هفت قلم آرایش برای کوچههای شهر
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا، علی بهاری
چندی پیش در خبرها آمده بود که جوانی ۲۶ ساله، سه دختر جوان را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده و سپس گریخته است. اکنون این جوان بازداشت شده و در انتظار طی مراحل قضایی است. در ابتدای مواجهه با خبر، احتمالا مخاطبان هم چنان که در سایت منتشرکننده، چنین کامنتهایی وجود داشت چنین خواهند گفت: «عجب پسر شیطانصفتی!» «نامرد رو باید فقط اعدام کنن» «اینها از سگ پستترند» «اینها رو باید تیکه تیکه کرد» و ....
اما اگر بنا باشد کمی ریشهایتر به مساله نگاه کنیم جا دارد جز این پسر شهوتران، چیزهای دیگری را هم در این ماجرا دخیل بدانیم و از منظر تخصصی به ریشههای این معضل که متاسفانه هر از گاهی در جامعهی دینیمان رخ میدهد بپردازیم. چه میشود که یک جوان کارگر ساده، دختری بیپناه را مورد تعرض قرار میدهد؟ چه اتفاقاتی به وقوع پیوسته و چه عواملی دست به دست هم دادهاند تا این ماجرای تلخ روی دهد؟ سادهترین پاسخ، همانی است که در قالب نظر مخاطبان در ابتدای یادداشت عرضه شد. شکستن همهی کاسهها و کوزهها بر سر پسر متجاوز! البته که او گناهکار است و باید مجازات متناسب با جرمش را ببیند، اما آیا فقط او گناهکار است؟ آیا دختر جوانی که با پوشیدن لباسهای بدننما، انجام هفت قلم آرایشِ مناسب مجلس عروسی! و برهنهگردی حداکثری، آتش شهوت امثال این جوان را شعلهور کرده است تقصیری ندارد؟
قصد نگارنده، نقد دختران قربانی در این ماجرا نیست که البته چه بسا از بانوان پاکدامن جامعه بودهاند. غرض، پرداختن به دختر و پسرهای نوعی اجتماع است. به جوانی بیندیشید که زبانههای شهوت در وجودش شعله میکشد، به هزار و یک دلیل اقتصادی و فرهنگی و ... امکان ازدواج ندارد و روز و شب عروسکهای خیابانگرد روی آتش میل طبیعیاش، بنزین خودنمایی میپاشند. چقدر میتوان از چنین جوانی انتظار عفتورزی و خودنگهداری داشت؟ باور کنید اسب تیزپای شهوت جنسی، چیزی نیست که به آسانی بتوان بر آن لگام عفت زد. آری عفت، وظیفهی دینی اوست، اما آیا انجام تکلیف دینی، بستر مناسب نیاز ندارد؟ چرا در این مواقع تنها حلقهی آخر ماجرا را میبینیم و از سایر مولفهها که اتفاقا بسیار هم موثرند غفلت میورزیم؟
جُدا از خودنماییای که شوربختانه، چون سرطانی به جان برخی بانوان جامعه افتاده و با این سرعت پیشروی، چه بسا به زودی درخت عفت را از باغچهی خانوادهی ایرانی برکَند، سختیهای مسیر ازدواج هم خود قصهی پرغصهی دیگری است که در مجال خویش باید بدان پرداخت. همین مقدار که امروز خانوادههای ایرانی آن میزان که به رنگ کیک تولد فرزندشان توجه میکنند، به میل طبیعی جنسی او اعتناء نمیکنند و ... بگذریم. در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!/918/ی703/س