روایت صحیح از ملاقات اعضای نهضت آزادی با امام خمینی
به گزارش خبرگزاری رسا، مدخل "خمينی روحالله" در "دايرةالمعارف بزرگ اسلامی" دارای اشتباهات تاریخی فراوانی است. آنچه در ادامه میخوانید بخشی از کتاب "نقدی بر مدخل خمینی روحالله در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی" است که توسط بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی منتشر شده است.
سیاست سازشکارانه نهضت آزادی در مواجهه با رژیم پهلوی
در بخشي از متن مدخل "خمینی روحالله"، نويسنده به مرور حوادث منتهي به پيروزی انقلاب اسلامی میپردازد و در اين برهه از نقش پررنگ اعضای نهضت آزادی در مناسبات انقلاب اسلامی سخن به ميان میآورد. نکته مهم آنکه در این روايت از پيشينه شکلگيري شوراي انقلاب، به اختلاف نظرهاي اساسي اعضاي نهضت آزادي با امام خميني(ره) هيچ اشارهاي نشده است، همچنان که به بازگشت قهرآميز بازرگان از پاريس، در پی مخالفت امام با نظراتش، هيچ اشارهای صورت نگرفته است.
در ادامه ابتدا روايت موجود در مدخل را از نظر ميگذرانيم و بعد نکاتی در نقد آن خواهد آمد.
«در اين زمان، برخي کسان همچون مهندس مهدي بازرگان و دکتر کريم سنجابي، براي ديدار با امام و در صورت توافق، يکسانسازی مواضع، به پاريس رهسپار شدند. همچنين آيتالله مرتضي مطهري، آيتالله دکتر بهشتی و برخی ديگر از چهرههای روحانی و سياسی به ديدار ايشان رفتند. در همين ملاقاتها بوده است که امام از آيتالله مطهری و مهندس بازرگان خواست تا برای شوراي انقلاب نام افراد مورد وثوق را گرد آورند».(مدخل خميني،ص677)
در بررسي مطالب فوق، نکاتي قابل توجه است:
[1] ديدار سران جبهه ملی و نهضت آزادی مانند سنجابی و بازرگان که به تصريح نويسنده مدخل، به منظور «توافق و يکسانسازی مواضع» صورت گرفته است، به اين معناست که اعضای اين دو تشکل سياسی، حتی تا زمان حضور امام در فرانسه و در آستانه پيروزی انقلاب اسلامی نيز با امام و انقلاب اسلامی توافق نداشته و مواضع يکسانی را اتخاذ نکرده بودند و از اين حيث، اختلافات بنيادينی وجود داشته است که اينان برای حل آن راهی فرانسه شدهاند. مراجعه به برخی از مکتوبات و اسناد از ماهيت اين اختلافهاي بنيادين پرده برميدارد.
يکي از اين اسناد، نامه مهندس بازرگان به امام خمينی در اوايل شهريور 57 درباره ادامه روند مبارزات است. متن نامه -که از کتاب خاطرات ابراهيم يزدي نقل میشود- حاوی نکات مهمی است که دو بند از آن ذکر میشود:
«بند دوم: لبه تيز حمله بهتر است به استبداد باشد نه استعمار. جنگ کردن در دو جبهه مانع پيروزی است و مصلحت در برانگيختن سياست آمريکا و اروپا که عليه خودمان و به سود و حمايت شاه است، نخواهد بود.
بند پنجم: هدف نهايی البته سرنگونی رژيم است. اما در مرحله اول رفتن شاه، در مرحله دوم نظارت و محدوديت جانشينان او، در چهارچوب قوانين موجود و آزادیها، سوم کارکردن روی افکار و تشکيل و تربيت و تجهيزات و در مرحله چهارم تبديل به جمهوري اسلامي.
برخورد امام با سیاست گام به گام نهضت آزادی
آنگونه که پيداست، الگوی مطلوب مهندس بازرگان، مبارزه گامبهگام در چهارچوب قانون اساسي مشروطيت است که لازمه آن عدم براندازي رژيم سلطنت بوده است. موضوع مورد اختلاف ديگر، پرهيز از استعمارستيزي و به طور خاص مبارزه با آمريکاست که امام در صدر شعارهاي انقلاب اسلامي در تمام دوران مبارزات مطرح ميکردند. مسئله سوم، اختلاف بر سر کارآمدی يا ناکارآمدی حکومت دينی در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي است.
به روايت ابراهيم يزدي، پس از سفر بازرگان به پاريس، محتواي همين نامه بیجواب بازرگان به امام، دوباره از طرف بازرگان مطرح شده است که واکنش منفی امام را در پی داشت.
ابوالفضل توکلی بينا -يکي از همراهان امام در پاريس- در خاطراتش چنين نقل کرده است: «مهندس بازرگان وقتی از ايران به پاريس آمد، در اولين ملاقات با حضرت امام میگويد که راه بنبست است. مردم خسته شدهاند. امام میفرمايند: حوصلهام را تنگ نکنيد. بنبستی وجود ندارد. میزنيم، میبريم، و جلو میرويم. وقتی هم که برای بار دوم از امام وقت ملاقات خواست، امام فرمودند: بايد موضعش را اعلام کند، بعد بيايد. مهندس بازرگان هم اظهار کرده بود که ميخواهم با دوستانم مشورت کنم. امام فرمودند: با دوستانش مشورت کند و موضعش را اعلام کند. مهندس بازرگان هم آمد ايران و پس از مشورت اعلاميه کمرنگي دادند.»
روايت ديدار بازرگان با امام و حواشی مربوط به آن، در کتاب خاطرات دکتر فاطمه طباطبايی -همسر مرحوم سيداحمد خميني- نيز انعکاس يافته و از اين اختلافهاي بنيادين بين امام و اعضاي نهضت آزادي حکايت دارد. خانم طباطبايي ضمن بيان تفصيلي اختلاف دو گفتمان موجود، به اظهارنظر مرحوم سيداحمد خميني(ره) در مکالمه با خود، اينگونه اشاره کرده است: «تلفنی با احمد صحبت کردم و تحليلهايي را که شنيده بودم برايش گفتم. او گفت امام همچنان بر اين باورند که شاه بايد برود. رژيم شاهنشاهی بايد ساقط شود و به جای رژيم سلطنتي، جمهوري اسلامي محقق شود و متذکر شدهاند اين مطالب بايد به طور مکرر و پيدرپي، به مردم گفته شود تا نهضت مردم منحرف نشود و به سردی نگرايد. احمد گفت: البته آقاي بازرگان بر موضع خود اصرار و امام هم به موضع خود اعتقاد دارد».
شخص امام خميني نيز علاوه بر مخالفت با سياستهاي ناصحيح نهضت آزادی در جلسات خصوصی، خطر انحراف انقلاب اسلامي از جانب ايشان را بارها در جلسات عمومي -و البته به دليل ملاحظات مبارزاتي، بدون ذکر نام- مطرح کردهاند که بازخوانی نمونهای از اين اظهار نظرها که در پاسخ به طرح بازرگان ايراد شده است، راهگشاست.
امام در سخنرانی خود در تاريخ 29آبان 57 -تنها چند روز پس از ملاقات بازرگان با ايشان-، خطاب به دانشجويان و ايرانيان مقيم خارج، چنين میفرمايند: «من به ... بعضى از اين آقايان كه آمده بودند و مىگفتند كه «سياست قدمبهقدم»، خوب حالا يک قدم برداريم و بعدش صبر كنيم يك مدتى بگذرد بعد قدم دوم را برداريم، گفتم آقا اگر شما اين قدم را سست كنيد، [در] قدم دوم قدمهاى شما را مىشكنند! اين طور نيست كه يک قدر صبر كنند كه شما حالا قدم اول را برداشتيد حالا ايشان سلطنت كند نه حكومت! ... بعد از اين همه جنايات حالا ديگر بيايند آقا سلطنت كنند نه حكومت! اين اگر پايش مستقر بشود، دنبال اين هستند كه اين نهضت را بخوابانند با هر طور كه مىتوانند. اينها دنبال اين هستند. و اگر اين نهضت بخوابد، اين آتشى كه در دل مردم روشن شده است و خدا روشنترش كند اگر اين بخوابد و اين آتش خاموش بشود، ديگر امكان ندارد كه اين نهضت پيدا بشود، يا شبيه آن پيدا بشود. رفت از بين كه تمام بشود. و اگر اين طور بشود، قبل از اينكه شما به نتيجه برسيد يک همچو مصيبتى پيدا بشود، تا آخر گرفتار هستيد. آن هم نه اين جور گرفتارى كه تا حالا بوديد؛ حالا تازه نفَس شده است و خواهد شما را، همه شما را قطع نسل خواهد كرد. بيدار باشيد! ايرانىها بيدار باشند، ملتفت باشند كه در چه مقام حساسى واقع شدهاند، الآن چه موقعيتى از براى ايران الآن هست. مثل سابق نيست كه خوب حالا امروز نشد فردا؛ خير ديگر امكان ندارد. بين موت و حياتيد شماها! بين زندگى و موت هستيد.»
لذا، عدم اشاره به اختلافهای راهبردی امام با اعضاي نهضت آزادي، يکي از اشکالات عمده در مدخل امام خميني است که با در نظر گرفتن ذکر خيرهاي بيوجه متعدد از اعضای اين تشکل سياسی در مدخل اختصاصی امام خمينی، اين ذهنيت متبادر ميشود که نويسندگان مقاله در پی تطهير کارنامه سياسی نهضت آزادی و محوريت بخشيدن به فعاليتهاي سياسي ايشان در کوران انقلاب اسلامی بودهاند.
[2] با توجه به روايت شهيد بهشتي از روند شکلگيري شوراي انقلاب، مشخص ميگردد که نه تنها مهندس بازرگان تأييد کننده افراد ديگر براي حضور در شوراي انقلاب نبودهاند، بلکه خود او و افرادي مانند کريم سنجابي نيز بعد از تأييد توسط هسته اوليه شوراي انقلاب، صلاحيت حضور در اين شورا به عنوان يک عضو عادیرا يافتهاند.
آيتالله بهشتی در پاسخ به اين سؤال که اولين جلسه شوراي انقلاب در کجا و با حضور چه کساني تشکيل شد، و اعضاي شورا از طرف چه کسي انتخاب شدند، چنين پاسخ داده است: «همانطور که گفتم افراد را امام تعيين میکردند. به اين معنی که، اول امام به يک گروه پنج نفري از روحانيت، مسئوليت دادند که برای شناسايی افراد لازم برای اداره آينده مملکت تلاش کنند، اين عده عبارت بودند از: آيتالله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبيلی، دکتر باهنر، و خود بنده. بعد ما با آقای مهدوی کنی نيز صحبت کرديم و به امام اطلاع داديم و ايشان هم شرکت نمودند. يعني بدين ترتيب هسته اوليه شورای انقلاب يک گروه شش نفره شدند. بعدها از روحانيون آيتالله طالقانی و آیتالله خامنهای نيز اضافه شد. به هر حال آن شش نفر اوليه يعني آقايان: مطهري، رفسنجاني، باهنر، موسوي اردبيلي، مهدوي کني و خود من شروع به مطالعه روي افراد کرديم. به تدريج آقاي مهندس بازرگان، دکتر سحابي و عدهاي ديگر از شخصيتها را که امام ميشناختند و با آنها در پاريس ديدار داشتند، قرار بود ما روي آنها مطالعه کنيم و نظر نهاييمان را بدهيم. آنها را با نظر نهاييمان به امام در پاريس معرفي کرديم و امام نيز تأييد نمودند. به هر حال شوراي انقلاب با ترکيبي از چند روحاني از روحانيت مبارز و چند نفر از چهرههاي داراي سابقه مبارزات سياسي بر اساس اسلام، در ايران و در منزل افراد تشکيل شد.»
در بخش ديگري از مدخل امام خميني، نويسنده به اشتباه از بازرگان به عنوان کسي که «طرح تنظيم و گزينش افراد مورد وثوق در شوراي انقلاب، در فرانسه از او خواسته شده بود» نام ميبرد و چنين مينويسد: «شوراي انقلاب اسلامي که طرح تنظيم و گزينش افراد مورد وثوق در آن، پيشتر در فرانسه از مهندس بازرگان خواسته شده بود، در ايران متشکل از آيتالله مرتضي مطهري، آيتالله محمدحسين بهشتي، حجتالاسلام محمدرضا باهنر، و حضرات آيات اکبر هاشمي رفسنجاني، و موسوي اردبيلي تشکيل شد. سپس با عضويت مبارزاني مانند آيتالله سيد محمود طالقاني، آيتالله سيد علي خامنهاي، آيتالله مهدوي کني، مهدي بازرگان و کريم سنجابي، کار خود را آغاز کرد». (مدخل خميني،ص678)
با توجه به روايت آيتالله بهشتي، با وجود ديدار مهندس بازرگان و سحابي با امام، ايشان باز هم اسامي اين دو نفر را در هسته اوليه شوراي انقلاب قرار ندادند و حضور آنها را منوط به مطالعه و نظردهی هسته مرکزي شوراي انقلاب دانستند. با وجود اين حقايق، مدعاي مندرج در مدخل، که «امام از آيتالله مطهري و مهندس بازرگان خواست تا براي شوراي انقلاب نام افراد مورد وثوق را گرد آورند»، با واقعيتهاي تاريخي همخوانی ندارد؛ زيرا اولاً عطف نام بازرگان به مطهری در اين مورد بيوجه و نادرست است. ثانياً وقتي که حضور شخص مهندس بازرگان به عنوان عضو عادي شوراي انقلاب نيز منوط به تأييد هسته اوليه اين شورا بوده است، چگونه ايشان از طرف امام مأمور به «شناسايي افراد مورد وثوق براي شوراي انقلاب» شدهاند؟!
از اين گذشته، اگر «طرح تنظيم و گزينش افراد مورد وثوق در شوراي انقلاب، پيشتر در فرانسه» از مهندس بازرگان خواسته شده بود، چرا امام مسئوليت تشکيل شوراي انقلاب را به ايشان واگذار نکردند و شهيد مطهري را به اين سمت برگزيدند؟ از چه رو هسته اوليه اين شورا همه از روحانيون مبارز هستند و اسامي آقايان بازرگان و سنجابي در ميان گروه اوليه شوراي انقلاب ديده نميشود؟ چرا در مرحله بعدي نام آقايان طالقاني، بازرگان و سنجابي به جمع شوراي انقلاب اضافه ميگردد؟ آيا جز اين است که حضرت امام با در نظر گرفتن اختلافهاي فکري بنيادين نهضت آزادي و انقلابيون، نخواستهاند، آنها را در جمع شوراي انقلاب قرار دهند؟
هاشمي رفسنجاني هم در کتاب خاطرات خود با عنوان «دوران مبارزه»، بر عدم حضور مهندس بازرگان و سنجابي در هسته اوليه شوراي انقلاب صحه ميگذارد و در اين زمينه مينويسد: «در آن روزها که امام امت در پاريس اقامت داشتند، استاد شهيد مطهري در مراجعت از سفر پاريس، دستور رهبر عظيمالشأن انقلاب را مبني بر تشکيل شوراي انقلاب آوردند. حضرت امام آقايان شهيد مطهري و شهيد بهشتي و موسوي اردبيلي و شهيد باهنر و اينجانب هاشمي رفسنجاني را به عنوان هسته اولي شوراي انقلاب تعيين و اجازه داده بودند که افراد ديگر با اتفاق نظر اين پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدايي تصميم بر اين شد که حتيالامکان ترکيب شورا از اعضاي روحاني و غير روحاني به نسبت مساوي و نزديک به هم باشد».
تصريح امام به عدم رضايت از نخستوزيري بازرگان، و همچنين ذکر قيد «در نظر نگرفتن روابط حزبي» در حکم نخستوزيري دولت موقت بازرگان، نشان از توجه ايشان به افکار غيرانقلابي نهضت آزادي و عدم اعتماد امام به اعضاي اين نهضت دارد. آنگونه که در حکم بازرگان آمده است، امام میفرمايد: «جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص، مأمور تشكيل دولت موقت مىنمايم.»
همچنین، مدعای نويسنده مبنی بر درخواست امام از مهندس بازرگان برای گزينش افراد مورد وثوق برای حضور در شورای انقلاب، در هيچ منبع معتبری ذکر نشده است و گذشته از اين، مسئله عدم اعتماد به نهضت آزادي و اختلاف فکري بنيادين با امام و انقلاب اسلامي نيز در منابع مختلف ذکر شده است. از اين حيث، شواهد و مستندات طرح شده، بطلان اين مدعاي بيمستند را آشکار ميسازد./۸۴۱/
مرکز اسناد انقلاب اسلامی