دین بدون فرهنگ وتمدن ناقص است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، غلامحسین ابراهیمی دینانی، عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران و چهره ماندگار فلسفه در برنامه معرفت که از شبکه چهار سیما پخش می شد، اظهار داشت: تنها موجودی که در عالم هستی مظهر خداوند است، انسان است. در قرآن هم آمده که انسان خلیفه یعنی جانشین خداوند بر روی زمین است، چون انسان مظهر کامل تبارک تعالی است؛ سجده بر آدم یعنی سجده بر خدا.
دینانی خاطرنشان کرد: انسان به همان اندازه که مظهر کامل حق است و از هر فرشته ای مقامش بالاتر است به همان اندازه از حیوان هم پست تر است.
وی گفت: معقول، کلی و فراگیر است. این امر فراگیر که معقول است و همه هستی را فراگرفته از ماده و سلول درنمی آید، چرا که ماده ذاتش محدودیت است اما کلی محدود نیست معقول الهی است و جنبه الهیت دارد، متافیزیک است. تنها موجودی که درک کلی دارد انسان است. شما نمی توانید کلیات را در تلسکوپ و آزمایشگاه پیدا کنید. بعضی ها چون نمی توانند آن را پیدا کنند می گویند انتزاعی است.
دینانی ادامه داد: کسی که چرایی را نداند، چگونگی را هم نمی داند. آنها از چرایی صحبت می کنند اما از چگونگی سخن نمی گویند. علم از چگونگی صحبت می کند، بدون چرایی نمی توان چگونگی را فهمید. در سطح می فهمند ولی در عمق به چرایی نمی رسند. چرایی پرسشی از علت است. کسی که به چگونگی تنها می پردازد و از چرایی خبر ندارد به عمق عالم راه ندارد و سطحی اندیش است یعنی فقط به ظواهر نگاه می کند.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: سه مساله دین، فرهنگ و تمدن از مسائل مهم انسان است. فرق دین با فرهنگ و تمدن را می دانیم ولی مشکل بین فرهنگ و تمدن است. این دو با هم تفاوت دارد و یکی نیستند. هر فرهنگی تمدن نیست. تمدن معمولاً فرهنگ هم دارد. فرهنگ بدون تمدن امکان دارد. اگر کسی فرهنگ تنها داشته باشد، دین و تمدن نداشته باشد، ناقص است. تمدن بدون فرهنگ هم نمی شود. دین بدون فرهنگ و تمدن هم مشکل است. دین اگر باشد فرهنگ و تمدن را با خود به همراه می آورد. اگر دینی فرهنگ و تمدن نیاورد ناقص است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در ادامه گفت: با کمال تأسف انسان در مقابل دین، فرهنگ و تمدن دچار عادت می شود. عادت انواع و اقسام دارد. آیا عادت ها همیشه با فرهنگ، دین و تمدن هماهنگ هستند و یا گاهی هم تعارض دارند؟ اگر عادت با فرهنگ، تمدن و دین هماهنگ بود چه بهتر اما گاهی عادت هایی است که در آن نه تمدن است، نه فرهنگ و نه دین. بسیاری شان مزاجی و بسیاری روحی هستند.
این استاد دانشگاه افزود: خطرناک عادت های فکری هستند که انسان به یک عادت هایی که عقلانی و منطقی نیست معتاد شود و در این اندیشه و ذهن خودش باقی بماند. این مشکل جامعه بشری است و همیشه هم بوده است. سطحی اندیشان صف آرایی کرده اند، در مقابل عمق اندیشه این جنگ همیشه بوده است.
دینانی با طرح این سوال که راستی و صدق چیست، گفت: پراگماتیست ها مثل فروید، صدق را توجیه می دانند. می گویند آن چیز که شما را راضی کند صدق است می گویند صدق آن است که شما را توجیه کند یعنی شما قانع شوید. برای شما سود داشته باشد. اگر قانع و توجیه شدید این صدق است. نمی گویند چون درست است به نفع من است. اگر جامعه ای اینگونه فکر کند که چون به نفع من است درست است آن جامعه چه جامعه ای می شود؟ صدق این است که به دیگران دروغ نگوییم آنچه را که واقعی است سراغش برویم نه آن چه که به نفع مان است.
وی تأکید کرد: بسیاری از آدم ها به خودشان دروغ می گویند، چون جلوی فهم شان را می گیرند. کسی که جلوی فهمش را بگیرد به خودش دروغ گفته است و دروغ گفتن به خود خطرش بیش از دروغ گفتن به دیگران است و اگر کسی به خود دروغ بگوید حتی اگر به دیگران راست بگوید آن راستی اش دروغ است.
چهره ماندگار فلسفه با بیان اینکه هستی بر اساس صدق است، خاطرنشان کرد: طبیعت بر اساس صدق است. طبیعت هم دروغ نمی گوید، ملائکه هم دروغ نمی گویند. حیوانات هم دروغ نمی گویند. فقط انسان ها هستند که دروغ می گویند. اول به خودشان دروغ می گویند.
وی در خاتمه ابراز داشت: اراده خوب است ولی گاهی در آن نقص پیدا می شود. فارابی در باب اراده تعریفی می گوید که شاید هیچ تفسیر و تعریفی برای تمدن از این بهتر نباشد. می گوید در فرق بین تمدن و طبیعت آنچه ارادی است، تمدن است و آنچه غیرارادی است، طبیعت است. تمدن بر اساس اراده به وجود آمده است و طبیعت با اراده ما کاری ندارد و کار خودش را می کند اما این تمدن که با اراده به وجود آمده است گاهی در آن دروغ هم است و ما باید دروغ ها را از آن بزداییم. تمدن خوب است اما گاهی در طول تاریخ می بینیم که تمدن هایی به وجود آمده اند که در داخل آنها دروغ هایی هم به خورد مردم داده اند./۱۳۲۵//۱۰۳/خ