کلید مشکلات مردم یا انبار گندم؟!
اخیراً سعید حجاریان در مطلبی با عنوان «رئیس جمهور بی آینده» به وضعیت احتمالی دوره ریاست جمهوری سیزدهم پرداخته و مدعی شده است رئیس جمهور این دوره برخلاف همتایان پیشین خود نه تنها قادر به دو دوره ای شدن نیست بلکه دوره چهار ساله خود را هم با مشفت و زحمت بسیار به پایان خواهد رساند. وی در این نوشتار می گوید هر کدام از روسای جمهور پیشین یک برگ برنده و نقطه قوت داشته اند که به آنها برای دو دوره ای شدن کمک کرده است اما رئیس جمهور بعدی فاقد چنین برگ برنده است.
حجاریان می نویسد؛ «سال ۱۴۰۰ هر آنکه به صحنه بیاید و جانشین روحانی شود از این قبیل مزیتهای نسبی اعم از حمایت رهبری (دولت آیتالله خامنهای)، تیم سازندگی (دولت آیتالله هاشمی)، گفتمان (دولت آقای خاتمی)، ثروت بادآورده (دولت آقای احمدینژاد) و تیم مذاکرهکننده (دولت آقای روحانی)، بیبهره است، بنابراین مطمئناً با نیرویی ضعیفتر از تمامی رؤسای جمهور مواجه خواهیم بود.
...گذشته از آن، سابقه افرادی هم که در مظان رئیسجمهوری هستند، چندان درخشان نیست. چه بهلحاظ سیاسی و چه اقتصادی و همین مایه دستانداختن آنها از سوی مردم خواهد شد. غرض آنکه، کسی که میخواهد رئیسجمهور شود با چه اندوختهای میخواهد سر کار بیاید؟ نه گفتمان، نه حزب، نه گروه تکنوکرات-بوروکرات و نه پشتوانه مردمی؛ بهعلاوه در شرایطی هم قرار داریم که بعید است رهبری خود را هزینه یک فرد کند. از قضایای کرونا، شهروندان عاصی و بیکار و تحت تحریم و… نیز درمیگذریم!
با این وصف، معتقدم رئیسجمهور آینده وضعیت کشور را نابسامانتر میکند و وضع مردم بدتر از قبل میشود و وی بهشکلی گریزناپذیر با انواع نارضایتیها دستوپنجه نرم میکند و ۴ سال پر از التهاب را میگذارند تا هر چه زودتر بارش را ببندد و برود!»
پیش گویی حجاریان درباره چهار سال آینده را باید به چه حسابی گذاشت و از کدامین دریچه به آن نگریست؟ فضای تیره و تار ترسیم شده از سوی حجاریان چه هدفی را نشانه رفته است؟ قبل از هر چیز باید به این نکته مهم توجه داشت که تحلیل و موضع سیاسی چیزی شبیه گزارش کردن یک مسابقه ورزشی نیست و با آن متفاوت است. گزارشگر یک مسابقه فوتبال رویدادهای داخل زمین را برای تماشاگران گزارش می کند. نحوه و لحن گزارش وی تاثیری بر آنچه در زمین رخ می دهد نخواهد گذاشت. اما در عالم سیاست مواضع و تحلیل ها هرچند ظاهری گزارش گونه دارند و می خواهند مخاطب را از آنچه در میدان سیاست می گذرد مطلع کنند اما خود جزئی از بازی هستند و بر روند و نتیجه آن تاثیر می گذارند. از این منظر می توان گفت حجاریان با این مطلب در واقع در مجال ترسیم دولت مطلوب خود است. او نیک و عمیق می داند که جریان مطبوعش به دلیل عملکرد خسارت بار خود در مجلس پیشین و دو دولت یازدهم و دوازدهم، شانسی برای انتخابات 1400 ندارد و حال که چنین است پش چه بهتر که دولتی ضعیف و شکننده بر سر کار بیاید. بقول معروف دیگی که برای نجوشد...
حجاریان در این ساحت گزارشگری است که بازی انجام نشده ای را برای تماشاگران گزارش می کند. او از یک بازی سرد و بی روح و کسل کننده خبر می دهد. وقتی بازی چنین باشد چه کسی راغب است آن را ببیند؟! فراموش نکنیم که در میدان انتخابات، مردم صرفاً تماشاچی نیستند. آنها عنصر اصلی میدان رقابت هستند و میزان و کیفیت حضور آنها نفش تعیین کننده ای در رویدادهای بعدی دارد. از این باب تحلیل حجاریان را می توان تلاشی –در کنار تلاش شبانه روزی صدها همفکر وی- برای اثرگذاری بر نگرش مردم به انتخابات 1400 دانست. نگرشی که بر عمل سیاسی آنها نیز اثر می گذارد و عملاً می تواند به آینده شکل دهد.
نوشتار حجاریان نیز از این قاعده خارج نبوده و بیش از آنکه چشم به آینده داشته باشد ناظر به اکنون است. اما از منظری دیگر و البته مهمتر، نوشته حجاریان بیش از آنکه درباره آینده باشد مربوط به گذشته است. البته نه آن گذشته ای که او ظاهراً درباره آن نوشته است. او درباره آینده می نویسد تا نقش خود در گذشته و حال را به حاشیه براند و از معرض دید و پرسش افکار عمومی دور سازد.
حجاریان که در آستانه انتخابات 1400 با چاشنی لودگی و هزل به ترسیم آینده می پردازد، چهار سال پیش و در آستانه انتخابات سال 96 گفته بود؛ "آقای روحانی چهار سال پیش با یک کلید آمد و توانست قفل تحریمهای هستهای را با آن باز کند و برجام را رغم بزند. روحانی این بار با یک دسته کلید آمده است.
یک دسته کلید است به زیر بغل عشق / از بهر گشاییدن ابواب رسیده"
تنها ایده و برنامه دولت برآمده از اصلاح طلبان مذاکره با آمریکا و رفع تحریم و مشکلات کشور از این طریق بود. ایده ای که نتیجه آن را امروز مردم با گوشت و پوست و خون خود لمس می کنند. احتملاً حجاریان فراموش نکرده است که زمانی گفته بود اصلاح طلبان دندانه های کلید دولت تدبیر و امید هستند. آن کلید کذایی نه تنها قفلی را نگشود بلکه صد قفل دیگر بر مشکلات زد و آنچه چند سال پیش مردم را از آن می ترساندند امروز به آرزو مبدل شده است! یادمان نرفته است که می گفتند اگر فلانی پیروز شود دلار 5 هزار تومان خواهد شد و امروز کار به جایی رسیده است که وعده می دهند ان شاالله دلار سال آینده 11هزار تومان خواهد شد!
ایده و برنامه هر کنش گر و جریان سیاسی ممکن است به نتیجه مطلوب نرسد. مهم نحوه برخورد با این بن بست است. اصرار بر مسیر شکست خورده و ادامه دادن مسیر بن بست نشان از جزم اندیشی و لجبازی است. صفاتی که جریان موسوم به اصلاحات دیگران را متهم به آن می کند. انتظار می رفت که پس از تجربه تلخ برجام حجاریان و رفقایش درس گرفته و اگر از مردم بابت وعده های توخالی و سال ها معطلی و سرگردانی عذرخواهی نمی کنند حداقل به رسم احترام و ادب سکوت پیشه کنند اما نه تنها چنین نشد بلکه آنان برای ادامه مسیر غلط تجربه شده به ارائه راهکارهای جالب توجهی نیز پرداختند. برای نمونه حجاریان سال گذشته در مصاحبه ای راهکار مذاکره با ترامپ را تهدید به استعفای هیات دولت عنوان می کند و می گوید؛ «فرض کنیم آقای روحانی تصمیم بگیرد با رئیسجمهوری آمریکا دیدار کند و ترامپ را به آرزوی دیرینهاش یعنی عکس یادگاری برساند. اگر روحانی این تصمیم را براساس برداشت و تحلیل شخصیاش بگیرد، عملی نادرست مرتکب شده چون صرفاً خود را قربانی کرده است. اما همین عمل ممکن است در حالتی دیگر درست و دقیق باشد.
چنانکه میدانیم همه اعضای کابینه مسئولیت مشترک دارند و باید قوه مجریه را به پیش برانند. اگر عقل جمعی کابینه و نظرهای کارشناسی، مذاکره را توصیه کند و مذاکره را مثلاً به «استعفا» گره بزند و حتی رضایت جمعی از نمایندگان مجلس را هم جلب کند، همان عمل نادرست، موجه میشود. زیرا پس از مذاکره احتمالی روحانی- «حتی بدون استجازه»- که ممکن است هر عاقبتی را در پی داشته باشد، هزینهها سرشکن شده است.»
از این دست تحلیل ها و مواضع در کارنامه حجاریان کم نیستند. مطلب اخیر او در حکم نارنجک دودزایی است که با ابزار ارعاب می خواهد حواس ها را از گذشته و حال به آینده ای موهوم پرت کند. البته از کسی که لقب تئوریسین اصلاحات را یدک می کشد و در عین حال دستی هم در واردات گندم دارد، چنین مواضعی جای تعجب ندارد! کلیدی که حجاریان با افتخار نقش دندانه آن را برعهده گرفت هرچند دری را به سوی مردم باز نکرد اما گویا به کار انبار گندم وی آمد.
صدرا دامغانی