۱۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۵:۲۵
کد خبر: ۵۰۳۸۴۸
حجت الاسلام عرب صالحی:

عمل جزیره ای و مبارزه با رقیب ساختگی، علوم انسانی را متحول نمی کند

نتیجه جزیره ای کار کردن تولد موجود عجیب الخلقه و نامتعادل است و نتیجه عکس دارد. جامعه ما امروز از این عدم هماهنگی بشدت رنج می برد و عمده نیروی نهادهای مختلف، در پی خنثی سازی یا پاسخ دادن به نهادهای فرهنگی دیگر معطوف است.
عرب صالحی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از شبستان، بررسی مسائل و رویکردهای موجود در پروسه تحول در علوم انسانی و نیز تبیین راهکارهای صحیح و چارچوب شناسی اصولی، به منظور ورود به این میدان و همچنین تحلیل جایگاه علمی و پژوهشی جامعه اسلامی، نسبت به رویکرد تولید علوم انسانی اسلامی، ما را بر آن داشت تا گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد عرب صالحی، استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ترتیب دهیم که بخش دوم و پایانی آن را در ادامه می خوانید:

اگر بتوان با دیپلماسی علمی و یا تعاملات فرهنگی در سطوح بین المللی، نقاط معارض با دیدگاه های دینی را از علوم انسانی موجود برطرف کرد، آیا می توان بحث تحول درعلوم انسانی را خاتمه یافته دانست؟

پاسخ به این سئوال با توجه به مطالب گذشته، تا حدودی روشن و مشخص است؛ آنچه این جا اضافه می نمایم این نکته است که اولاً عرصه علم، مکان دیپلماسی و تعامل نیست؛ در واقع این عرصه، مکان حقیقت یابی و دستیابی به واقعیت و رسیدن به بطن مفاهیم است؛ ثانیاً، تهذیب علوم انسانی موجود به عنوان یک قدم اولیه خوب خواهد بود ولی قطعاً کافی نیست زیرا تا مبانی تولید نشوند تهذیب هم بطور صحیح امکان پذیر نخواهد بود؛ تهذیب علوم انسانی موجود، مبنا و معیار می طلبد و اِلّا دچار هرج و مرج و نابسامانی خواهد شد، قطعاً کسانی هم که قائل به تحول در علوم انسانی موجود هستند، نمی خواهند بگویند که در جریان تحول، همه گزاره ها و مسائل علوم موجود، می بایست متحول شوند؛ اما در اینکه، مبانی می بایست به صورت یک بسته علمی، حاکم بر این علوم باشند، اختلافی وجود ندارد.

برای نیل به آرمان ها در پروسه تحول در علوم انسانی و دستیابی به مختصات علوم انسانی اسلامی، چه الگو و یا نموداری را پیشنهاد می کنید؟

در این باب باید گفت: تحول همه جانبه، شرط اساسی موفقیت است؛ جزیره ای کار کردن، نتیجه اش تولد موجود عجیب الخلقه و نامتعادل و ناهمگون خواهد بود که نتیجه عکس نیز به دنبال خواهد داشت. جامعه ما امروز از این عدم هماهنگی بشدت رنج می برد  و بسیاری از نیروهای نهادهای مختلف، در پی خنثی سازی یا پاسخ دادن به نهاد فرهنگی دیگر معطوف هستند و مسئله اصلی، متأسفانه همچنان بر زمین باقی مانده است؛ باید یک بار برای همیشه یک حرکت هماهنگ و تحول همه جانبه صورت بگیرد.

نمی شود منابع درسی ما،  مثلاً در بحث آموزش و پرورش اسلامی باشند، اما منابع درسی دانشگاهی یا منابع درسی دیگر و یا تولیدات در سینما و تئاتر و یا در صدا و سیما، هر کدام به راه خود بروند و حوزه های علمیه نیز در کنار همه این مسائل، راه خاص خود را انتخاب کند.

نمی شود جامعه ای رفتارهای فردی خود را مبتنی و متخذ از قرآن کریم و سنت قرار دهد، اما رفتارهای اجتماعی اش سکولار باشد. اگر بحق مدعی هستیم که دین اسلام، دین جامعی است و تمام زوایای زندگی فردی و اجتماعی انسان را، پوشش می دهد و برای همه شئون او برنامه ریزی دارد، بنابراین می بایست برای تمام این سطوح فردی و اجتماعی، علوم اسلامی متناسب با آن را تولید کرد؛ تفکیک بین این شئون مشکل زا خواهد بود و متاسفأنه یکی از معضلات فرهنگی امروز جامعه ما نیز، همین مطلب است؛ باید اصول ثابت و لایتغیری بر این پروسه حاکم باشند تا کسی نتواند از آن مرزها، عدول و تخطی کند؛ این مسئله در گروی اسلامی سازی همه منابع تولید فرهنگ و اعتقادات مردم و آن هم در همه سطوح و تمامی جوانب و سپس تعهد به اجرای آن از سوی همه نهادهای مسئول خواهد بود.

در میدان عمل و اتخاذ روش و راهبرد چطور؟

مطلب دیگر در این مقوله،  لزوم اتخاد روش واحد و هماهنگ در اجرا است؛ اینکه نهادهای دینی و متولیان فرهنگی کشور هر کدام مطابق مبانی خاص خود بنویسند و بگویند و وحدت رویه ای بین آنان ایجاد نشود، از رواج گفتمان تحول جلوگیری می کند؛ اکنون زبان حوزه و دانشگاه ما در این زمینه یکسان نیست و هنوز این دو نهاد مهم، به همدلی و همزبانی نرسیده اند. این مطلب، جز آشفتگی و میدان دادن به نفوذ علوم انسانی رقیب، حاصلی  نخواهد داشت، زیرا در این صورت، کل نیرو و انرژی هر کدام از نهادهای فوق، صرف تثبیت خود و خنثی سازی رقیب ساختگی در جبهه خودی می شود و در نتیجه رقیب اصلی، فارغ البال کار خود را ادامه خواهد داد.

آیا باید برای نیروی انسانی نیز در این پروسه نقشی در نظر گرفت؟

مطلب دیگر لزوم بیدار ساختن نیروهای عظیم و خفته در حوزه و دانشگاه و جهت دهی پتانسیل فوق العاده آنها در خدمت تحول علوم انسانی هم در حوزه تولید و هم در حوزه ترویج خواهد بود؛ امروزه بسیاری از طلاب علوم دینی و حوزوی هستند که از استعداد فوق العاده ای نیز برخوردار اند، اما چون متأسفانه، انگیزه در آنها خفته و یا حتی مرده است، دچار یک نوع بی هدفی و افسردگی فعالیتی شده اند و احساس می کنند، هیچ نقشی در جامعه برای آنان تعریف نشده است و آینده ای روشنی را نیز برای خود ترسیم نمی کنند.

شخصاً  ضمن حشر و نشر با طلاب جوان و آن هم در مقاطع سطوح عالی و دکترای حوزه، بشدت از این مسئله متأثر هستم و معتقدم، مسئولان حوزه، می بایست راهکارهای فراوانی برای فعال سازی این قشر عظیم و جوان و پویا، در راستای ضروریات علمی روز، پیدا کنند، اصولاً می بایست به طلاب انگیزه تزریق و آنها را دردمند کرد، وقتی این قشر عظیم، احساس وظیفه کنند قطعاً باقی راه را پیدا و طی می کنند./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات