سخنان قابل تأمل امام علی در آخرین لحظات زندگی در دنیا
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جعفر سبحانی شامگاه شنبه در برنامه چشمه معرفت که از شبکه دوم سیما پخش شد با اشاره به ایام شهادت امیرمؤمنان اظهار داشت: یکی از اصحاب صاحب علم و معرفت امیرمؤمنان، اصبغ بن نباته است که داستانی قابل تأمل از وی در مورد علم و فضیلت پیامبر و امام علی(ع) را در آخرین لحظات حیات امام علی(ع) از ایشان نقل کرده است.
سخنان حضرت آیت الله سبحانی در این برنامه به شرح زیر است:
اصبغ می گوید هنگامی که امیرمومنان(ع) ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم در در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم بودند؛ امام حسن(ع) بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفاتش رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم میگیرد؛ پس بازگردید.
اصبغ می گوید پس از سخنان ایشان، مردم همه بازگشتند ولی من بازنگشتم؛ امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمؤمنان نشنیدی؟گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او نگاه کرده و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من از ایشان اجازه بخواه.
امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو، من داخل شدم دیدم امیرمؤمنان دستمال زردی به سر بسته که زردی چهرهاش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند میکرد و بر زمین می گذاشت، آنگاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟ گفتم: چرا، ای امیرمؤمنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم.
امام علی(ع) فرمود: بنشین که دیگر فکر نمیکنم، از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی؛ بدان ای اصبغ، که من به عیادت رسول خدا رفتم همان گونه که تو اکنون آمدهای، به من فرمود: ای اباالحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پایینتر از جای من بایست و به مردم بگو: «به هوش باشید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد، به هوش باشید، هر که از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد».
ای اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول خدا عمل کردم، مردی از آخر مسجد برخاست و گفت: ای اباالحسن، سه جمله گفتی، آن را برای ما شرح بده؛ من پاسخ ندادم تا به نزد رسول خدا رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم.
اصبغ گفت: در این جا امیرمؤمنان دست مرا گرفت و فرمود: دست خود را بگشا، دستم را گشودم، حضرت یکی از انگشتان دست مرا گرفت، سپس ادامه داد كه پیغمبر فرمود: هان، ای اباالحسن، من و تو پدران این امتیم، لعنت خدا بر آن کس که پدر و مادر خود را ناخشنود کند؛ هان که من و تو سروران این امتیم لعنت خدا بر کسی که از ما بگریزد؛ یاعلی هان که من و تو اجیر این امتیم، هر که از اجرت ما بکاهد و مزد ما را ندهد لعنت خدا بر او باد؛ آنگاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.
اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد، باز به هوش آمد و فرمود: ای اصبغ، آیا هنوز نشستهای؟ گفتم: آری مولای من و سپس ایشان برای من احادیث دیگری را بیان کرد و پس از چند لحظه از دنیا رفت.
حضرت آیت الله سبحانی در پایان تأکید کرد که این روایات و امثال آن، بزرگی علم و فضیلت مولای متقیان را یادآور می شود و ایشان برای ما افتخار بزرگی هستند./1330/پ۲۰۲/ج۱