سایبر سیاست
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه «رسالت»، حامد حاجی حیدری در سرمقاله شماره امروز خود نوشت:
قضیه: چینش کابینه، خیلی چیزها را معلوم خواهد کرد ... یک برآورد از آینده سیاستی که اصلاحطلبان در پیش خواهند گرفت این است که آنها برای ارتقاء میزان قدرت خود در قیاس با نیروهای معتدل، هیچ راهی جز «جنبشی کردن» فضا به قول خودشان ندارند. آنها «چپ»های علاجناپذیرهستند و اساساً دنیا را با عینک «تضاد دیالکتیکی» میبینند. و در این اثنا، چینش کابینه، خیلی چیزها را معلوم میکند. اگرشنیدهها درست باشد که جناب حسن روحانی، آهنگ بازگشت به منش «اعتدال» کرده باشد، چینش کابینه، خیلی چیزها را معلوم خواهد کرد.
به رغم برآورد کسانی که ممکن است نسبت به رقابتهای سیاسی، دیدگاهی بسیط اما منطقی و معتدل داشته باشند، اصلاحطلبان نفوذ کرده در دولت و پارلمان و شورای شهر، با تبعیت از همان منطق «تضاد دیالکتیکی» سنتی خود، کوشش نخواهند کرد تا عملکرد اجرایی مثبت و بهتری از خود در مقایسه با اصولگرایان به نمایش بگذارند تا مردم تصمیم بگیرند که برای همیشه قدرت را به آنها بسپارند، بلکه بر عکس، میکوشند تا با به انسداد کشاندن روندهای اجرایی، سطح نارضایتی مردم را بالا ببرند تا در نتیجه، زمینه برای خارج شدن سیاست از ریلهای منطقی و غیر تضاد آمیز که اصولاً آنها در آن ریلها سخن زیادی برای گفتن ندارند، هموار شود. آنها بد عمل خواهند کرد، و وقتی خون مردم را به جوش آوردند، جا خالی خواهند داد تا تیرهای اعتراض مردم به نیروها و نهادهای «انقلابی» اصابت کند. عملکرد آنها در عصر اصلاحات مؤید این خط مشی بوده است. تا حال، تهران، استثناء مهمی در لانه گزینی و آشوب آفرینی این جماعت اصلاحطلب بود، و مردم تهران حسی از یک شهر تحریم زده نداشتند؛ پیشبینی میشود که یک چهره ناکارآمد به شهرداری تهران گمارده شود؛ حالا، آنها چهار سال فرصت دارند تا تهران را مانند کشور (چنان که در معدن زمستان یورت آزادشهر آشکار بود) به نقطه جوش برسانند، و شرایط را طوری پیچیده کنند که مردم ندانند از کجا میخورند. شرایطی که در معدن زمستان یورت آزادشهر پس از چهار سال اداره بد کشور دیدیم، قرار است در تهران هم شاهد باشیم.
اگراین برآورد مقرون به واقعیت باشد، نکته نخست این است که باید به رئیس جمهور و حزب اعتدال و توسعه که از این بابت با «چپ»ها زاویه دارند، گوشزد نمود که مراقب این سمت و سوها در پیشینه خط مشی و عملکرد اصلاح طلبان باشند. آنها همان «چپ»های علاجناپذیر هستند و حیات آنها در آشوب گستری و تزریق «تضاد دیالکتیکی» است. این، آخرین بازماندههای چپ مارکسیستی در ایران، بویژه در شرایط آشوب ناک منطقه، زهری مهلک برای کشور و دولت مستقر به حساب میآیند.
و نکته بعد این خواهد بود که نیروهای انقلاب، باید تلقی روشنی از حیطههای جنبشی سیاست آینده داشته باشند. خاطرمان هست که در سال 1378، تعطیلی یک روزنامه میتوانست کشور را با امواج جنبشهای اجتماعی مواجه کند، ولی امروز، دیگر نه ...، چرا که نقاط ثقل و تمرکز دغدغههای اجتماعی و قدری هم اقشار درگیر، به سمت «سایبرسیاست»یا حیطه سیاسی معطوف به «فضای مجازی»یا به تعبیر درستتر، «فضای بیش از حد واقعی»، تغییر کرده است. خاطرمان هست که در اول مرداد سال 1395، وقتی دفاتر واردات دو شرکت وارد کننده یکی از گوشیهای تلفن همراه پلمب شد، خیابان جمهوری ملتهب گردید. آن موقع، یکی از وبگاههای قرارگاه کاربران این گوشیها، این تیتر را برای اعلام این مطلب انتخاب کرد: «یک فاجعه در پیش است؛ پلمب فروشگاههای ... از پایتخت آغاز شد». بله، نقطه تمرکز به حیطه تکنولوژی ارتباطات تغییر مکان داده است، و از همین قرار، زمینههای مهمی از آشوب در این حیطهها پهن شده است، و انتظار اصلاحطلبان را میکشد.
*خب؛ «سایبرسیاست» حیطه عملکرد دولت و نیروهای مختلفی از قوای دیگر کشور است. شکلگیری «شورای عالی فضای مجازی» به این معنا بوده است که دستگاه حکمرانی ما از مدتها قبل اهمیت این حیطه را درک کرده است و میکوشد این قلمرو مهم را قانونمند کند. پس، مقدمات برای خنثی ساختن شگرد شناخته شده اصلاحطلبان در این حیطه نو ظهور فراهم است. ولی به لحاظ تئوریک، باید تغییرات مهمی در این حیطه صورت بپذیرد. این مقاله به مقدمات این موضوع خواهد پرداخت. از این پس و به تناوب، در روزنامه رسالت، به کاوشهای بیشتری در این حیطه خواهیم پرداخت.
- کاوش در مفاهیم و اصول بنیادین سایبر سیاست:
* رایانهها و گوشیهای تلفن همراه، زندگی ما را متحول کردهاند، و میتوان گفت که ما را با خود میبرند. ما خود را به آنها سپردهایم. هر امکان جدیدی پدید میآید، بیش از انطباق با زندگی ما، ما را با خود منطبق میکند. نفس این موضوع، بد هست، ولی خیلی بد نیست، اگر چشمانداز ما برای استفاده از این تکنولوژیهای تازه معلوم نباشد، ما به دنبال تکنولوژی «خِر کش» خواهیم شد، و این دیگر خیلی بد است. این،یعنی آن که چه در مقیاس فردی، و چه در مقیاس اجتماعی، ابتکار عمل در شکلدهی به آینده در دست ما نیست.
* فیالمثل، تجربه تاریخی ما عادت به این همه پر حرفی که در شبکههای اجتماعی مبتنی بر تلفن همراه هست ندارد؛ ما در پیشینه فرهنگی خود به کمگویی و گزیده گویی،یا «دم فرو بستن از آن چه به آن علم نداریم» سفارش شدهایم؛ ولی از وقتی این ابزار و ادوات پدید آمدهاند، ما سبک زندگی خود را تغییر دادهایم تا با تکنولوژی انطباق حاصل کنیم. ما بسیار زیادتر و به شیوه جدیدتری در نرمافزارهای پیامرسان حرف میزنیم، و قواعد فرهنگی ما راجع به «تأمل»، «طمأنینه»، «سخن»، «ادب»، «اخلاق»، و ... به چالش کشیده شده است.
* وتکلیف مصلحان اجتماعی است تا مستمراً میان پیشینه تاریخی یک ملت و مسائل نو به نو شونده، ارتباط برقرار کنند، و معلوم نمایند که چشمانداز آینده «یک ملت برنامهدار» چه خواهد بود. برداشت من این است که این، مأموریتی است که فیالحال انجام نمیگیرد. ما به فوت و فن تازهای احتیاج داریم که در جریان آن، تکنولوژی، با درخواستهای فرهنگی و انسانی انطباق یابد. این، آن چیزی است که فیالحال به آن احتیاج داریم.
* ما به تکنولوژیهایی احتیاج داریم که از اضطرابهای مردم بکاهد و طمأنینه را بیفزاید، تکنولوژیهایی که به ادراکهای ما از جهان عمق ببخشند به جای آن که با سطحینگری، ما را از موضوعی به موضوع دیگر پرتاب نمایند، تکنولوژیهایی که جلوی بیادبیهای ناخواسته را بگیرند، تکنولوژیهایی که سرعت زندگی را بگیرند و برخی از کارها را به جای ما انجام دهند، تکنولوژیهایی که برای معضل «ملال» کاری بکنند، ...
* پیشینه فرهنگهای شاخص جهان نشان میدهد که اگر مسیر خلق تکنولوژی به سمت این جهات دگرگون شود، تکنولوژی، وضع انسانی ما را در کل بهبود خواهد بخشید، در غیر این صورت باید بپذیریم که تکنولوژی ما را به سمتی «خِر کش» خواهد کرد که هیچ کس برآوردی از آن نخواهد داشت. خب؛ تأملات ما در این مطلب ادامه دارد که هفته آتی تقدیم خواهد شد./۱۳۲۵//۱۰۲/خ