به کارگیری فرمول ابتذال برای جذب مخاطب
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «آقازاده» به کارگردانی بهرنگ توفیقی و نویسندگی حامد عنقا اولین سریال ساخته شده توسط سازمان هنری-رسانهای اوج میباشد که در بستر شبکه نمایش خانگی پخش میشود. تاکنون ده قسمت از این سریال پخش شده که انتقادات بسیاری از فعالان فرهنگی جبهه انقلاب را به همراه داشته است.
آقازادهها، تجارت فحشا و فسادهای اقتصادی سه ضلع مثلثی هستند که عنقا در «آقازاده»، تازه ترین ساخته خود، به آنها پرداخته است؛ اما پرداخت به این سه موضوع که هر کدامشان میتواند به عنوان یک سوژه برای ساخت یک سریال جذاب و دیدنی قرار بگیرد عمیق نمیشود و در همان سطح باقی میماند.
یکی از مشکلات «آقازاده» شلختگی در محتوا است. آقازادگی؟ پرستوسازی و تجارت فحشا؟ یا فساد اقتصادی؟ کدام یک سوژه فیلم «آقازاده» است؟ درحالی که اسم سریال عنقا «آقازاده» است و انتظار میرود به پدیده آقازادگی پرداخته شود اما گویی آقازادگی در این سریال یک مسئله حاشیهای است. «آقازاده» از فسادهای اقتصادی «نیما بحری» و روابط نامشروع او به غیر از کلیاتی پراکنده هیچ چیزی به مخاطب نشان نمیدهد. شخصیت «الکس» که گویا به تجارت فحشا مشغول است ظهور و بروزی در سریال ندارد. مخاطب تجربه جدیدی از زندگی یک آقازاده بدست نمیآورد و هیچ درک عمیقی نسبت به چالشها و فرصتهای آقازاده بودن پیدا نمیکند. در واقع خط محوری داستان «آقازاده» ماجرای زندگی «مانلی»/«راضیه» میباشد.
لازم به ذکر است که شخصیت «الکس» با بازی مهدی کوشکی و «مانلی» با بازی پردیس پورعابدینی در «آقازاده» یادآور مستند «پول و پورن» به کارگردانی مهدی نقویان میباشد. مستندی با موضوع تجارت فحشا که یکی از پروندههای سازمان اطلاعات سپاه را به تصویر کشیده است.
فیلمنامه و قصه «آقازاده» که طراح و نویسنده آن حامد عنقا میباشد، دارای ایراداتی جدی است. نحوه آشنایی و ورود «راضیه» به حلقه نزدیکان «نیما بحری» به عنوان آقازاده بد داستان در قسمت1 خیلی کاغذی به تصویر کشیده شده است. امین حیایی در نقش «بهروز بهرامی»، وکیل نیما بحری، تخت بازی میکند و در موقعیتهای مختلف بازی یکسانی دارد. عشق «نوذر» به «راضیه» سطحی و غیرقابل باور است. حضورشخصیتی به نام «سحر» در قسمت5 هم هیچ ربطی به روند داستان ندارد. شاید عنقا خواسته عاقبت مانلی را به او نشان دهد! ولی با این حال حضور کوتاه سحر هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمیکند. بنظر میرسد فلش بکهای عنقا و پرشهای زمانی او بیشتر از آنکه برخاسته از یک فرم نو در روایت داستان باشد ناشی از ضعف در قصهگویی است. عنقا خوب میداند که چگونه یک سریال 15 قسمتی را 30 قسمت کِش بدهد!
تصویری که عنقا از یک پسر مذهبی ارائه میدهد، تصویری کلیشهای، سطحی و گلدرشت است. پسری سربهزیر، چشم و گوش بسته و کاریکاتوری که انگار غیر از مسجد و خانه جای دیگری نرفته است. اینکه پارافین داغ شمع روی دست حامد میریزد و او اصلا متوجه این موضوع نمیشود بیشتر از آن که نشان دهندهی مجذوبیت حامد در همصحبتی با راضیه باشد نشاندهندهی کاغذی بودن این عشق است. پراید سوار شدن حامد هم اصلا خوب از آب درنیامده است. یک نکته ضعف دیگر در شخصیتپردازی این است که مخاطب همچنان نمیداند حامد یک مامور امنیتی است یا یک کارشناس قضایی!
عنقا سعی کرده است تا همهی پروندههای فساد چند سال اخیر را در شخصیت نیما بحری جمع کند. از ساخت و ساز و زمینخواری در مشهد و شمال گرفته تا برنده شدن در مناقصههای دولتی از راههای غیرقانونی. ماجرای تصاحب 45 درصد سهام یک بانک و خرید و فروش میلگردها یادآور ماجرای شاهمهره فساد بانک سرمایه بهروز ریختهگران است. ریختهگران در سال 86 قراردادی با شهرداری تهران امضا میکند که در ازای تأمین 80 هزار تن میلگرد برای ساخت تونل توحید، بلوک 38 درصدی سهام بانک سرمایه به او واگذار شود. ریختهگران بدون پرداخت هیچ مبلغی و با ارائه یک حواله جعلی انبار آهن، مالک 38 درصد سهام بانک سرمایه میشود و شهرداری تهران وقتی برای گرفتن میلگرد مراجعه میکند تنها با یک انبار خالی در شورآباد تهران روبرو میشود. حال یک سال بعد از محاکمه ریختهگران، عنقا در «آقازاده» شخصیتی را خلق کرده که بدون حتی یک ریال 45 درصد سهام یک بانک را تصاحب میکند.
شباهت «حاج حسن» با بازی جمشید هاشمپور به اکبر طبری، معاون اجرایی حوزه ریاست ریاست اسبق قوهقضائیه، نیز از جمله نکات حاشیهساز سریال بوده است. جدای از این شباهت ظاهری بعد از ده قسمت مخاطب همچنان نمیداند «حاج حسن» کیست؟ یک مقام بلندپایه امنیتی یا یک مقام پرنفوذ قضایی؟! «حاج حسن» از طرفی توانایی جابهجایی یک وزیر دولتی را دارد و از طرفی دیگر در نهادهای امنیتی صاحب نفوذ است. بالاخره او کیست؟
از طرفی دیگر با وجود اینکه ده قسمت از آغاز سریال میگذرد خبری از حضور فعال دستگاههای امنیتی نیست! دریچه ورود «حامد» هم به پرونده «نیما» از سوی فسادهای اقتصادی او میباشد و نه تجارت فحشا. نکته بسیار مهمی که نباید از آن غافل شد این است که در طول چهار دهه گذشته فحشا خط قرمز جمهوری اسلامی در برابر هر فرد و گروهی در هر جایگاهی بوده است اما در این سریال گویا مسئولان امنیتی در برابر افرادی که مدیران کشور را فاسد میکنند منفعل هستند و هیچ نخی از حضور آنها به مخاطب داده نمیشود. از طرفی دیگر در گفتگوهای حامد و دیگر ماموران امنیتی-قضایی مدام تاکید میشود که پرونده نیما بحری بسیار با اهمیت و بزرگ است اما غیر از حامد و همکارش هیچ کنشی از سوی دستگاه اطلاعاتی برای پیگیری این ابر پرونده دیده نمیشود!
عنقا شاید قصه گفتن را خوب بلد نباشد اما بر سر زبانها افتادن را به خوبی بلد است
اما آن چیزی که این روزها باعث جنجال بر سر این سریال شده نه فیلمنامهی ضعیف آن است و نه سوژههای جذاب آن. تمام جنجالهای چند روز اخیر و هشتگهای «کاسه آش» و «شکلات» بر سر یک سکانس اروتیک و قبحشکن در قسمت نهم و دهم «آقازاده»، که با هم منتشر شد، میباشد. عنقا شاید قصه گفتن را خوب بلد نباشد اما بر سر زبانها افتادن را به خوبی بلد است. او همانند دو سریال قبلی خود، «پدر» و «تنهایی لیلا»، سعی کرده با یک سکانس حاشیه برانگیز مقدمات دیده شدن سریال نه چندان قوی خود را فراهم کند که البته در این کار هم موفق شده است.
سکانس صیغه محرمیت خواندن راضیه که باعث تولید حجم انبوهی از محتوا با رویکرد انتقادی در صفحات مجازی به خصوص توئیتر شد یک سکانس اروتیک است که تنها با یک هدف به تصویر کشیده شده؛ وایرال شدن سریال و جذب مخاطب. نکته قابل تامل این است که این سکانس هیچ نقشی در در پیشبر داستان ندارد و اگر حذف هم بشود هیچ خلایی در روند داستان بوجود نمیآورد. جالب تر آن است که بخشی از این سکانس(افتادن چادر راضیه) که سانسور شده بود به صورت گسترده در فضای مجازی منتشر میشود. طبیعتا انتشار این بخش سانسور شده فقط از عوامل سریال برمیآید! این روش وایرال کردن سریال نهتنها ویژگی مثبتی محسوب نمیشود بلکه برای محصول یک نهاد انقلابی مایه سرافکندگی نیز میباشد.
حامد عنقا سوراخ دعا را پیدا کرده است
علیرضا معینی در یادداشتی برای سریال آقازاده نوشت: «درباره سریال «آقازاده» خیلی میشود حرف زد. از حاج رضا که تا اینجای کار منفعل و گوشهنشین و منزوی شده تا تقسیم آقازادهها به آقازاده خوب و بد و حتی نکات منفی از جمله تدوین نه فقط بد، که عجیب و... اما سریال هنوز در قسمت هفت است و شاید خیلی اتفاقات بیفتد و خیلی چیزها تغییر کند، پس بهتر است درباره این مسائل کمی صبر کنیم و فعلا درباره چیزی صحبت کنیم که قطعیت دارد؛ اینکه حامد عنقا سوراخ دعا را پیدا کرده است!
یک آیه یا حدیث میگذاریم اول و آخر هر قسمت، یک پسر ریشو و یک دختر چادری را میگذاریم توی داستان و عاشق همدیگر میکنیمشان، مقداری تسبیح، جلیقه آقاجونی، حیاط قدیمی و حوض و تخت چوبی و زیرزمین با نمای آجری و... هم میریزیم توی سریال و حالا نهادهای انقلابی و مدیران فرهنگی جوری گول خوردهاند که هرچقدر هم تم داستانمان جنسی باشد و روی عشوهها و آرایش و جذابیتهای جنسی بازیگرانمان و تختخواب و حوله حمام و... رژه برویم چیزی نگویند!
البته این دستور پخت فقط برای مدیران صدا و سیما کافیست و جایی مثل اوج به همین سادگی گول نمیخورد. اینجا را باید با اضافه کردن یک افزودنی مجاز دیگر هم سر کار گذاشت: خط قرمزهای سیاسی و انداختن چهارتا تیکه در این فضا.
جدای از چند سکانس مشمئزکننده که دغدغههای والدین درباره اتفاقات شب اول عروسی فرزندشان را نشان میدهد و لامصب تمامی هم ندارد، جذابیتهای جنسی هم در داستان و هم در تصویر آقازاده واقعا آزاردهنده است.
اما خب حامد عنقا سوراخ دعا را پیدا کرده است و فهمیده چطور همه اینها را بهعنوان یک اثر ارزشی و دینی به مدیران قالب کند. فقط خدا کند مدیران سوراخ دعا را گم نکرده باشند!»
با این اوصاف آنچه که بیش از همه باعث حساسیت نسبت به این سریال میشود ساخت آن توسط یک نهاد انقلابی میباشد. براستی اوج از ساخته شدن این سریال چه نفعی میبرد؟ تاکنون که ده قسمت از پخش این سریال گذشته است آیا پدیده آقازادگی به چالش کشیده است؟ آیا ارزشهای انقلاب به تصویر کشیده شده است؟ آیا فردی از سوی اوج به عنوان ناظر کیفی بر روند ساخت این سریال از نظارت داشته است؟ بنظر میرسد مدیران اوج باید حساسیت بیشتری نسبت به محتوای تولیدات زیر نظر خود داشته باشند تا در آینده شاهد همچین تولیدات فرهنگی سخیفی نباشیم./د101/ف
منبع: رجانیوز