام‌های میلیاردی بی برگشت، مدارک تحصیلی متقلبانه یا متهم به تقلب برخی مسئولین، تعطیلی بسیاری از کارگاه‌ها و کارخانه‌ها و بیکاری خیل عظیم کارگران و ... نمی‌پرسید و نامه نمی‌نویسید؟

روشن است که موضوع پیگیری‌های شما درباره حصر، از مناظره‌های سال 88 ناشی می‌شود که طی آن، شاهد بداخلاقی‌ها و دو قطبی‌سازی فضای جامعه توسط کاندیدای پیروز بودیم.

سؤال من و بسیاری از مردم این است که چرا در برابر این وضعیت که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، به نحوی بسیار زشت‌تر و چشمگیرتر رخ داد،  نه‌تنها سکوت کردید بلکه از کاندیدای (به‌ظاهر پیروز) حمایت هم نمودید؟! در سال 88 تنها با تعداد معدودی از شخصیت‌های سابقه‌دار نظام بدرفتاری شد ولی در سال 96، نهادهای مهمی مانند سپاه و بسیج و قوه قضائیه مورد حمله قرار گرفت و بر امنیت ملی کشور و اقتدار نظام، چنگ‌اندازی شد و با متهم نمودن خدمات 38ساله نظام ( که همواره زیر نظر امام و رهبری و با مشارکت خود این آقایان بوده است) زمینه‌های محکومیت‌های حقوق بشری علیه کشورمان فراهم گردید!

آیا تکرار سخنانی از این قبیل که رأی به یک‌طرف، مساوی است با وقوع جنگ، سلب آزادی، خانه‌نشین شدن زنان، تفکیک جنسیتی، گسترش فضای خشونت، و ارعاب و اعدام، دیوارکشی بین زن و مرد در پیاده‌روها و.... و رأی به طرف دیگر برابر است با صلح و مدارا و آزادی و تمدن و پیشرفت و.... از مصادیق روشن دو قطبی‌سازی جامعه نیست؟ و آیا اساساً این‌گونه سخنان راست است و می‌توان بر آن‌ها نام فریبکاری ننهاد؟ آیا این تعبیرات، ظلم آشکار در حق طیف وسیعی از نیروهای انقلاب نیست؟ آیا اینکه به‌منظور رأی آوردن، به هر رطب و یابسی متمسک شویم و عملاً اثبات کنیم هدف، وسیله را توجیه می‌کند، همان الگوی لیبرال دموکراسی غرب نیست؟ این رفتارها، با آرمان‌های نورانی امام و با آرزوهای شهید مطهری چه تناسبی دارد؟

آیا حرکت کردن روی گسل‌های قومی و مذهبی برای جمع‌آوری چند رأی و آیا بالا بردن توقعات مذهبی و تحریک و تقویت زمینه‌های اختلاف، در چارچوب مصالح مردم و خدمت به امنیت کشور است؟ البته بنده به هیچ‌وجه، منکر برخی بداخلاقی‌ها و تخریب‌ها در طیف مقابل نیستم و بداخلاقی‌ها از هر طرف که باشد محکوم است، ولی بیشتر سخنم متوجه دو نامزد نهایی است که یک‌طرف، با اخلاق و منش جوانمردانه و ضمناً مظلومانه ظاهر شد ولی طرف دیگر با....

بی‌جهت نیست که بسیاری می‌گویند اگر در این عرصه، فریبکاری و حریف هراسی و تخریب‌های ظالمانه نبود، و طرفین از امکانات مساوی برخوردار بودند، نتیجه انتخابات جور دیگری رقم می‌خورد.

از رخدادهای درس‌آموز تاریخ اینکه در خرداد سال 88 که کاندیدای پیروز 25 میلیون رأی و رقیب او 13 میلیون رأی آورد، مدعیان انحصاری دموکراسی یعنی فتنه گران و حامیانشان، نه نامزد پیروز را رئیس‌جمهور دانستند و نه از رأی مردم تمکین کردند و هنوز که هنوز است طلبکاری می‌کنند، ولی امروز، مردمان نجیب و با اخلاق و نیروهای انقلاب اسلامی با داشتن 16 میلیون رأی، نه‌تنها آقای روحانی را رئیس‌جمهور قانونی می‌دانند و از رأی اکثریت ( که آن‌هم رأی به‌نظام اسلامی است ) تمکین می‌کنند بلکه این پیروزی را به پیروزمندان واقعی یعنی همه ملت شریف ایران تبریک می‌گویند.

البته نباید از تبریک جداگانه و صمیمانه به حجت‌الاسلام والمسلمین آقای رئیسی و حامیانش نیز غفلت کنیم که با متانت و آرامش خود، قانون مداری، اخلاق محوری و انقلابی گری توأمان خود را به ثبت تاریخ رساندند./۹۱۹/ ۱۰۱/ص

ارسال نظرات