مأموریت ویالون سیاه شهرزاد در کربلا
به گزارش خبرگزاری رسا، شهریار پادشاه ایران و وزیرش به خیانت همسر پادشاه پی میبرند. همسر و معشوقه او به جرم خیانت کشته میشود. شهریار تصمیم به انتقام میگیرد؛ تا ۳ سال هر شب باکرهای را تزویج نموده و صبح به قتل میرساند. وزیر که وظیفه یافتن دختران را دارد جانش به لب آمده و کاری از دستش بر نمیآید تا وقتی که شهرزاد دختر وزیر قدم جلو نهاده و تصمیم به ازدواج با شاه میگیرد؛ هر شب برای شاه قصه میگفته و بقیه داستان را برای شب بعد میگذاشته و به مدت ۳ سال این کار را ادامه میدهد.
بازیهای قهرمانی غرب آسیا در کربلا با مراسم رقصی بر اساس داستانهای هزار و یک شب شهرزاد و با حضور زنان عراقی برگزار میشود. در چمن ورزشگاهی که روزی رمل داغ و شاید قدمگاه زینب کبری(س) بوده، زنی بلوند و بالا با ویالون سیاه رنگ قدم زنان میخرامد و ساز مینوازد و سعی در سحر شباب شیعهی از جنگ برگشته با موسیقی سرود ملی عراق دارد.
چرا کربلا؟ چرا این استادیوم بین المللی را با بودجهای قریب به ۱۱۶ میلیارد دینار عراقی معادل ۹۶٬۲۸۰٬۰۰۰ $ دلار آمریکا، یعنی بیست و شش برابر کل بودجه اختصاص یافته به استانهای کربلا و نجف، درست در زمان جنگ با داعش در نزدیکی حرم مطهر امام حسین و ابوالفضل العباس علیهم السلام ساخته شده؟ چرا این استادیوم که یکی از ده ورزشگاه برتر دنیا است را در بغداد، اربیل، سلیمانیه، الانبار و یا صلاح الدین که اغلب ساکنین آن از برادران اهل سنت اند نساخته اند؟ هزینه بازسازی عراق مخروبهی جنگ زده مهمتر است یا استادیوم رفتن جوانان شیعه در شهر شبه روستای کربلا که از برخی زیرساختهای ابتدایی یک شهر استاندارد نیز محروم است؟
قبل از اینکه شهرزاد به همخوابگی با شاه برود دنیازاد خواهر شهرزاد از او میخواهد که قصهای بگوید تا شاه خوابش ببرد؛ شهرزاد مهمترین قصه و بهترین قصهاش را میگوید و گلوی شاه پیش قصههای شهرزاد گیر میکند. طرح بسیار مثال زدنی (پیچالی لابیرنتی) تودرتویی یا هزارتویی هزارویک شب مخاطبش را درگیر دالانهای پیج در پیچ داستان میکند، قصهای در دل قصه دیگر...؛ و جذاب آنکه در آخر میفهمیم شهرزاد با هر قصه زهر انتقام را از دل شاه بیرون میکشد تا دست آخر خودش و خواهرش را از خشم انتقام شهریار نجات دهد.
مهمترین خصوصیت داستانی مدرن همان بهانه روایت است. یعنی قصه گویی بهانهای است برای زنده ماندن، زنده ماندن شهرزاد، زنده ماندن استکبار از تیغ تیز حسین بن علی (ع) که شیعیان شایستهاش نفس از هوس ظلم او بریدهاند. قرائت وارونه، زننده و آلودهی غربی از فرهنگ شهادت طلبی و فریاد هیهات من الذله در برابر ظلم طواغیت، ابلیس بزرگ را بر آن داشته تا کمان آرشه را روی تارهای ویالون سیاه خود بخراشد تا بلکه تارهای صوت ندای سرخ آزادگی بار دیگر در کربلا بریده شوند و ندای هل من ناصرش شنیده نشود.
گویا ماموریت ویالون سیاه شهرزاد در کربلای معلی موفق بوده که استغاثه اش را لبیکی نبود! هل من ذاب یذب عن حرم الرسول؟
چرا کسی پاسخ یاوه رئیس روابط عمومی وزارت ورزش عراق، احمد الموسوی را نمیدهند که معتضرین را ریاکار توصیف کرده و گفته هیچ قانونی، وزارت ورزش عراق را در برگزاری چنین مراسمی در کربلا، منع نکرده و هیچ نقض قانونی رخ نداده است. مگر ماده ۲۴ اداره اوقاف شیعیان در منع هتک حرمت عتبه مقدسه قانون نیست؟ عالما بزمانه یعنی شناخت موقعیت و کنشگری مناسب در حوادث واقعه، نه انفعال و بیتفاوتی در میادین جنگ نرم.
داستان شهرزاد حکایت اسب تروآی دشمن ناکام و نومید از جنگ سخت است. داستان شهرزاد افسانه هزارویک شب است که شبهای تو در تو و پر پیچ و خم جوانان مقاوم شیعه را به هیچ صبح فرخندهی بدون استکباری پیوند نمیزند و انتظار طلوع خورشید را فقط بر فراز فرات سرخ از خون شهریاران مظلوم و تحریف شده میکشد.
قالَ الامام الجواد علیهالسلام: مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ؛ هرکس موقعیتشناس نباشد، جریانات، او را مىرباید و هلاک خواهد شد. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۴۰)/918/د101/س
ابوالقاسم مرشدی