گزارش؛
یادنامهای برای علامه حسینی الهاشمی
دوازدهم اسفندماه سالروز درگذشت علامه سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی است. فردی که در سالیان عمر خود فعالیت های علمی و فرهنگی بسیاری را به ثمر رساند.
به گزارش خبرگزاری رسا، دوازدهم اسفندماه سالروز درگذشت علامه سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی است. فردی که در سالیان عمر خود فعالیتهای علمی و فرهنگی بسیاری را به ثمر رساند.
او به «تفکر» بسیار اهمیت میداد و در سالهای پیش از انقلاب، در جلسات عمومی و خصوصی که بیشتر جوانان در آن حضور میداشتند، همواره آنان را به تفکر و اندیشیدن دعوت میکرد و آن را سرچشمه بسیاری از معارف میدانست و همواره خود، بخشی از روز را به تدبّر و تأمل در مسائل میگذراند. این تدبّر و تفکر در واپسین سالهای زندگی افزونی گرفته بود، به گونهای که بیشتر وقت استاد به آن میگذشت.
وی که در درس ولایت فقیه امام خمینی در نجف حضور داشته است، از تاثیرگذاری این درس بر مبانی نظری خود میگوید: «بنده در نجف در درس حکومت اسلامیِ حضرت امام (ره) حضور داشتم که تأثیر عمیقی بر من گذاشت؛ حتی تغییراتی در افقِ دید و اندیشه من رخ داد و ذهنیتم به هم ریخت و آنجا من به این نتیجه رسیدم که نیازی نیست روحانیت دست به کارهای فنی بزند، بلکه باید تأسیس نظام کند؛ لذا روی روابط اجتماعی و تنظیم امور مسلمین فکر میکردم». (کتاب خاطرات سید منیرالدین حسینی شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
حجت الاسلام احمد زیبایی نژاد در این مورد میگوید: «علامه حسینی الهاشمی از سال ۴۸ در نجف پای درس امام بودند. در سلسله بحثهایی که امام در مورد حکومت اسلامی مطرح میکردند، امام در آنجا فلسفه حکومت اسلامی را جریان فقه در زندگی مردم تبیین میکنند. بعد هم میگویند طلاب جوان از همین حالا به فکر تولید مبانی حکومت اسلامی باشند. آقای حسینی نقل میکنند که امام چنین جملهای را در حاشیه بحث گفتند. ایشان میگوید من دو یا سه ماه در حالت اغما بودم که این چه حرفی بود که امام زد. امام خود در قله معارف حوزه است. ایشان میگوید فهمیدم این یک استنصار فکری است. امام طلب یک مطلب جدیدی میکند که خلأ آن را در این معارف حس میکند.»
وی ادامه میدهد: «آقای حسینی از همان زمان فعالیتهای خود را شروع میکنند که کل فعالیتهای علمی ایشان در قبل از انقلاب در حوزه روش اجتهاد و نقد دموکراسی غربی و شرقی است با پیروزی انقلاب اسلامی برای این فرمایش امام ایشان سازمانی تأسیس میکنند که چطور میشود فقه را در زندگی مردم جاری کرد. ایشان بعد از چند سال با مشارکت اساتید دانشگاه منطق موضوع شناسی یا منطق انطباق را تولید میکنند. عملاً با این منطق ولایت فقهی که امام در نجف تبیین میکنند تئوریزه میشود. یعنی اگر بخواهد احکام رسالهها در زندگی مردم جریان پیدا کند با منطق انجام شود و بتواند خوب از موضوعات جدید مانند بانکداری، بورس، دموکراسی و... با منطق انطباق درک پیدا کند و بعد احکامی را صادر کند. بعد از این ایشان وارد تئوریزه کردن ولایت مطلقه فقیه میشود که اگر بخواهد ادبیات انقلاب در سطح مباحث حوزه و دانشگاه تئوریزه شود و علمی تولید شود که متناسب با اسلام باشد گام دوم ایشان است که شاید ۱۶ سال طول کشید و سه منطق حجیت، معادلات کاربردی و مدل را تولید کردند. ایشان فلسفه اینکه چگونه عمل را به تحقق برسانیم را تولید کردند. ادبیات آن بسیار سنگین است و خود آقای حسینی میفرمود ما مادامی که حرف خود را ترجمه و تطبیق با مباحث حوزه و دانشگاه و الگوها نکنیم حرف ما از بین میرود.»
همچنین در سالهای قبل از انقلاب با وجود فضاهای روشنفکری و التقاطی، استاد منیرالدین جلساتی را برای پاسخ به شبهات و مسائل پیش آمده برقرار میکرد. سید داود ساجدی، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در مورد این جلسات میگوید: «خط مشی کلی حاج آقا این بود که برای جوانانی که خدمتشان میرسیدند ابتدا بحث «اجتهاد» را میگفتند، دلیلش هم این بود در آن سالها هم تغییر مواضع ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین پیش آمده بود و هم جریانهای انحرافی در تفسیر قرآن شکل گرفته بود. هر کسی به خودش اجازه میداد که برود سراغ قرآن و فهم خودش را به اسلام نسبت دهد و آن را ملاک عمل قرار دهد. نکته مهم این بود که این رویه به عنوان یک جریان روشنفکری مطرح بود. مرحوم حاج آقا احساس وظیفه میکردند که عظمت کار حوزه و عمق ارزشمندی فقاهت را تبیین کنند. برای اینکار مقایسه مدلمند و روشمندی انجام میدادند که استحکام روش فقاهتی را به ما میفهماند. مرحوم حاج آقا روی این بحث وقت زیادی میگذاشتند و به نظرم میرسد که شاید شیرینترین و بخصوص تأثیرگذارترین بحثهای حاج آقا برای دوستان همین بحث بود».
وی همچنین بحثهای مربوط به اقتصاد که در آن نقد اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد مارکسیستی و سوسیالیستی بود را مطرح کرد. علامه حسینی الهاشمی همچنین نمائی کلی از اقتصاد اسلامی را در قالب یک مجموعهای به اسم جبر تعادلی طرح میکرد. بحثهای فلسفه را هم از «تغایر و تغییر و تمییز» آغاز میکرد و آنجا هم عمدتاً فلسفهی ماتریالیست دیالکتیک نقد جدی میشد. وی در فلسفه هیچ وقت بحث را از «بداهت» آغاز نمیکرد بلکه از «اختلاف» آغاز میکرد. وی گاهی هم بحث جامعهشناسی داشت، در این جامعه شناسی هم بیشتر روی بحثهای شناخت در دیدگاه ماتریالیست دیالکتیک تمرکز میکرد و کتابهایی مثل مقدمه جامعه شناسی آریانپور، که معروفترین کتاب جامعه شناختی و مطرح آن زمان و کتاب درسی دانشگاه هم بود را محور قرار میداد.
آیت الله میرباقری: این مرد بزرگ با توسل و تفکر توانست فلسفه جدیدی به نام «فلسفه نظام ولایت» تأسیس کند که کارآمدی عینی دارد و میتواند حلقه پیوند اعتقادات و عمل اجتماعی قرارگیرد و به دنبال آن، روش علوم را پیریزی کردند و در این اواخر هم به توسعه روش استنباط پرداختند
مرحوم سید منیرالدین حسینی (ره) همچنین موسس فلسفه بدیعی است که «فلسفه نظام ولایت» نام دارد. محصول فکری مرحوم حسینی، با هدف دستیابی به «فلسفه مهندسی توسعه اجتماعی» بوده است، از این رو فلسفه وی از نوع «فلسفه شدن» است نه «فلسفه بودن» و یا صرفاً «فلسفه هستی شناسی». وی سعی داشت بر اساس «فلسفه نظام ولایت»، منظومه معرفت بشری را به صورت روشمند، مستند به «دین» کرده و «تکامل اجتماعی» را در جهت قرب و پرستش الهی مهندسی کند. براین اساس «فلسفه شدن» فلسفهای کاربردی است نه فلسفهای صرفاً نظری چرا که به دنبال تعلیل و تحلیل موضوع خاصّی است که آن عبارت است از: «مهندسی اسلامی توسعه اجتماعی». آیت الله میرباقری در مورد فلسفه ولایت علامه سیدمنیرالدین میگوید: «این مرد بزرگ با توسل و تفکر توانست فلسفه جدیدی به نام «فلسفه نظام ولایت» تأسیس کند که کارآمدی عینی دارد و میتواند حلقه پیوند اعتقادات و عمل اجتماعی قرارگیرد و به دنبال آن، روش علوم را پیریزی کردند و در این اواخر هم به توسعه روش استنباط پرداختند... آثار گرانقدر این مرد بزرگ، ذخیرهای برای دنیای اسلام خواهد بود».
او با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ و پس از استقرار کامل نظام، به این فکر افتاد که با تولید فکر در بخش تئوریک، انقلاب را در برابر حوادث و جریانهای التقاطی بیمه کند. از این رو با تأسیس «فرهنگستان علوم اسلامی» به تولید اندیشه و تحکیم مبانی اسلام و جمهوری اسلامی میپرداخت که حاصل آن، حدود ۶ هزار نوار صوتی موجود است که در آن، بحثهایی که در زمینههای گوناگون علوم اسلامی و چگونگی اجرای آن در جامعه اسلامی پرداخته شده است.
ضرورت پی ریزی روش آسیبشناسی حکومت اسلامی، ضرورت پی ریزی مدل توسعه اسلامی، ضرورت پیریزی ساختارهای نوین تمدّن اسلامی، مباحث حکمت حکومتی، پیریزی فقه و اخلاق حکومتی، بایستههای پیریزی فلسفه، متدولوژی و مدیریت تحقیقات علوم بر مبنای اسلام از جمله مباحث و گفتارهای او در طی سالهای پس از انقلاب است.
سید منیر الدین حسینی، در ضمن این درسها، به مسائل اخلاقی و تهذیب نفس اهمیت فراوانی میداد و همواره خود و شاگردانش را به اخلاص در عمل دعوت میکرد. حجت الاسلام پیروزمند در مورد این خصیصه استاد خود میگوید: «شأن عالم، ذکر است. چون «النظر الی وجه العالم عباده»، کما اینکه مرحوم سید منیر الدین حسینی، مجلسشان، مجلس ذکر بود. سکنات ایشان ذکر بود. برای خودش در قبال حضرات معصومین (ع) که هیچ در قبال علمای دیگر نیز شأنی قائل نبود، و دارای اخلاص، تواضع و غیرت دینی بود و از کسی طلبکاری نمیکرد و این معنای واقعی ذکر است. عمیقترین دستاورد انقلاب را به یادگار گذاشت، ولی با این وجود از کسی انتظاری نداشت بلکه خود را دائما مسئول میدانست و پس از رحلت ایشان مقام معظم رهبری هم یادآور شدند که ایشان به انقلاب خدمت میکردند بی منت و بی هزینه. مجلس درس ایشان مجلس ذکر بود، در میان بحث علمی، بحث اخلاقی را پیش میکشیدند و عجب را مایه فساد علم میدانستند.»
در این میان نگاه علامه سیدمنیرالدین به انقلاب اسلامی نیز یک نگاه ویژه و تمدنی است. وی طی یک سخنرانی از عدم شکست انقلاب اسلامی سخن میگوید و اظهار میدارد: «به نظر ما عدم شکست انقلاب، قطعی است؛ چون انقلاب در وجدان عمومی جهان پیدا شده است.»
حسینی الهاشمی: انقلاب اسلامی باید به طور حتم، جهانبینی خاصِ خودش را داشته باشد و نیز فلسفه تاریخ و جامعهشناسی. باید اهداف و اغراض، روشن باشد و معلوم باشد که در چه مرحلهای از انقلاب هستیم و درخصوص تقویت فرهنگ چه میخواهیم بکنیم
وی همچنین با نقل خاطرهای از شهید بهشتی سه چیز را برای تداوم حرکت انقلابی لازم میشمارد. سیدمنیر میگوید: «[یکوقتی]شهید بهشتی از بنده سؤال کردند: شما برای حفظ حرکت انقلابی، چه چیزی را لازم میبینید؟ عرض کردم: انقلاب اسلامی باید به طور حتم، جهانبینی خاصِ خودش را داشته باشد و نیز فلسفه تاریخ و جامعهشناسی. باید اهداف و اغراض، روشن باشد و معلوم باشد که در چه مرحلهای از انقلاب هستیم و درخصوص تقویت فرهنگ چه میخواهیم بکنیم.»
به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی در مرحله عبور از «نظام اسلامی» به «دولت اسلامی» قرار دارد. آیت الله میرباقری معتقد است تنها فیلسوفی که حرکت انقلاب اسلامی را در این مسیر ترسیم کرده، علامه حسینی الهاشمی است. میرباقری میگوید: «من اهل مبالغه نیستم، ولی مدعی هستم که تنها فیلسوف انقلاب اسلامی، علامه سید منیرالدین حسینی شیرازی است. بنده ایشان را فیلسوف انقلاب میدانم و لاغیر. کسی بود که عمق درگیری فرهنگی جبهه حق و باطل را فهمید و تلاش کرد مسیر انقلاب اسلامی را برای عبور از این فضا به سمت تمدن اسلامی، تئوریزه کند. البته الحمدلله نیروهای بسیارخوب و فرهیختهای در حوزه و دانشگاه داریم که برخی از آنان به مفهوم حقیقی، نخبه هستند و دغدغه آنان همین مسئله است؛ اینان مایه امیدند. اما من فقط یک فیلسوف میشناسم که در مسیر تولید تئوری بنیادین متناسب با عمق استراتژیک انقلاب اسلامی حرکت کرد.»
سید منیرالدین تنها راه بسط انقلاب اسلامی را در درون و بیرون طراحی جامع نرم افزار تمدن اسلامی میدانست. او میگوید: «تا زمانی «انقلاب فرهنگی» در جمیع شوون محقق نشود نمیتوان از پذیرش پیام «انقلاب سیاسی» خود در سطح جهان، توسط مردم دیگر کشورها مطمئن بود، چون ادعای انقلاب ما همواره ارائه تمدنی نوین که شالودههای آن رنگ دیانت دارد، بوده و هست و اگر قرار باشد همواره از ابزار فرهنگی خصم، به صورت مطلق یا مشروط بهره جوئیم. آیا اولاً میتوان چنین تمدنی را بنا نهاد و ثانیاً بر فرض بناگذاری، آیا میتوان ادعاکرد که چنین تمدنی از ماست، در حالی که «روش» و «معادله» دیگران را به عاریت گرفتهایم؟!» /۱۰۱/۹۶۹/م
او به «تفکر» بسیار اهمیت میداد و در سالهای پیش از انقلاب، در جلسات عمومی و خصوصی که بیشتر جوانان در آن حضور میداشتند، همواره آنان را به تفکر و اندیشیدن دعوت میکرد و آن را سرچشمه بسیاری از معارف میدانست و همواره خود، بخشی از روز را به تدبّر و تأمل در مسائل میگذراند. این تدبّر و تفکر در واپسین سالهای زندگی افزونی گرفته بود، به گونهای که بیشتر وقت استاد به آن میگذشت.
وی که در درس ولایت فقیه امام خمینی در نجف حضور داشته است، از تاثیرگذاری این درس بر مبانی نظری خود میگوید: «بنده در نجف در درس حکومت اسلامیِ حضرت امام (ره) حضور داشتم که تأثیر عمیقی بر من گذاشت؛ حتی تغییراتی در افقِ دید و اندیشه من رخ داد و ذهنیتم به هم ریخت و آنجا من به این نتیجه رسیدم که نیازی نیست روحانیت دست به کارهای فنی بزند، بلکه باید تأسیس نظام کند؛ لذا روی روابط اجتماعی و تنظیم امور مسلمین فکر میکردم». (کتاب خاطرات سید منیرالدین حسینی شیرازی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)
حجت الاسلام احمد زیبایی نژاد در این مورد میگوید: «علامه حسینی الهاشمی از سال ۴۸ در نجف پای درس امام بودند. در سلسله بحثهایی که امام در مورد حکومت اسلامی مطرح میکردند، امام در آنجا فلسفه حکومت اسلامی را جریان فقه در زندگی مردم تبیین میکنند. بعد هم میگویند طلاب جوان از همین حالا به فکر تولید مبانی حکومت اسلامی باشند. آقای حسینی نقل میکنند که امام چنین جملهای را در حاشیه بحث گفتند. ایشان میگوید من دو یا سه ماه در حالت اغما بودم که این چه حرفی بود که امام زد. امام خود در قله معارف حوزه است. ایشان میگوید فهمیدم این یک استنصار فکری است. امام طلب یک مطلب جدیدی میکند که خلأ آن را در این معارف حس میکند.»
وی ادامه میدهد: «آقای حسینی از همان زمان فعالیتهای خود را شروع میکنند که کل فعالیتهای علمی ایشان در قبل از انقلاب در حوزه روش اجتهاد و نقد دموکراسی غربی و شرقی است با پیروزی انقلاب اسلامی برای این فرمایش امام ایشان سازمانی تأسیس میکنند که چطور میشود فقه را در زندگی مردم جاری کرد. ایشان بعد از چند سال با مشارکت اساتید دانشگاه منطق موضوع شناسی یا منطق انطباق را تولید میکنند. عملاً با این منطق ولایت فقهی که امام در نجف تبیین میکنند تئوریزه میشود. یعنی اگر بخواهد احکام رسالهها در زندگی مردم جریان پیدا کند با منطق انجام شود و بتواند خوب از موضوعات جدید مانند بانکداری، بورس، دموکراسی و... با منطق انطباق درک پیدا کند و بعد احکامی را صادر کند. بعد از این ایشان وارد تئوریزه کردن ولایت مطلقه فقیه میشود که اگر بخواهد ادبیات انقلاب در سطح مباحث حوزه و دانشگاه تئوریزه شود و علمی تولید شود که متناسب با اسلام باشد گام دوم ایشان است که شاید ۱۶ سال طول کشید و سه منطق حجیت، معادلات کاربردی و مدل را تولید کردند. ایشان فلسفه اینکه چگونه عمل را به تحقق برسانیم را تولید کردند. ادبیات آن بسیار سنگین است و خود آقای حسینی میفرمود ما مادامی که حرف خود را ترجمه و تطبیق با مباحث حوزه و دانشگاه و الگوها نکنیم حرف ما از بین میرود.»
همچنین در سالهای قبل از انقلاب با وجود فضاهای روشنفکری و التقاطی، استاد منیرالدین جلساتی را برای پاسخ به شبهات و مسائل پیش آمده برقرار میکرد. سید داود ساجدی، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در مورد این جلسات میگوید: «خط مشی کلی حاج آقا این بود که برای جوانانی که خدمتشان میرسیدند ابتدا بحث «اجتهاد» را میگفتند، دلیلش هم این بود در آن سالها هم تغییر مواضع ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین پیش آمده بود و هم جریانهای انحرافی در تفسیر قرآن شکل گرفته بود. هر کسی به خودش اجازه میداد که برود سراغ قرآن و فهم خودش را به اسلام نسبت دهد و آن را ملاک عمل قرار دهد. نکته مهم این بود که این رویه به عنوان یک جریان روشنفکری مطرح بود. مرحوم حاج آقا احساس وظیفه میکردند که عظمت کار حوزه و عمق ارزشمندی فقاهت را تبیین کنند. برای اینکار مقایسه مدلمند و روشمندی انجام میدادند که استحکام روش فقاهتی را به ما میفهماند. مرحوم حاج آقا روی این بحث وقت زیادی میگذاشتند و به نظرم میرسد که شاید شیرینترین و بخصوص تأثیرگذارترین بحثهای حاج آقا برای دوستان همین بحث بود».
وی همچنین بحثهای مربوط به اقتصاد که در آن نقد اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد مارکسیستی و سوسیالیستی بود را مطرح کرد. علامه حسینی الهاشمی همچنین نمائی کلی از اقتصاد اسلامی را در قالب یک مجموعهای به اسم جبر تعادلی طرح میکرد. بحثهای فلسفه را هم از «تغایر و تغییر و تمییز» آغاز میکرد و آنجا هم عمدتاً فلسفهی ماتریالیست دیالکتیک نقد جدی میشد. وی در فلسفه هیچ وقت بحث را از «بداهت» آغاز نمیکرد بلکه از «اختلاف» آغاز میکرد. وی گاهی هم بحث جامعهشناسی داشت، در این جامعه شناسی هم بیشتر روی بحثهای شناخت در دیدگاه ماتریالیست دیالکتیک تمرکز میکرد و کتابهایی مثل مقدمه جامعه شناسی آریانپور، که معروفترین کتاب جامعه شناختی و مطرح آن زمان و کتاب درسی دانشگاه هم بود را محور قرار میداد.
آیت الله میرباقری: این مرد بزرگ با توسل و تفکر توانست فلسفه جدیدی به نام «فلسفه نظام ولایت» تأسیس کند که کارآمدی عینی دارد و میتواند حلقه پیوند اعتقادات و عمل اجتماعی قرارگیرد و به دنبال آن، روش علوم را پیریزی کردند و در این اواخر هم به توسعه روش استنباط پرداختند
مرحوم سید منیرالدین حسینی (ره) همچنین موسس فلسفه بدیعی است که «فلسفه نظام ولایت» نام دارد. محصول فکری مرحوم حسینی، با هدف دستیابی به «فلسفه مهندسی توسعه اجتماعی» بوده است، از این رو فلسفه وی از نوع «فلسفه شدن» است نه «فلسفه بودن» و یا صرفاً «فلسفه هستی شناسی». وی سعی داشت بر اساس «فلسفه نظام ولایت»، منظومه معرفت بشری را به صورت روشمند، مستند به «دین» کرده و «تکامل اجتماعی» را در جهت قرب و پرستش الهی مهندسی کند. براین اساس «فلسفه شدن» فلسفهای کاربردی است نه فلسفهای صرفاً نظری چرا که به دنبال تعلیل و تحلیل موضوع خاصّی است که آن عبارت است از: «مهندسی اسلامی توسعه اجتماعی». آیت الله میرباقری در مورد فلسفه ولایت علامه سیدمنیرالدین میگوید: «این مرد بزرگ با توسل و تفکر توانست فلسفه جدیدی به نام «فلسفه نظام ولایت» تأسیس کند که کارآمدی عینی دارد و میتواند حلقه پیوند اعتقادات و عمل اجتماعی قرارگیرد و به دنبال آن، روش علوم را پیریزی کردند و در این اواخر هم به توسعه روش استنباط پرداختند... آثار گرانقدر این مرد بزرگ، ذخیرهای برای دنیای اسلام خواهد بود».
او با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه ۱۳۵۷ و پس از استقرار کامل نظام، به این فکر افتاد که با تولید فکر در بخش تئوریک، انقلاب را در برابر حوادث و جریانهای التقاطی بیمه کند. از این رو با تأسیس «فرهنگستان علوم اسلامی» به تولید اندیشه و تحکیم مبانی اسلام و جمهوری اسلامی میپرداخت که حاصل آن، حدود ۶ هزار نوار صوتی موجود است که در آن، بحثهایی که در زمینههای گوناگون علوم اسلامی و چگونگی اجرای آن در جامعه اسلامی پرداخته شده است.
ضرورت پی ریزی روش آسیبشناسی حکومت اسلامی، ضرورت پی ریزی مدل توسعه اسلامی، ضرورت پیریزی ساختارهای نوین تمدّن اسلامی، مباحث حکمت حکومتی، پیریزی فقه و اخلاق حکومتی، بایستههای پیریزی فلسفه، متدولوژی و مدیریت تحقیقات علوم بر مبنای اسلام از جمله مباحث و گفتارهای او در طی سالهای پس از انقلاب است.
سید منیر الدین حسینی، در ضمن این درسها، به مسائل اخلاقی و تهذیب نفس اهمیت فراوانی میداد و همواره خود و شاگردانش را به اخلاص در عمل دعوت میکرد. حجت الاسلام پیروزمند در مورد این خصیصه استاد خود میگوید: «شأن عالم، ذکر است. چون «النظر الی وجه العالم عباده»، کما اینکه مرحوم سید منیر الدین حسینی، مجلسشان، مجلس ذکر بود. سکنات ایشان ذکر بود. برای خودش در قبال حضرات معصومین (ع) که هیچ در قبال علمای دیگر نیز شأنی قائل نبود، و دارای اخلاص، تواضع و غیرت دینی بود و از کسی طلبکاری نمیکرد و این معنای واقعی ذکر است. عمیقترین دستاورد انقلاب را به یادگار گذاشت، ولی با این وجود از کسی انتظاری نداشت بلکه خود را دائما مسئول میدانست و پس از رحلت ایشان مقام معظم رهبری هم یادآور شدند که ایشان به انقلاب خدمت میکردند بی منت و بی هزینه. مجلس درس ایشان مجلس ذکر بود، در میان بحث علمی، بحث اخلاقی را پیش میکشیدند و عجب را مایه فساد علم میدانستند.»
در این میان نگاه علامه سیدمنیرالدین به انقلاب اسلامی نیز یک نگاه ویژه و تمدنی است. وی طی یک سخنرانی از عدم شکست انقلاب اسلامی سخن میگوید و اظهار میدارد: «به نظر ما عدم شکست انقلاب، قطعی است؛ چون انقلاب در وجدان عمومی جهان پیدا شده است.»
حسینی الهاشمی: انقلاب اسلامی باید به طور حتم، جهانبینی خاصِ خودش را داشته باشد و نیز فلسفه تاریخ و جامعهشناسی. باید اهداف و اغراض، روشن باشد و معلوم باشد که در چه مرحلهای از انقلاب هستیم و درخصوص تقویت فرهنگ چه میخواهیم بکنیم
وی همچنین با نقل خاطرهای از شهید بهشتی سه چیز را برای تداوم حرکت انقلابی لازم میشمارد. سیدمنیر میگوید: «[یکوقتی]شهید بهشتی از بنده سؤال کردند: شما برای حفظ حرکت انقلابی، چه چیزی را لازم میبینید؟ عرض کردم: انقلاب اسلامی باید به طور حتم، جهانبینی خاصِ خودش را داشته باشد و نیز فلسفه تاریخ و جامعهشناسی. باید اهداف و اغراض، روشن باشد و معلوم باشد که در چه مرحلهای از انقلاب هستیم و درخصوص تقویت فرهنگ چه میخواهیم بکنیم.»
به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی در مرحله عبور از «نظام اسلامی» به «دولت اسلامی» قرار دارد. آیت الله میرباقری معتقد است تنها فیلسوفی که حرکت انقلاب اسلامی را در این مسیر ترسیم کرده، علامه حسینی الهاشمی است. میرباقری میگوید: «من اهل مبالغه نیستم، ولی مدعی هستم که تنها فیلسوف انقلاب اسلامی، علامه سید منیرالدین حسینی شیرازی است. بنده ایشان را فیلسوف انقلاب میدانم و لاغیر. کسی بود که عمق درگیری فرهنگی جبهه حق و باطل را فهمید و تلاش کرد مسیر انقلاب اسلامی را برای عبور از این فضا به سمت تمدن اسلامی، تئوریزه کند. البته الحمدلله نیروهای بسیارخوب و فرهیختهای در حوزه و دانشگاه داریم که برخی از آنان به مفهوم حقیقی، نخبه هستند و دغدغه آنان همین مسئله است؛ اینان مایه امیدند. اما من فقط یک فیلسوف میشناسم که در مسیر تولید تئوری بنیادین متناسب با عمق استراتژیک انقلاب اسلامی حرکت کرد.»
سید منیرالدین تنها راه بسط انقلاب اسلامی را در درون و بیرون طراحی جامع نرم افزار تمدن اسلامی میدانست. او میگوید: «تا زمانی «انقلاب فرهنگی» در جمیع شوون محقق نشود نمیتوان از پذیرش پیام «انقلاب سیاسی» خود در سطح جهان، توسط مردم دیگر کشورها مطمئن بود، چون ادعای انقلاب ما همواره ارائه تمدنی نوین که شالودههای آن رنگ دیانت دارد، بوده و هست و اگر قرار باشد همواره از ابزار فرهنگی خصم، به صورت مطلق یا مشروط بهره جوئیم. آیا اولاً میتوان چنین تمدنی را بنا نهاد و ثانیاً بر فرض بناگذاری، آیا میتوان ادعاکرد که چنین تمدنی از ماست، در حالی که «روش» و «معادله» دیگران را به عاریت گرفتهایم؟!» /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: خبرگزاری مهر
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
برای دریافت فایلهای آثار پژوهشی علامه حسینی الهاشمی می تونید به این آدرس مراجعه کنید.
https://hosseiniehandisheh.ir/hosseini