عوامل چهارگانه ماندگاری قیام حسینی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان جنوبی، حادثه عاشورا، ماندگارترین حادثه در عالم است. هرچند در طول تاریخ، حوادث ماندگار، وجود دارند ولی هیچکدام به عمق، گستردگی و اثربخشی عاشورا نیستند. «عاشورا یک واقعه استثنایی بود. (۱۰/۰۴/۱۳۷۱) یک حادثه تاریخی صرف نبود؛ عاشورا یک فرهنگ، یک جریان مستمر و یک سرمشق دائمی برای امت اسلام بود.»(۵/۱۱/۱۳۸۴) درواقع «حسین بن علی علیهالسلام به برکت جهادش، اسلام را زنده کرد.»(۰۳/۰۳/۱۳۷۴) چنین حادثهای حاوی ویژگیها و خصوصیاتی است که آن را از دیگر حوادث و قیامها در طول تاریخ متمایز کرده و باعث شده که قیام عاشورا اثری بنیادین در سرنوشت اسلام و حفظ آن بگذارد.
(1) عنصر خدامحوری و اخلاص
اخلاص یعنی «خالص کردن و ناب کردن نیّت. به دنبال ناب کردن نیت هم خالص کردن و ناب شدن عمل میآید.»(18/۰۷/۱۳۷۷) در زیارت وداع حضرت سیدالشهدا میخوانیم: «السَّلامُ عَلَیْک یَا خَالِصَةَ اللَّهِ»-سلام بر توای خالص شده از سوی خدا.
از مهمترین خصوصیات نهضت حسینی «اخلاص» است، «حرکت حسین بن علی، حرکتی خالصاً، مخلصاً و بدون هیچ شائبه، برای خدا و دین و اصلاح جامعه مسلمین بود... کار امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام، از کارهایی است که یک سر سوزن ناخالصی در آن نیست. لذا شما میبینید این جنس ناب، تاکنون مانده است و تا ابد هم خواهد ماند.»(26/۱۰/۱۳۷۲)
حضرت سیدالشهدا (علیهالسلام) خود در خطبهای دیگر با صراحت هدف از نهضت خویش را چنین بیان میفرمایند: «خداوندا! تو میدانی که آنچه از ما صورت گرفته و میگیرد، به خاطر رقابت در امر زمامداری و حکومت و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلکه هدف ما آن است که نشانههای دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستی را در همه بلاد بر ملأ کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و فرایض و سنّتها و احکامت مورد عمل قرار گیرد.»(اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَی الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یُعْمَلُ بِفَرَائِضِکَ وَ سُنَّتِکَ وَ أَحْکامِکَ»(تحف العقول، ص 170)).
اخلاص امام خمینی، شهید حججی و شهید سلیمانی؛ بارقههای اخلاص عاشورایی
در انقلاب اسلامی نیز «امام، آن کاری که کرد... به برکت اخلاص بود؛ اگر اخلاص نبود، شخصیت عظیم و جوهر مستحکم امام هم برای اینکه این کارها را پیش ببرد، کافی نبود.»(5/9/۱۳۷۶) وقتی جوان گمنامی به نام محسن حُججی در جبهه دفاع از حرم اهلبیت مظلومانه به شهادت رسید و با شهادت خود، جامعه و جهان را تکان داد، حضرت آیتالله خامنهای راز این محبوبیت و تأثیرگذاری را در «اخلاص» شهید دانستند و چنین خاطرنشان کردند: «ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همهٔ شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچوقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به اینجور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان را بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که اینجور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد.»(5/7/۱۳۹۶)
راز محبوبیت سردار سرافراز حاج قاسم سلیمانی نیز در اخلاص اوست. رهبر انقلاب اسلامی بارها و بارها، او را با صفت «اخلاص» معرفی کردهاند. به عنوان نمونه در دیدار با خانواده سردار فرمودند: «میبینید مردم چه کار دارند میکنند برای حاج قاسم... این ناشی از اخلاص است؛ این اخلاص است. اگر اخلاص نباشد، این جور دلهای مردم متوجّه نمیشود؛ دلها دست خدا است؛ این که دلها این جور همه متوجّه میشوند، نشاندهندهٔ این است که یک اخلاص بزرگی در آن مرد وجود داشت.»(13/۱۰/۱۳۹۸) حتی ایشان در نمازی که بر پیکر مطهر سردار سلیمانی اقامه فرمودند، عبارت ویژهای در نماز به کار بردند و به اخلاص سردار اشاره کردند: «اللهُم اِنَّکَ تَوَفَّیتَهُم مُتَلَطِّخِینَ بِدِمائِهِم فِی سَبیلِ رِضاکَ، مُستَشهَدینَ بَینَ اَیدیهِم، مُخلِصینَ فِی ذلکَ لِوَجهِکَ الکَریمِ» (خداوندا! تو آنان را در حالی قبض روح کردی که در راه خشنودیات، به خون غلتیده بودند و در برابر یکدیگر به شهادت رسیدند. آنان انسانهایی بودند که در مسیر شهادت، خود را برای ذات بزرگوارت خالص گردانیده بودند.)
عوامل و آثار و راهکارهای اخلاص (ملزومات و ملحقات اخلاص)
اخلاص فضیلتی است که مرتبط با چند فضیلت دیگر است، این فضائل اخلاقی هم میتواند به عنوان راهکار کسب اخلاص باشد و هم به عنوان نتیجه و اثر اخلاص که عبارتاند از:
اول. اعتماد به خدا
اساساً اخلاص «ناشی است از روحیهٔ اعتماد به خدا؛ میدانیم که پیش خدای متعال ضایع نمیشود.»(22/۰۷/۱۳۹۰) وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون میداند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول به دست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین میرود. هر چه کام بیشتر باشد، ناکامی بیشتر میشود.»(29/۰۶/۱۳۷۳)
به عنوان نمونه در حادثهٔ عاشورا، «ظواهر حکم میکرد که این شعله در صحرای کربلا خاموش خواهد شد.»(2/9/۱۳۷۷) همه در نصیحتهای خودشان به امام حسین (علیهالسلام) همین را میگفتند؛ «ولی اعتماد به خدا حکم میکرد که علیرغم این ظواهر، یقین کند که حرف حق و سخن درست او غالب خواهد شد.»(همان) همین اعتماد به خدا باعث میشود انسان، کار را تنها برای رضای خدا انجام دهد.
دوم. بصیرت
مهمترین ویژگی افراد در جبهه حق بهویژه جوان مؤمن انقلابی در دوران کنونی «بصیرت» است و این ویژگی ارتباط محکمی با «اخلاص» دارد. ارتباط این دو فضیلت اخلاقی به اینگونه است که «این اخلاص و بصیرت روی هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانهتر عمل کنید، خدای متعال بصیرت شما را بیشتر میکند.»(4/9/۱۳۸۹)
سوم. ایثار و گذشت
صفت مهم دیگری که با صفت اخلاص ارتباط دارد و به عنوان راهکاری برای کسب صفت اخلاص به شمار میرود، ایثار و گذشت است. «اخلاص، نوعی گذشت است. هرچه انسان بتواند از انگیزههای شخصی عبور کند و به انگیزههای والا برسد، به اخلاص نزدیکتر است. اخلاص، یعنی خالص کردن و ناب کردن نیّت. به دنبال ناب کردن نیّت هم خالص کردن و ناب شدن عمل میآید... چگونه میشود به این رسید؟ خب؛ یک مقدار با گذشت. مثل همهٔ کارهای دیگری که مجاهدت انسان در آن شرط است و مجاهدت لازم دارد، این هم از همان قبیل است. باید انسان یک مقدار گذشت کند. گاهی شما میبینید در یک فضا انسان احساس میکند که اگر من این کلمه را بگویم، ممکن است برای من وجهه ایجاد کند، در حالی که معتقد به آن کلمه نیست. خوب؛ آدمی که اهل اخلاص نباشد، آن کلمه را خواهد گفت. آدمی که اهل اخلاص است، یعنی میخواهد کارهایش خالص برای اهداف والا - یعنی در نهایت برای ذات مقدّس پروردگار - باشد، این را نخواهد گفت؛ یعنی درواقع، یک نوع گذشت.»(18/7/۱۳۷۷)
چهارم. دوست نداشتن ستایش دیگران
«اصلیترین راه رسیدن به اخلاص و تقویت آن، دوری از خوشآمدهای دیگران است. پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) در روایتی میفرمایند: «إنَّ لِکُلِّ حَقٍّ حَقیقةً» هر چیزی دارای حقیقتی است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد. «و ما بَلغَ عَبدٌ حقیقةَ الإخْلاصِ» بنده به حقیقت اخلاص و به آن معنای حقیقی اخلاص نمیرسد «حتّی لا یُحِبَّ أنْ یُحْمَدَ علی شَیءٍ مِن عَمَلٍ للّه»(روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۱۴)... مگر اینکه دوست نداشته باشد که مردم او را برای هیچ یک از کارهایی که برای خدا انجام میدهد، ستایش کنند.»(4/۱۲/۱۳۷۱)
پنجم. قبول کارهایی با «رنج زیاد و بازدهی مادی کم»
از بهترین راهکارهای کسب اخلاص این است که انسان کارهایی را انتخاب کند که در آن کار، رنج زیاد و بازده مادی کم وجود دارد. این شیوه، ویژگی اخلاص را بیشتر در انسان تقویت میکند. «در این کاری که با این خصوصیّات عرض کردیم -رنج زیاد و بازده مادّی کم- امکان اخلاص هست... این در خیلی از جاها پیدا نمیشود. خیلی از کارها را انسان خیال میکند برای خدا انجام داده، بعد یک خرده که خودش با انصاف دقّت میکند، میبیند داخلش قاطی دارد [«وَ اَستَغفِرُکَ مِمّا اَرَدتُ بِه وَجهَکَ فَخالَطَنی ما لَیسَ لَک» (خدایا من استغفار میکنم از آن عملی که خواستم برای تو آن را انجام بدهم امّا در بین آن... یک انگیزه و نیّت غیر خدایی وارد شد.)]... آنجایی که انسان امکان دارد اخلاص بورزد غنیمت است.»(13/2/۱۳۹۵)
ششم. انجام دادن همه کارها به قصد قربت
«همه کارها را میشود برای خدا انجام داد. بندگان خوب خدا همهٔ کارهای معمولی روزمرهٔ زندگی را هم با نیت تقرب به خدا انجام میدهند و میتوانند. بعضی هم هستند که حتّی قُربیترین و عبادیترین کارها - مثل نماز - را نمیتوانند برای خدا انجام دهند.» (29/7/۱۳۸۴)
هفتم. با خدا سخن گفتن و خود را نزدیک او دیدن
این کار «به انسان روح اخلاص میدهد... دعا روح اخلاص را در انسان میدمد.»(همان) راه عمل کردن به این راهکارها نیز این است که انسان مراقب رفتار خود باشد.
پیامدها و برکات اخلاص
الف. پیش رفتن کارها
«ما اگر اخلاص داشته باشیم، کارهایمان پیش میرود. (18/۱۲/۱۳۹۰) اگر کار برای خدا انجام گیرد و نیت برای خدا خالص باشد، اشکالاتی که معمولاً در کارها مشاهده میشود، پیش نخواهد آمد.»(4/۱۲/۱۳۷۱) با نگاهی به تاریخ، یک سؤال مهم برای همه انسانها پیش میآید: چرا از دوران حضرت آدم، هابیل، نوح و ابراهیم گرفته تا دوران پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله)، امام حسین (علیهالسلام) و دیگر ائمه و تاکنون، با اینکه در ظاهر همه محنتها، مصیبتها و سختیها علیه جبههٔ الهی بوده، اما نه تنها اهداف پیامبران، ائمه و شهدا از بین نرفته است، بلکه ماندگارتر و قویتر شده است؟ بر اساس محاسبات «باید در طول تاریخ نامی از پیام پیغمبران نمانده باشد؛ باید فکر آنها، ایدهٔ آنها، راه آنها در زیر تندباد حوادث تلخ بهکلی نابود شده باشد، در هم پیچیده شده باشد، از بین رفته باشد.»(6/4/۱۳۹۰) اما چرا به عکس شده است؟ راز آن مشخص است؛ اخلاص، صبر، بصیرت، گذشت و اعتماد به خدا.
ب. محبوبیت و جذب دلها
«چیزی که میتواند دل مردم را به طرف ما جلب کند - اگر جلب دل مردم لازم باشد؛ که البته لازم هم هست - اخلاص للَّه است. این، راز قضیه است.» زیرا فرمود: «مَن اَصلَح ما بَینَه وَ بَینَ اللَّه، اَصلَحَ اللَّهُ ما بَینَه وَ بَینَ النّاس»(نهجالبلاغه، حکمت ۸۹) «یعنی من و شما، اگر میانهٔ خودمان را با خدا درست کنیم، خدا میانهٔ ما را با مردم، درست خواهد کرد. راه دیگری وجود ندارد.»(20/3/۱۳۷۱)
ممکن است کسی سؤال کند چه ارتباطی بین رفتارهای مخلصانه و محبوبیت وجود دارد؟ پاسخ این است که «طبق محاسبات مادی و ظاهری، گاهی اینها، هیچ ارتباطی با هم ندارد؛ اما ماورای این محاسبات بسیار حقیر و کوتهبینانهٔ مادی، محاسباتی حقیقی در عالم وجود، وجود دارد که آن، محاسبات حکمتآمیز الهی است.»(20/۰۳/۱۳۷۱)
ج. شکرگزاری خدا و ماندگاری نام نیک در تاریخ
معمولاً انسانها به دنبال ماندگاری نام نیک در تاریخ هستند؛ اما انسانهای مخلص، تنها به دنبال ماندگاری نام اسلام در تاریخ هستند. خداوند نیز به خاطر اخلاص و تکلیفگرایی آنها، نام آنها را در تاریخ ماندگار میکند. «این، نوعی شکر الهی و شکر پروردگار عالم است از بندگان خودش؛ «انّ اللَّه شاکر علیم»(بقره/۱۵۸) با اینکه ما هیچ طلبی نداریم، خدا هم شکرگزاری میکند. خدای متعال از بندگانی که با اخلاص کار کردند و همهٔ سرمایهٔ خودشان را آوردند وسط، شکرگزاری میکند. یکی از بخشهای شکرگزاری هم همین است که این نام نیک در سالهای متمادی برای اینها باقی میماند.»(8/6/۱۳۸۹)
د. پاداش بینهایت
در آیه دیگری از قرآن کریم میخوانیم: «و ما تُجزَون اِلاّ ما کُنتم تَعمَلون، الاّ عِبادَاللَّهِ المخلصین»(صافات/39- 40) یعنی «همهٔ مردم، پاداش متناسب با عمل کاری را که انجام دادهاند میگیرند، مگر بندگان مخلص خدا. اینها عملشان و پاداششان متناسب نیست. عملشان هرچه که باشد، پاداش آنها بینهایت است؛ زیرا این وجود متعلق به خدا، برای خدا و سرتاپا در خدمت اهداف الهی است. او، همهٔ وجودش برای خدا خالص شده است.» (4/۱۲/۱۳۷۱) در روایتی نیز گفتهاند: «خدای متعال میفرماید: اگر به بندهٔ مخلص یا مخلص، همهٔ دنیا را هم بدهم، حق او ادا نشده است؛ بنابراین، جزای او متناسب با عملی که انجام میدهد، نیست. یک نماز او برابر هزاران نمازی است که بندگان خوب خدا بخوانند.» (همان)
اخلاص؛ کلید پیروزی در جنگ احزاب امروز
«در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبههٔ امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابهسازی بکنیم، میشود جنگ احزاب.»(12/4/۱۳۹۵) یعنی «ما با یک جبههٔ دشمن که جبههٔ استکبار و دنبالهها و حواشیاش است، درگیریم... محورش آمریکا و صهیونیسم است، دنبالهها و آویزهها و حاشیههایش هم بعضی از این قدرتها و نیمهقدرتهای موجودی هستند که مشاهده میکنید.»(۱۳۹۵/2/۱۳۹۵) در این جنگ احزاب جدید هم مانند جنگ احزاب صدر اسلام، «اولین آماج آنها... اصل نظام اسلامی است.»(12/4/۱۳۹۵)
اما «در این مبارزهٔ عظیمی که در مقابل شماست و باید آن را ادامه بدهید، من تقویت جانب معنوی را واجب میدانم.»(13/۱۲/۱۳۷۰) و بدانیم اگر اخلاص بود «همهٔ مشکلات حل خواهد شد، همهٔ راهها گشاده خواهد شد؛ این اگر شد، رحمت الهی و کمک الهی شامل حال خواهد شد.»(24/3/۱۳۹۱) زیرا انسانها ضعیفاند؛ اما «وقتی یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودی، خودش را به اقیانوس بیپایانی وصل میکند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند بر او فائق آید.»(21/3/۱۳۶۸)
(2) عنصر منطق و عقل
یکی از زوایایی که کمتر عاشورا از آن زاویه نگریسته شده است زاویه و منظر عقلانی است و اینکه این قیام مبتنی بر منطق، تأملات و محاسبات عقلانی استوار بوده است. «عقلانیت یعنی کار سنجیده، به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات؛ عاقل بودن و خرد را به کار گرفتن با محافظهکاری فرق دارد. محافظهکار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولی بیمناک است؛ هرگونه تغییر و تحولی را برنمیتابد و از تحول و دگرگونی میترسد؛ اما عقلانیت اینطور نیست؛ محاسبهٔ عقلانی گاهی اوقات خودش منشأ تحولات عظیمی میشود.»(۰۸/۰۶/۱۳۸۴)
اساساً در حرکت انسان ۲۵۰ ساله عنصر عقلانیت، رکن اساسی محاسبات و تصمیمات ائمه اطهار علیهمالسلام است و بر حسب این حرکت عقلایی، حرکت انسان ۲۵۰ ساله چهار مقطع قابل مطالعه و مداقه است. در مقطع دوم که مقطع امامت دو سید جوانان بهشت، حضرات امام حسن مجتبی علیهالسلام و امام حسین علیهالسلام است و پیامبر صلی الله علیه و آله دربارهشان فرمودند: «الحَسَنُ و الحُسَینُ إمامانِ قاما أو قَعَدا»(مناقب آل أبی طالب، ج 2، ص 138)- حسن و حسین دو اماماند؛ چه قیام کنند و چه قیام نکنند؛ یعنی هر دو، هم «قیام» دارند و هم «قعود»، تنها با تفاوت در تقدم و تأخر، به این معنا که امام حسن علیهالسلام ابتدا شش ماه قیام داشتند و بعد ده سال قعود و امام حسین علیهالسلام، ده سال قعود داشتند و بعد شش ماه قیام.
حرکت امام حسین (علیهالسلام) در حالی بود که: «جامعهٔ اسلامی، جامعهٔ امامت است؛ اما بنیامیه، امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهی تبدیل کردند.»(۲۰/۰۳/۱۳۷۵) ازاینرو حرکت حسینی مبتنی بر منطقِ قیام علیه حاکمیتی که بزرگترین انحراف را به جامعهٔ اسلامی تحمیل کرده شکل میگیرد، «عنصر منطق و عقل در این حرکت، در بیانات آن بزرگوار متجلی است؛ قبل از شروع این حرکت، از هنگام حضور در مدینه تا روز شهادت. جمله، جملهٔ این بیانات نورانی، بیانکنندهٔ یک منطق مستحکم است.»(۰۵/۱۱/۱۳۸۴)
ازجمله آنکه: «[حضرت] خطاب به لشکر دشمن، اینگونه فرمود: «أَیُّهَا النّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ (صلی الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَی اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛ یعنی اگر کسی ببیند حاکمی در جامعه، بر سرِ کار است که ظلم میکند، حرام خدا را حلال میشمارد، حلال خدا را حرام میشمارد، حکم الهی را کنار میزند -عمل نمیکند- و دیگران را به عمل وادار نمیکند؛ یعنی در میان مردم، با گناه، با دشمنی و با ظلم عمل میکند -حاکمِ فاسدِ ظالمِ جائر که مصداق کاملش یزید بود- «و لم یغیّر بقول و لافعل» و با زبان و عمل، علیه او اقدام نکند، «کان حقّاً علی اللهان یدخله مدخله»، خدای متعال در قیامت، این ساکتِ بیتفاوتِ بیعمل را هم به همان سرنوشتی دچار میکند که آن ظالم را دچار کرده است؛ یعنی با او در یک صف و در یک جناح قرار میگیرد. این را پیغمبر فرموده است.»(۱۹/۰۳/۱۳۷۴)
عقلانیت و حکمت امام حسین علیهالسلام در واقعه عاشورا امتیازات این حماسه بزرگ است که قدرت تأثیرگذاری آن در افکار عمومی مسلمانان، بلکه آزادمردان جهان در طول تاریخ را به همراه داشته است، به نحوی که به جرئت میتوان گفت این بُعد از قیام عاشورا در طول تاریخ بینظیر است. نمیتوان عقلانیت قیام و نهضتی را در عالم پیدا کرد که تا این اندازه حکمتساز و سبب حرکت و جوشش مبارزان در برابر ظالمان و ستمگران، آن هم از زمان وقوع حادثه تا عصر حاضر باشد.
به تعبیر دیگر تجلی عقلانیت در حماسهٔ حسینی، آن را به یک نهضت فرا زمانی و فرامکانی تبدیل کرده است؛ لذا کمتر نهضتی را همانند نهضت حسینی میتوان یافت که از همان روز شکست، فاتح و پیروز باشد؛ و از همان روز مغلوب شدن، غالب گردد. لذا باید عقلانیت واقعه عاشورا حفظ شود و پایگاه علمی و فرهنگی عاشورا احیاء شود.
از زاویهای دیگر، قیام عاشورا بهمثابه یک جریان همیشه زنده، میتواند عقل را از سرگرمی در لذتها و بیخردی در ترسها و تقلید از گذشتگان رها کرده و انسان را متوجه ظلمها و فریبها کند. با قیام عاشورا نه تنها میتوان ظلم سرمایهداری و فریب دموکراسی و آزادی را برای مردم تبیین کرد، بلکه ساخت جامعه و تمدن اسلامی را هم با یک انقلاب اسلامی شروع کرد.
در ابتدای نهضت انقلاب اسلامی، سخنرانی امام خمینی بعد از واقعه حمله ساواک به حوزه علمیه قم و شهادت تعداد زیادی از طلاب، در مورد مصیبتهای کربلا و توجه دادن مردم به پیمودن راه امام حسین علیهالسلام در حال حاضر است. انقلاب اسلامی تازه، آغازی بر پایان ظلم تاریخی بر جامعه مسلمین و بلکه بشریت است. تفکر عاشورایی در این مرحله وارد جامعهسازی میشود تا درآمدی بر تمدن سازی با صدور پیام انقلاب به دیگر مردم منطقه و جهان باشد.
امام راحل در آن روز تاریخی فرمودند: «...ناراحت و نگران نشوید. مضطرب نگردید. ترس و هراس را از خود دور کنید. شما پیرو پیشوایانی هستید که در برابر مصائب و فجایع صبر و استقامت کردند که آنچه ما امروز میبینیم نسبت به آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگوار ما، حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دین خدا یک چنان مصائبی را تحمل کردهاند. شما امروز چه میگویید؟ از چه میترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر – علیهالسلام – و امام حسین – علیهالسلام – را دارند، در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحتآمیز دستگاه حاکمه خود را ببازند. دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم. ما از خدا میخواستیم که این دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا کند.
بزرگان اسلام ما، در راه حفظ اسلام و احکام قرآن کریم کشته شدند. زندان رفتند. فداکاریها کردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ کنند و به دست ما برسانند. امروز وظیفه ماست که در برابر خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین است، برای تحمل هر گونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع نماییم و جلوی اغراض و مطامع آنها را بگیریم...» (صحیفهٔ امام، ج 1، ص 166) امامین انقلاب با استفاده از آموزههای عقلانیت محور حماسه حسینی علیهالسلام، گفتنانی را در منظومه معرفتی انقلاب با عنوان عقلانیت انقلابی بنیان نهادند.
(3) عزت و حماسه
«حرکت امام حسین، حرکت عزت بود؛ یعنی عزت حق، عزت دین، عزت امامت و عزت آن راهی که پیغمبر ارائه کرده بود. امام حسین علیهالسلام مظهر عزت بود و چون ایستاد، پس مایهٔ فخر و مباهات هم بود. این عزت و افتخار حسینی است. یک وقت کسی حرفی را میزند، حرف را زده و مقصود را گفته است، اما پای آن حرف نمیایستد و عقبنشینی میکند؛ این دیگر نمیتواند افتخار کند. افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کردهاند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین علیهالسلام این پرچم را محکم نگه داشت.»(۰۹/۰۱/۱۳۸۱)
حماسه در لغت و اصطلاح
حماسه در عربی از ماده حَمِس، یَحْمِسُ، حَمْسا «به معنای دلیری دلاوری و شجاعت و کلمه حُمْس جمع احمس است و حماسه به معنای شدت است و قریش را از این جهت (در گذشته) حُمس میگفتهاند که در امر دین خود تعصب و شدت داشتند، (مجمع البحرین، ج 4، ص 632) و یا بدین جهت بوده که اصولاً مردمی باصلابت و خطرناک بودهاند. (ترجمه المیزان، ج 2، ص ۸۴)
مرحوم شهید مطهری مینویسد: «کلمه «حماسه» به معنی شدت و صلابت است و گاه به معنی شجاعت و حمیت استعمال میشود.»(مجموعه آثار، ج 17، ص ۲۴) در زبان فارسی «حماسه» اصطلاحی است که در معنای کاری دور از انتظار و خارقالعاده که موجب تحولی بزرگ در جامعه میشود به کار میرود؛ بنابراین حماسه با قهرمانی و پهلوانی متفاوت است اگرچه پهلوانی و قهرمانی جزئی از حماسه است ولی از آن بیگانه نیست. حماسه در اصطلاح ادیبان گونهای شعر است که در آن از دلیری، پیکارمندی و چالاکی در جنگ، نبرد با ستمکاران و پشتیبانی از ستمدیدگان و کارهای ناجوانمردانه سخن به میان میآید. (دایرةالمعارف تشیع، ج 6، ص 512)
ویژگیهای کار حماسی
بنابراین حماسه یعنی اقدامی همراه با صلابت، غیرت، شجاعت، حمیت، حقطلبی، عدالتخواهی و مردانگی در مسیرهای آرمانی. حماسه ویژگیهایی دارد که برای آگاهی از کار حماسی باید ویژگیهای آن را شناخت. مهمترین ویژگیهای کار حماسی عبارت است از:
- خارقالعادگی
در حماسه، رخدادهایی اتفاق میافتد که هرکس از عهده آن برنمیآید. تفاوتش با رویدادهای عادی در همین است. در حماسه ممکن است جمعیتی اندک با ایمان و ارادهای استوار بر جمعیتی انبوه پیروز شود. نظیر آنچه در جنگ «بدر» برای مسلمانان صدر اسلام پیش آمد. در جنگ بدر مشرکان و مخالفین مکه بسیج عمومی اعلام نمودند. لشگری حدود هزار نفر سرباز، دویست اسب و هفتصد شتر تهیه نموده به سوی مدینه رهسپار شدند تا اسلام را در نطفه خفه سازند و ریشه مسلمانان را از بیخوبن درآورند. در مقابل این لشگر مجهز، مسلمانان 313 نفر سرباز، دو اسب و هفتاد شتر داشتند و با چنین عده قلیلی به دفاع از اسلام پرداختند.
در این جنگ علی علیهالسلام، حمزه سیدالشهدا و دیگر مسلمانان حاضر در جنگ ازجمله شخص پیامبر صلی الله علیه و آله چنان شجاعانه با دلاوری حماسهآفرین بودند که جنگجویان مکه نام جنگ بدر را «مرگ سرخ» نهادند. در این جنگ نابرابر، فقط چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند. ولی هفتاد نفر از مشرکان به قتل رسیدند.
- هدفمندی
کار حماسی، کاری هدفمند و مهم است. مضمون و محتوای هدفش، ممکن است یک ملت یا همه اجتماع یا اهداف دین را دربر بگیرد. هدف حماسهآفرینان معمولاً شخصی نیست یا حداقل در حماسههای دینی اینگونه است. چنانکه در جنگ احزاب وقتی حضرت علی علیهالسلام در عین ناباوری کفار در برابر حریف نامور خود قرار میگیرد و او را به خاک ذلت میافکند، امام علیهالسلام قصد میکند بر روی سینه حریف بنشیند و کار را یکسره کند؛ اما حریف زبون از ناراحتی به امام جسارت نموده، آب دهان به صورت مبارک حضرت میاندازد. آن حضرت که در سراسر زندگی خود برای رضای خدا و پیشرفت دین کار کرده بود حاضر نمیشود به خاطر این جسارت کار دشمن را سریع تمام کند؛ بنابراین از روی سینه حریف گستاخ خود، برمیخیزد چند قدمی راه میرود تا عصبانیتش برطرف گردد سپس برمیگردد کار دشمن را یکسره میکند و با فریاد اللهاکبر پیروزی خود را بر دشمن اعلام میکند.
- جاودانگی
کار حماسی، ماندگار و پویا و مثالزدنی است. نشانه جاودانگی ماجراهای حماسی این است که در طول تاریخ این ماجراها یا به صورت کتبی مدون میشوند یا اینکه به صورت شفاهی در بین نسلهای یک ملت سینه به سینه با افتخار نقل میشوند. چنانکه مبارزه و حماسهآفرینی امام علی علیهالسلام در جنگ احزاب (خندق) با قهرمان عرب -عمرو بن عبدود- در صدر اسلام هنوز با گذشت چندصد سال از زمان وقوع آنها نقل مجالس است.
در حماسههای دینی منشأ جاودانگی حماسهساز، از ایمان به خدا نشئت میگیرد. به بیان مرحوم علامه طباطبایی: «ایمان به خدا نیرویی است که هیچ نیرویی معادل آن نبوده در برابر آن تاب مقاومت نمیآورد. چون به دست آوردن نیروی ایمان مبنی بر فهم صحیح است و همین فهم صحیح صاحبش را به هر خلق و خوی پسندیدهای متعصب میسازد و او را شجاع و باشهامت و پرجرئت و دارای استقامت و قار و آرامش قلب و وثوق به خدا بار میآورد. (به همین جهت حماسهآفرین) به هر تقدیر چه کشته شود یا بکشد برد با اوست؛ زیرا در هردو تقدیر پاداشش بهشت (جاودانگی) است و او در خود مصداقی برای مرگ به آن معنایی که کفار معتقدند و آن را نابودی میپندارند نمیبیند. (ترجمه المیزان، ج 9، صص 161- 162)
- فرصتسازی
حماسه، همواره برای تکرارپذیر بودن و الگوبرداری در آینده، فرصتآفرینی دارد. بهطور مثال حماسه عاشورا فرصتی به گسترده همه تاریخ آفریده است که در تمام مکانهای و زمانها میتوان از آن الگوبرداری نمود و آن حماسه را در تکرار نمود. نمونه بارز این مطلب، قیامهای پسا عاشورایی از قبیل قیام توابین، قیام مختار، قیام زید، قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله، قیام ادریس بن عبدالله، قیام ابن طباطبا، قیام محمد دیباج، قیام داعی کبیر و همچنین در دوران معاصر قیام 15 خرداد و از همه مهمتر انقلاب اسلامی و در استمرار آن حماسه دفاع مقدس و حماسه 9 دی سال 1388 همه و همه گویای فرصتآفرینی حماسه کربلا است.
- اقتدار در عمل
حماسه در لغت به معنی شجاعت است و در مقابل رذیله «جبن» قرار دارد که به معنای آن است که اثرپذیری نفس آنقدر سریع و زیاد باشد که عقل و رأی و تدبیر را از کار بیندازد و مستلزم تحیّر و سرانجام فرار از میدان گردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ضربت علی علیهالسلام در روز جنگ خندق میفرماید: «ضربت علی در روز خندق بهتر از عبادت جن و انس است و مبارزه علی علیهالسلام با عمرو بن عبدود در جنگ خندق بهتر از اعمال امت من تا روز قیامت است». درست است که ضربت علی علیهالسلام یک ضربت بیش نبود؛ اما ضربتی بود که مایه استمرار آیین یکتاپرستی در روی زمین گردید.
- امید و نشاطآفرینی
حماسه باید امیدآفرین باشد یعنی بهگونهای خلق شود که موجب تقویت نیروهای خودی شود و از سوی دیگر در طرف مقابل (دشمنان) موجب تضعیف روحیه و یأس و ناامیدی شود. تفکر در قصههای قرآن ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که یکی از اهداف این قصههای حماسی ایجاد روحیه امید در دلهاست و خداوند سبحان از طریق بیان زندگی انسانهای کامل به پرورش روحیه امید و تقویت آن در سایر افراد و جوامع بشری میپردازد.
- توأم بودن احساس و منطق
حماسه، حضوری است که همراه با منطق و احساسات است؛ یعنی اگر حضور و نقشآفرینی تنها جنبه احساسی داشته باشد یا تنها جنبه عقلانی داشته باشد، این حضور و نقشآفرینی کاری حماسی نخواهد بود. به تعبیری حماسه با شور و شعور همراه است. حماسهآفرین ضمن اینکه با عزمی استوار با رجز و مبارزه شجاعانه و دلیرانه، در بین نیروهای خودی امیدآفرینی و نشاطآفرینی میکند و در بین دشمن گرد یأس و ناامیدی میپاشد نسبت به رفتار و اعمال خود از نظر عقلانی نیز کنترل و بصیرت دارد و هدف خود را از حماسهآفرینی فراموش نمیکند.
- تیزهوشی و تدبیر و فراست
در آفرینش حماسه باید با تدبیر و باهوش بود. مقام معظم رهبری تیزهوشی و تدبیر در خلق حماسه مقابل دشمن را چنین تبیین میکنند: «ملت و مسئولان کشور باید هوشیار باشند؛ محاسبه این دشمنیها را بکنند؛ در مقابله با این دشمنیها، با تدبیر و با شجاعت عمل کنند. هم تدبیر لازم است، هم شجاعت لازم است. اگر شجاعت وجود نداشته باشد، در مقابل ابهت و هیبت و چهره عبوس دولتهای مستکبر، کسی دل خود را ببازد، قطعاً شکستخورده است. دولتهای مستکبر یکی از کارهایشان همین تشر زدن است؛ چهره عبوس گرفتن است؛ حق را ناحق کردن است. در مقابل اینها تدبیر لازم است. تدبیر یعنی آگاهی از آنچه در برنامه دشمن است و تصمیم درست و بجا در مقابله با آن. دشمن به شکلهای مختلفی ظاهر میشود. شما امروز ملاحظه کنید؛ در مقابل ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی، صهیونیستها هستند، دولت امریکا قرار دارد؛ گاهی لباس گرگ میپوشند، گاهی لباس روباه میپوشند؛ گاهی چهره خشن و خصمانه خودشان را نشان میدهند، گاهی چهره فریبگرانه نشان میدهند؛ باید متوجه بود.»(01/01/1389)
- ولایتمداری
در جنگ بدر زمانی که مسلمانان با انبوه دشمن مواجه شدند. رسول خدا شورایی تشکیل داد تا نظر یاران خویش را درباره جنگ جویا شود. در این هنگام مقداد برخاست، به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت: «ما هرگز مانند بنیاسرائیل نیستیم که به موسی علیهالسلام گفتند: تو برو با خدایت جنگ کن و ما در این جا نشستهایم، بلکه میگوییم تو و خدایت بروید ما به دنبال تو هستیم.
- پایداری
مشرکان مکه زمانی که نتوانستند با سیاستهای مختلف مسلمانان را از راهی که انتخاب کردهاند بازدارند، پیمانی امضا کردند که مسلمانان را از نظر اقتصادی و اجتماعی در تنگنا قرار دهند. ازجمله اینکه: خرید و فروش اجناس، ازدواج را با مسلمانان ممنوع اعلام کردند. همچنین قرار شد در تمام پیشآمدها، با تعصب خاص خود از مخالفان پیامبر صلی الله علیه و آله حمایت کنند. این تحریمها به مدت سه سال ادامه داشت ولی شدت عمل قریش در اجرای مواد پیمان از مقاومت و فداکاری مسلمانان ذرهای نکاست و جریان شعب ابیطالب الگویی برای حماسه پایداری شد.
(4) عنصر عاطفه
«بیان ماجرای عاشورا، فقط بیان یک خاطره نیست. بلکه بیان حادثهای است که دارای ابعاد بیشمار است که یادآوری آن، میتواند به برکات فراوان و بیشماری منتهی شود. لذا شما ملاحظه میکنید که در زمان ائمّه علیهمالسلام، قضیه گریستن و گریاندن برای امام حسین علیهالسلام، برای خود جایی دارد. مبادا کسی خیال کند که درزمینهٔ فکر و منطق و استدلال، دیگر چه جایی برای گریه کردن و این بحثها قدیمی است! نه! این خیالِ باطل است. عاطفه بهجای خود و منطق و استدلال هم بهجای خود، هر یک سهمی در بنای شخصیت انسان دارد. خیلی از مسائل است که باید آنها را با عاطفه و محبت حل کرد و در آنها جای منطق و استدلال نیست. شما اگر در نهضتهای انبیا ملاحظه کنید، خواهید دید وقتی که پیغمبران مبعوث میشدند، در وهله اوّل که عدّهای دور آنها را میگرفتند، عامل اصلی، منطق و استدلال نبود. دلیل و استدلال، زمانی کاربُرد دارد که نهضت پیشرفته است. در وهله اوّل، حرکت، حرکتی احساسی و عاطفی است. البته در خلال هر احساسی که صادق باشد، یک برهان فلسفی خوابیده است؛ اما بحث سرِ این است که نبی وقتی میخواهد دعوت خود را شروع کند، استدلال فلسفی مطرح نمیسازد؛ بلکه احساس و عاطفه صادق را مطرح میکند. البته آن احساس صادق، احساس بیمنطق و غلط نیست؛ احساسی است که در درون خود، استدلالی هم دارد. اوّل توجّه را به ظلمی که در جامعه جاری است؛ اختلاف طبقاتیای که وجود دارد و فشاری که «انداد اللَّه» از جنس بشر و شیاطین انس بر مردم وارد میکنند، معطوف میسازد. این، همان عواطف و احساسات است. البته بعد که حرکت وارد جریانِ معقول و عادّی خود شد، نوبت استدلال منطقی هم میرسد؛ یعنی کسانی که دارای تحمّل عقلی و پیشرفت فکری هستند، به استدلالات عالی میرسند. ولی بعضی افراد هم در همان درجات ابتدایی میمانند. در عین حال، معلوم هم نیست آنهایی که از لحاظ استدلال سطح بالاتری دارند، از لحاظ درجات معنوی هم حتماً سطح بالاتری داشته باشند. نه؛ گاهی کسانی که سطح استدلالی پایینتری دارند، اما جوشش عواطفشان بالاست، ارتباط و علقهشان با مبدأ غیبی بیشتر و محبتشان نسبت به پیغمبر، جوشانتر است و به درجات عالیتری میرسند. قضیه اینگونه است.
در حرکتهای معنوی، عاطفه سهم و جای خود را دارد. نه عاطفه جای استدلال را میگیرد و نه استدلال میتواند به جای عواطف بنشیند. حادثه عاشورا، در ذات و طبیعت خود، یک دریای خروشانِ عواطفِ صادق است. یک انسان والا، پاک، منوّر و بدون ذرّهای شائبه تردید در شخصیت ملکوتی والای او، برای هدفی که همه منصفین عالم در صحت آن که مبتنی بر نجات جامعه از چنگ ظلم و جور و عدوان است، متّفقند، حرکت شگرفش را آغاز میکند و میگوید: «ایها النّاس! انّ رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله، قال: من رأی سلطاناً جائراً...» بحث سرِ این است. امام حسین علیهالسلام، فلسفه حرکت خود را مقابله با جور قرار میدهد: «یعمل فی عباداللَّه بالاثم و العدوان.» بحث بر سرِ مقدسترین هدفهاست که همه منصفین عالم آن را قبول دارند. چنان انسانی، در راه چنین هدفی، دشوارترین مبارزه را تحمّل میکند.»(17/۰۳/۱۳۷۳)/9314/ی703/ب1
نرگس پورهوشیار