مستند گفتیم
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از فارس، خیلی وقت بود که خبر ساخت مستند قائممقام را شنیده بودم. مستندی که قرار بود به زندگی پرفرازونشیب آیتالله منتظری، یکی از مهمترین و در عین حال جنجالیترین شخصیتهای تاریخ انقلاب بپردازد. وقتی قرار شد همراه چند نفر از دوستان برای نخستین نمایش عمومی اثر راهی سالن سوره حوزه هنری شویم، اصلا تصور نمیکردم با اثری روبهرو شوم که برای 100 دقیقه من را میخکوب کند. راستش را بخواهید اصلا تصور نمیکردم روایتی که این جمع میخواهد از زندگی آقای منتظری با آن همه فرازونشیب و جنجالهای پیرامونش شرح دهد، بتواند جانب انصاف را رعایت کند و صرفا روایتی از واقعیت اتفاقاتی باشد که در زندگی سیاسی مرحوم منتظری به وقوع پیوسته است ولی نخستین جملهای که بعد از خروج از سالن به دوستانم گفتم این بود که الحق و الانصاف، «قائممقام» کار منصفانهای شده است. فرصتی پیش آمد تا با سیدعلی صدرینیا، مهدی صفارهرندی و محمدامین فرجاللهی به عنوان کارگردان، تهیهکننده و مسؤول تیم پژوهشگران مستند «قائممقام» در دومین روز اکران عمومی این اثر به گفتوگو بنشینیم. آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی «وطنامروز» با تیم سازنده مستند جنجالی «قائممقام» است.
به عنوان نخستین سوال به نظرم خوب است کمی در ارتباط با چگونگی شکل گرفتن ایده اولیه و روند ساخت مستند توضیح بدهید.
صفارهرندی: رویکرد ما در جمعی که در آن در حال فعالیت هستیم، پرداختن به نقاط و بخشهای مهم تاریخ انقلاب اسلامی است که طبیعتا یکی از مهمترین این سوژهها در این حوزه بحث آقای منتظری است؛ هم بهواسطه فرازونشیبی که در جریان زندگی سیاسی ایشان پیش آمد و هم بهواسطه طولانی بودن این ماجرا که با توجه به اینکه ایشان در سال 88 فوت کردند، سن این ماجرا را میتوان تقریبا به اندازه خود انقلاب دانست.
حتی این موضوع تا سال پیش هم ادامه داشت.
صفارهرندی: بله! در واقع این یک موضوع ادامهدار بود و خیلی از دوستان از ما میپرسیدند چرا حالا سراغ زندگی آقای منتظری رفتید؟ اما خب! موضوع همین ادامهدار بودن این ماجراست. نکته جالب اینکه اواسط کار بودیم که آقای احمد منتظری آن فایل صوتی معروف منتسب به آقای منتظری را منتشر کرد، لذا میتوان گفت پرداختن به این مسأله یکی از اولویتهاست.
اگر بخواهیم این سوال را به شکل دیگری مطرح کنیم میتوانیم بگوییم چرا دیگران سراغ زندگی آقای منتظری نرفتند با اینکه تقریبا همه میدانند زندگی ایشان فرازونشیبهای بسیاری داشته و مهم بوده است؟
صفارهرندی: این نبوده که بقیه سراغ زندگی ایشان نروند ولی نگاهشان، از آن نگاه روایتمحور، کامل، منصفانه و بدون تحلیل که ما مدنظر داشتیم، فاصله داشت. در واقع بحث ما این بود که در هیچکدام از این پرداختها، اصل ماجرا و وقایع مختلفی که رخ داده آنطور منصفانه و جامع مورد بررسی قرار نگرفته است. طولانی شدن روند ساخت پروژه نیز خود نشاندهنده همین تاکید و اصرار ما برای دقیق و مستند بودن روایتی است که در این مستند شرح میدهیم. یعنی ما میتوانستیم همان یکسال و نیم پیش کار را منتشر کنیم ولی اصرار دوستان برای کامل و جامع شدن کار باعث شد پروژه ساخت مستند حدود 3 سال طول بکشد.
صدرینیا: یک نکته مهم دیگر هم در این زمینه وجود دارد که مربوط به ترس رسانههای ما از پرداختن به چنین موضوعاتی است، یعنی مستندسازان و صاحبان رسانههای ما تا همین چند وقت پیش از پرداختن به چنین موضوعاتی ابا داشتند و آن را جزو موضوعات خط قرمزی محسوب میکردند. همین الان بعضی از خبرنگاران صدا و سیما که بندگان خدا موضوع و محتوای مستند را میدانند وقتی میخواهند از مستند ما گزارش تهیه کنند میگویند نمیدانیم صداوسیما اجازه پخش این گزارش را میدهد یا نه! چون موضوع خط قرمزی محسوب میشود. بهخاطر همین نوع نگاه هم هست که تا به حال پرداخت جامعی نسبت به این موضوعات صورت نگرفته است و همین باعث شد احساس کنیم باید وارد این حوزه شویم. از همان روزی که کار را شروع کردیم نسبت به حساسیت و اهمیت کار آگاه بودیم برای همین هم تلاش کردیم روایتی که ارائه میکنیم آنقدر متکی بر اسناد و مدارک باشد که ما هیچ حرفی را بر اساس اطلاعات خودمان نقل نکنیم. به همین خاطر موضوع پژوهش در این مستند که به نظرم یکی از نقاط قوت کار است، زمان زیادی را به خود اختصاص داد ولی در عوض تبدیل به یک پژوهش جامع و قابل اتکا شد.
بعضی دوستان میگفتند یکی از دلایل طولانی شدن پروسه تولید مستند به خاطر تدوین مجدد آن و بازنویسی سناریوی اثر در اواسط کار بوده؛ ماجرای آن چیست؟
صدرینیا: زمانی که فیلمبرداری کار به اتمام رسید و به مرحله تدوین کار رسیدیم، یک نسخه 200 دقیقهای آماده کردیم که یک روایت خطی داشت که ما احساس کردیم هم طولانی شده و هم ریتم آن کند است که باعث میشد جذابیت کار در بعضی بخشها کم شود. برای همین تصمیم گرفتیم این نسخه 200 دقیقهای را کنار بگذاریم و کار را مجددا بازنویسی کنیم و مدل روایت را از حالت خطی به مدل روایت غیرخطی تغییر بدهیم. در همین حین با دوستان باسابقه در عرصه رسانه و مستندسازی هم مشورت کردیم تا بتوانیم کار جذابتری ارائه بدهیم.
استفاده از مدل روایت غیرخطی در مستندسازی کار سختی است. یعنی شما به عنوان یک مستندساز باید ریسک کنی و بپذیری اگر سراغ این مدل روایت بروی شاید نتوانی به شکلی کارت را انجام بدهی که مخاطب در مواجهه با مستند و روایت آن سردرگم نشود؛ شما فکر میکنید چقدر توانستید در این زمینه موفق عمل کنید؟
صدرینیا: در اکرانهای خصوصی که کار داشته، الحمدلله بازخوردهای مثبتی را گرفتیم و از این بابت بازخورد منفی نداشتیم که مخاطبی بگوید من در این رفت و برگشتهای روایت غیرخطی شما سردرگم شدم یا موضوعی را فهم نکردم. شاید در نسخه اولیه کار این نکته وجود داشته ولی سعی کردیم در نسخه بعدی آن با استفاده از فضای گرافیکی و فضای افکتی که به کار اضافه کردیم، این نقاط ضعف را هم برطرف کنیم که خدا را شکر بازخوردها درباره این موضوع در اکرانهای خصوصی مثبت بوده است.
یکی از نکاتی که من از برخی اهالی رسانه شنیدم این بود که شما برای این روایت بیشتر سعی کردید سراغ نزدیکان خود آقای منتظری بروید و کمتر از نظرات مخالفان ایشان استفاده کردید و خب شاید این باعث شود که برخی مخالفان ایشان با این روایت ارتباط برقرار نکنند؛ دلیل اصرارتان بر استفاده از روایت افراد نزدیک به آقای منتظری چه بود؟
فرجاللهی: یکی از نقاط ضعفی که در شرایط فعلی در ارتباط با آثار ساخته شده پیرامون تاریخ انقلاب وجود دارد این است که معمولا راوی اثر کار را یک طرفه جلو میبرد، بویژه در مواقعی که موضوع چالشی باشد یا آن فردی که سوژه مستند شده، حالا خارج از دایره سیاسی نظام قرار میگیرد؛ در این شرایط حتی اگر خروجی کار به لحاظ فنی و محتوایی قوی هم شده باشد، لزوما جامعیت ندارد. پس چه بهتر که شما اگر ادعایی داری و میگویی این اتفاق افتاده است، سراغ فردی بروی که در جبهه مخالف آن قرار دارد و آن موضوع را از زبان خود آن فرد بشنوی تا باب بحث باز شود. برای مثال در همین ماجرای آقای منتظری، اگر قرار باشد کتابی نوشته شود، فیلمی ساخته شود، سخنرانی شود یا... طرفداران آقای منتظری حرف خودشان را مطرح میکنند و مخالفان ایشان هم حرف خودشان را میگویند و هیچگاه شرایطی پیش نمیآید که دیالوگی بین طرفین شکل بگیرد اما اگر ما روایت هر دو طرف را کنار هم قرار دهیم، پازل خوبی شکل میگیرد. یعنی هرکس در این مستند حرف خودش را میزند و شما به عنوان مخاطب اثر، این حرفها را بدون واسطه میشنوید. آقای احمد منتظری یا آقای عمادالدین باقی (که از افراد منتسب به آقای منتظری هستند) حرفشان را کامل و بدون تحریف میگویند و مخاطب هم متوجه میشود اصل حرف آنها چیست و جواب طرف مقابل را هم میشنود و خود تصمیم میگیرد کدام روایت را بپذیرد. این به نظرم یکی از نقاط قوت این مستند است که در آثار دیگر کمتر دیده شده است.
خروجی نهایی مستند را به چهرههایی که در این مستند با آنها مصاحبه کردید هم نشان دادهاید؟
صدرینیا: در تلاشیم برای همه آنها کار را نمایش بدهیم و بعضی از آنها نیز کار را دیدهاند. مثلا آقای عمادالدین باقی یا آقای محسنیاژهای کار را دیدهاند و ما هم در کنار برنامه اکران عمومی اثر که همچنان ادامه دارد، پیگیر اکران خصوصی برای چهرههای مختلف از جمله افرادی که با آنها در مستند گفتوگو گرفتیم، هستیم.
نظر خودشان در ارتباط با اثر چه بود؟
صدرینیا: واقعیت این است که وقتی اثری میخواهد به هر دو طرف ماجرا بپردازد، لاجرم ممکن است خروجی کار از نظر هر دو طرف دارای ضعفها و قوتهایی باشد. یعنی مثلا فرض کنید هم آقای باقی که کار را دیدند نسبت به آن نقدهایی داشتند و هم آقای محسنیاژهای نسبت به اثر نقدهایی را وارد کردند که ما نقدهای این دو بزرگوار و الباقی دوستان دیگری که کار را در اکران خصوصی دیدند، گرفتیم و آنهایی را که به نظرمان نقدهای صحیح و واردی است، مجددا بررسی میکنیم و حتی در صورت لزوم کار را اصلاح هم میکنیم. مثلا آقای باقی با روایت مستند موافق نبودند اما درباره بخشهایی که خودشان گفتوگو کرده بودند، نکاتی داشتند که پیشنهاد دادند یکی دو جمله از مصاحبهشان را به مستند اضافه کنیم تا منظورشان را واضحتر کند و ما این کار را کردیم.
یک بخشهایی از مستند هست که احساس میشود به یکباره از موضوعی عبور میکنید و خیلی به توضیح آن نمیپردازید؛ این میتواند گاهی تکنیک خود کارگردان باشد، گاهی هم ممکن است ناشی از عدم همراهی راوی برای گفتن سایر حرفهایش باشد، یعنی مثلا راوی از اینجا به بعد را نمیگوید و شما مجبور شدید سراغ سایر منابع بروید و از نریشن استفاده کنید؛ مشکل شما کدام یک از این موارد بود؟
صدرینیا: مثالی از این موضوع دارید؟
برای مثال در ارتباط با رنجنامه مرحوم سیداحمد خمینی فقط میگویید ایشان یک رنجنامهای خطاب به آقای منتظری نوشت و خیلی آن را باز نمیکنید یا در ارتباط با اعدامهای سال 67 از کنارش عبور میکنید و به آن زیاد نمیپردازید و موارد اینچنینی که به نظر میرسد خلأهایی را در اثر ایجاد کرده است.
صدرینیا: این موضوعات هر کدام به یک دلیل است؛ نخستین نکتهاش این است که در واقع این مساله را که شما میفرمایید میتوان به همه مستند تعمیم داد، چون مثلا افرادی که با ماجرای مهدی هاشمی آشنایی دارند میدانند خیلی بیشتر از اینها میشد درباره او صحبت کرد، فصل مربوط به اعدامهای سال 67 و الباقی فصلها نیز به همین صورت است ولی نکته ظریفی که در این میان وجود دارد این است که سوژه اصلی این مستند آقای منتظری است و هرکدام از این ماجراها باید درحدی که به آقای منتظری ارتباط داشته مورد بررسی قرار بگیرد. مثلا فرض کنید درباره فصل اعدامهای سال 67 تولید محتواهایی که ما داشتیم، خودش به اندازه تولید محتوای یک مستند مستقل هست و در نسخه اولیه ما شاید چیزی حدود 40 دقیقه به این ماجرا اختصاص داشت ولی ما بعد از آن دیدیم که این موضوع دارد مستند را از سوژه اصلیاش منحرف میکند. در ارتباط با ماجرای مهدی هاشمی نیز به همین صورت است. البته بعضی بخشها هم هست که نقد شما وارد است و جاهایی هست که خود ما هم دوست داشتیم فردی در مستند حضور داشته باشد و حرفهای او نیز در کار باشد و برای این کار پیگیریها و نامهنگاریهای زیادی را هم انجام دادیم ولی به هر دلیلی بعضی افراد حاضر به گفتوگو نشدند و برای همین در بعضی بخشهای مستند مجبور شدیم از کنار برخی موضوعات عبور کنیم.
مثلا شما درباره آقای عبدالله نوری در انتهای فیلم میگویید او یکی از مخالفان سرسخت مرحوم منتظری بود که حالا بالای جنازهاش نشسته و به یکی از طرفدارانش تبدیل شده است ولی در مستند چیزی نیست که ما بفهمیم این تغییر چگونه در عبدالله نوری پدید آمده است یا اصلا عبدالله نوری کجای داستان مخالف بوده است؟
فرجاللهی: بله! این نکته درستی است. حالا که بحث آقای نوری شد من این نکته را عرض کنم که مثلا ما آن خاطره معروفی که در ارتباط با خراب کردن دیوار بیت آقای منتظری به دستور آقای عبدالله نوری بعد از نامه مهم حضرت امام(ره) به آقای منتظری در 6 فروردین سال 68 بود را از بیت ایشان گرفته بودیم ولی از جانب آقای عبدالله نوری یا هر فرد دیگری که در جناح ایشان باشد، روایتی را که مخالف این موضوع باشد نداشتیم و اگر ما چنین موضوعی را در مستند میآوردیم ممکن بود از جانب عدهای به قضاوت یکجانبه متهم شویم. یا مثلا در نمونهای دیگر در ارتباط با همان نامه 6 فروردین سال 68 یا رنجنامه سیداحمد خمینی به آقای منتظری، خیلی خوب میشد اگر افراد منتسب به بیت امام و کسانی که با مرحوم سیداحمد خمینی نزدیک بودند، مثل آقای سراجالدین موسوی یا برادران انصاری در ارتباط با این ماجراها صحبت میکردند ولی چون این بزرگواران حاضر به گفتوگو نشدند، امکان اینکه به این بخش بیشتر پرداخته شود فراهم نشد. حتی ما در مستند بخشی داشتیم که مربوط به ارتباط جریان موسوم به چپهای خط امامی با آقای منتظری بود که با نامه 3 نفره آقایان کروبی و امامجمارانی و سیدحمید روحانی کلید میخورد و در ادامه به حوادث سالهای 78 تا 80 و نامهنگاریهای آقایان محتشمیپور و کروبی با آقای منتظری و پاسخهایی که موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی(ره) به برخی موضوعات مطرح شده از جانب آقای منتظری و بیت ایشان داده، میپرداخت. ما حتی این موضوع را در نسخه 200 دقیقهای مستند قرار داده بودیم ولی چون طرفین درگیر در این ماجرا حاضر به صحبت نبودند و ما باید صرفا با استفاده از نریشنخوانی از روی اسناد و نامهها کار را پیش میبردیم، تصمیم گرفتیم این بخش را حذف کنیم.
بخش زیادی از مستند شما با استفاده از منابع و تصاویر آرشیوی ساخته شده است که گاهی کیفیت بصری آنها نیز احتمالا به دلیل نبود منابع با کیفیتتر پایین است ولی گروهی از مخاطبان نیز ترجیح میدهند اثری که میبینند حتما در همه بخشها دارای کیفیت بالا باشد؛ اولویت شما در استفاده از منابع دست اول و دیده نشده بود یا بالا بودن کیفیت بصری اثر؟
صدرینیا: اولویت ما این بود که کاری که ارائه میکنیم از هر نظر درجه یک باشد ولی نکتهای که به نظرم خوب است در اینجا به آن اشاره کنم، عواملی بود که باعث طولانی شدن روند ساخت مستند شد. یکی موضوع پژوهش کار بود که پیش از این به آن اشاره شد. یکی دیگر از موضوعات نیز هماهنگی مصاحبهها بود که در برخی موارد باید تا چند ماه برای هماهنگی یک مصاحبه وقت میگذاشتیم. بویژه اینکه در موضوعات سیاسی هر چقدر بحث چالشیتر میشود افراد از اینکه بخواهند در ارتباط با آن موضوع حرفی بزنند پرهیز میکنند. فرض کنید از لیست مصاحبههای ما که حدود 20 یا 30 اسم داشت فقط 7 نفر راضی به گفتوگو شدند، تازه هر کدام از این نفرات هم بعد از چند ماه پیگیری راضی به گفتوگو شدند و گاهی مجبور بودیم چند جلسه سراغ آنها برویم و گفتوگو کنیم ولی سعی کردیم گفتوگوها یکدست باشد و وحدت فرمی حتی در ظاهر امور مثل نوع لباس و دکور پشت سر افراد نیز با وجود آنکه ممکن بوده گفتوگوی آنها در چند روز مختلف انجام شده باشد، حفظ شود تا مخاطب احساس ناهماهنگی در اثر نکند. یکی دیگر از مشکلات ما درگذشت برخی از چهرههایی بود که میخواستیم با آنها گفتوگو کنیم. مثلا آقای هاشمیرفسنجانی، آقای موسویاردبیلی، خانم مرضیه دباغ، آقای خزعلی، آقای باریکبین و... از جمله افرادی بودند که در طول این 2سال و نیمی که ما مشغول ساخت این اثر بودیم و پیگیر مصاحبه با آنها بودیم، به رحمت خدا رفتند و این خودش یکی از سختیهای کار ما بود. البته یکی دیگر از مشکلاتی که به طور کلی در روایتهای تاریخی وجود دارد، تغییر جناح سیاسی افراد به مرور زمان است که نتیجه این تغییر جناح سیاسی، تغییر نظرات سیاسی و حتی خاطرات سیاسی آنها نیز هست! یعنی برخی از این افراد را اگر در دهه 70 با آنها گفتوگو کنید یک نوع خاطره از ارتباط آقای منتظری با امام خمینی(ره) دارند، در دهه 80 یک نوع خاطرات دیگر و در دهه 90 یک مدل خاطرات دیگر از این موضوع دارند.
فرجاللهی: انگار برخی از خاطرات آنها اساسا حذف میشود.
صدرینیا: دقیقا! این در واقع یکی از عجایب و سختیهای مستندسازیهای تاریخ انقلاب است.
فرجاللهی: برای همین هم بود که ما در مصاحبهها بارها به مصاحبهشونده تاکید میکردیم شما سعی کنید با همان نگاه و تحلیلی که در آن موقع نسبت به این اتفاقات داشتید صحبت کنید و نه با این نگاه پسینی که 30 سال بعد از آن ماجرا نسبت به موضوع دارید، چون میخواستیم افراد فقط در همان روایت تاریخی صحبت کنند و نه با تحلیلی که الان بعد از گذشت 30 سال و پشتسر گذاشتن فراز و فرودهای جناحی و سیاسی نسبت به آن مقطع تاریخی دارند.
صدرینیا: نکته آخر هم مربوط به تصاویر آرشیوی میشود، چون تصاویر آرشیوی باید گویا باشد و پیدا کردن تصاویری باکیفیت کار سختی بود. همه تلاش ما در بحث آرشیو این بود که آرشیوهایی که جمعآوری میکنیم، باکیفیتترین آرشیوها باشد و تا جایی هم که امکان داشته، به همین شکل بوده است. حتی ما برای برخی قطعات آرشیوی که وجودشان در مستند واقعا حیاتی بوده، گاهی تا 2 یا 3 ماه از منابع مختلف پیگیری کردیم ولی در نهایت نتوانستیم آن را پیدا کنیم و گاهی هم برای اینکه آن قطعه نقش مهمی در مستند داشته مجبور شدیم از نسخه کمکیفیت آن استفاده کنیم تا گره تاریخی کار باز شود.
مستند «قائممقام» را میشود پایانی بر غائله آقای منتظری دانست؟ یعنی میشود گفت مخاطبی که از جزئیات حوادث پیش آمده برای ایشان اطلاعی ندارد، با دیدن این مستند به پاسخ اغلب سوالات و شبهاتی که در ارتباط با ایشان مطرح میشود، میرسد یا اینکه باز هم باید به این موضوع بیشتر پرداخت؟
صفارهرندی: واقعیت این است که آنهایی که به دنبال فهمیدن حقیقت هستند، با دیدن این مستند اصلیترین وقایع زندگی سیاسی آقای منتظری را میبینند. تلاش ما هم بر این بوده که از زبانی ساده و همهفهم برای روایت این وقایع استفاده کنیم تا همه مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند اما خب! با این همه باز هم جای مصاحبه پیرامون این موضوعات هست. کما اینکه همانگونه که دوستان اشاره کردند ما در ارتباط با بسیاری از مسائل مطرح شده در مستند، چکیده ماجرا را بیان کردیم. مثلا ما به ماجرای مهدی هاشمی یا ماجرای حصر آقای منتظری یا حتی صحبتهای ایشان در جریان فتنه 88 به طور کلی پرداختیم. با همه این حرفها ما سعی کردیم در ارتباط با هرکدام از این وقایع به نقاط عطف آنها بپردازیم، البته خود ما بارها این موضوع را مطرح کردهایم که این مدخل بحث در ارتباط با زندگی آقای منتظری است. اتفاقا باید استقبال هم کرد که اشخاص مختلف این مستند را ببینند و نظراتشان را در ارتباط با نقاط ضعف و قوت کار بگویند. یکبار بیاییم و به دور از جنجال و هیاهو راجع به ایشان صحبت کنیم. در ارتباط با موضوعات دیگر هم به همین صورت است و میتوانیم در ارتباط با آنها نیز دیالوگ کنیم.
شما پیشفرضی هم در ارتباط با اینکه این کار بتواند مقدمهای برای بحث بر سر یکسری از موضوعات اجتماعی و سیاسی فعلی نیز باشد، داشتید؟
فرجاللهی: یکی از اشکالاتی که در ارتباط با موضوعات تاریخی از گذشته تا به امروز وجود دارد این است که تمایلی برای صحبت کردن در ارتباط با این موضوعات وجود ندارد. یعنی مثلا میگویند خب فلان اتفاق افتاد و الان دیگر گذشته است و چه کسانی که موافق بودند و چه کسانی که مخالف بودند حالا میگویند بهتر است دیگر صحبتی درباره آن نشود ولی به نظرم مستند «قائممقام» آغاز این راه است، یعنی مردم! ببینید موضوعی مثلا ماجرای آقای منتظری که سابقه تاریخی دارد و تا یک مقطعی نرفتیم سمت آن را میشود باز کرد، درباره آن گفتوگو کرد و به تبیین آن پرداخت. این موضوع اگر بحث همین حالا هست، بحث سال 76 هم بوده است. اینکه یک روحانی داخل حاکمیت تبدیل به یکی از اصلیترین اپوزیسیونهای نظام میشود، موضوعی است که ممکن است نظام جمهوری اسلامی باز هم آن را تجربه کند. خب اگر چنین اتفاقی افتاد ما باید چگونه با آن برخورد کنیم؟ در گذشته با آن چگونه برخورد شد؟ چقدر از این برخوردها درست و چقدر اشتباه بود؟ اینها زمانی میتواند برای ما و جامعه درسآموز باشد که به طور کامل و تفصیلی و به دور از یکجانبهنگری به بررسی آن بپردازیم.
به نظر میرسد شما در بخشهایی از این مستند به نقد جریان راست و برخی از تندرویهای شکل گرفته در جریان آقای منتظری نیز نگاهی انتقادی داشتید، درست است؟
صدرینیا: ما در این مستند سعی کردیم نگاه خودمان را داشته باشیم. به خاطر همین پیش از این اشاره کردم که مستند ما اثری است که ممکن است افراد از جریانات مختلف با بخشهایی از آن موافق و با بخشهایی دیگر مخالف باشند ولی همه تلاش ما بر این بوده که روایتگر واقعیت باشیم و قرارمان هم بر این بوده که اگر اتفاقی را صحیح نمیدانیم، سعی نکنیم آن را توجیه کنیم. اگر اتفاقی در تاریخ انقلابمان قابل دفاع نیست، باید گفته شود و بدون تعارف آن را نقد کرد. این نکتهای که آقای فرجاللهی به آن اشاره کردند، به نظرم نکته بسیار مهمی است. بسیاری از بحثهایی که به عنوان خط قرمز مطرح میشود و ما را از پرداختن به آنها برحذر میدارند، به شکلی است که اگر ما به آنها نپردازیم طرف مقابلی که این خط قرمز را برای خود قائل نیست، آنگونه که میخواهد به روایت آنها میپردازد. طرف مقابل 30 سال است دارد شبهه میاندازد و از طرق مختلف روایت خود را مطرح میکند ولی شما با این خط قرمزی که گذاشتید فقط دست خودتان را بستهاید و خود را محدود کردهاید.
پس این مستند روایت صدرینیا و صفارهرندی و فرجاللهی نیست؛ روایت آن چیزی که وجود داشته به دور از موضعگیریهای شخصی شماست.
صدرینیا: اصلا آن روزی که ما کار را شروع کردیم یک تعهد و یک شرطی با هم داشتیم؛ آن هم اینکه پیشفرضهای خودمان را کنار بگذاریم و حتی روایتهای موجود را هم کنار بگذریم. به این فکر نکنیم که ما الان به این روایت نزدیک هستیم پس این روایت درست است و این باید در مستند استفاده شود. واقعا بگردیم دنبال اینکه هرچیزی که میگوییم واقعی باشد. چون 30 سال است درباره این موضوع به صورت پینگپنگی 2 طرف حرف میزنند، ادعا میکنند و جواب همدیگر را میدهند. حالا ما بعد از 30 سال وقت داریم یک تصویری ارائه بدهیم و نباید به نحوی رفتار کنیم که دوباره یک حرف و حدیثی در آن بیاورند، بلکه باید آنقدر مستند صحبت کنیم که هیچ خدشهای به آن وارد نشود.
فرجاللهی: ما سعی کردیم هر چیزی که هست را تا حد امکان موثق بیاوریم. مثلا اگر بخواهم مثال بزنم؛ نامهنگاریهای سال 78 جریان چپ، یعنی آقای کروبی و مثلا آقای محتشمیپور با بیت آقای منتظری است. اخیرا کتابی منتشر شد که نامههای تاریخی آقای کروبی است. از قضا نامههای سیدحمید روحانی هم در آن هست اما این نامهها در آن نیست. در خاطرات آقای منتظری هم وقتی میبینیم، اسنادی که در بیت آقای منتظری منتشر شده همه این نامهها نیست. این یعنی اینکه فرداروزی، 5 سال بعد، 10 سال بعد، کسی بخواهد اینها را روایت کند، میرود سراغ منابع تاریخی 2 طرف و میبیند همچین نامههایی نیست! ما باید برویم این نامهها را از روزنامه دربیاوریم. این خودسانسوری طرفین هم خیلی کار ما را سخت میکرد. در موارد و مقاطع مختلف به این قضیه برمیخوردیم و این کار ما را خیلی سخت میکرد.
یک چیز جالب دیگر استناد شما به حرفهای احمد منتظری بود. آن هم در شرایطی که او همین چند وقت پیش حواشی تازهای را برای نظام ایجاد کرده بود ولی شما پای صحبتهای او نشستید و بدون هیچگونه سانسوری حرفهایش را آوردهاید تا جایی که حتی مخاطب میبیند او با نظرات پدرش در ماجرای مهدی هاشمی مخالف بوده است.
صفار هرندی: ببینید! ما نمیتوانیم بهخاطر پیشزمینه ذهنی آدمها راجع به همدیگر قضاوت کنیم. ما درباره اتفاقات تاریخی از شاهدان عینی ماجرا مصاحبه میکنیم؛ حالا ممکن است نظرات این افراد درباره موضوعات مختلف با ما مخالف باشد یا نزدیک باشد ولی ما برای تکمیل پازل اتفاقات تاریخی به روایتهای هر دو طرف نیاز داریم. ما از او تاریخ را پرسیدیم. ما سال 94 این مصاحبه را با ایشان گرفتیم. در آن زمان ایشان هنوز آن صوت جنجالی را منتشر نکرده بود، اگرنه ما راجع به آن نیز با ایشان صحبت میکردیم.
خود شما از این فایل صوتی مطلع بودید؟
فرجاللهی: نه هیچکس نمیدانست. فقط صورتجلسه این دیدار در خاطرات آقای منتظری هست. یعنی یک کلیتی وجود دارد که این 4 نفر آمدند و این چیزها را گفتند. یک گزارش چند صفحهای مختصری است. این افراد آمدند و این نکات انتقادی را گفتند اما این تعابیر تندی که آقای منتظری آوردهاند توی صورتجلسه نبود.
به نظرتان واکنش جشنواره سینما حقیقت به مستند قائممقام چیست؟
صدرینیا: اینکه چه خواهد شد را نمیدانیم. فعلا که کار در بخش شهید آوینی پذیرفته شده است. کار باقی دوستان را هم ندیدیم، سازندگان همه از بچههای مستندساز خوبی هستند که کارهای قبلیشان خیلی کارهای خوبی بوده است. این دوستان و آثارشان هم حضور دارند و نمیتوان اینگونه نظر داد. باید این کارها را هم دید و بعد قضاوت کرد اما فارغ از اینها، ما بیشتر از اینکه «قائممقام» را اثری برای درخشیدن در جشنوارهها بدانیم، دغدغه دیده شدن این کار در عموم جامعه را داریم. در فضایی آرام که در آن گفتوگو شکل بگیرد و بشود پیرامون این موضوع حرف زد و به نظرم در تمام این موضوعات روایتهای خوب و دست اولی وجود دارد که افکار عمومی تشنه شنیدن آنهاست.
فکر میکنید صداوسیما قائممقام را پخش خواهد کرد یا نه؟
صدرینیا: به نظرم تا به حال روایتهایی که درباره این موضوع از تلویزیون پخش شده است با بخشهایی از مستند ما متفاوت است. بخشهایی از مستند ما با مدل فعلی صداوسیما در تضاد است. برای پخش مثلا ممکن است بگویند فلانی ممنوعالتصویر است یا فلان چیز تا به حال گفته نشده است و فلان چیز هم نباید گفته شود. نمیدانم روایت کامل «قائممقام» میتواند در تلویزیون پخش شود یا نه اما ما از هر نوع پخش بدون سانسوری از مستند قائممقام استقبال میکنیم.
به عنوان سوال آخر، شما زحمت کشیدید و یک پژوهش سنگین انجام دادید و خروجی اولیه کار شما یک مستند 200 دقیقهای شده است؛ به این فکر کردهاید که با همین جامعیت از خروجی فعالیتتان یک نسخه چندقسمتی (سریالی) نیز منتشر کنید؟
صفارهرندی: احساس ما این است که با توجه به اکرانهایی که تا به حال داشتیم، این کار نیاز دارد که بیشتر از این به آن پرداخته شود. ما این محتوا را داریم که کار را به صورت سریالی آماده کنیم و حتما به آن فکر میکنیم که به صورت سریالی و موضوعبندی شده آمادهاش کنیم. در آن صورت وقت بیشتری خواهد برد، چون هر قسمت سریال به یک موضوع خواهد پرداخت و میتوان در هرکدام به سوالات بیشتری پاسخ داد./۱۳۲۵//۱۰۳/خ