رزمندهای که با تشویق «حاج قاسم سلیمانی» کارآفرین شد
به گزارش خبرگزاري رسا، «رزمنده» این واژه چگونه انسانی در ذهن میسازد؟ انسانی که در دورهای وجودش را وقف در میدانهای جنگ میکند و با شجاعت میجنگد، برایش فرقی نمیکند میدان کجاست، یک روز در عرصه دفاع از خاک وطن و یک روز دیگر هم برای اعتلا و رشد اقتصادی کشور.
برایش زمان و مکان هم فرقی ندارد، خودش را عادت داده به اینکه جهاد کند، حتی اگر برایش سودی نداشته باشد، همین که بتواند مشوق جوانان این سرزمین باشد برایش کافی است و این را دستمزد جهادش میداند، همانطور که در زمان جنگ با اشاره انگشت امام (ره) صدها هزار نفر رهسپار جبههها میشدند امروز هم باید به فکر میهن خود باشیم و برای سازندگی، راه خدمت برای همه باز است.
«محمدعلی پردل» از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که رنج هفت سال اسیری در این دوران را هم متحمل شده و پس از سالها مجاهدت در میدان رزم و دفاع از مام وطن، با تشویق سردار آسمانی اسلام «حاج قاسم سلیمانی» امروز مرزهای نبرد را در عرصه اقتصادی دیده و به جهاد در این میدان آمده است.
متن زیر حاصل گفتوگو با این جهادگر میدان رزم و اقتصاد است که در ادامه میخوانید:
شروع فعالیتهای انقلابی شما از چه زمانی بود؟
پردل: این رزمنده دفاع مقدس در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری فارس اظهار داشت: اوایل دهه ۴۰ در حوزه علمیه بیرجند مشغول تحصیل بودم که پس از تعطیلی حوزهها به مشهد رفتم و با ارتباطات پراکندهای که داشتم از دروس حوزوی هم بهرهمند شدم و در مشهد مشغول کار بنایی بودم.
در بحبوحه فعالیتهای انقلابی به همراه جمعی از کارگران با رهبر معظم انقلاب هم آشنا شدم و فعالیتهای سیاسی را از زمان جوانی آغاز کردم، سال ۵۶ بود که به خاطر پخش اعلامیهها و سخنرانیهای امام دستگیر و یک سالی را در زندان وکیلآباد مشهد حبس شدم دو ماه مانده بود به پیروزی انقلاب، زندانیهای سیاسی آزاد شدند و من نیز آزاد شدم.
میخواستم به درد انقلاب بخورم
قبل از ورود به سپاه چه فعالیتهایی داشتید؟
پردل: قبل از ورود به سپاه، در شرکت معماری مار میکردم که آن زمان ماهی ۳۰ هزار تومان درآمد داشتم، اما به دنبال پول نبودم میخواستم جایی باشم که به درد انقلاب بخورد لذا آنجا را رها کردم و در حفاظت سپاه مشغول شدم.
مختصر از رزم و اسارت
سال ۶۱ به مدت چهار ماه به جبهه رفته و در عملیات والفجر ۳ شرکت کردم، دوباره سال ۶۲ به مدت ۹ ماه به جبهه اعزام شدم و در همان سال در عملیات خیبر، بهعنوان فرمانده گروهان، اسیر شدم.
در طول سالهای اسارت سعی میکردم به رزمندگان روحیه بدهم و پس از این مدت نیز در مرداد سال ۶۹ به همراه تعدادی از اسرا به وطن بازگشتیم، سالها در مسؤولیتهای مختلف در سپاه مشغول فعالیت بودم و سال ۸۳ بازنشست شدم.
جهادی دوباره؛ این بار در مرزهای شرقی
چه شد که بعد از بازنشستگی به فکر فعالیت اقتصادی افتادید؟
پردل: به همراه خانواده در روستای مرزی بارنجگان که هشت کیلومتر با مرز افغانستان فاصله دارد مستقر شدیم و در آنجا مزرعه پرورش شترمرغ راهاندازی کردم و حدود ۶ هکتار هم پسته کاشتم.
با اینکه همه امکانات برای یک زندگی آرام در هر شهری که بخواهم برایم فراهم بود، اما ترجیح دادم بقیه عمرم را در روستا زندگی کنم و به شهر و امکاناتش پشت کردم.
بعد از اسارت که برگشتم مدتی بهعنوان مسؤول ستاد آزادگان قاین مشغول بودم، مدتی بعد فراخوان شدم برای مأموریت سیستان و بلوچستان به سپاه نیروی قدس و حدود ۳ سال با سردار رشید اسلام شهید سلیمانی همکار بودیم.
با تشویق «حاج قاسم» کارآفرین شدم
کاشت پسته همداستان دارد، مأموریتی با سردار سلیمانی داشتم که ایشان به منطقه زیرکوه آمدند و در آنجا به من گفتند، اگر این منطقه در دست ما کرمانیها بود تماماً پسته میکاشتیم و همین موضوع انگیزه شد تا در آنجا پسته بکارم و هماکنون توسط مردم بیش از ۷۰ هکتار در بارنجگان زیر کشت پسته است.
چرا روستا را برای ادامه فعالیت اقتصادی انتخاب کردید؟
پردل: چند سالی را جایی برای زندگی و کار انتخاب کردم که باد و طوفان شدیدی داشت و امکانات رفاهی در حد صفر بود، اما تحمل این مشکلات نه برای من و نه خانوادهای که هفت سال بدون سرپرست بار زندگی را بر دوش کشیده و سرافراز زندگی کردند سخت نبود.
نمیخواستیم مصرفکننده باشیم
به این خرسندیم که در روستا بمانیم و تولیدکننده باشیم نه اینکه شهرنشین و مصرفکننده شویم، البته هماکنون مزرعه روستای بارنجگان را به یکی از اهالی روستا واگذار کردم و پروانه بهرهبرداری مزرعه در ۱۰ کیلومتری حاجیآباد برای پرورش شترمرغ با هزار و ۷۵ قطعه راهاندازی دریافت و راهاندازی کردم.
در این مسیر چه میزان از سوی نهادهای مرتبط حمایت شدید؟
پردل: برای این مزرعه به دو میلیارد تسهیلات نیاز داشتیم، قرار شد وثیقه همان مزرعه باشد که بعداً شرایط فرق کرد که برای این مبلغ ۳.۵ میلیارد وثیقه میخواستند، اما چنین وثیقهای نداشتم و از دریافت آن منصرف شدم.
شرایط این وام خوب بود، چون یک سال مشارکت و دو سال تنفس داشت و بازپرداخت آن هم ۶ ساله بود، اما بعد از مراجعاتی که به فرمانداری داشتم، نهایتاً ۶۰۰ میلیون وام به ما دادند، آن هم چه وام دادنی، پول را مرحلهبهمرحله میدادند که با نوسان قیمتها در بازار عملاً این ۶۰۰ میلیون، ارزش ۲۰۰ میلیون برای ما داشت، اما با همان حقوق شخصی مراحل کار را ادامه دادم، ساختمان آماده شد و مجوزها را هم دریافت کردیم.
نبود دباغی چرم در استان
مهمترین مشکلات و موانعی که درگیر آن هستید چیست؟
پردل: هماکنون ۳۰۰ جوجه در مزرعه داریم و ۵۰ مولد که به صورت میانگین روزانه ۱۰ تخم میگذارند که ۵۰ درصد آن تبدیل به جوجه میشود.
به دلیل اینکه مجموعه هنوز کامل نشده است و کشتارگاه نداریم، شترمرغها به صورت تک کشتار میکنیم و لذا برای چرم و تخم آنها که ارزش افزوده بالایی دارد نمیتوانیم کاری انجام دهیم چراکه برای ما و کارخانه چرم هم صرف نداشت که یک پوست شترمرغ را برای دباغی بفرستیم.
در طول این سالها خانوادهام همراه من در این کار مشغول بودند، البته با راهاندازی این مزرعه هزار قطعهای نیاز به کارگر داریم و خانه کارگر هم ساخته شده است.
بعد از برگشت از سیستان، برای خدمت به منطقه خودم یعنی سپاه زیرکوه رفتم و اگر فراغتی ایجاد میشد کشاورزی میکردم.
صحبت شما به عنوان یک تولیدکننده با مسؤولین ذیربط چیست؟
پردل: مسؤولین باید از تولیدکنندهها حمایت کرده و لااقل گوشت شترمرغ را خرید تضمینی کنند، همانطور که گوشتهای برزیلی را خرید تضمینی میکنند، چرا برای واردات شوق بیشتری دارند.
در شرایط فعلی دان و خوراک شترمرغ ۱.۵ برابر قیمت واقعی میخریم، حداقل در زمینه دان و خوراک دولت کمک کند تا ارزانتر به دست ما برسد، ابتدای سال سویا را کیلویی پنج هزار و ۴۰۰ تومان خریدیم در حالی که یک سال پیش یک هزار و ۸۰۰ بود، البته هماکنون قیمت آن به ۳ هزار تومان کاهش یافته است.
هرگز خسته نشدهام
به این فکر هستیم که چرخه کار را کامل کنیم و در آینده کشتارگاه هم ساخته شود و از گوشت، چرم، روغن و تخم شترمرغ استفاده شود و محصولات متنوع آن را عرضه کنیم.
باوجودی که مشکلات بر سر راه زیاد بوده است، اما هرگز خسته نشدهایم و در این سالها هم که کارم شروع کردم، اولین بار بود که وام گرفته و هیچوقت منتظر وام نبودیم
زندگی ما بسیار ساده است و همان حقوق بازنشستگی هم که دریافت میکنم، بخش عمده آن برای مزرعه صرف میشود.
دیروز سنگر نظامی امروز سنگر اقتصادی
۷۲ سال سن دارم، اما هنوز میل به کار کردن در من زنده است، بهعنوان سرباز آماده انقلاب در هر زمینهای که نیاز باشد فعالیت میکنم، دیروز در دفاع مقدس و امروز هم در جنگ اقتصادی.
با وجودی که جانباز ۳۵ درصد هستم، اما از این موضوع نه برای خودم و نه فرزندانم استفاده نکردم و یک فرزندم در کنار خودم مشغول این کار است.
جوانان تنبلی را کنار بگذارند
فارس: صحبت شما با جوانان چیست؟
پردل: دوران سختی را پشت سر گذاشتیم، زمانی بود که هیچ امکاناتی نبود، این را جوان امروز ممکن است درک نکند، اما من که شرایط مختلف کشور را دیدم میگویم امروز وضعیت بهتر است، البته باید بهتر از این میبود که لازمه آن این است مسؤولان به فکر پیشرفت کشور باشند و جوانان ما هم تنبلی را کنار بگذارند./1360//101/خ