مروری بر راهبردهای مبارزاتی شهید نواب صفوی
به گزارش خبرگزاري رسا، شهید نواب صفوی یک تفاوت آشکار با سایر کنشگران و متفکران عرصه سیاست دارد، آن هم عملگرا بودن اوست. راهحلهای وی بیش از آن که در گفتارش مشخص باشد در رفتار و اعمال او نمایان است. نواب پیش از طرح نظرات و عقاید خود، معمولا آن دستورات را انجام داده بود.
نواب با عملیکردن تئوریهای مد نظرش قابلیت اجرای راهحل خود را به دیگران اثبات مینمود. به همین دلیل است که اندیشه او را در دسته نظریات تجویزی قرار میدهند.
نواب برای رسیدن به جامعه آرمانی و حکومت اسلامی شیوههای گوناگونی را طراحی و اجرا کرد، در ادامه شرح مختصری از مسیر انتخابی نواب در راه رسیدن به حکومت اسلامی بیان شده است.
اجرای دستورات اسلام
نواب صفوی اولین راه رسیدن به جامعه آرمانی و مطلوب را اجرای دستورات اسلام معرفی میکند. شاید اگر در جامعه آن روز مردم و مسئولین دستورات اسلامی را اجرا میکردند، نواب صفوی هم مسیری دیگر را انتخاب میکرد. نواب بیشتر از اینکه مردم را به اجرای دستورات اسلام ترغیب نماید، مسئولین و شاه را بر عمل به دستورات اسلام فرامیخواند.
او در کتاب برنامه حکومتی فدائیان اسلام پس از بیان شرح وظایف دستگاههای حکومتی اینگونه مینویسد: «اگر دستورات این کتاب به طور دقیق و موبهمو انجام شود، ایران به بهشت جهان تبدیل خواهد شد.» بنابراین مهمترین راه رسیدن به مدینه فاضله اسلامی مد نظر نواب صفوی، سرلوحه قرار دادن اسلام در تمامی امور و عمل کردن به دستورات اسلامی از جانب مردم و مسئولین است.
امر به معروف و نهی از منکر
محور تمام مطالبات آرمانخواهانه نواب صفوی اسلام است. نواب در طراحی راههای رسیدن به هدف نیز اسلام را اساس کار خود قرار داده بود. مهمترین راهی که اسلام برای اصلاح جامعه و افراد معرفی کرده امر به معروف و نهی از منکر است. نواب نیز یکی از نسخههای درمانیاش امر به معروف و نهی از منکر بود.
نواب صفوی به گفته معاصرینش هرگاه ناهنجاری و خلاف شرعی میدید بدان اعتراض و در جهت اصلاح آن عمل ناپسند تلاش میکرد، برایش فرق نمیکرد که فرد خاطی یک مقام بلندپایه دولتی، یا یک فرد معمولی است. او در تمام فعالیتهای سیاسی- مذهبی خود اولین راهی را که برمیگزید امر به معروف و نهی از منکر بود.
نواب در اولین اقدام پس از بازگشت به ایران به دیدار کسروی رفت و به بحث و ارشاد او پرداخت. اما زمانی که نواب از هدایت او قطع امید کرد در صدد نهی از منکر بر آمد، ابتدا از دولتمردان تقاضای این کار را نمود که با بیتوجهی مواجه شد و سپس شخصا به مقابله با او پرداخت.
سفرهای ارشادی و تبلیغی نمونه دیگری از امر به معروف و نهی از منکر در رفتار رهبر فدائیان اسلام بود. او پس از قتل کسروی به نواحی شرقی، شمالی و شمال غربی کشور سفر کرد. نواب در طول سفرهایی که در مقاطع گوناگون به مناطق مختلف و سایر کشورهای مسلمان داشت، مخاطبین خود را به اسلام و اجرای دستوراتش دعوت میکرد.
نواب ، مسئولین کشور را نیز از طریق اعلامیه و یا در دیدارهایی که با آن ها داشت، امر به معروف و نهی از منکر می نمود. آن چه را که از اسناد و نقل قولهای تاریخی در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر در کلام و منش نواب میتوان فهمید، نفوذ بالای کلام او در جان و دل مخاطب است. ملک حسین ، پادشاه اردن پس از شنیدن راهنماییهای نواب از سوار شدن بر خودروی خارجی خودداری مینماید. افرادی که با نمادهای غربی به دیدن او میرفتند پس از شنیدن نصایح نواب ظاهر خود را به شیوه اسلامی آراسته مینمودند. نواب صفوی در سخنرانیهایش غالبا مردم را به امر به معروف و نهی از منکر توصیه میکرد و راه نجات جامعه را در گرو عمل به این فرضیه دینی میدانست.
دفاع از اسلام در برابر هجوم دشمنان
سید مجتبی هجمه به دین شریف اسلام را مهمترین مشکل آن زمان میدانست و معتقد بود باید از دین اسلام در برابر هجوم دشمنان محافظت کرد. یکی از شیوههای نواب صفوی برای دفاع از اسلام برپایی تظاهرات و راهپیماییهای اعتراضی بود. او با بسیج کردن مردم و دعوت از آنها به تظاهرات، اعتراض و هشدار خود را به گوش مسئولان میرساند تا مسئولان در جهت اصلاح امور تلاش خود را به کار ببندند.
اقدام دیگر نواب در جهت حفاظت از حریم اسلام در جامعه، آگاه ساختن مردم نسبت به دستورات شرع مقدس بود. او هنگامی که ترویج فحشا و معطل بودن دستورات دین خدا را میدید با برگزاری جلسات و محافل خصوصی و عمومی متعدد حرمت برخی از اعمال رایج در جامعه از قبیل شرب خمر، بیحجابی و … را برای مردم متذکر میشد و از آنها برای مقابله با این اعمال قبیح دعوت به عمل میآورد. نمونه این اقدامهای مردمی ، شکستن شیشه مغازههای مشروبفروشی در ساری است که هم زمان با سفر نواب به آن جا بود. نواب در آن زمان سکوت را جایز نمیدانست.
اقدام تدافعی دیگر نواب گفتگو با علما و مراجع درباره تهاجم دشمن به اسلام بود. او از این طریق به دنبال نقشآفرینی حوزههای علمیه و مراجع در مبارزات بود. نواب همواره احترام خاصی برای مراجع قائل بود و معمولا قبل از هرگونه اقدامی از علما و مراجع کسب اجازه مینمود.
آخرین و مهمترین اقدام فدائیان اسلام در جهت دفاع از اسلام در برابر دشمنان، مبارزه مسلحانه بود. نواب و یارانش قبل از اعدام انقلابی، ابتدا او را امر به معروف و نهی از منکر مینمودند و پس از آن که نصایحشان در فرد مورد نظر کارساز واقع نمیشد، به او هشدار میدادند که در جهت دستورات اسلام حرکت کند، در غیر این صورت مورد غضب و خشم فرزندان اسلام قرار خواهد گرفت.
نواب اعدامهای انقلابی که فدائیان انجام میدادند را نوعی جهاد دفاعی میدانست و افراد مضروب را مهاجم به دین اسلام و کشور اعلام میکرد. نواب صفوی در این زمینه ضمن کسب اجازه از مراجع تقلید، استدلال خود را اینچنین بیان میکرد: « دفاع در برابر هجوم به مال و جان و دین و ناموس - که از نظر اهمیت در یک ردیف هستند - بر مسلمانان واجب است. مثلا اگر دزدی به مال انسان هجوم کرد بایستی دفاع نمود یا اینکه به عنوان کسب اجازه از مجتهد مالش را از دست بدهد؟ اسلام و فطرت سالم هر دو حکم میکنند که ایستادگی [کند] و مالش را باز ستاند و در مراحل هجوم به جان و دین و ناموس هم همین اصل ساری و جاری است.
فدائیان اسلام هم معتقدند که از دیر باز به مال و جان و ناموس و دین مسلمانان از طرف کفار و اجانب هجوم شده است و هجوم به مال با دستبرد به معادن زیرزمینی و غیره شروع گردیده و هجوم به جان با کشتن و جان مسلمان آزاده پایهگذاری شده و هجوم به دین و ناموس مسلمانان هم با تعطیل عمدی احکام و دستورات اسلام یعنی با کنار گذاردن قوانین اجتماعی و قضایی و سیاسی و اقتصادی اسلام و وضع قانون در برابر آن به عمل آمده است... بنابر مطالب فوق دفاع در برابر هجوم وارده را بر خود واجب دانسته و معتقدند که در این هجومها که از طرف کفار نسبت به مسلمانان شده، بعضی از کارگردانان مملکت آلت دست بیگانه قرار گرفته و سپر کفار واقع شدهاند و چون آلت اجرا اینها هستند بایستی با دفع آنها هجوم را دفع کرد.»
اتحاد مسلمین
آرزو و انگیزه نواب، در مبارزات سیاسی قدرتمند شدن جوامع اسلامی و تسلط آن ها بر دشمنان بود . او این مهم را با متحد شدن مسلمین محقق می دانست، و در سخنرانی هایش در ایران و سایر کشورهای مسلمان جامعه اسلامی را به اتحاد در برابر دشمنان دعوت می کرد . برای او مذهب ها فرقی نداشت و همه ی مسلمانان را چه سنی و چه شیعه همه را یک امت واحده می خواند ، اعتقاد بر اتحاد مسلمین داشت . نواب شرط پیروزی بر دشمنان اسلام را وحدت این جوامع می دانست و می گفت در صورت اتحاد ، توطئه های دشمنان کار ساز نخواهد بود . از دیدگاه نواب یکی از راه های رسیدن به استقلال در بلاد اسلامی همبستگی و یک پارچگی مردم و مسئولین بود .
نواب صفوی از پیشگامان مبارزه با اسرائیل است. سلطه صهیونیسم بر فلسطین یکی از دغدغه های سید مجتبی بود . او برای پیروزی مسلمین بر غاصبین ، جوامع اسلامی را چه از دولت مردان و چه مردم عوام به وحدت در این مبارزه تشویق می نمود و معتقد بود در صورت داشتن اتحاد و همدلی هیچ قدرتی نمی تواند بر مسلمین مسلط شود.
ایجاد رعب در دل دشمنان اسلام
یکی دیگر از روشهای مبارزاتی نواب صفوی ایجاد رعب و ترس در دل دشمنان و معاندین بود. این نکته را مورخان معاصر کمتر بدان اشاره نمودهاند و شاید پنهانترین بعد مبارزاتی سید مجتبی میرلوحی باشد. نواب با ترساندن مسئولان یک گام بزرگ برای رسیدن به خواستههای خود برمیداشت و یا با این کار از تجاوزهای بعدی دشمنان و مسئولان فاسد جلوگیری مینمود.
این شیوه مبارزاتی نواب، ما را به این نتیجه میرساند که او تا جایی که میتوانسته از هلاکت شخصیتهای غربگرا و ضد دین دوری میکرده ، اما هنگامی که فردی مانند هژیر که در مقابل فدائیان اسلام و جبهه مسلمان میایستاد و هشدارهای آنها را جدی نمیگرفت و هجوم خود را به حقوق مردم ادامه می داد، ایشان چارهای جز حذف این افراد نمیدیدند.
از مثالهایی که برای این شیوه مبارزاتی فدائیان اسلام میتوان آورد، ماجرای تشییع جنازه رضا خان است. نواب به کمک دوستان و همراهی علمای نجف تشییع شاه مخلوع ایران در عراق را ملغی کرد و در تهران و قم نیز استقبال زیادی از مراسم تشییع رضا خان نشد. این برخورد به گونهای بود که حتی هیچ کدام از علمای وقت حاضر به اقامه نماز بر جنازه رضا پهلوی نشدند فردی که قرار بود در مراسم ختم رضا شاه سخنرانی کند بعد از تهدید سید عبدالحسین واحدی از حضور در این مراسم سر باز زد.
عباس غلهزاری یکی از یاران نواب صفوی، به منظور درک بهتر این روش مبارزاتی فدائیان اسلام با ذکر خاطرهای میگوید: « یک بار در تپههای دولاب وقتی از تاکسی پیاده شدیم تا به خانه برسیم ، در میان راه ، مسئله کشتن اشخاص را با ایشان مطرح کردم. ایشان گفت که « و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل » و بقیهاش را نخواندند. گفتند: بقیهاش؟ من فکر کردم ایشان یادش رفته. گفتم که «ترهبون به عدو الله» دوباره ایشان از اول شروع کردند که « و اعدو لهم … » بقیهاش چیه آقا؟ دوباره من تکرار کردم. بار سوم متوجه شدم ایشان روی کلمه « ترهبون » نظر دارد.
ایشان فرمودند که خدا نمیفرماید امکانات را فراهم کنید برای کشتن دشمن. می فرماید امکانات را فراهم کنید برای ترساندن دشمن. گفتند: ببین خدا نمیفرماید که تقتلون به … مسئله قتل و کشتن دشمن هدف نیست، هدف تو ترساندن است که کارایی از دشمن گرفته شود. به خاطر همین ما هم که گاهی ناچار شدیم افرادی را بکشیم. منظور اجرای حدود الهی نبود، چون اگر اینگونه باشد باید خیلیها را بکشیم. اینهایی را که انتخاب میکردیم میدیدیم دستگاه دیگر به جایی رسیده است که گوشش بدهکار حرفها نیست. ما اینها را انجام دادیم تا حکومت را در مورد موسیقی، مشروبفروشی، بیحجابی و بعضی از مسائل دیگر که مستقیما با دستگاه در ارتباط بودند، به اجرای دستورات اسلام وادار کنیم. یعنی وقتهایی که رژیم گوش نمیداد و بر اساس اسلام عمل نمیشد، برای این که لرزهای در ارکان دستگاه پیدا شود، چنین حرکتی ایجاد میشد.»
برکناری و مجازات شاه و مسئولان فاسد
برکناری و مجازات شاه و مسئولان فاسد آخرین راهی بود که نواب برای رسیدن به اهدافش آن را انتخاب نمود، نواب صفوی چارهای جز عزل شاه و برکناری مسئولان وابسته به غرب نمیدید.
نواب در ابتدای حرکت انقلابیاش نظراتش در جهت اصلاح ساختار حکومت و اوضاع جامعه بود. اما از طرف دیگر شاه و عمالش به نظرات نواب و سایر منتقدین بیاعتنایی میکردند، بدین خاطر او شاه را یکی از موانع اصلی در راه رسیدن به سعادت میدید.
نواب در جریان ملی شدن صنعت نفت به این نتیجه رسید که شخص محمدرضا پهلوی عامل اصلی عقبماندگی و وابستگی جامعه است. از دیدگاه نواب، تعویض نخستوزیرها تأثیر مقطعی دارد و مشکلات را به صورت دائمی حل نمیکند.
اگر شاه خلع شود و در رأس حکومت فردی شایسته و شجاع قرار بگیرد بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. تعبیر دیگری که باید در این زمینه بیان شود باز هم در ارتباط با ملی شدن نفت است. نواب اگر شرایط برایش مهیا میشد به احتمال قوی به جای اعدام رزمآرا ، دستور اعدام شاه را صادر میکرد.
نواب در کتاب برنامه حکومتی فدائیان اسلام در رابطه با شاه و مسئولین فاسد به دو نکته اشاره کرده است: نکته اول را در قسمت شرح جامعه آرمانیاش بیان میکند، او در شرح وظایف وزارت دادگستری مجازات سردمداران فاسد را آورده و دستور داده که طبق قانون مجازات اسلامی با این افراد برخورد شود.
نکته دوم در قسمتی که به اتمام حجت با جهان و شاه و مسئولان میپردازد، از شاه و نیروهایش خواسته که توبه کنند و دستورات اسلام را به صورت دقیق انجام دهند، در غیر این صورت توسط فرزندان اسلام مجازات خواهند شد. نواب پس از نام بردن اسامی حاج شیخ فضلالله نوری، مرحوم سید حسن مدرس، مرحوم آیتالله قمی و شهید سید حسین امامی به سردمداران حکومتی اعلام میکند که ما در این راه همانند این بزرگان ثابتقدم و پایدار هستیم و تا استقرار حکومت اسلامی و مجازات شاه و چاپلوسانش هرگز پا پس نمیکشیم.
نواب ، شاه و سردمداران فاسد را سد راه رسیدن به سعادت میدانست و بدین خاطر معتقد به حذف این افراد بود./1360/
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی