۱۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۰:۳۸
کد خبر: ۵۲۱۱۱۳
معماری و شهرسازی اسلامی(۴)

گزاره‌های معماری و شهرسازی اسلامی ظرفیت تمدن سازی دارد

عضو هیأت علمی پژوهشگاه جامعه المصطفی گفت: در متون و آموزهای دین اسلام گزارهای تمدن‌ساز فراوانی پیرامون بحث معماری و شهرسازی وجود دارد که برای برون رفت از وضعیت کنونی معماری و شهرسازی جامعه ما کارآمد است.
حجت الاسلام حسن یوسف زاده

اشاره: بررسی و مطالعه تاریخ پر افتخار اسلام و دانش‌های مسلمانان نشان دهنده این است که پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت مطهّر ایشان (ع) درباره ابعاد مختلف حوزه معماری و شهرسازی دستورات و راه‌کارهایی را متذکر شده‌اند تا مسلمانان را به شهر امن و طیّب اسلامی رهنمون سازند. به ویژه پیامبر اکرم (ص) که در ساخت شهر با مؤلفه‌ها و مطلوبیت‌های اسلامی گام‌هایی برداشته بودند؛ مانند این که پیامبر ابتدا مسجد النبی را ساخته و سپس سایر بناها اعم از خانه و بازار را پیرامون آن با محوریّت و مرکزیّت مسجد بنا نموده است، ایشان در توسعه مسجد النبی و اطراف آن نظارت داشته و دستورالعمل‌های مناسب معمارانه را به اصحاب خویش ارائه نموده است. از این رو خبرنگار خبرگزاری رسا به سراغ حجت الاسلام والمسلمین حسن یوسف‌زاده، عضو هیأت علمی پژوهشگاه جامعه المصطفی العالمیه رفته تا با وی که در زمینه معماری اسلامی پژوهش‌های وسیع و تألیفاتی داشته است درباره معماری و شهرسازی اسلامی به گفت‌و‌گو بنشینیم.

رسا_ آیا دین اسلام در مورد معماری و شهرسازی آموزه‌هایی دارد؟

پاسخ این سئوال روشن‌تر از آن است که ما دوباره به این نوع سئوالات برگردیم، زیرا در زمینه اصل معماری و شهرسازی در دین اسلام توسط برخی بزرگان، محققین و پژوهشگران فعالیت‌هایی صورت گرفته است، آثاری تولید شده است و  مجامع علمی این را قبول کرده‌اند که آموزه‌های اسلامی مشحون از گزاره‌هایی است که ناظر به حوزه شهرسازی و معماری است.

بنابراین بحث این که آیا دین اسلام راجع به شهرسازی و معماری بحث، گزاره یا آموزه‌ای دارد، تتبعات نشان داده است که بله در دین اسلام توسط معصومین گزاره‌ها، نکات و مفاهیمی وجود دارد؛ از این‌رو پاسخ سئوال کاملاً روشن است

رسا - آیا آموزه‌ها و متون دین اسلام مباحث مربوط به معماری و شهرسازی را به صورت صریح و شفاف بیان کرده‌اند و یا غیر صریح و در لابه‌لای آثار و گزاره‌های دیگر؟

گزاره‌ها و آموزه‌های دینی ورود جدی به مباحث شهرسازی و معماری اسلامی داشته‌اند. در این باره مقدمه‌ای عرض می‌کنم و آن این است که برای ورود به هر بحثی و یا برای بررسی هر پدیده و موضوعی باید سه سطح از نگاه اسلامی را در نظر گرفت؛ سطح فلسفی و تا حدودی کلامی، سطح ارزشی اخلاقی و سطح فقهی و هنجاری.

اگر این سه سطح مراعات شوند و با نگاه به این سه سطح به سراغ آموزه‌های دینی رفت قطعاً بسیاری از مباحث برایمان روشن می‌شود مطالبی که اگر این نگاه منظومه‌ای را نداشته باشیم از آن‌ها غافل می‌شویم و یا اصلاً به آن‌ها دسترسی پیدا نمی‌کنیم.

سطح اول سطح فلسفی است که در آن مباحث انسان‌شناختی، جامعه‌شناسی، هستی‌شناسی، فرهنگ شناسی و جهان‌شناسی مطرح است. در مباحث انسان‌شناسی در یک نگاه فلسفی و مبنایی این سوال مطرح می‌شود که انسان چگونه موجودی است؟ و به دنبال این سوال مسائل کالبدی و فیزیکی مورد توجه قرار خواهد گرفت که، آیا انسان در هر محیطی مستعد پرورش و تربیت است؟ هر فضایی برای انسان مناسب است؟ فضا در القاء یا حذف رفتار برای انسان مؤثر هست یا نیست؟ این یک بحث انسان‌شناسی است، حالا ما اگر شناخت خوبی از انسان داشته باشیم، احتمالاً سئوالاتی دیگری به ذهن  می‌آید و مطرح خواهد ‌شد که برای پاسخ به این سئوالات باید به آموزه‌های دینی برگردیم و ببینیم که غیر از یافته‌هایی که علوم انسانی ممکن است در اختیار ما قرار دهد، آموزه‌های دینی در پاسخ به این نوع سوالات انسان‌شناسی چه بحث‌هایی را در اختیار ما قرار می‌دهند؟ به عنوان مثال ممکن است گفته شود که انسان موجودی اساساً اجتماعی است؛ انسان همیشه در یک فضایی مستعد تربیت است که این فضا متناسب با رفتارش باشد، در هر محیط و کالبد فیزیکی انسان تربیت مناسب و مورد انتظار را نمی‌تواند داشته باشد.

مقدمه دوم این‌که بحثی تحت عنوان هماهنگی نظام تکوین و نظام تشریع وجود دارد، جهان اجتماعی و جهان تکوین و جهان طبیعت. انسان بخشی از طبیعت و هستی است، و نمی‌تواند بدون توجه به این طبیعت زندگی خود را پیش ببرد، و باید حواس خود را در همه‌جا و در همه مکان‌ها به طبیعت و اقتضاء طبیعت باشد.

آموزه‌های دینی ما عمدتاً در هماهنگی میان نظام تکوین و تشریع است، یعنی همه گزاره‌های دینی ما بدون استثنا متناسب با عالم تکوین است، آن نظام احسنی که خداوند متعال برای ما خلق کرده است بُعد تکوینی و بُعد تشریعی دارد؛ در بُعد تکوینی  انسان اختیاری ندارد، نه خلقت، نه زمان تولد، نه مرگ، نه میزان عمری که می‌خواهیم داشته باشیم و... در دست ما نیست؛ اما این‌که زندگی را چگونه مدیریت کنیم و جهان اجتماعی را چگونه با جهان تکوین و طبیعت هماهنگ کنیم تا حدودی در دست انسان قرار دارد، البته دین هم این‌جا به کمک ما رسیده است.

به عنوان مثال از دستورات دینی این است که شب استراحت کنید و صبح کار کنید، لیل زمان استراحت و نهار زمان معاش و کار است؛ یعنی تناسبی بین زندگی اجتماعی، تاریکی، روشنایی شب و روز است؛ فرموده‌اند که زن مادر خانه است، عاطفه و احساس دارد و عنصری برای تربیت است، مرد نان آور خانه است، زیرا « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاء »[1] و مدیریت‌های کلان اجتماعی بر عهده مردان گذاشته شده است، در مقابل الرجال قوامون علی النساء یک روایت از حضرت علی (ع) داریم که می‌فرماید: « فإن المرأة ریحانة و لیست قهرمانة »[2] زن گل است و ریحانه است و یک موجود لطیف، عاطفی و احساسی است، قهرمان نیست؛ این گزاره دینی دارای بار مفهومی زیادی است، یعنی نظام اجتماعی خود را متناسب با نظام تکوین و طبیعت زن و مرد قرار دهیم.

در مورد بحث معماری به عنوان مثال، خاک سفت و خاک شل وجود دارد و از گزارهای دینی این است که فرمودند: قبر جایی کنده شود و قبرستان در جایی ساخته شود که خاک آن سفت باشد، تا حیوانات و آدم‌ها به راحتی نبش قبر نکنند، به مرور زمان خاک زود فرسوده نشود و فرسایش نداشته باشد که جنازه‌ها بیرون بیایند، گزاره‌ای دیگر این‌که فرموده‌اند: قبرستان را در جایی از شهر بسازید که در جهت خلاف مسیر باد باشد؛ یعنی شما در شهرسازی خودتان قبرستان را در جایی قرار دهید که در مسیر باد نباشد تا بوی کافور داخل شهر نیاید تا مردم اَذیت نشوند این‌ها گزاره‌هایی هستند که غیر مستقیم به بحث‌های شهرسازی و معماری ارتباط دارند.

رسا_ برخی از گزارهای که غیر مستقیم به بحث معماری و شهرسازی اشاره دارد را توضیح بفرمایید؟

رسول اکرم (ص) در مکانی نشسته بودند و اصحاب برای کسی قبر می‌کندند، حضرت فرمودند: «رحم الله امرءً عمل عملًا فأتقنه » [3] (خدا رحمت کند کسی را که کاری انجام می‌دهد و این کار را محکم انجام می‌دهد) یعنی کار از محکم کاری عیبی نمی‌کند، حالا همین گزاره یک گزاره‌ای در خصوص ساختن یک قبر است؛ و در واقع به شکل مستقیم مربوط به معماری است، یعنی نوع معماری یک قبر که کوچکترین بنا هست، باید طوری ساخته شود که محکم باشد، چرا محکم باشد؟ کرامت انسانی حفظ شود، به راحتی در اختیار درندگان بیابان جنازه‌های مردم قرار نگیرد.

بنده کتابی تحت عنوان «روابط همسایگی و الزامات آن بر شهرسازی و معماری اسلامی» نوشتم در آن‌جا از دو سه گزاره از آموزه‌های دینی استفاده کردم و این گزاره چنان ظرفیتی داشت که آن را به یک کتاب صد و چهل صفحه‌ای تبدیل کرده‌ام، لذا اشاره مختصری به این گزارها می‌کنم.

این جمله «رحم الله امرئاً عمل و اتقن» مربوط به ساختن یک قبر است، اما قبر فقط مثال است، یک مثال و استعاره است؛ این را به همه بناها می‌توانیم  عمومیت و سرایت دهیم، یک اصلی در معماری اسلامی داریم، تحت عنوان محکم‌کاری و اتقان از نتیجه کار، حالا این محکم‌کاری و اتقان از نتیجه کار چه الزاماتی را برای معماری در جامعه اسلامی به دنبال خودش می‌آورد ؟

امروز خیابانی ساخته می‌شود، ولی فردا دیده می‌شود که خیابان کوچک است، ظرفیت این جمعیت را ندارد، این نشان دهنده این است که فردی که این خیابان را پیش‌بینی کرده و آن را ساخته است محکم کاری نکرده است؛ محکم کاری این است که شما آینده‌نگری کنید، آینده‌نگری به این است که این خیابان تا پنجاه یا صد سال آینده باید دوام بیاورد و... در واقع از این روایت می‌توان آینده نگری در انتخابات را استفاده کرد.

برای ساخت یک بنا معمار و شخص عادی نمی‌تواند پیش بینی کند که این بنا تا چند سال عمر می‌کند و این خیابان برای چند سال جواب‌گو است برای پیش‌بینی این مطالب نیازمند یک جامعه‌شناس و جمعیت شناس است که روند رشد جمعیت ما امروز چقدر افزایش دارد؟ روند رشد جمعیت ما چند درصد است؟

پس این روایت به ما می‌گوید که شما حتماً به متخصص زمین‌شناس نیاز دارید، به متخصص جامعه‌شناسی و... نیاز دارید، یا نکات دیگر، برخی از گزاره‌ها داریم که گزاره‌های غیر مستقیم مربوط به شهرسازی است، مثلاً فرموده‌اند که مسجد باید به صورت عادلانه برای همه در دسترس باشد، قاضی و حاکم شهر باید به صورت عادلانه برای مردم در دسترس باشد، این گزاره اخلاقی به این معنا است که همه به صورت عادلانه به حاکم و قاضی دسترسی داشته باشند، خوب اگر از این خارج از شهرسازی بحث شود چگونه ترجمه‌ خواهد شد؟ یعنی ما بیاییم در شهرسازی خودمان دادگاه‌ها و مراکز علمی و مراکز عبادی مذهبی را در جایی قرار دهیم که مردم حداکثر دسترسی و دسترسی عادلانه داشته باشند، این نشان دهنده یک نوع طراحی است که ممکن است دیگرانی که شهر را طراحی می‌کنند نه بر اساس مسجد محوری بلکه بر اساس مدرسه محوری طراحی شهر داشته باشند.

 در نظریه‌های غربی وجود دارد که شما برای این‌که محله‌ای را طراحی کنید، به عنوان محله واحد همسایگی؛ باید یک معیار وجود داشته باشد که آن معیار محوریت دارد. و باید فضای محیطی و فیزیکی را متناسب با آن معیار و محور تنظیم شود، و این محور  مدرسه ابتدایی است؛ به این معنا که واحد همسایگی مدرسه ابتدائی است. نگاه کنید و ببینید که یک بچه ابتدایی سال اول تا پنجم چقدر می‌تواند پیاده‌روی کند؟ در سرما و گرما، این مسافتی که کودکان ابتدایی می‌توانند رفت و آمد کنند در سرما و گرما بدون خستگی و بدون مشقت، این مسافت برای طراحی واحد همسایگی مناسب است.

اما دین ما 1400 سال گذشته این محوریت را به مسجد داده است زیرا مسجد کاربری‌های متعددی دارد که می‌تواند اطراف آن مدرسه هم وجود داشته باشد که در سرما و گرما بتوانند در نماز جماعت شرکت کنند و برگردند. البته مسجد باید از زاویه‌های مختلف محوریت داشته باشد یکی از این زاویه‌ها محوریت بصری است یعنی از هر طرف که نگاه می‌شود مناره قابل مشاهده باشند. مسجد کاربری نمادی نیز دارد، یعنی اگر کسی وارد یک محله شد بگوید که این محله مسلمانان است؛ کاربری آیینی نیز دارد که مردم راحت بتوانند آنجا دور هم جمع شوند و این مسجد باید مساحتی داشته باشد که این جمعیت واحد همسایگی را بتواند در خود جمع کند و به واحد همسایگی جواب دهد؛ حالا واحد همسایگی چقدر باید باشد؟ مسافت پیاده‌روی یک بچه مدرسه ابتدایی را در آموزه‌های دینی نداریم، اما می‌گوید که حریم همسایگی از هر طرف چهل منزل است؛ ما اگر می‌خواهیم واحد همسایگی طراحی کنیم اولین گزاره این است که باید مسجد محور باشد و بعد این‌که حریم همسایگی از هر طرف چهل منزل است، ما یک معیار دیگری داریم، یعنی با طراحی واحد همسایگی در شهر اسلامی مساحت به اندازه چهل منزل از هر طرف باشد؛ این یک معیار است، یعنی قوام واحد همسایگی در اسلام، مسجد است با مساحت چهل واحد از هر طرف یا چهل منزل.

در کنار گزارهای معماری و شهرسازی گزارهایی در دین اسلام وجود دارد تحت عنوان گزاره‌های روابط همسایگی، پیامبر اکرم (ص) در بیان حقوق همسایگان در مورد هم‌دیگر یک گزاره تمدن‌ساز دارد، که جزو گزاره‌های طلایی است و این گزاره باعث شد که من کتابی که خدمتتان عرض کردم را بنویسم، حضرت (ص) فرمودند: « لَا يَسْتَطِيلُ عَلَيْهِ فِي الْبِنَاءِ يَحْجُبُ عَنْهُ الرِّيحَ »[4] به این معنا که از حقوق همسایه به همسایه این است که دیوارش را بلند نسازد تا جلوی باد بر هم‌دیگر را بگیرد؛ این یک گزاره ساده‌ای است؛ یعنی همسایه نباید دیوارش را از همسایه به حدی بلند بسازد که جریان طبیعی هوا را بر همسایه بگیرد، شما می‌دانید در هر اتاقی که جریان هوا وجود نداشته باشد، رکود شدید حاکم است و به عنوان مثال  کتاب‌‌های در این اتاق در عرض دو سه ماه توسط موریانه خورده می‌شود؛ این جریان طبیعی هوا خاصیت‌هایی دارد که ما نباید جلوی این جریان‌های طبیعی را بگیریم.

سوالی که در این‌جا مطرح خواهد شد این است که این گزاره فقط مربوط به باد یا فقط مربوط به خانه است؟ یا مربوط به آپارتمان، مربوط به خورشید و... نیز می‌تواند باشد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که حتماً مربوط به همه چیز است، بحث باد و خانه از باب تمثیل است و باید از این‌ها استفاده کرد البته به شرطی که به قیاس نرود و از اصول خودمان جدا نشویم.

باد و آفتاب و... از موهبت‌های الهی هستند که همه باید به شکل عادلانه از این‌ها برخوردار شوند، اگر ساختمان به حدی بلند ساخته شود که جلوی آفتاب را بگیرد، مردمی که مدت زمان طولانی در این خانه ساکن هستند دچار بیماری کمبود ویتامین دی خواهند شد؛ در نظام ارزشی ما خانم‌ها بهتر است که خانه‌دار باشند و کار خانه انجام دهند و مردان بهتر است که بیرون خانه کار کنند، نظام ارزشی ما خانواده محور است، این خانواده‌محوری الزاماتی دارد، از الزاماتش این است که نور خورشید تأمین شود، اگر شما خانم‌ها را خانه‌دار کردید ولی شهرسازی‌ متناسب با خانه‌داری خانم‌ها نبود، قشر عظیمی از جامعه صدمه می‌بیند و هزینه‌های اقتصادی ناشی از کمبود ویتامین دی در نهایت بر دوش جامعه تحمیل خواهد شد و آن‌چنان زیاد است که شاید کشور نتواند آن را تأمین کند؛ بعد از مدتی می‌گویند که زن‌های کشورهای مسلمان افسرده هستند، میزان افسردگی خیلی بالاست، بیماری‌های مربوط به پوکی استخوان زیاد است.

تمام این مباحث و گزارها مربوط به معماری و شهرسازی است و از الزامات این گزاره‌های شهرسازی و معماری  این است که شما خیابان‌ها را در مسیر وزش باد طراحی کنید، دوم این‌که عریض بسازید، تا ساختمان و بناهای آن طرف خیابان به این طرف به لحاظ تابش خورشید و جریان هوا مزاحمت ایجاد نکنند.

رسا_ با توجه به گزارهای که فرمودید و از طرف دیگر شیوع و سرعت در آپارتمان سازی آیا این کار امری مطلوب است یا نه؟

شاید نتوان مستقیم جواب یا فتوا داد که حرام یا ناپسند است اما می‌توان به لحاظ ارزشی و اخلاقی پاسخ داد؛ می‌گوییم که بر اساس این گزاره‌ها آپارتمان نشینی خوب نیست، زیرا الزاماتی را به دنبال دارد و تحمیل‌هایی را بر مردم ایجاد می‌کند که این تحمیل‌ها خسارت‌های سنگینی دارند، بر خود افراد و بر جامعه و کلان نظام اجتماعی ما.

 باز هم در حقوق همسایگان بر یک‌دیگر داریم که همسایه نباید بر حریم همسایه تجاوز کند، نباید خانه خودش به روشی بسازد که تسلط بر همسایه باشد، حالا اگر بپذیرفتیم که آپارتمان نشینی خوبی‌هایی در جوامع دارد اما با توجه به معایب آن باید این نوع ساخت و ساز ادامه پیدا نکند،  اگر بر فرض قبول کنیم که آپارتمان نشنیی در کنار معایبی که دارد خوب است و مزایایی نیز دارد، قبول آپارتمان نشینی باید به صورت نسبی باشد، به این لحاظ که اولاً طبقات آن از حد معقول بیشتر نباشد، زیرا امروزه یافته‌های علوم انسانی نشان داده که اخلاق با تراکم، نسبتی نزدیک دارد؛ یعنی تعداد آدم‌هایی که در یک مکان زندگی می‌کنند اگر از میزانی فراتر برود، این محیط مستعد انواع تنش‌ها میان همسایگان است. یافته‌های علوم انسانی و علوم اجتماعی است که اگر این یافته‌ها قطعی و قابل اعتماد باشد دین حتماً به این‌ها اعتنا می‌کند، آموزه‌ها و فقه ما حتماً به این بحث‌ها اعتنا می کند، حالا اگر امروز نظریه‌های علوم اجتماعی به این نتیجه رسیدند که اگر یک تعداد خاصی از انسان‌ها در یک محیط و مساحت خاصی جمع شوند مشکل به وجود نمی‌آید، اگر از این تعداد فراتر بروند، این محیط مستعد تنش‌های اخلاقی است، پس این هم از یک جهت برای ما قابل بحث است. می‌توان آپارتمان ساخت با فاصله، آن فاصله‌ای که هم جریان باد و تابش خورشید را به دنبال داشته باشد.

رسا_ برخی از مستشرقان می‌گویند که معماری اسلامی برگرفته از سلیقه مسلمانان است نه متون دینی آیا این حرف صحت دارد؟

این جمله اگر به این معنا باشد که مسلمانان با شم مسلمانی  و اجتهاد خودشان و با تکیه بر مبانی دینی به این نوع معماری دست پیدا کرده‌اند حرف صحیح و قابل قبولی است، یعنی  یک مبنای دینی وجود دارد که این مبنای دینی ما را به سمت ساخت و ساز معین هدایت می‌کند، یعنی مسلمان یک شمی از هستی‌شناسی و خوانشی از طبیعت و هستی دارند که غیر مسلمان ندارد، این خوانش و قرائت از هستی او را به ساخت و ساز خاصی هدایت می‌کند، این معنا صحیح و قابل قبول است، اما اگر به این معنا باشد که این‌ها هیچ ربطی به دین ندارد، کاملاً سلیقه‌ای است و به تعبیری شرقی است، یعنی در مقابل غرب، می‌گویم که معماری مسلمان، معماری شرقی است، یعنی آدم‌های شرقی به خاطر روحیاتی که دارند این نوع ساخت و ساز را دوست دارند، این حرف باطلی است.

 در خصوص معماری اسلامی ما بزرگ‌ترین معماران را داشته‌ایم، شیخ بهائی (ره) بزرگ‌ترین معمار جهان اسلام بوده است و تا حدی در معماری متبحر بوده است که حتی اجازه طراحی آن نوع معماری که به دقت بتواند رفتار آدم‌ها را کنترل کند، را داشته است. یعنی می‌گویند که شیخ بهائی با استفاده از آموزه‌های دینی یک نوع معماری می‌توانسته طراحی کند رفتار انسان‌ها را کنترل کند. و دیگر بزرگانی مانند علامه حلی که در زمینه معماری و شهرسازی اسلامی کتاب نوشته است. این استنباط‌ها و معماری آن‌ها با استفاده از متون دینی بوده است.

رسا_ مسأله فقه و اجتهاد تا چه اندازه جواب‌گوی شهرسازی و معماری امروزی هستند؟

متأسفانه اجتهاد مرسوم امروز به سمت فقه شهرسازی و معماری نرفته است، یعنی فقهای ما یک ملاحظاتی و احتیاطاتی در این زمینه دارند که هنوز فقه شهرسازی را ارائه نکرده‌اند، البته مسائل مستحدثه و جدید زیادی به وجود آمده است. امروزه فقه ارتباطات، رسانه، حکومتی، سیاسی و... را داریم؛ منتها هنوز در این موارد تلاش چشم‌گیر و حرفی زده نشده است، به رغم این‌که آموزه‌های ما مستعد این نوع خوانش‌ها  هستند اما راجع به شهرسازی و معماری اسلامی می‌شود که نظام فقهی مربوط به شهرسازی و معماری داشته باشیم که متأسفانه از آن غفلت کرده‌ایم.

اما امروز به نظر می‌آید که زمان ورود فقهای بزرگ ما به این مباحث است، بنده دو سالی در دولت قبل عضو کارگروه شهرسازی و معماری وزارت راه بودم، در جلسات رؤسای نظام مهندسی استان‌ها و تعدادی از مهندسین و معاونین وزیر بودند، زمانی که مباحث شهرسازی و معماری اسلامی را مطرح می‌کردم برای حاضرین بسیار جذابیت داشت؛ که دین اسلام به این مباحث ورود پیدا کرده است و یک عالم و معمم این بحث‌ها را مطرح می‌کند.

از علت‌های مهم که فقها به این عرصه ورود جدی پیدا نکرده‌اند این است که برای فقهای مسأله‌ای در خصوص شهرسازی مطرح نشده است و به سمت خوانش شهرسازانه گزاره‌های دینی نمی‌روند، و یا اگر چنین مسأله‌ای برای آن‌ها مطرح می‌شود احتیاط می‌کنند و می‌گویند که این گزاره‌ها مربوط به حوزه اخلاق است، مردم باید رعایت کنند، ولی الزامی در رعایت نکردن وجود ندارد بلکه بهتر است مراعات کنند. دیدگاه اخلاقی و ارزشی به این مسأله بسیار متفاوت است با دیدگاه فقهی،  دیدگاه اخلاقی یعنی مردم می‌توانند رعایت کنند و می‌توانند رعایت نکنند اما بهتر است که رعایت کنند؛ اما دیدگاه فقهی یعنی رعایت این نکات جزو الزامات فقهی است.

زمانی که شهرسازی طراحی شده و برآیند آن آسیب دیدن مردم است، قطعاً باید حرمت داشته باشد، اما به این دلیل که ما در یافته‌های فقهای خود به قطعیت نمی‌رسیم، احتیاط می‌کنیم و شاید اگر فقهاء مشاوران خوبی در حوزه شهرسازی و معماری داشته باشند با آن اجتهادی که دارند و با آن قوه اجتهاد فقهی قوی که دارند خیلی بهتر می‌توانند در این زمینه نظریات خود را ارائه دهند. فقه ما فقه تمدنی است نه فقه فردی، نباید فردگرا باشیم، رفتارهای فردی ما الزاماتی برای اجتماع دارد که غیر قابل تحمل است، پس فقه  باید از حوزه فردی فراتر رود و به حوزه فقه شهری، فقه حکومتی، فقه سیاسی، فقه ارتباطی و مسائل دیگر ورود پیدا کند.

بنابراین ما باید ابوابی در کنار ابواب مرسوم فقهی باز کنیم که ناظر به حوزه‌های جدید اجتماعی، به مسائل علوم انسانی ، به حوزه‌های علوم اجتماعی باشد، فقها در این زمینه نمی‌توانند بی‌توجه به آن چیزی باشند که امروز در جریان است.

به عنوان نمونه قاعده «لا ضرر» که یک قاعده اصولی و فقهی است در همه‌جا جریان دارد، یک قاعده اصولی فراگیر حاکم است؛ «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام»[5] کسی نباید به کس دیگری ضرر بزند، حالا اگر نوع ساخت و ساز به افرادی ضرر بزند قطعا جزو قاعده لا ضرر است، به عنوان مثال کسی که در محلی که ساختمان‌های این محل ویلایی هستند یک بنایی ‌بسازد که محیط را بر اطراف ناامن ‌کند بر اساس قاعده لا ضرر حتماً حرمت دارد،

خانه‌دار بودن زنان لوازمی دارد از این لوازم این است که خانه باید حیاط داشته باشد که خانم‌ها بتوانند در معرض نور خورشید قرار بگیرند، حالا بنایی ساخته شده است که صدها خانه ناامن هستند، چطور شرع، دین و قانون ما اجازه چنین ساخت و سازی را می‌دهد، صریح‌تر بگویم، فقهای ما چگونه از مشاهده این نوع ساخت و ساز ناراحت نمی‌شوند؟ باید به داد نظام و مردم رسید. باید جلوی این‌ها گرفته شود.  درست است که قانون این اجازه را می‌دهد اما قانون را شاید کسی نوشته است که تسلط بر شرع نداشته است؛ فقهاء ملاحظه می‌کنند که این نوع ساخت و ساز به انسانیت ضربه می‌زند و انسانیت، کرامت، شرافت و حتی امنیت انسان‌ها زیر سوال می‌رود.

تمدن اسلامی به همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نظر دارد، و دارای مفاهیمی است که بن‌بست در آن راه ندارد. در عین حالی که می‌خواهیم جامعه و شهر نمونه باشیم و پیشرفت‌هایی داشته باشیم، الگوی اسلامی پیشرفت داشته باشیم اما عملاً دچار تناقضات در رفتار و زندگی اجتماعی شده‌ایم که دیگران را به شبهه می‌اندازد، یعنی شهرسازی ما امروز غربی‌تر از غربی شده است، چون غربی‌ها برای ساخت و ساز خودشان نظام دارند، قاعده دارند آن‌ها اگر قواعد دین اسلامی را بدانند براساس همین قواعد رفتار خواهند کرد، ما امروز نه اسلامی و نه غربی هستیم، یعنی نه استعدادهای غربی را مراعات می‌کنیم و نه استانداردهای شرعی و اسلامی را، شده‌ایم ملغمه‌ای از شهرسازی و آشفته‌بازاری که هیچ هویتی ندارد.

جامعه اسلامی ایران برای مقابله با هویت و رسانه‌های غربی باید شهر، نظام اجتماعی و... را به رسانه اسلامی تبدیل کند، یعنی کسی از غرب وارد شهر اسلامی شد احساس کند که همه چیز اسلامی است، همه شهر نماد اسلام است، بوی دین می‌دهد و رسانه اسلامی است که متأسفانه امروزه از این نوع نگاه تمدنی و فقه تمدنی و حتی اخلاق تمدنی فاصله داریم.

اگر حوزه‌های علمیه مشغول مسائل داخل حوزه، فقه فردی و فرد محور باشد جامعه ما، نظام اجتماعی حوزه را در خود هضم خواهد کرد، این خیلی خطرناک است، یعنی ما به جای این‌که راهبری و هدایت کنندگی داشته باشیم خودمان در دل نظام اجتماعی که بخشی از آن غربی هست هضم ‌شویم و هویتی از خود نمی‌توانیم بر جای بگذاریم و این تهدیدی است که متأسفانه اگر روند همین‌گونه ادامه پیدا کند گرفتار خواهیم شد.

رسا_ پیرامون اهمیت و ضرورت پرداختن به بحث معماری و شهرسازی بیشتر توضیح بفرمائید؟

فرصت خوبی به وجود آمده است؛ رهبر معظم انقلاب الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مطرح کردند، و بُعد زیادی از الگوی پیشرفت مربوط به شهرسازی و معماری اسلامی است، عنوان هم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است، یعنی دو مؤلفه دارد که اگر هم وزن نباشند وزن اسلامی قطعاً سنگین‌تر است، این الگو اولاً اسلامی و بعد هم ایرانی است، یعنی محتوا اسلام است، قالب ایران است؛ حالا اگر ما بخواهیم شهرسازی ما الگوی اسلامی پیدا کند، این بر عهده کیست؟ قطعاً بر عهده حوزه‌های علمیه است، حوزه‌های علمیه هم در واقع خود ماهیت حوزه بما هو حوزه که مطرح نیست، یعنی فقها مخاطب این نوع خواسته‌ها و درخواست‌ها از سوی رهبر معظم انقلاب هستند، این الگو ابعاد دیگری دارد که یک بُعد پر رنگ آن شهرسازی و معماری اسلامی است که به نظر می‌آید درس‌های خارجی باید در این زمینه تشکیل شود، مشاورانی از مهندسین و کسانی که مسأله‌شناس و موضوع شناس هستند باید در کنار فقهای ما قرار بگیرند تا مسائل  و موضوعات را برای فقها تشریح کنند تا در نتیجه فقها با آن اجتهاد و شم فقهی خودشان یک بار دیگر گزاره‌های دینی را مرور کنند بلکه آن نظام شهرسازی حاصل از آموزه‌های دینی را در مرحله اول استخراج کنند، در مرحله دوم تدریس کنند و کم کم تبدیل به یک فرهنگ عمومی شود./882/ت۳۰۳/س


[1] . نساء، 34

[2] . نهج البلاغه، نامه 31

[3] . بحارالانوار، ج 22، ص 157، ح 16

[4] . مستدرک الوسائل، ج 8، ص 424، ح 14

[5] . من لا یحضره الفقیهه، ج 4، ص 334، ح 5718

ارسال نظرات