آوینی را با سبك زندگیاش بشناسیم نه آثارش!
به گزارش خبرگزاری رسا، ویژگی اساسی كه موجب شد مرحوم شهید آوینی به سلك و سیره بقیه شهدا و انسانهای ماندگار، ماندگار بشود، هنری زندگی كردن بود. حكیمی روزی فرموده بود كه آنچه در قالب هنر نگنجد، ماندنی نیست. راز ماندگاری شهید آوینی در عدالتخواهیاش در عرصه اجتماعی، در یك زیست هنرمندانه در سبك زندگی انسانِ الهی و نگاه غیبباور و معادگرایش بوده است. بیشتر از آنكه آثار هنری شهید آوینی گویای آوینی باشد، زندگیكردن، زیستن، تغییر و تحول و دگردیسی شخصیت او اهمیت دارد: او كه در دوره دانشجویی كس دیگری است، در دوره انقلاب كس دیگری و شكل دیگری میشود. به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) میزان، حالِ فعلی افراد است. حالِ آوینی هرچه جلوتر آمد بهتر، مناسبتر و كاملتر شد تا مرحلهای كه لیاقت شهادت پیدا كرد.
آوینی؛ جلوتر از زمان
آوینی چند ویژگی داشت: ویژگی اولش جلوتر از زمان بودن است. جلوتر از زمان خویش بودن معنایش این نیست كه ما در آینده سیر كنیم، بلكه یك آیندهنگری داشته باشیم و اگر قرآنیتر بخواهیم حرف بزنیم، عاقبتنگری داشته باشیم كه «ان العاقبـه للمتقین.» ویژگی دوم، ویژگی مهم شناخت غرب است. علفهای هرز را میشناخت، تشخیص میداد و كنار میزد. در عصر آوینی معنایش غربشناسی بود. امروز كنار غربشناسی شناخت نحلههای دیگر هم مرسوم است. امروز فتنههای عصری صرفاً از تفكر غربی خاص نمیآید. فقط شناخت لیبرالیسم و سكولاریسم و ایندیویژوالیسم و موارد اینچنینی مهم نیست. امروز شناخت وهابیت هم مهم است، یعنی همانقدر كه صهیونیسم و لیبرالیسم را باید بشناسید، باید وهابیسم و وهابیت را هم بشناسید.
ویژگی سومش هم ولایتمداری بود. شناختش نسبت به امام زمان خودش، ولیعصر خودش بود. هم نسبت به امام عصر و هم نسبت به نایب او، توجه ویژهای داشت. اگر كسی امام دوران خودش و امام عصرش را نشناسد و پشت سر او قرارنگیرد، مثل كسی میماند كه قبلهای ندارد ولی دارد نماز میخواند و جهت ندارد، چون امام حجت است. كعبه حجت است، اگر كسی امام دوران خودش و امام عصرش را نشناسد و پشت سر او قرار نگیرد، مثل كسی میماند كه قبلهای ندارد ولی دارد نماز میخواند و جهت ندارد، چون امام حجت است. كعبه هم حجت است.
عمار زمانش بود
آوینی در زمان خودش عمار بود، با مظلومیتهای خاص خودش، قطعاً اگر امروز بود، عمارِ پرمایه و توانمندی بود؛ عماری بود كه خیلی دستِ پر و ضریب نفوذ بالایی داشت. آوینی در دورهای كه زندگی میكرد، درگیر مسائل سلبی و نفی آنچه نمیخواست، بود. در بخش لاالهَ سیر میكرد. اگر آوینی امروز در قید حیات مادی بود، امكان داشت در حوزه هنر و فكر از مرحله لاالهَ به الاالله رسیده باشد. یك دوره 20ساله از شهادت ایشان میگذرد و خیلی اتفاقها افتاده است. خیلی از مسائلی كه دغدغه آوینی بود، امروز كشف و روشن شده است. مشخص شده كه غرب چه ضعفهایی دارد. احتمالاً آوینی میتوانست از كسانی باشد كه «الگوی جایگزین» مبانی تفكر غرب را شفافتر، روشنتر و ملموستر بیان كند.
تا زنده بود صدایش شنیده نمیشد!
مدیریت فرهنگی زمان آوینی و مدیریت فرهنگی امروز یك ضعف كلیدی داشت و دارد: سواد فرهنگی ندارد. مبانی معرفتشناسی و هستیشناسیاش هم مخدوش است. ظاهر مدیر فرهنگی ما در این دورهها، ظاهری وجیه و اسلامی بوده. مدیران فرهنگی انصافاً هم در زندگی شخصیشان هم افراد متدینی هستند اما آن زمانآگاهی لازم، آن غربشناسی دقیق، آن جریانشناسی مطلوب هنری و فرهنگی را ندارند. از همه مهمتر اینكه از زمان خودشان عقب هستند. نهتنها مسائل فكری، معرفتی و ساختارهای فرهنگی آینده را نمیشناسند و جلوتر از زمان نیستند، بلكه حتی زمان آگاه هم نیستند، امروز را هم بعضاً نمیشناسند. ممكن است البته مصداقهایی داشته باشیم كه نقیض این گفته من باشد. یكی از دلایل غربت آوینی این بود كه مدیران فرهنگی روز در سازمان صداوسیما، در مطبوعات، ارشاد و سازمانهای دیگر از زمان خودشان عقب بودند. فاصلهای كه بین آنها و تفكر آوینی بود، فاصله دردآوری بود. صدایش شنیده نمیشد. مستند میساخت، مستندش سانسور میشد یا پخش نمیشد. آوینی ممنوعالصدا بود، نهفقط ممنوعالتصویر، تریبونی برای حرفزدن نداشت. همین كه بعد از شهادتش شناخته شد، علت اصلیاش مدیران فرهنگی روز بودند. سعی كردند كه صدای مرتضی حتی شنیده نشود.
هنوز خیلیها آوینی را نمیشناسند!
آوینی متفكر و اندیشمند و آوینی هنرمند و مستندساز كه بیشتر در قاب روایت فتح معرفی شده، همه شخصیت شهید آوینی نیست. بهتر است بگوییم كه هنوز خیلیها آوینی را نمیشناسند، چون زندگی آوینی خیلی معرفی نشده است، آزاداندیشی آوینی معرفی نشده است. اینكه آوینی كه بود و چه شد را خیلیها نمیدانند. یكی از خلأهای امروز برای الگوهای شخصیتی این باشد كه چطور یك كسی مثل آوینی از یك نوع زندگی دیگر به یك نوع زندگی مطلوب و مناسب میرسد، یك نوع تطور و تحول شخصیت و تكامل شخصیت دارد، برعكس خیلیها كه با نگاههایی شبه نگاه آوینی شروع میكنند و وقتی وارد سینما و ادبیات و فلسفه و فكر و شعر و مطبوعات میشوند به آن آوینی اول برمیگردند. آوینی اول میشود، آوینی دوم و شهید میشود، بعضیها هم از زاویه آوینی دوم شروع میكنند، آخرت و سرانجامشان به آوینی اول ختم میشود.
ضرورت نقد اندیشههای آوینی
شهید آوینیای كه معرفی شده، شهید آوینیای است كه اندیشهاش بدون نقص است. این بسیار محل اشكال است. اندیشه شهید آوینی نیاز به نقد و بررسی، پالایش، بازخوانی و ویرایش دارد. آوینی سینماگر مستندساز با آوینی متفكر، غربشناس و تا حدودی آشنا با برخی از مبانی فلسفی را باید از هم تفكیك كرد. آوینی اندیشمند، به بعضی نحلههای فكری مثلاً جریان فردیدی، جریان هایدگریست نزدیك بود. این آوینی، آوینیای است كه باید آسیبشناسی بشود. در جملهای كه از آوینی مانده كه «این شهدا نیستند كه رفتند، این ما هستیم كه زمان ما را با خودش برده است» رگههایی از تفكر هایدگر را میبینم. احساس میكنم رگههایی از تفكر هایدگری، در آن هستی و زمانش، در این گفته وجود دارد. آیا اگر تفكر فلسفی كه رگههایی از آن را در زندگی و بعضی گفتار و نوشتههای آوینی میبینیم، استمرار پیدا میكرد، آیا به «الگوی جایگزین» میرسید یا آوینی از این تفكر فلسفی هم عبور میكرد؟ آیا آوینی این را هم میچشید و متوجه میشد كه اینها حرفی برای جایگزینی تفكر غرب دارند یا ندارند؟ چون شما دیدید در دوره زد و خوردهای فكری پس از دولت دوم خرداد، جریان هایدگری و فردیدی عاجز بود كه از پس اندیشه پوپریها و تفكرات اینچنینی آنها بربیاید و بخواهد در جامعه عرضاندام جدی كند. به نظرم آن تطور و تكامل شخصیت آوینی، اینجا هم از حیث تطور اندیشهاش ادامه پیدا میكرد. احتمالاً اندیشه آوینی به نوعی تكامل میرسید. آوینی اندیشمند و آوینی متفكر، امروز نیاز به بازخوانی و ارزیابی دارد. بعضی از دیدگاههای ایشان طبیعتاً یا مبهم است یا خالی از اشكال نیست. نقد اندیشه آوینی، بعد از گذشت 20 سال ضرورت دارد.
مصادره آوینی توسط اطرافیانش
شهید آوینی را در حوزه هنر و مستندسازی هم باید ارزیابی كرد. این ستایش بیچونوچرایی كه گفته میشود آوینی نسبت به كسانی مثل آلفرد هیچكاك داشته در چه فضایی مطرح شده بود؟ آیا این حرف برای همیشه بود؟ اینكه ادعا میشود آوینی صرفاً یك شخصیت فرمگرا در هنر بوده، درست است؟من معتقدم كه آوینی را بعضی از اطرافیانش كه با او حشر و نشر داشتند مصادره کردند. اینها افراد كوچكی بودند و هستند كه از قِبَل آوینی به نان و نوایی رسیدند، كتابهایشان چاپ شد و در رسانهها مطرح شدند. اینها یك مرتضای هیچكاكی را به جامعه معرفی كردهاند. در مصادره آوینی موفق شدند پردهای روی شخصیت او بكشند و با فرمگرایی محض در شق هنری آوینی، بخش پیام آوینی در حوزه تفكر و اندیشهاش را هم به محاق ببرند و از همه مهمتر نوع زیست و زندگی هنرمندانه آوینی را در سایه قرار بدهند./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: روزنامه جوان