تکالیف انقلابی جوانان
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، جوانی فصل شکوفایی استعدادهای مادی و معنوی و روحانی و فرصت مغتنمی است برای خودسازی و تهذیب نفس و کسب کمالات. قرآن کریم از نقش جوانان و تأثیر نیروی فیاض جوانی در به وجود آوردن وقایع بزرگ تاریخی بهصراحت سخن گفته است.
داستان ابراهیم و نمرود، یوسف و زلیخا، موسی و دختران شعیب، داود و جالوت، لقمان و فرزندش، مریم و عیسی، اصحاب کهف و... بهخوبی ارزش نیروی جوانی را در مقابله با شیطان درون و برون انسان و مقاومت و پایمردی در برابر طاغوتها، کجیها، انحرافات و بحرانهای مختلف تبیین و تشریح کرده است.
ارزشمندی این فصل از حیات انسانی تا به حدی است که یکی از مهمترین مواقف قیامت پرسش از «جوانی» است و اینکه در چه راهی صرف شده است. از پیغمبر اکرم (ص) منقول است که حضرت فرمودند: «هرگاه روز قیامت بیاید، بنده قدم از قدم برندارد، مگر اینکه از او دربارهی چهار چیز پرسیده مىشود:
1. از عمرش که در چه راه نابود کرده است.
2. از جوانیاش که در چه راه فرسوده است.
3. از کسبش که از کجا به دست آورده و در چه راهى مصرف کرده است.
4. و از دوستى ما اهلبیت.»(1)
نکتهی قابل توجه در این روایت این است که هرچند در سؤال اول از نعمت عمر پرسیده شده، اما در سؤال دوم بهطور جداگانه از دورهی جوانی هم پرسش میشود! و این نشان از اهمیت خاص این دوره دارد.
امیرالمؤمنین علی (ع) نیز میفرمایند: «قطعاً دل جوان همانند زمین خالى است، هر بذرى در آن ریخته شود مىپذیرد.»(2)
با این وجود، کمتر جوانی پیدا میشود که ارزش جوانی را، که بهار عمر است، آنگونه که شایسته است بشناسد. لذا برای کسب شناخت بیشتر، نگاهی داریم به برخی از ویژگیهای مهم جوان و دورهی جوانی.
الف) آرمانگرایی و بلندپروازی
جوانان چون تازه وارد عرصههای مورد علاقهشان شدهاند، افقهایی را برای خود ترسیم میکنند که این افقها برای افراد میانسال و پیر جذاب نیست و چه بسا رسیدن به آن افقها را ناممکن و منشأ آن را خیالات خام جوانی میدانند. لذا جوان دائماً به دنبال حرکت از وضع موجود به وضع مطلوب است و به مسائل نگاهی آرمانی دارد و مشکلات، او را از پیمودن مسیر نمیهراسانند. این بلندپروازیها و آرمانگراییهای جوانانه، از عوامل اصلی بروز و تداوم انقلابها در طول تاریخ بشریت بودهاند.
ب) قدرت و توانمندی
جوان پس از پشت سر گذاشتن دو دورهی ضعف و ناتوانی، یعنی دوران کودکی و نوجوانی، به بلوغ جسمانی و همینطور بلوغ فکری میرسد و در این دوره است که میتواند از توانمندیهای بالقوهای که دارد استفادههای فراوانی ببرد. فصل جوانی، فصلی است سرشار از قدرت و انگیزه. خداوند متعال در قرآن کریم به این خصوصیت ممتاز دورهی جوانی اشاره کرده و میفرماید: «خداست که شما را از ناتوانى آفرید، سپس بعد از ناتوانى نیرومندى داد، آنگاه بعد از نیرومندى، سستى و پیرى قرار داد.»(3)
به گفتهی مفسران، کلمهی «قوه» در آیهی کریمه، به توانمندی و نیروی سرشار جوانی اشاره دارد.
ج) بلندهمتی و عزم راسخ
میزان ایستادگی و سترگی تصمیمات هر شخصی به میزان همت و عزم او بستگی دارد. لذا اشتیاق فراوانی که برای حرکت و فعالیت در جوان وجود دارد، او را دائماً به تصمیمگیریهای بزرگ و سخت وامیدارد. به همین علت، ویژگی بارز دوران جوانی همین تصمیمات و همتهای بلند است. امام علی (ع) میفرمایند: «ارزش آدمی به قدر همت اوست.»(4)
بلندهمتی، بزرگی و وقار، غیرت و حیا و شجاعت و عزتنفس به همراه دارد. جوانی که میداند همهی مکارم عالی در بلندهمتی و عزم راسخ است، هیچگاه حاضر نخواهد شد فکر و وقت باارزش خود را صرف هر نوع اندیشه و آیینی کند.
د) روحیهی سالم
اگر درختی از لحاظ ریشه و تنه سالم باشد و آنگاه بهواسطهی بعضی پیشامدها و در اثر برخی علل و عوامل خارجی، میوهاش از بین برود و یا برگش بریزد و یا شاخهاش قطع شود و... در عین اینکه موجب تأسف است، باعث نگرانی نیست. چرا؟ زیرا خود درخت اگر سالم باشد، بار دیگر برگ و شکوفه خواهد داد، از نو جوانه میزند و سایه خواهد انداخت. جوان نیز اگر روحیهی قوی و سالمی داشته باشد، با شکستها و ضربههای روحی و روانی روحیهی خود را نمیبازد، از خود ناامید نمیشود، رابطهاش را قطع نمیکند. این خصلت خوب که در درون جوان هست، او را با ناامیدیها و شکستها روبهرو کرده تا او را بسازد، رشد دهد و کامل کند.
جوان گاه در اوایل جوانی، سالها برای هدفش همت میکند، زحمت میکشد و رنج میبرد و دسترنجی تهیه مینماید، بعد در اثر حادثهای آن از بین میرود. سرمای فقر او را بیبرگونوا میسازد. در عین اینکه این حوادث موجب تأسف است، برای یک روحیهی سالم و بانشاط و امیدوار جای نگرانی نیست؛ روحیهی سالم و با نشاط و امیدوار مثل بدن سالم و جوان میماند، هر نقص و ناملایمتی را جبران میکند.(5)
پیشتازی جوانان در نهضتهای انبیای الهی
بهواسطهی همین ویژگیهای ممتاز، در طول تاریخ پرفرازونشیب دعوت انبیای الهی، هرجا که بحث مبارزه پیش میآید، جوانان در خط مقدماند. در حوادث تاریخی صدر اسلام نیز جوانان پیشتاز حرکت عظیم پیامبر اکرم (ص) هستند. از همین رو، ایشان به اصحاب خود نیز توصیه میکرد که مواظب جوانها باشند.
«شما را به نیکی با جوانان سفارش میکنم، زیرا نرمترین دلها را دارند. بهراستی که خداوند مرا بشارتدهنده و هشداردهنده برانگیخت. جوانان با من پیمان بستند و پیران با من به مخالفت برخاستند.»(6)
پیامبر اسلام (ص) در لحظات آخر عمر مبارک خویش، با وجود همهی ریشسفیدها و بزرگان، اسامه را (که یک جوان است) بهعنوان رئیس سپاه اسلام انتخاب میکند و از بقیه میخواهد از او تبعیت کنند. این اعتماد برمیگردد به توانمندیها و ظرفیتهایی که جوان دارد. مولا علی (ع) نیز وقتی به خلافت رسیدند، بخش عمدهای از امور را به جوانان واگذار کردند. برای نمونه، میتوان به محمد بن ابیبکر اشاره کرد. همین روحیه در عاشورا و نهضت کربلا نیز باعث آن حماسهآفرینیها شد.
انقلاب اسلامی، مرهون فداکاری جوانان
در انقلاب اسلامی ایران نیز جوانان نقش نیروی محرکه را داشتند. در ابتدای نهضت، افراد سالخورده همراهی زیادی با حضرت امام خمینی (ره) نداشتند و برای این عدم همراهی، دلایل فراوانی میتراشیدند. اینکه چگونه میتوان با دستان خالی در مقابل یک رژیم سفاک که تا بن دندان مسلح است ایستاد؟ و یا اینکه با وجود حمایت ابرقدرتهای جهانی از این رژیم، ساقط کردن آن چگونه ممکن خواهد بود؟ و یا احیاناً ترس از قدرت گرفتن کمونیستها در صورت حذف رژیم شاهنشاهی!
اما این حضرت امام (ره) بود که این ترسها را به دل راه نمیداد و دیگران را نیز به ایستادگی دعوت میکرد. اما در نهایت آن کسانی که در میدان ماندند و در عصر سیاه پهلوی به مبارزه ادامه دادند، اکثراً جوانان بودند که در این راه از هیچ فداکاری دریغ نکرده و تا پای جان در راه مقدسی که حضرت امام (ره) ترسیم کرده بود ایستادند.
در ادامه به مواردی از این حضور جوانان در صحنههای مختلف انقلاب اشاره کرده و در تأیید آن به سخنان مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) استناد میکنیم و در پایان به برخی از مطالبات معظمله از جوانان اشاره خواهیم داشت.
1. جوانان و حوادث قبل از انقلاب اسلامی
الف) پیشتازی و میدانداری در انقلاب
هر انقلابی برای موفقیت نیازمند عناصری است که نقش پیشرو داشته و همچون موتور محرکه باعث حرکت دیگران (عناصر پیرو) باشند. این نقش را در انقلاب اسلامی ملت مسلمان ایران، جوانان بهعهده داشتند. بهجرئت میتوان ادعا کرد که اگر نبود شجاعت و ازخودگذشتگی جوانان، امروز از این انقلاب خبری نبود. مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در اینباره میفرمایند:
«من پدران و مادران متوسطی را میشناختم که طاقت همراهی کردن با احساس دینی جوان خودشان را نداشتند؛ حتی گاهی از احساسات دینی و تعبد و زهد و بیاعتنایی به دنیا و به خوراک و به آسایشی که در جوانانشان مشهود بود، پیش ما شکایت میکردند! آن پدران و مادران، با همان تربیتهای غلط رشد کرده بودند، مسلمان هم بودند، اما این جوشش ایمان اسلامی در آنها نبود، ولی جوانشان تحت تأثیر تربیت انقلابی قرار گرفته بود، به همین خاطر بود که جوانان، خانوادهها را پشت سر خودشان میکشیدند و این شد که آن قیام عظیم مردمی و آن حرکت بینظیر در عالم (یعنی انقلاب اسلامی ما) به رهبری امام و با پشتیبانی قاطبهی ملت و با میدانداری جوانان به پیروزی رسید.»(7)
ب) مقابله با تفکرات غیراسلامی در دانشگاه
نقش دانشگاه از دو جهت در هر انقلابی بسیار برجسته است. یکی از آن جهت که دانشگاه مرکز علمی کشور محسوب شده و محل حضور طیف گستردهای از نخبگان و برجستگان کشور است و از جهت دیگر مرکز حضور جوانان بانشاطی است که میتوانند منشأ تحولات عظیمی در اجتماع باشند.
دشمن با شناخت همین حساسیتها، تلاش بسیاری داشت تا این مرکز علمی را در تصرف خود درآورد. دانشگاه در نظام طاغوت مرکز جولان انواع و اقسام گروههای ملحد و تفکرات التقاطی بود. در این بین، دانشجویان مسلمان خط امام نقش خود را به نحو احسن اجرا کردند؛ تا جایی که نه تنها دانشگاه در مقابل نهضت حضرت امام (ره) نایستاد، بلکه در کنار حوزهی علمیه، یکی از دو بال اصلی انقلاب بود. مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) با اشاره به این نقش دانشجویان میفرمایند:
«قبل از انقلاب وقتی ما با جوانهای مؤمن دانشجو مواجه میشدیم... میدیدیم به برکت روشنفکریِ نو و پیشرفتهی اسلامی، در محیط دانشگاه حرف برتر را اینها میزنند. فعالان چپِ آن روز در مواجههی با اینها میماندند. این یک واقعیت بود. میدانید که آن روز تفکرات چپ و مارکسیستی به شکل ملایمترش در محیطهایی مثل کشور ما بهعنوان حرفهای نو ترویج میشد... به دانشگاهها میآمدند و ماتریالیسم دیالکتیک و دیگر بحثهای مارکسیستی را برای بچهها شرح میدادند. بچههای مذهبی که ریشهی فکرشان در پایههای قرآنی و تفسیری مستحکم شده بود، در دانشگاهها مثل سدی در مقابل اینها بودند و مثل فولادی در دل حصار اینها نفوذ میکردند.»(8)
2. جوانان و حوادث بعد از انقلاب اسلامی
الف) دوران دفاع مقدس
گذار از دوران سخت و طاقتفرسای دفاع مقدس نیز با اتکا به همان ویژگیهای جوانی که در ابتدای نوشتار به آنها اشاره کردیم میسر شد. بهراستی اگر جانفشانیهای جوانان این مرزوبوم نبود، امروز چیزی از مکتب حیاتبخش تشیع در جهان باقی بود؟ تأیید این نقش مؤثر را در جملات مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) پی میگیریم:
«در دوران جنگ، باز جوانان بودند که جنگ را با خسران دشمن تمام کردند. این شهدای جوان، این رزمندگان جوان، این دستاندرکاران جوان عرصههای جنگ، چیزی نیست که اهمیت نسل جوان را در حادثهی سرنوشتسازی مثل جنگ از نظر دور بدارد.»(9)
«جوانها میتوانستند توی خانههای خودشان، زیر سایه پدرها و مادرها و ناز و نوازش آنها بمانند، نه در زمستانها در کوههای برفآلود و سر به فلک کشیدهی غرب، نه در تابستانها در بیابانهای تفتیدهی خوزستان حاضر نشوند و راحت باشند، اما احساس مسئولیت نگذاشت دنبال راحتی باشند. آنها توی میدان آمدند و نتیجه، یک نتیجهی معجزآسا شد.»(10)
ب) دههی پیشرفت و عدالت
بعد از پایان جنگ، کشور نیازمند بازسازی خرابیها و ترمیم زیرساختهای تخریبشده بود. در صحنههای بازسازی نیز شاهد حضور جوانان در قالبهای مختلف، از جمله جهاد سازندگی بودیم و چه بسیار خدماتی که از این راه به دورافتادهترین نقاط کشور رسید. امروز هم که دوران پیشرفت علمی و صنعتی کشور است، نقش جوانان در تمامی پیشرفتها مشهود است.
موفقیتهای علمی در تمامی شاخهها، از جمله شبیهسازی و سلولهای بنیادی، پرتاب ماهواره، انرژی هستهای و صنایع موشکی و نظامی، همه و همه مرهون جوانان متعهد و خودباور این مرز و بوم است. شرح مختصر دو نمونه از این موارد را از زبان رهبر فرزانهی انقلاب میشنویم:
«من به یاد دارم وقتی که این سانتریفیوژهای ما مشغول کار شده بود و جوانان و دانشمندان ما توانسته بودند اینها را راه بیندازند و مسئولان وقت، رئیسجمهور و دیگران خبرش را گفتند، تعدادی از فیزیکدانهای دانشگاهی که مردمان خوب و بسیار سالم و صادقی هم هستند، بعضیشان هم من را میشناسند، به من نامه نوشتند، که آقا! نبادا اینها را باور کنید! چنین چیزی اتفاق نیفتاده و ممکن نیست! حاضر نبودند باور کنند، قبول کنند. این، همان تلقین است. تا غربیها، آژانس و دیگران، خودشان آمدند نگاه کردند، تصدیق کردند، اعتراف کردند که چنین چیزی را باور نمیکردند در ایران به وجود بیاید، آنوقت دیگران، دیرباورها، در داخل کشور باور کردند. عین همین قضیه در مورد سلولهای بنیادی به وجود آمد. بنده چندبار پیشرفتهای سلولهای بنیادی را در چند سخنرانی بر زبان آورده بودم. از دانشمندان کشور و از بعضی از دانشگاهها به من نامه نوشتند: آقا! این قضیه را شما اینقدر نگویید، این واقعیت ندارد، اینجور نیست! اینی که میگویید در سلولهای بنیادی پیشرفت کردهاند و در شبیهسازی (کلونینگ) دارند تمرین و کار میکنند، باور نکنید، چنین چیزی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! بعد که گوسفند شبیهسازیشده را جلو چشم همه قرار دادند، بعد که در سمیناری که تشکیل دادند، دانشمندان معروف دنیا، زیستشناسهای درجهی یک دنیا آمدند مصاحبه کردند و تصدیق کردند که پیشرفتها، پیشرفتهای محیرالعقولی است، آنوقت یک عده از دیرباورها باور کردند!»(11)
3. تکالیف جوان انقلابی
جوان انقلابی برای اینکه این مسیر پرافتخار را بهدرستی بپیماید (چنانکه تاکنون اینگونه بوده) نیازمند توصیههای مقتدایی است که خود راه رفته است و سرد و گرم چشیده. بهعنوان نمونه و جهت پرهیز از اطالهی کلام، به چهار مورد از این توصیهها اشاره میکنیم:
الف) مطالبهگری
«جوان باید مطالبه کند، باید احساس کند که این مطالبه سودمند است، ثمربخش است و تشویق بشود بر این مطالبه و باید احساس کند که او فقط مسئولیتش طرح سؤال و پرتاب کردن یک شعار نیست که بگوید خوب، ما کار خودمان را کردیم؛ نه، پیگیری کردن، مطالعه کردن، دربارهی مسئله اندیشیدن، آن را پخته کردن، راهکارِ اجرایی را برای آن جستوجو کردن، برای طرحش با مراکز دستاندرکار و مجری تلاش کردن و فعالیت کردن و بالأخره خود وارد میدان کار شدن، اینها جزء وظایف و تکالیف جوان ماست که این را هم بایستی جوان ما درک کند.» (12)
ب) علمآموزی
«امروز کسانی در دنیا زور میگویند، خلاف قوانین بینالمللی رفتار میکنند، وقیحانهترین موضع را در دنیای تعامل بینالمللی انسانها ملتها و دولتها میگیرند و خجالت هم نمیکشند، سرشان را هم بالا میگیرند. چرا؟ چون قدرت دارند؛ قدرت اقتصادی و سیاسی و بالاتر از همهی اینها، قدرت علمی که منشأ همهی اینهاست... ما این طرف دنیا حرفهای حق زیادی داریم. حرفمان را شجاعانه میزنیم، منطقمان را در صحنههای رویاروییِ منطقی هم اثبات میکنیم، در عمل هم البته چون توفیق الهی شامل حال این ملت شده و ایمان دارد، به قدر ایمان خودش، پیشرفت میکند؛ یعنی نتوانستهاند هم به آرزوهای خودشان در مورد این ملت برسند، اما احتیاج به یک چیز دیگری هم داریم و آن عبارت است از قدرت بینالمللی تا بتوانیم این راه را بیدغدغه، درست، بهطور کامل، همهجانبه و بیکموکاست ادامه دهیم و به اهداف و آرمانهایمان برسیم. این قدرت را چطور به دست آوریم؟ پایه و مایهی همهی اینها، قدرت علمی است!... ما از علم عقب ماندیم... دوران قاجاریه و پهلوی مظهر این عقبماندگی علمی است. ما حالا داریم تلاش میکنیم که بتوانیم این درهی وسیع را پُر کنیم... هرچه میتوانید، علم بیاموزید.»(13)
ج) پرهیز از بیتفاوتی
«امروز در بعضی از کشورهای بهاصطلاح اسلامی، چند میلیون جوان دستشان را در جیبشان میکنند و سوت میزنند و بیاعتنا به حوادث عظیم عالم، در خیابان راه میروند و قدم میزنند! امروز چند میلیون جوان، سرگرم مسائل حقیر در زندگی شخصیاند و نمیدانند که دشمن انسانیت و دشمن آنها و دشمن شرف ملتها، با ملتها چه میکند. چنین جوانانی در دنیا هستند. استکبار با خودش میگوید که چرا ما این جوانان [جوانان ایران] را هم به خیل آن جوانان ملحق نکنیم؟ دارند تلاش میکنند. باید در مقابل این حرکتها بایستید. در درجهی اول، باید دانشجویان و دانشآموزان و بعد بقیهی جوانان در هر قشری (کارگر، بازاری، روستایی، شهری) این تلاشها را خنثی کنند.»(14)
د) آرمانخواهی
«توقع من از عزیزان دانشجو این است که همواره دنبال آرمانها باشند؛ چه در آن مواردی که حادثهای که پیش میآید، طبق دلخواه شماست، چه در آنجایی که حادثهای که پیش میآید، طبق دلخواه شما نیست. آرمانگرایی را با نگاه به واقعیتها از دست ندهید و دنبال کنید. در اصلِ انقلاب همینجور بود، در جنگ همینجور بود؛ در حوادث گوناگونی هم که در این سالها پیش آمده، همیشه همینجور بوده است. بعضیها در قبال حوادث گوناگون، موضعگیریها و موقعیتهای روحی و معنوی و فکریشان، متناسب با آنچه که لازمهی آرمانخواهی است، نیست.»(15)/۸۷۶/د۱۰۱/س
پینوشتها
(1) إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ لَمْ تَزَلْ قَدَمَا عَبْدٍ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعٍ: عَنْ عُمُرِهِ فِیمَ أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَ عَمَّا اکْتَسَبَهُ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَ أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ، بحارالانوار، ج 74، ص 162.
(2) وَ اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاَرْضِ الْخالِیَةِ، ما اُلْقِىَ فیها مِنْ شَىْء قَبِلَتْهُ، نهجالبلاغه، نامهی 31.
(3) اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَیْبَةً، سورهی روم، آیهی 54.
(4) قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، نهجالبلاغه، حکمت 47.
(5) استاد شهید مرتضی مطهری، حکمتها و اندرزها، ص 175.
(6) اُوصیکُم بِالشُّبّانِ خَیرا فَإِنَّهُم أرَقُّ أفئِدَةً، إنَّ اللّهَ بَعَثَنی بَشیرا ونَذیرا فَحالَفَنِی الشُّبّانُ وخالَفَنِی الشُّیوخُ، شباب قریش، ص 1، حکمتنامهی جوان، ج 1، ص 52.
(7) بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان، 15 آبان 1370.
(8) بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی، 5 خرداد 1384.
(9) بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان، 15 آبان 1370.
(10) بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان، 8 آبان 1387.
(11) بیانات در دیدار دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، 25 اردیبهشت 1386.
(12) بیانات در دیدار دانشجویان نخبه و نفرات برتر کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی فرهنگی دانشگاهها، 17 مهر 1386.
(13) بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع)، 29 دی 1384.
(14) بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان، 15 آبان 1370.
(15) بیانات در دیدار دانشجویان، 6 مرداد 1392.
اندیشکده برهان