۱۶ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۲۰
کد خبر: ۵۱۶۵۷۹
یادداشت؛

بازی روی خون!

صهیونیست‌ها اساسا موجودی جعلی و وحشی هستند که رقابت نکردن با آنها به معنای «عدم مشروعیت‌بخشی به تجاوزکارترین موجود عالم» است، نه اختلاف سیاسی حاد و غیرحاد.
کودکان

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از «وطن‌امروز»، این روزنامه در یادداشتی از «مسعود فروغی» نوشت:

2 بازیکن ملی‌پوش فوتبال در اقدامی تقریبا بی‌سابقه در بازی با تیمی از رژیم جعلی اسرائیل شرکت کردند؛ در 48 ساعتی که از این اتفاق گذشت واکنش‌های زیادی چه از نوع حمایتی و چه از نوع انتقادی شدید علیه این دو بازیکن صورت گرفت، حامیان بیشتر از «بی‌ربطی» سیاست و فوتبال کمک گرفتند و منتقدان هم بازی با نماینده صهیونیست‌ها را «ضدآرمان» معرفی کردند. من در این مطلب هم از این دو منظر بالا بحث را مطرح می‌کنم و هم از جهات مهم‌تر.

نکته اول: صهیونیست‌‎ها چه موجوداتی هستند؟

نخستین بحثی که درباره رقابت ورزشی با صهیونیست‌ها مطرح می‌شود، یک بحث «انسانی» است. فارغ از نگاه دینی و ارزشمدارانه افراد به موضوع بحث، حس انسان‌دوستانه که شکر خدا در اکثرا ما ایرانی‌ها حداقل در زبان به وفور یافت می‌شود کمک بزرگی به یافتن یک پاسخ قاطع در این‌باره است، به طور مثال صحنه‌های دردناک کشتن چند «سگ» در گوشه‌ای از کشور، جمع قابل توجهی از سلبریتی‌های سینما و ورزش را به واکنش وا‌می‌دارد؛  واکنش‌هایی در حد برگزاری تجمع. تقریبا در همه بحث‌های مطرح شده از سوی چهره‌های محترم ورزشی در طول سال‌های متمادی بحث مقابله با آزار و اذیت حیوانات و حفاظت از محیط‌ زیست به طور جدی مطرح می‌شود، حالا اگر یک رژیم بسیار بزرگ با سابقه 7 دهه کشتار وحشیانه و بسیار فجیع در منطقه‌ای از جهان برپا شده باشد و اساسا با مشکل لاینحل «موجودیت سرزمینی» مواجه باشد، نباید با برخورد قهرآمیز و سخت ما مواجه شود؟

ورزشی‌ها معمولا متخصص آمار و ارقام هستند؛ فرض کنید در حال تماشای یک فوتبال جذاب در جام‌جهانی هستید، گزارشگر بازی در حین گزارش بارها به مقایسه آماری 2 تیم و افراد شاخص و... می‌پردازد، برای همین اگر بگویم آمار «انسان»های کشته شده توسط «صهیونیست‌ها» در هیچ کجای عالم ثبت نشده و براحتی قابل حساب و کتاب نیست، فوتبالی‌ها خوب متوجه می‌شوند، اگر بگویم چند خانه «مردم» روی سرشان ویران شده، اگر بگویم چقدر «زن» و «بچه» و «پیر» و «جوان» و به فجیع‌ترین شکل ممکن کشته شده‌اند، فوتبالی‌ها آمارهای فوتبال یادشان می‌رود!

حتی اگر ارزش بچه‌های قطعه قطعه شده‌ فلسطینی و لبنانی کشته شده توسط صهیونیست‌ها را با «سگ» و «درخت» یکی بدانیم(!) باید اعتراف کنیم تنها در یک صورت می‌شد از «مسعود شجاعی» و «احسان حاج‌صفی» رودررویی با یک موجود «صهیونیست» را پذیرفت: برای انتقام، نه فوتبال بازی کردن!

فکر می‌کنم اگر فقط یک نگاه انسانی به موضوع «اسرائیل» داشته باشیم، کافی است تا بی‌خیال هرقدر ضرر مالی و... بشویم و از به «رسمیت شناختن» موجودی وحشی به نام «نماینده اسرائیل» دست بکشیم. آیا جناب شجاعی و حاج‌صفی حاضرند با تیم فوتبالی از نمایندگان گروه تروریستی «داعش» رقابت کنند؟ قطعا خیر! چون می‌دانند بازی با نماینده داعش، یعنی به رسمیت شناختن یک گروه جعلی که «انسان»ها را مثل آب خوردن می‌کشد!

اگر فقط و فقط به این موضوع «انسانی» نگاه کنیم، هر نوع پذیرش رقابت «مستقیم» با کسانی که به زور وارد خانه مردم شدند، 70 سال «آدم‌کشی» کردند و «خون»شان را مکیدند... قطعا مردود است، بگذریم از اینکه گناه یک بازی 90 دقیقه‌ای پنجشنبه شب به معنای پشت کردن به «میلیون‌ها» انسانی است که هرسال با زبان روزه به خیابان می‌آیند و «مرگ» اسرائیلی‌ها را فریاد می‌زنند. از کسی مثل مسعود شجاعی که بارها حرف از «مردم» زده بعید بود که اینگونه خواست مردم را ندیده بگیرد.

با «فوتبال و سیاست» شوخی نکنیم!

«داد» منادیان این بند این است که فوتبال ورزشی حرفه‌ای با قوانینی و آدابی مربوط به خودش است و هیچ قدرت فرانهادی بر آن ورودی ندارد، آنها می‌گویند فوتبالیست فقط باید به مفاهیم و ارزش‌های «درون فوتبالی» پایبند باشد و «هیچ چیز» دیگری برای او مهم نیست. ظاهر این گزاره‌های پیش‌گفته خوب است اما موارد نقض آن فراوان. اگر فوتبال و فوتبالیست هیچ ارتباطی به سیاست ندارند، چرا چند چهره بسیار مشهور تیم ملی در سال 88 و درست چند روز بعد از انتخابات در لباس تیم «ملی» با «آذین‌بندی جناحی» وارد زمین بازی «ملی» شدند؟ اگر این کار خوب بود پس فوتبال و سیاست هم چندان بی‌ارتباط با هم نیستند! اگر بد بود هم ندارد! چون هیچ وقت از آن کار ابراز پشیمانی نشد.

اگر فوتبال و سیاست بی‌ارتباط هستند، چرا در همین انتخابات اخیر یک اتوبوس بازیکن فعلی سرخابی‌ها تمرین تیم‌شان را تعطیل کردند و به میتینگ انتخاباتی «وی» رفتند؟ و در همان‌جا و در فضای مجازی مثل یک فعال سیاسی حرفه‌ای اعلام بیعت مدت‌دار (تا 1400) کردند؟

در حالی که در این میان یک «دروغ دردناک» وجود دارد: این دو مثال کوچک بالا یک «جناحی‌بازی» و «سوءاستفاده» از جایگاه محبوبیت ساخته شده در زمین فوتبال بود اما مساله «غصب اسرائیلی‌های وحشی» به این جناح و آن جناح ربطی ندارد، فقط کمی «شرافت انسانی» نیاز دارد.

آیا می‌توان به بهانه درگیری سیاسی با موجودی به نام «داعش» بازی با نماینده داعش را در فوتبال بی‌اشکال دانست؟ چون فوتبال و سیاست به هم ارتباطی ندارند؟ کسانی که در زمین فوتبال با «توپ» جادوگری می‌کردند، کاش در بیرون از زمین فوتبال یک گزاره ساده را متوجه می‌شدند: «اسرائیل نماد تام و تمام جنگ، نفرت، کودک‌کشی و... است». چگونه می‌شود کشته شدن بیشمار کودک مظلوم و بی‌دفاع به‌خاطر موجودی به نام «اسرائیل» را به بهانه «فوتبال سیاسی نیست» ندید و «اشک و آه» برای قتل مظلومانه یک نوزاد در ماجرای اخیر تهران را باور کرد؟

نکته آخر هم در این بند مربوط به یک «مغلطه» بزرگ است، دخالت سیاست در فوتبال آنجا معنادار می‌شد که مثلا ورزشکاران ایرانی از رقابت با نماینده آمریکا و عربستان و انگلیس استنکاف می‌کردند، چون از نظر سیاسی آن کشورها دشمنی علنی با ایران دارند، درحالی که می‌دانیم در همه ورزش‌ها بدون محدودیت رقابت‌های متعدد با نتایج مثبت و منفی رخ داده است اما صهیونیست‌ها اساسا موجودی جعلی و وحشی هستند که رقابت نکردن با آنها به معنای «عدم مشروعیت‌بخشی به تجاوزکارترین موجود عالم» است، نه اختلاف سیاسی حاد و غیرحاد.

آرمانت رو گم کردی

چند ماه پیش مسعود شجاعی در گفت‌وگو با یک خبرنگار سابق صداوسیما که هم‌اکنون در خارج از کشور با رسانه‌های ضدایرانی مثل «بی‌بی‌سی» همکاری می‌کند، گفت‌وگویی پرسروصدا کرد. آن گفت‌وگو هم به دلیل مصاحبه‌کننده‌اش مشهور شد، هم به دلیل حرف‌های «شجاعی».

مسعود شجاعی در آن گفت‌وگو مانند یک مصلح اجتماعی با زبانی تند به فضای فساد اخلاقی و مالی در فضای ورزش و تمام جامعه پرداخت و صراحتا گفت: «حرف‌های من کاملا جنبه اجتماعی دارد و بخشی از درد جامعه‌ای است که  در آن زندگی می‌کنیم و به هیچ عنوان جنبه سیاسی ندارد». حرف‌های تند و تیز شجاعی درباره «فساد گسترده» گریبانگیر جامعه، بازتاب زیادی داشت و حداقل نشان داد او فقط به اینکه کدام «تیم» بیشترین جام را گرفته توجه نمی‌کند و فراتر از زمین سبز فوتبال «آرمان‌های اجتماعی و انسانی» دارد اما حالا چند ماه پس از آن «نطق آتشین» درباره «تجاوز به کودکان کار»، «تضییع حقوق زنان» و... که اساسا به فوتبال بی‌ارتباط است، او با نماینده «اکمل» فساد در ابعاد جهانی بازی کرد. اگر شجاعی در آن حرف‌ها از تجاوز به کودکانی که پدر و مادر ندارند حرف نمی‌زد، بازی او با نماینده متجاوزترین رژیم اشغالگر دنیا اینقدر توی ذوق نمی‌زد!

نه به آن آرمانگرایی مطلق، نه به این بی‌آرمانی کشکی!

آیا راهی نبود؟

به عنوان آخرین بحث این مطلب باید به یک شبهه مهم پرداخت، اینکه گفته می‌شود برای شجاعی و حاج‌صفی راهی جز بازی کردن با نماینده صهیونیست‌ها نبود اگرنه اینها حق‌طلب هستند.

ساده‌ترین دلیل برای رد نظریه توطئه «هیچ راهی نبود!» بازی نکردن «علیرضا جهانبخش» مقابل همین نماینده اسرائیل در ماه‌های اخیر است، هم در بازی رفت در آن سرزمین اشغالی، هم در بازی برگشت در هلند. دقت کنید که جهانبخش در کشوری یهودی به نام هلند که گرایش‌های ایدئولوژیک صهیونیستی هم دارند توانسته بازی مقابل اسرائیلی‌ها را «تحریم» کند.  بحث درباره «اشکان دژاگه» و لژیونرهای سابق ایرانی در اروپا هم که بارها در روزهای اخیر مطرح شده و نیازی به تکرار نیست!

ضمن اینکه دوستانی که با نحوه قراردادهای فوتبال در فضای بین‌المللی آشنایی دارند می‌دانند لحاظ کردن شرط «بازی نکردن» در موارد خاص چیز عجیب و غریبی نیست، هرچند بازی نکردن بدون ثبت این مورد در قرارداد هم با توجه به موارد بالا حداقل انتظاری بود که از این دو فوتبالیست می‌رفت.

بازی نکردن مقابل نماینده‌ «خون‌خوارهای صهیونیست» یعنی به رسمیت نشناختن «بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین سیستم ضدانسانی تاریخ» و ارزش میلیون‌ها ژست اینستاگرامی «انسان‌دوستانه» و «صلح‌طلبانه» دارد، لطفا این اشتباه بزرگ را جبران کنید./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات