مدیریت روحانیت از نگاه امام
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مفهوم «مدیریت» و «رهبری» فرقهایی دارند که آن دو را از یکدیگر متمایز میسازد؛ رهبری مساوی با هدایت و راهنمایی و امامت است و مدیریت، نوعی رشد و شایستگی و لیاقت برای نگهداری و بهرهوری درست از استعدادهای موجود؛ اما اگر مدیریت را به معنای مدیریت انسانها در نظر بگیریم با «رهبری» از نظر مفهوم، یکسان خواهد بود.
شهید مطهری مینویسد: «مدیریت انسانها و رهبری آنها عبارت است از فن بهتر بسیج کردن و بهتر سامان دادن و بهتر سازمان دادن و بهتر کنترل کردن نیروهای انسانی و به کار بردن آنها. قدرت مدیریت است که از ضعیفترین ملتها، قویترین ملتها میسازد، رهبران بزرگ جهان، آنان نیستند که بهتر ملت خود را افسار زدهاند، بهترین رهبرها آنها هستند که نیروهای افراد خود را بسیج کردهاند، تحریک کردهاند، هماهنگ کردهاند، آرمان واحد برای آنها به وجود آوردهاند، دو هنر در آن واحد؛ یکی اینکه فرد فرد انسانها را آرمانی کردن دیگر اینکه گروه انسانها را در یک آرمان جمع کردن»[1]
با این تعریف از مدیریت و رهبری، میتوان ادعا کرد که بعد از پیامبران و امامان (ع)، روحانیت به گونه عموم و امام خمینی (ره) به گونه خاص، بهترین و سالمترین مدیریت و رهبری را در طول تاریخ ارائه دادهاند.
برای اثبات این مدعا، نگاهی داریم به ویژگیهای مدیریت روحانیت و رهبری و مدیریت امام در طول تاریخ و در زمان معاصر؛
ظرفیتسازی و بهرهوری از آن
یکی از ویژگیهای مدیریت سالم، آن است که توانایی بسترسازی و ظرفیتسازی را در نیروهای انسانی و جامعه دارا باشد و بتواند از آن سرمایهها به گونه درست و بهینه استفاده کند.
به گواهی تاریخ، روحانیت و بهویژه روحانیت شیعی همواره در عصرها و زمانهای گوناگون حیات خود، توانسته است با روش و متد ویژه - که همان ایجاد پایگاه در دل و جان انسانها و ایجاد انگیزه و تحول در درون آنهاست - بهترین ظرفیتها را بسازد و بهترین بهرهبرداریها را در راستای پیشرفت مادی و معنوی جامعه دینی نیز ایجاد کند.
«تحولآفرینی» و انگیزهسازی الهی کاری است که از عهده روحانیت ساخته است؛ زیرا مردم، آنان را آشنا و همسو با فطرت خویش مییابند؛ ازاینرو هر جا ندای یک روحانی آزاده و مصلح، بلند شده است، مردم با تمام وجود خود را در خدمت او قرار داده و از آرمانهای او که همان آرمانهای شریعت محمدی (ص) بوده است، دفاع کردهاند.
از سوی دیگر، این موقعیت رفیع و مهم روحانیت هم مدیون مردمی بودن و همتراز بودن اجتماعی روحانیت با مردم بوده است. روحانیت هیچگاه خود را در برج عاج نمیدیده و شعار او «از مردم برای مردم» بوده است.
هنر بسیج نیروهای موجود و کشف استعدادها و جهتدهی به آنها هنری است که در متن رسالت و مسؤولیت روحانیت قرار گرفته است؛ ازاینرو امام راحل درباره سازمان روحانیت میفرمایند: «در ترویج روحانیت و فقاهت، نه زور سرنیزه بوده است، نه سرمایه پولپرستان و ثروتمندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیدهاند... خصوصیات بزرگی چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگی به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسؤولیت در برابر تودهها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است.»[2]
این ظرفیتسازی و بهره بردن از آن در راستای ترویج دین و گسترش ارزشها و روحیه آزادگی و آزادی در بین مسلمانان در پرتو هنر و اراده روحانیت اصیل شکل گرفته و مصداق کامل و روشن آن در این عصر، مدیریت و رهبری امام راحل است.
هزینه اندک و کارایی بسیار
از ویژگیهای مدیریت روحانی که حضرت روحالله به ما آموخت و آن را در سخن و سیره خود ترسیم کرد، این واقعیت بود که میتوان با هزینه کم، کار کارستان کرد. میتوان با کمبود ابزار و امکانات رویاروی قدرتهای مستکبر و مستبد قرار گرفت و هیبت و شوکت و هیمنه آنان را فرو ریخت و درهم شکست.
در انقلابهای دنیا، برای به صحنه آوردن مردم در برابر جریانها و حاکمان زورمدار و زرپرست و تزویرگر، هزینههای هنگفت تبلیغاتی و مالی صرف میکنند تا صدای اعتراض خود را به گوش آنان برسانند.
در ایران اسلامی و دیگر کشورهایی که با تفکر اسلام ناب محمدی (ص) آشنایی دارند و از انقلاب اسلامی ایران الهام گرفتهاند، کافی است که یک رهبر روحانی، مردم را به صحنه فراخواند، سیل حضور مردم حماسه میآفریند و توطئهها و ترفندهای استکبار جهانی را نقش بر آب میسازد.
بهترین نمونه این ویژگی در مدیریت روحانی و روحانیت، حضور مردم، پیش از پیروزی و بعد از آن در راهپیماییهای میلیونی ملت ایران است. در آن روزهایی که امام در غربت میزیست و غارتگران بر منابع مادی و انسانی ما مسلط بودند، یک روحانی در یک روستا و یا شهر با اعلام پیام امام خمینی و قرائت اعلامیه او، انقلاب میآفرید و سیل حضور مردم در خیابانها به راه میافتاد.
امروز نیز دعوت روحانیت از مردم و حضور روحانیت در مجامع مردمی است که این حضور را رقم میزند، نمازهای جمعه هر هفته با محوریت یک روحانی رژه باشکوهی است که پیام حضور سر میدهد و دلها را به هم پیوند میزند و صف مشتاقان را به نمایش میگذارد.
این حضور پرشور بدون اندک هزینهای در کشور اسلامی ایران در روزهای 22 بهمن، قدس و... با پیشتازی روحانیت به وجود میآید. از آن گذشته در کشور لبنان با مدیریت و رهبری یک روحانی برجسته و فداکار و شجاع، همه ترفندهای استکباری، یکی پس از دیگری خنثی میشود. آیا این مدیریت نیست؟ آیا این رهبری نیست و آیا این هنر نیست؟
امام بزرگوار که هم عالم بود و هم عادل و شهادت او در هر امری را باید «ذوالشهادتین» به شمار آورد، میفرماید: «من با یقین شهادت میدهم که اگر افرادی غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز عدول از همه معتقدات اسلامی و انقلاب چیزی برایمان نمانده بود»[3]
خون دادن و خون جگر خوردن
رهبری و مدیریت روحانیت در طول تاریخ همراه بوده است با تحمل تلخیها و آزارها و نیش زبانها، این قشر خادم ولی مظلوم همواره از دوست ناآگاه و دشمن مکار مورد طعنه زبان و هدف تیر بنان و بیان قرار گرفته است.
یا هدف ترور شخصی و فیزیکی قرارگرفته و خون داده یا هدف تیرهای ناجوانمردان و بیانصافها قرارگرفته و با خون جگر خوردن به وظیفه و تکلیف خود عمل کرده است.
در کدام نوع از مدیریت این همه گذشت و فداکاری و سعه صدر میتوان یافت؟ در کجای دنیا نشان دارید که خادم را خائن بخوانند و بنامند ولی او دست از آرمانش که به سود مردم است برندارد و راستقامت و استوار بماند؟
امام راحل، این بعد از هنر روحانیت را اینگونه ترسیم کرده است: «در هر نهضت و انقلاب الهی و مردمی، علمای اسلام اولین کسانی بودهاند که بر تارک جبینشان خون و شهادت نقش بسته است، کدام انقلاب مردمی- اسلامی را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیشکسوت شهادت نبودهاند و بر بالای دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهای حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ در 15 خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزی، شهدای اولین از کدام قشر بودهاند؟
خدا را سپاس میگزاریم که از دیوارهای فیضیه گرفته تا سلولهای مخوف و انفرادی رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت گرفته تا خطوط مقدم جبههها و میدانهای مین، خون پاک شهدای حوزه و روحانیت، افق فقاهت را گلگون کرده است»[4]
افزون بر خون دادن روحانیت، «خونجگر خوردنها» را نیز نباید از یاد برد، در فضای مهآلود جامعه طاغوتی و در بستر حوزههایی که دخالت در سیاست را دون شأن فقیه میدانستند، مردی مدیر و مدبر از متن همان حوزهها برخاست و هنر رهبری و بسیج نیروها و پرورش کادرهای انقلابی را با علم و عمل و سیاست و درایت خدادادیاش به نمایش گذاشت؛ اما به قیمت خونجگر خوردنهای فراوان.
به گوشهای از رنجنامه امام دراینباره بنگرید: «در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدس نمای واپسگرا همهچیز را حرام میدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند، خوندلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است...»[5]
علمای دینباور در همین حوزهها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند، قیام بزرگ اسلامی ما نشأت گرفته از همین بارقه است.
عبودیتگستری و منیتستیزی
معمولاً در مدیریت انسانی آنچه بیشتر به چشم میخورد «من» محوری و «منیت» گستری است. حاکمان بیبهره از حکمت و فرورفته در جهل و ظلمت، هنگامی که به قدرت و ثروت دست مییازند «من حیوانی» خود را فربه میکنند و از «من رحمانی و الهی» فاصله میگیرند؛ ازاینرو آماج جنایت، غارت، تجاوز و تهاجم آنها به جامعه انسانی آن اندازه روشن و گویاست که نیازی به شاهد و نمونه ندارد.
در برابر، رهبران و مدیران الهی که همه چیز خود را در پرتو بندگی و «عبودیت» حق میدانند، در گام نخستین، مینهای «منیت» و خودخواهی را در سرزمین وجود خویش خنثی میکنند و آنگاه به مدیریت جامعه میپردازند.
به دیگر سخن، در مدیریت دینی و روحانی، رهبر و مدیر نخست از خود عبور میکند و آنگاه در پرتو خداباوری، مردمان را به سمتوسوی معیشت و معنویت و توسعه مادی و معنوی فرا میخواند.
روشنترین مصداق اینگونه مدیریت را در رهبری امام خمینی (ره) به عنوان یک دستپرورده حوزه علمیه میتوان دید. او در تمام عمر بر این باور بود که باید عمل به تکلیف کرد، در برابر دستورات الهی و پیشوایان معصوم (ع) تسلیم محض بود. تمام گفتار و رفتار و مواضع او رنگ خدایی و اخلاص داشت به آنچه فکر نمیکرد منافع شخصی بود.
شعار او در مدیریت و رهبری این بود که «اگر همه انبیاء در یک روز جمع بودند هیچ همچو اختلافی نداشتند.»[6] چون منیت و انانیت ندارند، او همواره ریشه منیتها را در مدیریتها، شیفتگی و دلبستگی به دنیا میدانست و این حدیث را تکرار میکرد که «حُبُّ الدُّنْیا رأس کلِّ خَطِیئَةٍ»[7] او روحانیت را به زهد و وارستگی فرامیخواند و خود در اوج قدرت و اقتدار، زیستی ساده و زاهدانه داشت./9314/ی۷۰۳/ج
منابع و مآخذ:
[1]. امامت و رهبری ص 235.
[2]. صحیفه نور، ج 21، ص 90.
[3]. صحیفه نور ج 21 ص 288.
[4]. صحیفه نور ج 21 صص 275 و 276.
[5]. صحیفه نور، ج 21، ص 91.
[6]. صحیفه نور، ج 20، ص 103.
[7]. بحارالانوار، ج 51، ص 258.