ترور یک ملت
الف. زمان واقعه حزب جمهوری اسلامی
در شبانگاه ۷ تیر ۱۳۶۰ آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، رییس وقت دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ نفر از مقامات و چهرههای برجسته سیاسی از جمله چهار وزیر، چند معاون وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی در جریان انفجار مقر اصلی این حزب به شهادت رسیدند.
ب. عامل واقعه هفتم تیر چه کسی بود؟
عامل انفجار، فردی به نام محمدرضا کلاهی، دانشجوی رشته برق دانشگاه علم و صنعت بود.
پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد.
او در حزب ارتقاء یافت و مسؤل دعوتها برای کنفرانسها و میزگردها و جلسات شد، ضمن آنکه مسؤول حفاظت حزب نیز گردید.
ج. نحوه بمبگذاری
کلاهی بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب واقع در نزدیکی چهارراه سرچشمه تهران انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار از ساختمان حزب خارج شد.
پس از انفجار مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان مخفی شد و نهایتا از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل گردید.
او در عراق با یکی از اعضای سازمان ازدواج کرد، اما در ۱۳۷۰ در فهرست اعضای «مسئلهدار» سازمان قرار گرفت، در ۱۳۷۲ از سازمان جدا شد و در ۱۳۷۳ از عراق رهسپار آلمان گردید.
د. زمینهها و عوامل پیدایش
1. برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا و ریاست جمهوری
وقتی در مجلس خبرگان قانون اساسی پیرامون اختیارات رئیسجمهور بحث میشد، بنی صدر از جمله کسانی بود که خواستار قدرت زیادتری برای رئیسجمهور بود. شاید یکی از دلایل مخالفت وی قدرت قانونی ولایت فقیه و جایگاه او در قانون اساسی بود.
با وجودی که به نظر میرسید بعد از تصویب حدود اختیارات رئیسجمهوری کسانی که قدرت او را ناچیز میدانند از نامزدی برای آن خودداری کنند اما بنی صدر علیرغم نارضایتی از میزان قدرت رئیس جمهور، کاندیدای ریاست جمهوری شد.
اگر به توقعات او از قانونی اساسی دقت کنیم این پیش داوری در ما بوجود می آید که او دیر یا زود به مقابله یا قانون اساسی بر خواهد خاست و ملاحظه شد که کلیه حرکات وی در واقع زمینه سازی برای حاکمیت خط خود بود که مغایر با محور قانون اساسی یعنی ولایت فقیه بود. اما او در راه حاکمیت بینش خود خط امام را در برابر خود می دید. به همین دلیل نهایت کوشش خود را برای نابودی آن بکار گرفت .
فرماندهی کل قوا دست بنی صدر را برای پیشبرد مقصود بازتر کرد و مسأله جنگ نیز برایش مصونیت شد. تا آنجا که می گفت : «تضعیف من تضعیف ارتش اسلام است و با این موضع جبهه گسترده ای را در داخل برای مخالفت با خط امام گشود.بنی صدر در شرایطی که کشور به وحدت و ثبات احتیاج داشت بحث هایی همچون رفراندوم برای تغییر قانون اساسی را مطرح می کرد. او در جایگاه شورای نگهبان نیز قرار می گرفت و بجای آن شورا که از لحاظ قانونی مفسر قانون اساسی بود، قانون اساسی را مطابق خود تفسیر می کرد. بنی صدر همچنین تمامی نهادهای خارج از کنترل خود و نهادهای انقلابی را مورد حمله قرار میداد.»
بنی صدر علیرغم آنکه در اصل با اختیارات امام مخالف بود، سعی میکرد که خود را طرفدار امام بداند و با جدا کردن امام از یارانش ، به پیروان خط امام حمله می کرد. نمونه ای از آن پیام 15 خرداد وی بود که او بعد از تأیید حرکت مردمی امام ، بلافاصله به پیروان امام با عنوان «حاکمیت » حمله ور شد.
هدف بنی صدر هم تنها گذاشتن امام بود و هم منزوی کردن نزدیکان امام با این حال امام علیرغم آنکه در مراحل اولیه بخاطر احترام به رأی مردم دست بنی صدر را باز گذاشته بود، بعد از آنکه رفتار او را خلاف وحدت کشور و انسجام نیروهای داخلی دانست ، طی حکمی یک جمله ای او را از فرماندهی کل قوا بر کنار کرد. متن حکم امام چنین بود :
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد مشترک نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران
آقای ابوالحسن بنی صدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شده اند.
روح الله موسوی الخمینی 20/ 3/ 60
این در حالی بود که امام قبل از آن به بنی صدر در قبال تندروی هایش هشدار داده بود. امام طی سخنرانی فرموده بود :
«با اشخاصی که زائد بر صحبت بخواهند تشنج ایجاد کنند، با اشخاصی که می خواهند صف آرایی بکنند در مقابل دادستانی ، در مقابل مجلس و در مقابل ارگانهای دیگر من همان را خواهم کرد که با محمدرضا عمل کردم »
با هشدار امام به بنی صدر و پس از برکناری وی از فرماندهی کل قوا، انتظار می رفت که بنی صدر به اقدامات تندروانه خود خاتمه دهد. اما از آنجائیکه ماه ها قبل بین صدر و همدستانش از یک طرف و مجاهدین خلق ( منافقین ) و گروههای محارب از طرف دیگر همکاری و اتحاد بوجود آمده بود، بنی صدر فکر می کرد با حمایت این گروهها می تواند به مقابله با امام برخیزد.
اقدامات بنی صدر تا آنجا پیش رفت که مجلس رأی به عدم کفایت سیاسی وی داد و امام خمینی (ره) نیز عزل او از ریاست جمهوری را تأیید کرد.
با عزل بنی صدر گروه هایی که زیر پوشش طرفداری و حمایت از وی به توطئه گری می پرداختند حیات خود را به طور کلی در معرض خطر می دیدند، بر این اساس آنها دست به افراطی ترین کارها زدند تا انتقام شکست مهلک خود از نیروهای خط امام را بگیرند. آنها سعی کردند که جای خالی او را با اقدامات خشونت بار پر نمایند. بدین ترتیب اقدامات تروریستی آنها شروع شد که به واقعه 7 تیر انجامید.
2. اعلام حرکت مسلحانه از طرف منافقین
پس از عزل بنی صدر منافقین به بهانه اقدام مجلس شورای اسلامی در عزل وی جنگ مسلحانه را شروع کردند. با اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ، حمله به مردم و کشتار آنان توسط منافقین در خیاباهای تهران آغاز شد.
منافقینی که با عزل بنی صدر آخرین امید خود را بر باد رفته می دیدند، اقدام به جنگ مسلحانه کرده و هواداران فریب خورده را برای بازگرداندن ریاست جمهوری به بنی صدر و قبضه کردن قدرت وارد عمل نمودند.
منافقین از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل آنکه خود را پیگیرترین نیرو برای مبارزه با مردم می دیدند، سودای حاکمیت بر مردم را در سر داشتند و همه امکانات خویش را در راه تحقق این خواسته بکار گرفتند.
این هدف آنان را به موضع گیری در برابر انقلاب و امام کشاند و سرنوشت آنان را با سرنوشت وابسته ترین مهره های استکبار پیوند زد.
منافقین در تحلیلهای خود از قبل از انقلاب روحانیت را فاقد توانایی در رهبری مبارزه علیه شاه و ساقط کردن آن می دانستند. بعد از انقلاب نیز فقط گروه خود را شایسته رهبری نظام می دانستند.
اما آنها با اوج انقلاب اسلامی و ورود امام به ایران به ناچار با امام بعنوان یک روحانی که می تواند زمینه های سقوط رژیم شاهنشاهی را فراهم کند، برخورد نمودند.
آنها بعد از انقلاب نیز علیرغم پذیرش رهبری امام خمینی ، فقط خود را قادر به مبارزه علیه آمریکا می دانستند.
نیروهای منافقین معتقد بودند که علاوه بر آنان دو قشر متمایز دیگر در هدایت جمهوری اسلامی نقش دارند یکی لیبرالها و دیگری روحانیون آنها لیبرال ها را به خود نزدیکتر می دیدند و لذا سعی داشتند با همکاری آنان روحانیون را حذف کنند. البته آنگاه به جنگ لیبرال ها بروند و حاکمیت خویش را محقق سازند.
اتحاد منافقین با بنی صدر با همین هدف حذف روحانیت بود، البته آنها هدف های دیگر نیز داشتند. از جمله اینکه با این کار می توانستند در نظر غربی ها خود را بعنوان یک نیروی شایسته برای جایگزینی در حاکمیت ایران مطرح نمایند.
همچنین آنان با افشاندن بذر تفرقه در میان بنی صدر و پیروان خط امام و خستگی مردم از این درگیریها، زمینه خوبی برای تبلیغات در میان مردم و جذب نیروهای بیشتر فراهم می کردند. بنی صدر نیز چنین تصور می کرد که با جذب منافقین خواهد توانست تمام طیف ضد انقلاب را زیر پوشش خود قرار دهد. بدین سان اتحاد بین آنها شکل گرفت .
به دنبال این اتحاد که بدنبال طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر توسط مجلس انجام گرفت ، منافقین با اعلام حرکت مسلحانه نشان دادند که از نظر سیاسی به بن بست رسیده اند و راه حل نظامی را برگزیده اند.
3. نفوذ منافقین در تشکیلات انقلاب اسلامی
منافقین بعد از پیروزی انقلاب به دستور اربابان خارجی خود برای اینکه بتوانند در صورت ضرورت به ترور مسئولین و مدافعان جمهوری اسلامی بپردازند به هواداران و اعضاء فعال خود دستور دادند تا به هر طریقی که مسئولین را مشکوک نکند به ارگانهای اسلامی همچون کمیته ها و ارگانهای انقلاب ، جهاد سازندگی ، حزب جمهوری اسلامی و غیره نفوذ کنند و مرکزیت سازمان نیز در این راه هواداران و اعضای خود را یاری و مدد می رسانید.
سران سازمان ، نیروهای نفوذی خود به سازمانهای اسلامی را برای اجرای حرکت مسلحانه خود نگه داری می کردند و حتی برای آنکه نیروهای خود را از خطر شناسایی توسط خط امامیها نجات دهند، در روزنامه مجاهد، ارگان سازمان مجاهدین خلق ( منافقین ) آن اعضاء را به باد تهمت و حمله و تمسخر و افشا می گرفتند. برای نمونه محمدرضا کلاهی که عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی بود، یک بار در نشریه مجاهد به عنوان سر دسته چماقداران افشا شد و تا آنجا که توانستند به وی حمله کردند تا نیروی خط امام و حزب جمهوری اسلامی وی را بیشتر به خود جذب کنند و او را محرم اسرار خود قرار دهند.
4. آماده سازی افکار عمومی توسط مطبوعات وابسته
یکی از عوامل ایجاد واقعه هفتم تیر جوسازی مطبوعات وابسته و ضد انقلابی در آماده ساختن اذهان عمومی برای بروز این جنایت بود. اگر در مسیر پرتلاطم اواخر سال 59 و اوایل سال 60 بنگریم می بینیم که روزنامه های ضد انقلاب و لیبرالها با تمام امکاناتشان درصدد القاء موهوماتی بودند تا مردم را نسبت به مهره های سرشناس و اصلی انقلاب بدبین سازند و از این طریق زیربنای پایگاه مردمی جمهوری اسلامی سست و سپس با یک ضربه کل نظام را سرنگون سازند./826/د101/ق
منبع: خبرگزاری صداوسیما