۱۰ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۶:۰۲
کد خبر: ۶۳۷۴۹۴

آرامشی که با غصب خلافت علی (ع) از اسلام گرفته شد

آرامشی که با غصب خلافت علی (ع) از اسلام گرفته شد
در این مطلب آنچه را که از رفاه و آرامش امت اسلام با غصب خلافت از امیرالمؤمنین (ع) گرفته شد، بخوانید.

به گزارش خبرگزاري رسا، ابراهیم اسدی بیدمشکی؛ پیکره اسلام، آخرین دستور العمل هدایت و منت خداوند بر بشریت، در سال یازدهم پس از هجرت از جریان نفاق زخم خورد. پول و قدرت دو کانون انحراف‌ هستند؛ جریان نفاق پس از رحلت آخرین پیامبر الهی با ایجاد خفقان و رعب و وحشت در میان امت، به گستاخی خود ادامه داد؛ تا جایی که بر خلاف گفتار‌ پیامبر اکرم(ص)، برای در دست گیری حکومت و خلافت، به خانه حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) هجوم آورد و حضرت فاطمه(س)، دختر پیامبر را به شهادت رساند.

با به قدرت رسیدن جریان نفاق و غصب خلافت امیرمؤمنان (ع)، نه تنها امت اسلام، بلکه بشریت تا همین لحظه از بسیاری موضوعات محروم شده است. باشگاه خبرنگاران جوان درباره «آنچه که اسلام و بشریت با غصب خلافت امیرالمؤمنین (ع) از آن محروم شد» با دکتر علیرضا هَزار متخصص علوم دینی و استاد دانشگاه گفت‌وگو کرده است:

امام کسی است که از جانب خدا منصوب شده است/ تفاوت معنای امام و خلیفه در چیست؟

دکتر هَزار با بیان اینکه باید ابتدا معنای واژگان امام و خلیفه را بررسی کنیم، گفت: امام در فرهنگ دینی و قرآنی فردی است که با نصب از سوی خدای متعال، علم و عصمتش هم از جانب خداوند ضمانت شده است؛ همچنین کار هدایت دنیا و آخرت مردم را بر عهده دارد.

او ادامه داد: به بیان دیگر، امام موجودی است که از جانب خدا آمده و تقدیر معاد و معاش مردم را با هم و توأمان انجام می‌دهد. کلمه خلیفه به دو معنا به کار می‌رود؛ اولین آن، معنای خلافت‌اللهی یا همان امام و حجت‌الله است که در قرآن کریم آمده «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ۖ (۱)؛ به یقین جانشینی در زمین قرار می‌دهم.»

این استاد دانشگاه افزود: معنای دوم خلیفه در در فضای اجتماعی و سیاسی تعریف شده است و معنای حاکم جامعه و دنیا را می‌دهد که در علوم اسلامی به آن خلیفه رسول خدا گفته می‌شود. این تعریف از خلیفه، همان نقشی است که پیامبر خدا در امور دنیا و آخرت مردم دارد.

این متخصص و کارشناس علوم دینی با یادآوری اینکه معنای خلیفه در بحث غصب خلافت، امام نیست، تأکید کرد: جایگاه و منصَب امامت قابل غصب نیست و آنچه که غصب شد، خلافت به معنای حاکمیت دنیوی جامعه بود. گزارش تاریخ با دلیل‌های دقیق تصریح می‌کند پس از رحلت پیامبر خدا، فضای جامعه اسلامی به نوعی مدیریت شد که خلافت اجتماعی اهل بیت (ع) غصب شد.

دکتر هَزار ابعاد خلافت را در سه عنوان تقسیم کرد و گفت: در جریان اتفاقات غصب خلافت اجتماعی اهل بیت(ع)، خلافت مالی، سیاسی و برون‌مرزیِ اجتماع را از دست ایشان خارج کردند.

رفاه و آرامشی که با غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع) از اسلام و بشریت گرفته شد

مدیریت اموال مردم در دین باید به دست حجت خدا انجام شود/ نخستین اقدام خلفا گرفتنِ فدک از حضرت زهرا (س) بود

این استاد دانشگاه در توضیح غصب شدن خلافت مالیِ و اجتماع بیان کرد: در نگاه دین، قرار بود امور مالی مردم و مدیریت اموال عمومی به دست حجت خدا انجام شود. در جنگ خیبر پس از آنکه قلعه‌های مختلف فتح و ضربه مهمی به یهود وارد شد، یهودیان آن منطقه، زمین و منطقه بزرگی به اسم فدک را به پیامبر(ص) دادند و ایشان هم آن زمین را به حضرت زهرا (س) بخشیدند که این بخشش پیامبر در اصطلاح اَنفال (۲) نام دارد. این موضوع بسیار مهم است؛ باید بررسی شود چرا یکی از نخستین اقدامات خلفا گرفتن فدک از حضرت زهرا(س) بود.

او ادامه داد: بهتر نبود خلفا قدری سیاست‌مداری می‌کردند و اجازه می‌دادند که فدک در دست حضرت فاطمه (س) بماند و اینقدر به جنگش نمی‌پرداختند؟! و همچنین با این کار تا حدی عواطف و التهابات جامعه را مدیریت می‌کردند. یا از سوی دیگر، می‌توانیم از دختر پیامبر بپرسیم که شما چرا اینقدر برای گرفتن فدک خود را به تب و تاب انداختید.

دکتر هَزار علت اصلی شهادت حضرت فاطمه (س) را قضیه فدک دانست و گفت: ایشان در تب و تاب این قضیه به شهادت رسیدند. فدک مثالی از اموال عمومی و اموال ناس است؛ در حقیقت از طرف پیغمبر خدا یک فرد معصوم به مدیریت اموال عمومی جامعه نصب شده بود و بنا بود خلیفه جامعه‌ای که مقامش از جانب خداست، با مدیریت اموال، سهمی برای فقرا و مساکین و ابن‌السبیل قرار دهد.

این متخصص و کارشناس علوم دینی تصریح کرد: خلفای ناحق، بلافاصله پس از شهادت پیامبر فدک را از حضرت فاطمه(س) گرفتند؛ زیرا به قول معروف، اگر الف را قبول می‌کردند، باید تا یاء می‌رفتند. فدک مثالی از اموال عمومی مسلمانان بود که در دست حجت خدا به روش الهی اداره می‌شد، بهترین نتیجه را داشت و مابه‌ازای آن و فوایدش به بهترین شکل میان مردم تقسیم می‌شد.

پیامبر (ص) اموال عمومی را به عدالت تقسیم می‌کردند نه به مقدار برابر/ حجت خدا به میزان نیاز مردم اموال را پخش می‌کرد

او افزود: این موضوع مهم کمتر مورد بحث قرار گرفته است که اموال اجتماعی در زمان پیامبر خدا بین مردم به تسویه (به مقدار برابر) پخش نمی‌شد، بلکه به عدالت پخش می‌شد. یعنی حضرت اموال را به تعداد اعضای خانواده نمی‌دادند و در اصل به نیازمندی‌ها می‌دادند.

این استاد دانشگاه ادامه داد: یعنی اگر یک خانواده ۵ نفره بود، پیامبر اکرم مال را بر حسب تعدادشان نمی‌دادند، بلکه به نیازمندی‌های افراد آن خانواده می‌دادند. یک خانواده سه نفره می‌تواند بیشتر از یک خانواده ۵ نفره نیازمند باشد؛ شناخت این نیازمندی‌ها هم به صورتی نبود که خود افراد بیایند و نیاز‌هایشان را اعلام کنند. پیامبر خدا به علم الهی و وحیانی مقدار احتیاج مردم را می‌دانستند، می‌شناختند و به اندازه همان، مالی را پخش می‌کردند.

رفاه و آرامشی که با غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع) از اسلام و بشریت گرفته شد

دلیل مخالفت خلفا با تقسیم فواید منطقه فدک به دست فاطمه (س) چه بود؟

دکتر هَزار تأکید کرد: حضرت زهرا(س) هم فواید فدک را اینگونه بین مردم تقسیم می‌کردند و خلفا هم مخالفت می‌کردند؛ چرا که اگر آن‌ها هم می‌خواستند مثل فاطمه و علی اموال عمومی را تقسیم کنند، دیگر نمی‌توانستند به حکومت و پُست و مقامشان برسند. خلفا به موضوع فدک پرداختند و حتی به قیمت مفتضح شدن خودشان هم که بود، این منطقه را از صدیقه طاهره گرفتند؛ زیرا نمی‌خواستند حجت‌الله در مدیریت مالی جامعه اقدام کند.

این متخصص و کارشناس علوم دینی گفت: برای نمونه، وقتی حضرت امیر(ع) به خلافت رسیدند، اولین ماه پخش بیت‌المال، طلحه آمد و به ایشان گفت که به عنوان مثال ۱۰۲ سهم باید به من بدهی. حضرت علی (ع) دلیل را پرسیدند و او جواب داد، چون من و همسرم دو نفریم و صد غلام و کنیز در خانه ما کار می‌کنند. در ادامه حضرت پرسیدند که وقتی ۱۰۲ سهم بگیری، آیا آن ۱۰۰ سهم را به خادمان و کنیزان می‌دهی؟ طلحه جواب داد که این شأن تو نیست، یعنی به تو ارتباطی ندارد. من اربابم و هر چقدر بخواهم پخش می‌کنم. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که نه. سهم تو همین دوتاست و تمام خادمانت باید هر کدام مستقلاً بیایند و سهمشان را بیت‌المال بگیرند. این یعنی مدیریت اموال عمومی و مالی جامعه و آنچه که خداوند امر کرده است؛ نه آنچه که افراد دیگر برای مردم تعیین می‌کنند.

پس از پیامبر، جامعه اسلامی به جامعه اشرافی و پادشاهی تبدیل شد

دکتر هَزار در تعریف و تشریح غصب خلافت در معنای مدیریت اقتصادی و مالیِ جامعه گفت: وقتی شما یک معلم حاذق را از سر کلاس کنار ببرید و یک جاهل معلم نما را سر جای او بنشانید تا او بخواهد درس اقتصاد و مدیریت مالی بدهد و آن را عملی کند، باید دید که چه اتفاقی بر جان مخاطبان و شاگردانش خواهد افتاد؛ پس از پیامبر، جامعه آرام آرام به یک جامعه کاملاً اشرافیِ پادشاهی تبدیل شد تا جایی که در دوران معاویه و بنی امیه در اشعارشان می‌خواندند که «لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْکِ فَلاَ * خَبَرٌ جاءَ وَ لاَ وَحْىٌ نَزَلْ (۳)؛ فرزندان هاشم (رسول خدا) با سلطنت بازى کردند، و در واقع نه خبرى (از سوى خدا) آمده بود و نه وحی نازل شده است.»

او یادآور شد: این مسائل بی تردید مانند دومینو است. زمانی که شاگردان تحت تربیت معلم سالم نباشند و بعد آن‌ها هم معلم شوند، این دومینو می‌چرخد. امروز، فضایی که در جهان از فلاکت اقتصادی و ... داریم، مهمترین عاملش بدون شک دوری مردم از حجت خدا و آن چیدمان و مهندسی ارائه شده از سوی اوست.

جامعه تحت حکومت حضرت مهدی (عج) طبقه اجتماعی بالا و پایین ندارد

این استاد دانشگاه ادامه داد: بخشی از اعتقادات ما است که وقتی حضرت ولی عصر(عج) ظهور کنند، چنان که در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است، «یَسیرُ بَسیرَة رَسولِ اللهِ وَ لا یَعیشُ اِلّا عَیشَ اَمیرِالمُومِنینَ (۴)؛ مهدی موعود به سیره رسول خدا(ص) عمل می‌کند و شیوه زندگی‌اش چونان زندگی امیر مومنان(ع) است» عمل به سیره رسول خدا مصادیق مختلفی دارد و یکی از آن‌ها تنظیم امور مالی مردمان است.

دکتر هَزار تصریح کرد: در جامعه تحت مدیریت حضرت مهدی(عج)، طبقه اجتماعی بالا و پایین نداریم. یعنی بالا و پایین شهر وجود ندارد و همه کفاف دارند و بی نیاز خواهند شد. این بی نیازی یک اتفاق طبیعی است که در مدیریت مالی توسط حجت خدا اتفاق خواهد افتاد.

رفاه و آرامشی که با غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع) از اسلام و بشریت گرفته شد

با غصب خلافت، نژاد پرستی و انتسابات رواج پیدا کرد/زمان غاصبان خلافت، غیر عرب‌ها را شهروند دوم می‌دانستند

این متخصص و کارشناس علوم دینی در توضیح حوزه دوم خلافت و غصب آن گفت: این مورد، خلافت سیاسی یا مدیریت اجتماعی مردمان است. خلیفه در یکی از معانی، ریاست اجتماعی جامعه (که در جامعه و ادبیات امروز، زندگی و معاشرت مردم با یکدیگر و حقوق شهروندی است) تعریف می‌شود. بسیار مهم است که این فضا به وسیله یک خلیفه الهی مدیریت شود و یا اینکه به دست فردی که هوای نفس دارد و نفسانیات او را احاطه کرده است و همچنین از علم سخن نمی‌گوید و از روی ظن و گمان و جهل حرف می‌زند.

او اظهار کرد: ما معتقدیم وقتی حجت خدا با غصب خلافت ظاهری از جامعه حذف شد، مدیریت به دست کسانی افتاد که فاقد آن علم الهی و لَدُنّی بودند و جامعه در اتفاقات مهیبی افتاد.

دکتر هَزار بیان کرد: برای مثال در زمان پیامبر(ص) ایشان در ۲۳ سال تلاش کردند این فضا را جا بیاندازند که «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم (۵)؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست» یعنی اعتبار زبان، نژاد، انتسابات قومی و قبیله‌ای، جغرافیایی و تمام این‌ها حذف شود. این مسائل در جاهلیت رواج داشت و در زمان پیامبر با زائل شدن چنین موضوعاتی، یک بلال سیاه حبشی با یک عرب قریشی نزد پیامبر یکسان بود و شاید همان سیاه هم گاهی به خاطر تقوایش برتر بود.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه پس از شهادت پیامبر خدا تمام این مسائل یکی پس از دیگری وارونه شد، گفت: در زمان غاصبان خلافت جامعه به طبقات اجتماعی تبدیل شد؛ عرب بر غیر عرب ترجیح پیدا کرد و عرب حجاز بر غیر عرب حجاز برتری داده شد.

او ادامه داد: به ایرانی‌ها، ترک‌ها یا مصری‌ها و کسانی که از غیر عرب مسلمان شده بودند، برچسب خورد و به آن‌ها مَوالی گفته می‌شد؛ یعنی غیر عرب‌هایی که شهروند دوم به شمار می‌آمدند و حق نداشتند با طبقه بالاتر ازدواج کنند، میزان بهره‌مندیشان از بیت‌المال کمتر بود، در پست‌های حکومتی وارد نمی‌شدند و در تراز‌های بالای اجتماعی ورود نداشتند.

دکتر هَزار اظهار کرد: در پی این رخدادها، فضای مدیریت اجتماعی هم به آفات بسیار عجیبی درغلتید و تعامل برون مرزی هم آسیب دید.

آرامشی که با غصب خلافت علی (ع) از اسلام گرفته شد/ چرا زهرا (س) برای پس گرفتن فدک تلاش ‌می‌کرد؟

اسلام انسان را به اعتبار انسانیت، محترم می‌داند/ در دوران پیامبر (ص) رفتار با نامسلمانان چگونه بود؟

این متخصص و کارشناس علوم دینی با بیان اینکه هر کدام از فضا‌های درون اسلامی و برون اسلامی جداگانه قابل بررسی است، بیان کرد: در فضای برون اسلامی معتقدیم وقتی حجت خدا در جامعه حکومت می‌کند، انسان محترم است و آدم‌ها اگر هم نخواهند مسلمان باشند، می‌توانند بر محوریت اسلام با هم تلاقی پیدا کنند. این امر در دوران پیغمبر خدا وجود داشت.

او افزود: در زمان پیامبر اکرم(ص) یهودیان، مسیحیان و اقلیت‌های غیر مسلمان در کنار مسلمانان زندگی می‌کردند و بعضی از آن‌ها هم مسلمان شده بودند؛ نامسلمانان هم جزیه (۶) پرداخت می‌کردند. یک مسلمان به لحاظ شرعی باید خمس و زکات بدهد، اما یک نامسلمان که از حقوق شهروندی آن جامعه برخوردار است، به جای دو مورد قبل جزیه پرداخت می‌کند و از نظر مقداری تقریباً یک سوم تا یک چهارم خمس و زکات پرداختیِ فرد مسلمان است.

دکتر هَزار یادآور شد: محترم بودن درواقع اعتبار انسان‌ها است؛ کسی انسان است که مُحارب نیست و وجودش برای دیگر افراد خطری ندارد، محترم شمرده می‌شود. از آنجایی که قرآن کریم می‌فرماید «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ (۷)؛ در قبول دین، اکراهی نیست»، حتی اگر فردی نمی‌خواهد مسلمان باشد، می‌تواند در جامعه ما زندگی کند و در واقع از فضا‌های شهری و امکانات تمدنی بهره‌مند شود. اما در دوران بعد از پیامبر این مسائل هم آسیب دید.

پیامبر اکرم (ص) هرگز فتوحات را آغاز نکردند/ اسلام تبلیغ را در کشورگشایی نمی‌بیند

این استاد دانشگاه با بیان اینکه پس از پیامبر اکرم(ص) و با غصب خلافت از جانشین بر حق ایشان، نزاع‌های فراوانی بین مسلمانان و نامسلمانان پیش آمد، درباره موضوع فتوحات تأکید کرد: پیامبر هرگز فتوحات را آغاز نکردند و بر اساس فضای دینی، اسلام به ما امر نمی‌کند که شما کشوری را بگشایید تا دین خودتان را به آن کشور داخل کنید. نهایتا شما تبلیغ می‌کنید، چنانکه خداوند در قرآن فرموده است «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا (۸)؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!.»

او گفت: پیامبر خدا به هر کدام از پادشاهان از حبشه تا ایران نامه نوشتند و خودشان و آیینشان را معرفی کردند، اما پس از پیامبر و با غصب خلافت، روش عربی در جاهلیت دوباره برگشت؛ با مطرح شدن قصه فتوحات، کشورگشایی‌هایی که در تاریخ مفصل اتفاق افتاده است، برگشت.

دکتر هَزار اظهار کرد: وقتی اسلام سقیفه‌ای با غصب خلافت وارد کشور‌های دیگر می‌شد، آن فتح اتفاق افتاده خیلی تناسبی با روش پیامبر خدا نداشت؛ لذا مسلمانان بودند، اما همه آنچه که انجام می‌دادند، اسلام نبود. هوا‌های نفسانی خودشان، غنائمی که پیدا می‌کردند، جذابیت شهر‌های دیگر در برابر شهر‌های عربستان، از بندگان دل می‌برد.

علی (ع) و دورانی که همه رفاه اقتصادی داشتند/ امیرالمؤمنین در انتظار خلافت نبودند

این متخصص و کارشناس علوم دینی تصریح کرد: در خلافت ظاهری وجود دو مورد لازم است؛ یکی حضور حاضر و و دیگر بیعت حاضران با امام. بعد از مرگ عثمان و با خلافت حضرت امیر (ع)، ایشان مدیریت مالی، اجتماعی و برون مرزی جامعه را بر عهده گرفتند و تمام این نکات در حکومتشان با وجود رخ دادن جنگ و فتنه‌های بسیار به درستی انجام شد.

این استاد دانشگاه تأکید کرد: مدیریت درست امیرالمؤمنین (ع) تا جایی تأثیرگذار بوده است که خود ایشان در سخنرانیشان فرمودند «هیچ کسی در کوفه محتاج مسکن نیست و همه خانه دارند، هیچ کسی در کوفه آب آشامیدنی غیر سالم نمی‌نوشد و همه نان گندم می‌خورند (۹)» نان گندم خوردن، در آن زمان نشان دهنده قدرت مالی و اقتصادی و رفاه آن جامعه بوده است.

او در پایان یادآور شد: در زمان حکومت حضرت علی (ع) ارتباط مردمان با نامسلمانان ارتباطی سالم‌تر و معاشرت دقیق‌تری شده بود. البته حضرت امیر (ع) در انتظار خلافت نبودند و کسی نمی‌توانست ایشان را نصب کند، به تعبیری مجالی برای ارائه خلافت ظاهری حضرت پیش آمد.

پی‌نوشت ها:
۱. بخشی از آیه ۳۰ سوره مبارکه بقره.
۲. اموال اختصاص یافته به رسول خدا (ص) و امامان (ع) را اَنفال می‌گویند. فقهای شیعه دوازده امامی بر این حکم اتفاق‌نظر دارند که بعد از پیامبر اکرم (ص)، انفال متعلّق به امام معصوم (ع) است و در زمانی که در بین جامعه حضور دارد، برای هیچ‌کس تصرّف در آن بدون اجازه از سوی ایشان یا جانشین وی جایز نیست.
۳. وقتی سرهاى مقدّس شهیدان کربلا را وارد مجلس یزید کردند، یزید در حالى که با چوب دستى خود بر لب و دندان امام حسین (ع) مى‌زد، این اشعار را مى‌خواند.
۴. الغیبة، ص ۲۷۷.
۵. بخشی از آیه ۱۳ سوره مبارکه حجرات.
۶. به مالیاتى اطلاق مى‌شود که دولت اسلامى از اهل کتاب در قبال اقامت آنان در بلاد اسلامی و مصونیت از تعرض دیگران به آنان، بر اساس قرارداد ذمه، دریافت مى‌کند. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۲۲۷.
۷. ابتدای آیه ۳۵۶ سوره مبارکه بقره.
۸. آیه ۳ سوره مبارکه انسان.
۹. بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۳۲۷.

/1360/

ارسال نظرات