منطق یانکی ها
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه حمایت در یادداشتی با اشاره به سیاستهای دولت مردان آمریکا در عرصه بین المللی و سیاست خارجی این کشور، آورده است:
1. درحالیکه «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا 10 روز پیش در اولین دیدارش با رهبر کره شمالی بهصراحت گفته بود که «دیگر هیچ تهدید هستهای از سوی کره شمالی وجود ندارد»، روز جمعه با عدول از این موضع و با صدور یک فرمان اجرایی، این کشور را همچنان تهدید فوقالعادهای علیه آمریکا معرفی و تحریمهای پیونگیانگ را به مدت یک سال دیگر تمدید کرد. وی پس از سفر به تایلند برای ملاقات با «کیم جونگ اون»، نقبی هم به طرز فکر رئیسجمهور قبلی آمریکا در خصوص راهکارش برای مهار کره شمالی زد و توئیت کرد: «پیش از آنکه عهدهدار سمت ریاست جمهوری شوم افراد فکر میکردند که به جنگ کره شمالی خواهیم رفت. رئیسجمهور اوباما گفته بود که کره شمالی بزرگترین و خطرناکترین مشکل ما است. اما دیگر چنین نیست - امشب خوب بخواب!»
2. این تناقض فاحش در رفتار و عملکرد سیاستمداران آمریکا، نهتنها در قبال کره شمالی بلکه در مورد هر کشوری که داعیه استقلالطلبی داشته باشد، بارها مشاهدهشده و ناظران بینالمللی را به این نتیجه رسانده که مغایرت قول و فعل رهبران کاخ سفید در ادوار مختلف، چیزی فراتر از دوگانگی سیاستهاست و در اصل عدم پایبندی واشنگتن به موازین، قوانین و اصول رایج دنیا بهمنظور تأمین حداکثری منافع خود ریشه دارد. از این منظر میتوان گفت که شیوه آمریکای دوران ترامپ بر «ارعاب» و «شدت عمل» باهدف کشاندن دولتهای معاند پای میز مذاکره مبتنی است؛ کما اینکه رئیسجمهور آمریکا با دفاع از فحاشیهای مکررش علیه رهبر کره شمالی، آن را سیاستی دانست که باعث شد پیونگیانگ دست از خصومت برداشته و دستهایش را به نشانه تسلیم شدن و مذاکره بالا ببرد! به قول یکی از نظریهپردازان دولت فعلی، آمریکا نیازی به یافتن دوست در دنیا ندارد، بلکه نیاز دارد تا کشورها از کاخ سفید بترسند و به دلیل همین ترس، بیچونوچرا از آن اطاعت کنند! با این استدلال، تا زمانی که کشوری سبک مقاومت را در پیش بگیرد، عربده میکشند و وقتی پای میز مذاکره آمد، روش بدعهدی را در دستور کار قرار میدهند.
3. این استراتژی از حمایت صددرصدی نئوکانها برخوردار است. ترامپ هرچه بیشتر کره شمالی را مورد حملات لفظی و تهدیدات نظامی قرار میداد، جنگطلبان آمریکایی صوت و کف بیشتری برایش میزدند اما باید گفت که تفاوت آنها با دموکراتها در اهداف اصلی، تقریباً صفر است. دموکراتها خود را ملزم به استفاده از ادبیاتی موجه میدانند، همچنان که در جریان مذاکرات هستهای، دست چدنی خود را زیر دستکش مخملی پنهان کرده و بر اساس مذاکره و ارائه بهاصطلاح تعهدات، برجام را به یک توافق تبدیل کردند درحالیکه دولت فعلی از همان روز اول ساز مخالفت با برجام را کوک کرد و درنهایت، از آن خارج شد. به بیان سادهتر، هر دو به دنبال تضعیف قدرت جمهوری اسلامی و حتی تغییر حکومت بوده و هستند ولی روشهای تاکتیکی مختلفی دارند.
4. با توجه به موضعی که آمریکا در خصوص ایران اسلامی در پیش گرفت، رفتار این کشور در قبال کره شمالی قطعاً متفاوت نخواهد بود زیرا در دو مقطع قبلی مذاکرات پیونگیانگ با واشنگتن نیز این تجربه تکرار شد و کره شمالی را مجبور کرد که به شرایط پیش از گفتگوها بازگردد. اینکه چرا پیونگیانگ علیرغم تکرار بدعهدیها تن به مذاکره داده، اتفاقی است که گذر زمان آن را روشن خواهد کرد ولی بهطور حتم، جنگ تعرفهای میان چین و آمریکا و تمدید یکساله تحریمهای کره شمالی، مقامات پیونگیانگ را به واکنش واخواهد داشت و ایبسا، به فکر جبران مافات هم برآیند.
5. جدای از کره شمالی که تا 10 روز پیش، دشمن واشنگتن به شمار میآمد و یانکیها با تمدید تحریمها به آنها دستخوش دادند، آمریکاییها در قبال متحدان منطقهای خود که سالهاست با آنها عقد اخوت بستهاند نیز همین سیاست را دنبال میکنند. آمریکا بارزانیها و طرح تجزیهطلبانه آنها در شمال عراق را رها و پشت آنان را خالی کرد، سطح دیپلماتیک خود را با ترکیه تنزل داد و به دلیل منافعش در سوریه حاضر نیست به خواسته آنکارا در پایان دادن به حمایت از کردها تن دهد. باوجود خدمتهای بیشمار قبیله سعودی به کاخ سفید و کلید زدن جنگهای نیابتی، عربستان را رسماً گاو شیرده میبیند و همه دغدغهاش مکیدن شیره کشورهای عربی و پول آنها در راستای عملی کردن نقشههایی است که صهیونیستها آنها را اعمال کردهاند.
6. با کمال تأسف برخی در داخل، سر خود را در برف فروکرده و این واقعیات را نمیبینند؛ حتی تحولات شبهجزیره کره را درس عبرتی برای مسئولان کشور میدانند ! گویا فراموش کردهاند که این آمریکا بود که در قطع رابطه دیپلماتیک پیشقدم شد یا به یاد نمیآورند که جمهوری اسلامی پیش از برجام، در موارد مختلفی وارد تعاملات غیرمستقیم با آمریکا شده بود، اما جالب اینجاست که هیچکدام از آنها نتیجهای در پی نداشت و حتی خروجی منفی نیز به همراه داشت. از باب نمونه، برای تسهیل در حل مشکلات عراق پساصدام، گفتگوهایی در بغداد با آمریکاییها آغاز شد و در مقطعی برای حل معضل افغانستان، گامهای مهمی برداشته شد اما بلافاصله رئیسجمهور وقت آمریکا کشورمان را یکی از «محورهای شرارت» قلمداد کرد !
7. درواقع، منطق اصلی آمریکا این است که «بگیر و طلبکار باش»! بنابراین جماعت وادادهای که اخیراً مذاکره مستقیم و بدون پیششرط با آمریکا را مطرح کردهاند، باید به این سؤال پاسخ دهند که اگر رابطه با کاخ سفید، باطلالسحر مشکلات است، چرا این کشور حاضر نیست بدون مذاکره موانع را بردارد و آرزو میکند که ایران هم مثل کره شمالی پای میز مذاکره بیاید ؟! بهعبارتدیگر، چنانچه مفروض «نیاز تهران به مذاکره به جهت مسائل اقتصادی و معیشتی» صحیح باشد، این سؤال پیش میآید که در این صورت، نیاز آمریکا به مذاکره و اصرار آنها برای گفتگو با کشورمان برای چیست؟! پاسخهای متفاوتی میتوان دراینباره ارائه کرد اما اولین دلیل تأکید همیشگی آمریکایی به مذاکره با ایران، به موقعیت برتر و قدرت جمهوری اسلامی در منطقه بازمیگردد.
در شرایط کنونی، آمریکا تنها راه نجات خود از مهلکه خودساخته در غرب آسیا را خروج از این منطقه تشخیص داده که البته به این سادگی امکانپذیر نیست؛ چراکه موقعیت کشورهای همسو با غرب بهویژه امنیت رژیم صهیونیستی با خروج آمریکا در معرض خطر جدی قرار میگیرد و واشنگتن میداند که قبل از هر چیز باید مشکل خود با ایران را حل کند.
بنابراین، راهبرد آمریکا در قبال کره شمالی و نظایر آن در ایران و منطقه تردیدی باقی نمیگذارد که گپ و گفت با مستأجران کاخ سفید، نهتنها بیفایده است بلکه رویکردی کاملاً مغایر با مصالح کشور است چراکه اولاً آمریکا همه کانالها و مراودات سیاسی را با عیار منافع خود میسنجد و ثانیاً پس از اطمینان از حصول به اهدافش، پلهای واسط که همان کشورهای غیرهمسو هستند را تخریب کرده و تعهداتش را به بوته فراموشی میسپارد./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: حمایت