۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۰:۵۶
کد خبر: ۶۲۱۶۵۸
حجت‌الاسلام فاضلی کدکنی:

قدرت امامت و ولایت مجلس یزید را خراب کرد

قدرت امامت و ولایت مجلس یزید را خراب کرد
حجت‌الاسلام فاضلی کدکنی گفت: قدرت ولایت سبب شد تا همه قلوب در شام مبهوت کلام حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) قرار بگیرند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام محمد فاضلی کدکنی از اساتید حوزه علمیه خراسان در مراسم عزاداری شب شهادت امام سجاد (ع) در منزل حجت الاسلام والمسلمین شهرستانی با اشاره به ارتباط نبی مکرم اسلام (ص) با عالم وحی بیان داشت: خدای تعالی همه امور و دستورات الهی را از طریق وحی و به‌صورت شفاهی به نبی خود ابلاغ می‌کرد.

وی در ادامه تصریح کرد: خدای تعالی فقط در یک‌مرتبه لوح و نوشته‌ای را به نبی مکرم ارائه کرده که در این لوح مکتوب تمامی دستورات 14 معصوم (ع) تعیین‌شده و نبی مکرم اسلام (ص) این لوح را آخرین روزهای عمر خود به امیر مؤمنان علی (ع) داده است.

این خطیب حوزه گفت: تمامی قیام‌ها و صبرهای اهل‌بیت (ع) بنا به دستور خدای تعالی بوده و اهل‌بیت (ع) همه‌کاره‌ای خود را منطبق با فرمان‌های الهی انجام می‌دادند.

وی ادامه داد: همه از خروج امام حسین (ع) در 8 ذی‌الحجه از حج متحیر بودند ولی امام حسین (ع) در حال اجرای فرمان الهی بود، برخی به امام حسین (ع) گفتند که چگونه به نامه‌های مردم بی‌وفا اعتماد کرده است ولی آن‌ها از خواست خدای تعالی غافل بودند.

حجت‌الاسلام فاضلی کدکنی گفت: در آن روز مردم همراهی اهل‌بیت امام حسین (ع) را با ایشان در کربلا و در عرصه جهاد و شهادت درک نکردند بی‌آنکه به این مسئله توجه داشته باشند که خواست خدای تعالی این بود که حقانیت خاندان عصمت و طهارت بعد از شهادت حسین‌ابن‌علی (ع) با اسارت و خطبه‌های آتشین عملیاتی خواهد شد.

وی ادامه داد: قدرت ولایت سبب شد تا همه قلوب در شام مبهوت کلام حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) قرار بگیرند.

استاد حوزه علمیه ابراز داشت: امیر مؤمنان علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به شام راه نیافتند و در آخر شام بعد سال‌ها فعالیت علیه خاندان نبوت با اسارت اهل‌بیت پیامبر (ص) رسوا شد.

وی در پایان گفت: کربلا دارای دو بعد است، نخست جهاد و شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفای ایشان و دوم اسارت و پاسداری از خون امام حسین (ع) بعد از عاشورا و قطعاً بعد دوم این واقعه دارای اهمیت والایی است. /924/ج

گزیده ای از خبر را می توانید در کلیپ صوتی زیر بشنوید

تعداد بازدید : 10
حسین عجمی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
حامد حرم پناه
Iran, Islamic Republic of
۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۱
دلیل نجنگیدن مولا امیرالمومنین صلوات الله علیه با ،ابوبکر و عمر در کلام خود حضرت

از اسحاق بن موسی از پدرش امام کاظم علیه السلام و او از حضرت صادق علیه السلام به واسطه پدران گرامی ایشان علیهم السّلام نقل است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در کوفه مشغول ایراد خطبه ای بود که در آخر آن فرمود:
بدانید که من از مردم به خود مردم سزاوارترم، و من از آن روز که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله وفات یافت، پیوسته مورد ظلم واقع شده ام.
پس اشعث بن قیس برخاست و گفت: ای امیر المؤمنین، از وقتی به کوفه آمده اید، در تمام خطبه‌ها این جمله را که «من از مردم به خود مردم سزاوارترم، و من از آن روز که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله وفات یافت پیوسته مورد ظلم واقع شده ام» را فرموده اید، پس برای چه ابوبکر و عمر ولایت یافتند، و برای چه با شمشیر خود برای دفاع حقّت نبرد نکردی؟
حضرت امیر علیه السّلام به او فرمود: ای پسر شرابخوار، سخنی پرسیدی، پس جواب آن را بشنو: به خدا سوگند، ترس و کراهت از مرگ، مرا از این کار بازنداشت و تنها چیزی که مرا از این کار بازداشت، عهدی است که با رسول الله صلّی اللَّه علیه و آله داشتم.زیرا آن حضرت به من خبر داده بود که:
«امّت من تو را جفا و مکر روا می‌دارند، و پیمان و وصیّت مرا در باره ات نقض می‌کنند، و این را بدان که تو نزد من به منزله هارون نسبت به موسی هستی. »
پس من گفتم: ای رسول خدا، در آن زمان وظیفه من چیست؟
فرمود: «اگر یار و یاوری یافتی با آنان مبارزه کن و حقّ خود را بگیر، در غیر این صورت دست نگهدار و خون خود را حفظ کن، تا هنگامی که مظلومانه به من ملحق گردی. »
و چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وفات کرد، مشغول تجهیز و دفن جسد مبارک آن حضرت و فراغ از آن شدم. سپس سوگند یاد کردم که جز برای نماز از خانه بیرون نروم تا وقتی که قرآن را یک جاجمع نمایم، و به تصمیم و قصد خود عمل نمودم.
و بعد از آن دست دختر پیامبر ودو فرزندم حسن و حسین را گرفتم و به خانه‌های اهل بدر و اهل سابقه در اسلام رفتم و تضییع حقّ خود را به آنان تذکّر دادم و یکایک ایشان را به یاری خود دعوت نمودم، ولی از میان ایشان تنها چهار نفر: سلمان، عمّار، ابوذر و مقداد دعوت مرا اجابت کردند، و جز آن چهار تن، کسی مرا یاری و مساعدت نکرد. و خویشان و اقوامم که می‌توانستم به کمک آنان برای اقامه دین خدا تکیه کنم، همه رفتند و تنها عقیل و عبّاس که نزدیک به عهد جاهلیّت بودند در میان اهل بیت من دیده می‌شدند، و از ایشان هیچ کاری ساخته نبود.
اشعث به حضرت گفت: ای امیر مؤمنان، عثمان نیز این گونه بود، چون یاوری نیافت از جنگیدن دست کشید تا اینکه مظلومانه کشته شد!
امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: ای پسر شرابخوار، این طور که تو قیاس کردی نیست، عثمان چون در جایگاه غیر خود نشست و لباس دیگری را بر تن کرد و با حقّ مبارزه کرد، حق او را به زمین زد و مقهور و مغلوب کرد.
سوگند به آنکه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله را به حقّ مبعوث کرد، اگر در روز بیعت ابوبکر، تنها مرا چهل یار و همراه بود، هر آینه به جنگ برمی خاستم و در راه خدا جهاد می‌کردم، تا اینکه عذر من در مقابل حقیقت روشن گردد.
و ای مردم، بدانید که اشعث در پیشگاه پروردگار متعال به اندازه پر مگسی ارزش ندارد و در دین خدا پست تر از آب بینی گوسفند است.

بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء 29/419 باب 13 روایت دوم
0
0