شهادت پرثمر فرماندهان مقاومت
به گزارش خبرگزاري رسا، از ساعت ۲:۳۰ دقیقه بامداد جمعه خبرهایی درباره حمله آمریکا به محدودهای نزدیک فرودگاه بین المللی بغداد منتشر میشد و از آغاز روشن شده بود خودروهای فرماندهان الحشد الشعبی (نیروهای مردمی عراق) هدف حمله راکتی آمریکا و احتمالا هدایت پهپادی قرار گرفته است.
با مشخص شدن شهادت سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی اسلامی ایران و ابومهدی مهندس معاون الحشد الشعبی و شماری دیگر از فرماندهان محور مقاومت، این حمله ابعاد گستردهتری به خود گرفت.
در روزهای اخیر صدای اعتراض مردم عراق به پشت درهای سفارت آمریکا در بغداد و حتی داخل محوطه آن رسیده بود؛ اعتراضهایی که در واکنش به حمله آمریکا به چند پایگاه الحشد الشعبی و شهادت شماری از نیروهای آن شکل گرفته بود و معترضان، این اقدام را مخالف حاکمیت ملی و سرزمینی عراق میدانستند.
نکته اینجاست که دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا که گفته میشود به طور مستقیم دستور این حمله را صادر کرده، روندی را کلید زده است که چگونگی ادامه آن دیگر در اختیار وی نخواهد بود.
آمریکا به عنوان یک کشور فرامنطقهای، در غرب آسیا منافع اقتصادی، نظامی و امنیتی فراوانی دارد و به سبب حفاظت از این مجموعه، همواره سطحی از محافظهکاری را در سیاستهای منطقهای در نظر داشت تا نکند با برداشتن یک گام نادرست، این منافع را در خطر بیندازد.
با این همه، اعتراضهای مردمی در چند ماه گذشته، دولت عراق را در جبهه ضعف قرار داد و اعتماد عمومی و اقتدار داخلی آن کشور را به خطر انداخت و شرایط را برای مداخله آمریکا فراهم کرد. در چنین وضعی عملیات اخیر در حمله به پایگاههای الحشد الشعبی که به طور رسمی جزو نیروهای مسلح عراق به شمار میرود، آتش خشم مردم را روشن کرد و آنان را به تحصن روبروی سفارت آمریکا در بغداد کشاند.
پرواز آزادانه بالگردهای آمریکایی بر فراز سر معترضان در بغداد نیز از دیدها پنهان نماند و زمزمههای بررسی طرحی در مجلس عراق را بلند کرد که در صورت تصویب، به اخراج نظامیان آمریکا از این کشور منجر میشود.
در چنین شرایطی تیم سیاست خارجی ترامپ که زیر فشارهای داخلی بویژه ماجرای استیضاح در پی اوکراین گیت قرار دارد، اشتباهی بزرگتر مرتکب شد و پیش از تصویب چنین طرحی که در عمل دست آنان را از مداخلات بیشتر، کوتاه میکرد به ترور سرداران محور مقاومت در بغداد روی آورد؛ اقدامی که آخرین برگهای واشنگتن را رو کرده و آغازی شده است بر احساس ناامنی شدیدی که از هم اکنون برخی مقامهای امریکایی مانند کریس مورفی نماینده مجلس سنا به آن اعتراف کرده اند.
نکته اینجاست که ایران کم از بزرگان خود را از دست نداده است. نمونه بارز آن ترورهای پیاپی عالیترین مقامهای کشور در فاصله دو ماهه تیر تا شهریورماه ۱۳۶۰ بود که برخی از مهمترین مسوولان اجرایی، چهرههای شاخص و تئوریسینهای انقلاب قربانی ترورهای هدفمند گروهک منافقین شدند که همین چند سال پیش از فهرست سیاه آمریکا درباره گروههای تروریستی خارج شدند.
با این همه، چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی برای زیستن عزتمندانه در کوران تجاوزها و دخالتهای آشکار و پنهان بیگانگان در امور منطقه ما میگذرد و این درخت همچنان به بالندگی خود ادامه داده است. شهادت قاسم سلیمانی نخستین مورد آن نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود.
سردار سلیمانی میوهای از درخت تناور انقلاب بود که از میانه سالهای پرالتهاب و آشوب پس از انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی گذشته و به ساماندهی مبارزات علیه ناآرامیهای برآمده از دست اندازیهای بیگانگان و فتنه انگیزیهای اذناب آنها مانند گروههای تکفیری و وهابی بویژه داعش و سرآمد آنها یعنی رژیم صهیونیستی رسیده بود.
در چنین شرایطی مقامهای کنونی آمریکا در حقیقت از سر ناتوانی خودزنی کرده اند؛ اقدام آنان برای از میان برداشتن سردار سلیمانی یا زدن چند پایگاه الحشد الشعبی و در حقیقت بکارگیری نیروی سخت نظامی نشان میدهد با راهکارهای موازی و نرم دیگر نتوانسته اند به خواستههای خود برسند؛ آنان بهتر از هر فردی میدانند نمیتوانند محور مقاومت را از حرکت بیندازند و باید دستکم برای پایان دادن به هزینههای انبوه، اما بی ثمر خود در منطقه، دیر یا زود بساط خود را جمع کنند و بروند، اما از سر استیصال تیری را شلیک کردند که با توجه به پیامدهای آن، کمانه میکند و به خود آنان برمی گردد.
آینده معادلات منطقه با این اقدام آمریکا دگرگون میشود که کمترین آن، فرار آمریکاییان از غرب آسیاست و البته به نظر میرسد این تحولات، فقط به یک کشور یا منطقه محدود نشود.
سردار سلیمانی در اوج عزت منطقهای کشور، به شهادت رسید؛ شیوهای که آرزوی همیشگی وی بود و خون تازهای را به رگهای مقاومت تزریق میکند./1360/
منبع: ایرنا