بررسی روند تحول حوزه در ادوار مختلف/ برای پاسخگویی به نیازها راهی جز تخصصی شدن نیست
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان شمالی، جایگاه حوزههای علمیه بهعنوان یکی از نهادهای مهم در هدایت دینی و سرپرستی جامعه بر هیچکس پوشیده نیست، نقشی که در طول تاریخ اسلامی تداوم داشته و در عصر فعلی و در نظام جمهوری اسلامی هم به کاملترین شکل خود ظهور و بروز یافته است.
بهتبع این نقش تأثیرگذار، نظام آموزشی حوزه علمیه هم بهعنوان بنیانیترین بخش این نهاد دینی و علمی از دیرباز خود را با تغییر و تحولات جامعه وفق داده و همسو با اهداف و نیازهای دینی جامعه حرکت کرده است.
اهداف والا و ارزشمند نظام آموزشی حوزه علمیه تمام ابعاد مسائل و نیازهای اقشار گوناگون مردم را در برمیگیرد؛ بهگونهای که میتوان گفت اهداف نظام آموزشی حوزه به گستردگی اهداف نظام تربیتی، دینی و الهی بوده و نقش برجستهای در تکوین شخصیت حوزویان دارد.
بر این اساس کیفیت متون و روش آموزش در حوزههای علمیه اهمیت فراوانی دارد؛ به همین دلیل باید در این زمینه همیشه دو عنصر زمان و مکان را مدنظر قرار داد، متون آموزشی را تغییر و تحول داد و با حفظ سنتهای حوزه از روشهای جدید استفاده کنند.
تغییر متون آموزشی حوزه به دلیل حجم زیاد مطالب و پیچیدگیهای فراوان در تمام اعصار مورد توجه علما و مراجع بوده و از سوی دیگر تغییر روشهای آموزشی در حوزه علمیه هم امری طبیعی است که به مقتضای زمان روی میدهد.
تحول در متون و روشهای تدریس در حوزههای علمیه میتواند سبب ایجاد تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی عمیقی در طلاب شود تا با درک و بینش وسیعی از مواضع دین دفاع کنند.
امروزه با توجه به پیشرفت علوم و پیدایش نیازها و مسائل جدید، باید پذیرفت که نظام آموزشی سنتی حوزههای علمیه در برخی موارد قادر به پاسخگویی به نیازهای جدید جامعه و معضلات جامعه نیست و به نسبت آرمانها و ظرفیتهای نظام اسلامی نارسایی و کاستیهایی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
ضعف روش آموزشی و عدم تناسب دروس حوزوی با نقشهای فرهنگی و اجتماعی حوزویان نشانه ضعف حوزههای علمیه در راستای اهداف تبیین شده حوزهها است که اگر جدی گرفته نشود آسیبهای بسیاری بر نقش و کارکرد حوزههای علمیه وارد میکند.
در این راستا و بهمنظور بررسی وضعیت متون و روش آموزشی در حوزه علمیه و مشکلات و موانع پیش رو و ارائه راهکارهایی برای حل این نواقص، با حجت الاسلام والمسلمین علی قربانی، استاد درس خارج اصول حوزه علمیه خراسان شمالی به گفتوگو نشستهایم، آنچه در پی میآید حاصل این گفتوگو است.
رسا- با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، لطفاً برای شروع بحث در مورد تاریخچه و روند تغییر و تحول متون در حوزه علمیه توضیح دهید.
امروزه در عصری قرار گرفتیم که به برکت مرجعیت و روحانیت شیعه و در رأس نظام هم ولایت فقیه و مجتهد عادل و آگاه، بیشتر به مسائل معنوی، فرهنگی و اخلاقی توجه میشود و مردم گرایش زیادی به سمت این مسائل دارند.
ما درباره مسائل علوم حوزوی، در قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و متون دینی و مذهبی، توصیههای فراوانی در رابطه با فراگیری علم و دانش و کوچ کردن و هجرت برای تحصیل علم و دانش داریم؛ مثل آیه شریفه «نفر» در سوره توبه و نظیر آن که توصیه میکند همه کسانی که مستعد هستند و برای فراگیری علم و دانش آمادگی دارند باید هجرت کنند، کوچ کنند و علم و دانش مورد نیاز را بیاموزند تا بتوانند به ترویج و تبلیغ علوم و آموزههای دینی بپردازند.
قطعاً حوزههای علمیه نمونه بارزی از مصادیق این آیه شریفه هستند و در گام بعد مراکز فرهنگی و تبلیغی قرار دارند که باید با فراگیری علم و دانش و بسط و توسعه آن در جامعه، در راستای تبلیغ و ترویج آموزههای دینی و اسلامی گام بردارند و بسترهای لازم را برای تعلیم و تعلم بیشتر فراهم کنند.
در عصر ائمه (ع) بهویژه در دوران حضرت باقرالعلوم (ع) و امام جعفر صادق (ع)، رییس مذهب شیعه، بستر تعلیم و تعلم بیشتر فراهم شده بود، این دو بزرگوار و بعد از آن ائمه اطهار (ع) بستر و زمینه لازم برای کسانی که میخواستند علوم دینی را بیاموزند فراهم کرده بودند تا بعد از آموختن علوم و فنون دینی در میان مردم پراکنده و دین را به مردم بیاموزند.
در این دوران با توجه به آنچه در آموزههای دینی آمده است بستر علم و دانش از سوی ائمه عصمت و طهارت بهویژه امام محمدباقر (ع) و جعفر صادق (ع) فراهم شده و حضرت صادق (ع) در این راستا دانشگاهی تأسیس کرد، ائمه اطهار (ع) به افرادی که جویای علم بودند آموزش میدادند و توصیه میکردند که تخصص و مهارت در علوم را بیاموزند، اجتهاد و استنباط را بیاموزند و درک کنند.
با توجه به اقدامات ائمه (ع) در ترویج اصول و آموزههای دینی و ترغیب طلاب به درک اجتهاد و استنباط، موضوع فراگیری علوم حوزوی و دانش بهصورت تخصصی از زمان ائمه (ع) آغاز شد و این روند تا زمان غیبت صغرا امام عصر (عج) ادامه داشت.
بهصورت خلاصه میتوان گفت ابتکار، پایهگذاری و تأسیس مراکز آموزشی دینی و الهی برای ورود به عصر غیبت بهصورت ویژه از سوی حضرات معصومین امام محمدباقر و صادق (ع) و امامان بعد صورت گرفت.
رسا- وضعیت حوزههای علمیه و فراگیری علوم دینی در دوران غیبت صغرا چگونه بوده است؟
در دوران قبل از غیبت صغرای امام زمان (عج)، امام حسن عسکری (ع) نقش مهمی در آماده کردن جامعه برای ورود به غیبت صغرا و بعد از آن غیبت کبرا داشت، این آماده کردن جامعه برای غیبت مستلزم این بود که امام یازدهم عدهای که به پیروی از ائمه (ع) دین آموخته بودند را برای غیبت صغرا و بعد غیبت کبرا تقویت و آماده کند.
در دوران غیبت صغرا امام زمان (عج) عدهای از بزرگان شیعه نظیر مرحوم کلینی بهعنوان یک محدث بزرگ، مرحوم شیخ صدوق بهعنوان یکی دیگر از محدثین، مرحوم شیخ طوسی از فقهای بزرگ شیعه که در عرصه استنباط و اجتهاد ورود پیدا کرد، سلار دیلمی، ابی عقیل و حلبی عدهای از فقهای برجسته و بزرگ شیعه بودند که وارد عرصه استنباط و اجتهاد شدند و توصیههای ائمه اطهار (ع) بهویژه حضرت باقر و صادق (ع) را عملیاتی کردند و به این طریق موضوع اجتهاد و استنباط و تعلیم و تعلم بهصورت خاص نظیر مراکز آموزش عالی و دانشگاهی که الآن داریم، در این دوران رسماً آغاز به کار کرد.
این روند در ادامه همان دانشگاهی که امام صادق (ع) پایهگذاری کرده بود، از سوی شاگردان و اصحاب ائمه (ع) و این فقها و محدثین ادامه داشت تا به عصر غیبت رسید که در این دوران مراجع شیعه، فقها و علمای شیعه رسماً سکاندار تعلیم و تعلم شده و بهصورت فنی وارد کار تألیف و تصنیف و تدریس علوم اسلامی شدند.
رسا- یعنی تا پیش از آن تألیف کتب دینی مرسوم نبود؟
واقعیت آن است که قبل از این شاگردان ائمه (ع) آثار و تألیفاتی نه بهصورت گسترده؛ اما در حد جزوه و کتابچه و پوشه داشتند که هر راوی و محدثی بهتناسب شرکت در دروس ائمه و گرفتن احکام دین تألیفاتی داشت که از آن به عنوان اصل یاد میشود و به اصول چهارصدگانه معروف شده است؛ اما بهصورت مجموعه و موسوعه در عصر غیبت صغرا توسط کلینی، صدوق و طوسی گردآوری شد؛ بهگونهای که کتب اربعه؛ یعنی چهار کتاب معروف شیعه در این زمان تألیف و تهیه شد.
در این زمان موضوع تغییر و تحول در حوزههای علمیه شیعی بر اثر یک سری نقدها و بررسیهایی که توسط سایر مذاهب میشد بیشتر مورد توجه قرار گرفت، مانند اینکه میگفتند شما در مسائل فقهی اهل استدلال و برهان نبوده و از فقه استدلالی بهرهای ندارید، این موضوع سبب شد تا شیخ طوسی کتاب مبسوط که یک کتاب چند جلدی است را تألیف کند، بهگونهای که در مقدمه و آغاز جلد اول کتاب به این موضوع اشاره دارد که فلسفه کتاب مبسوط فقه استدلالی است و ما فقه استدلالی داریم، با برهان و استنباط سروکار داریم و از دیگر مذاهب و مکاتب جلوتر هستیم.
هدف از تدوین این کتاب، پاسخگویی به نقد و پرسشهای منتقدان بود و اینکه دیگران متوجه شوند پیروان ائمه (ع) زمینه، توان، آمادگی و استعداد استدلال را دارند؛ بهطوری که این شیوه در اعصار بعد ادامه پیدا کرد تا میرسد به عصر علامه حلی که فقه استدلالی اوج گرفت.
در نتیجه فقه استدلالی از زمان شیخ طوسی شروع شد و شیخ طوسی با تخصصی که داشت شاگردان بسیاری تربیت کرد و همین طور علامه حلی که به نوبه خودش مبتکراست، بعد از علامه حلی محقق ثانی، شیخ اعظم انصاری و کفایی خراسانی صاحب کفایةالاصول تحول اساسی در متون حوزوی ایجاد کردند و این روند تکاملی تا عصر کنونی ادامه پیدا کرد و در عصر کنونی (عصر امام راحل، معمار کبیر انقلاب اسلامی) که عصر شکوفایی سیاست، فقاهت و دیانت است، تلاش بزرگان ما به ثمر نشست.
میبینیم که در برخی اعصار به فقه بیشتر توجه میشد، در بعضی اعصار به اصول و حدیث زیاد توجه میشد، برخی به علم کلام توجه میکردند و در بعضی زمانها هم به اصول نقل حدیث بیشتر توجه میشد، این موضوع به علت بزرگانی بود که در آن عرصه ورود پیدا کرده و در آن رشته تحول و انقلابی ایجاد میکردند؛ تلاشهایی که سبب پدید آمدن گروهها و دستههای مختلف حوزوی شد.
در این دوره گاه مجتهدین و گاه اخباریون منشأ دگرگونی و تحول و تکامل علوم اسلامی میشدند، مثلاً با ورود پیدا کردن محمدامین استرآبادی اخباریگری اوج گرفت؛ اما با ورود فقیه عالی مقام وحید بهبهانی از فقها و مجتهدین بنام و مبارزه ایشان، اخباری گری بسیار کمرنگ شد و غروب و افول کرد؛ بهگونهای که امروز اخباری گری چندان مطرح نیست.
رسا- علت این فراز و فرود و تغییر روند در توجه به علوم حوزوی مختلف چه بوده است؟
در گذشته تعریف و تصنیف مثل همه علوم ابتدایی، خیلی کوتاه و مختصر بود مثلاً حضرت علی (ع) بهعنوان مبتکر علم ادبیات عرب یک سری از مطالب نحوی و صرفی را به ابوالأسود دُؤَلی آموزش داد، او و دیگران این مطالب که حضرت علی (ع) در اختیارشان قرار داده بود را تکمیل کردند و به این طریق ادبیات عرب شکل گرفت.
دغدغه علوم اسلامی و فقه و اصول هم به همین کیفیت است، در ابتدا تألیف و تصنیف فقه و اصولی که ائمه (ع) بهویژه امام باقر (ع) و صادق (ع) آموزش داده بودند، بسیار کوتاه، مختصر و ابتدایی بود، بعد در گذر زمان و با تغییر و تحول علوم توسعه پیدا کرد و موسوعههای گوناگونی از سوی شیخ طوسی، ابن ادریس حلی، محقق حلی، محقق ثانی، شهیدین و علامه حلی نوشته شد؛ اما بعد آرامآرام به سمت فن مختصرنویسی تحول پیدا کرد، مثل کتاب صاحب معالم که کتابی نوشته یا حاشیه ملاعبدالله که به سمت موجزگویی رفتهاند.
در این راستا تألیف و تصنیف به سمت موجزگویی، ملخّص نویسی و موجزنویسی رفته، تلخیص نه تلخیص مضر و ناسالم، بلکه تلخیصی که حاوی تمام مطالب ولی موجز باشد؛ یعنی تمام مقاصد را بهصورت کوتاه و با عبارات اندک برساند.
این آغازی برای تحول کتابهای پیچیده، سنگین و دشوار حوزههای علمیه شد، مثل حاشیه ملاعبدالله که کتاب بسیار پیچیدهای در علم منطق است، یا کتاب معالم الاصول که کتاب بسیار سنگینی در اصول است و یا مثل کتاب کفایةالاصول مرحوم آخوند خراسانی که از نظر محتوای علمی و ایجاز در اوج قرار دارد و در عین حال کتاب سنگین و ثقیلی بوده و استدلالی و فنی است.
پس بنابراین ما در تدوین کتب حوزوی با چند مرحله ابتدایی، متوسطه و مبسوط، وسیع (گستردهنویسی) و ایجازگویی مواجه هستیم، روند تعلیم و تصنیف در برههای از زمان و آغاز کار ابتدایی بود؛ اما بعد توسعه و گسترش پیدا کرد که در ایجاز و محتوای دینی در اوج خود قرار گرفت، مثلاً کتاب شرح شمسی که کتاب قطور و بزرگی در منطق است، یا کتابی به نام مطول که در معانی و بیان بسیار وسیع و گسترده بود و به مختصر المعانی تبدیل شد، یا در اصول که به کتابهایی مثل معالم الاصول و کفایی تبدیل میشود.
در کتب فقهی هم این چنین است، بهعنوان مثال علامه حلی کتابهای قطوری نوشته است و موسوعههایی در فقه استدلالی دارد یا صاحب جواهر که جواهر را به عنوان موسوعهای در فقه استدلالی در چندین جلد نوشته است و یا در زمان شهید اول و دوم و دیگران طبق شرایطی که وجود داشت کتابهای مختصرتری نوشتند.
رسا- روند تغییر و تحول در متون حوزوی در دوره معاصر چگونه بوده است.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) با درایت و نیازسنجی دقیق در تمام زمینههای علوم حوزوی تحول را ایجاد کرد، امام راحل انقلابی صرفاً بهعنوان انقلاب حکومتی ایجاد نکرد؛ بلکه انقلاب فرهنگی و سیاسی ایجاد کرد که ما الآن از آن بهرهمند میشویم.
پیش از انقلاب کارها در حوزه علمیه بهصورت فردی انجام میشد و هر طلبه و عالمی با توجه به توان و استعداد خود به کار تألیف و تحقیق میپرداخت و این دارای معایب آسیبهایی بود که دامن علمای شیعه را گرفته بود هرچند که ممکن بود شتاب کار بیشتر شده و سلیقه شخصی را تأمین کند؛ اما نواقص و معایبی داشت ولی بعد از انقلاب بستر کار جمعی و گروهی فراهم شد و این از امتیازات بزرگی است که خدا نصیب ما کرده است.
کار گروهی با مطالعه بیشتر همراه با آسیبشناسی، نیازشناسی و موضوعشناسی آسیبها را بهتر بررسی میکند و در حال حاضر در قم و مشهد کار گروهی را شروع کردهاند که کار بسیار مهمی است و یکی از امتیازات مراکز آموزش عالی بهویژه بعد انقلاب، همین کار گروهی است.
رسا- اهمیت تغییر و تحول در متون و روشهای آموزشی فعلی حوزه علمیه را چطور ارزیابی میکنید؟
رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره اهمیت تغییر و تحول در حوزه علمیه و همسو شدن با نیازهای جامعه سفارشهای ویژهای فرمودند و این تغییر و تحولات باید در متون حوزه، عرصه تبلیغ و ترویج، نیازسنجیها، شیوه آموزش و تعلیم و تعلم اعمال شود.
با این توصیه رهبر معظم انقلاب یکی از خواستههای آیتالله مطهری، شهید متفکر برآورده میشود که در سخنرانیهای پیش از انقلاب خود توصیه میکرد که علوم حوزوی را باید رشتهرشته و موضوع موضوع کنیم تا با توجه به عمر اندک انسان و نیازهای گسترده جامعه، این علوم تخصصیتر شده و به این طریق بازدهی بیشتری داشته باشد و بهتر بتوانیم پاسخگوی نیازهای زمان باشیم.
موضوع تخصصی شدن در حوزه باید جدی گرفته شده و در این زمینه از یک گروه بهعنوان گروه کارشناس که از زبدهترین افراد شامل افراد تحصیلکرده سطح عالی حوزوی مثل مجتهدین و هم اساتید جوانتر تشکیل شده باشد استفاده کنند؛ بهویژه از اساتیدی که در عرصه تدریس و تعلیم بوده و سالیان سال در حوزه تدریس کردهاند استفاده شود. موضوعات در اختیارشان قرار داده شود و از آنها نظرخواهی شود تا این گروه که بنا است بهعنوان گروه تغییر و تحول و بازنگری در متون حوزوی کار کنند، در کارشان با آسیبهای کمتری مواجه شوند و وقتی یک جزوه و کتابی آماده شد باید هم در آغاز و قبل تألیف و هم بعد از تألیف مورد مشورت مراجع معظم و متخصصین علوم اسلامی قرار گیرد و این بزرگان نظرشان را در مورد این جزوات و کتابها بیان کنند تا به چاپ برسد./9314/گ۴۰۳/ج
ادامه دارد..
گفتوگو از: هادی رحیمی کوهستان