جمهوری اسلامی؛ نقطه عطف تکلیف شرعی مردم و فقیهان
به گزارش خبرگزاری رسا در اصفهان، حجت الاسلام محمد قطبی رییس دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، در یادداشتی به موضوع انقلاب اسلامی و رسالت و نقش مردم و فقها در عرصه انقلاب اسلامی پرداخت.
متن یادداشت بدین شرح است:
بدون تردید نظریه ولایت فقیه، هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ دامنه شمولِ موضوعی، تازهترین و متعالیترین نظریه در پهنهی حکومت و حکمرانی است و امام خمینی رحمتالله علیه با إشراف فقهی، کلامی و تاریخی بر مبانی و نظریات پیشین کوشیده در این نظریه بخشهای مغفول و ناگفته را تبیین کند. اگر چه نقد و تحلیل این نظریه و رشد و تعالی آن و پاسخ به ابهامها و نواقص آن ممکن است. اما از وُجوه رشد یافته و قَویم این نظریه نمیبایست غفلت کرد. در گذشتههای دور فقها میکوشیدند وظیفه اقامه دین و حدود الهی را متوجّه سلاطین و حکّام بدانند و إصدار حکم و فتواهای زیادی در طول تاریخ تشیّع برای متوجّه ساختن تکلیف بر حُکّام و سلاطین به وفور دیده میشود.
پس از سالها توجّه به تکلیف سلاطین و پس از این که بارها و بارها دیده شد که سلاطین به جز در اندکی از برشهای تاریخی، عزمی بر اقامه و استقرار دین در جامعه ندارند به این روی فقها کوشیدند خود با تلاشهای میدانی در اقامه دین و حدود الهی مبادرت ورزند، برخی از فقها با تاسیس نهادهای مدنی و مذهبی کوشیدند دست کم در جامعه تحت نفوذ خود حدود شرعی را اجرا کنند و در برخی از میدانهای اقتصادی و اجرایی نفوذ و ورود میکردند. این بار نیز توفیق کامل برای اقامه دین و اجرای حدود الهی در همهی پهنهی سرزمینی فراهم نیامد و همچنان بسیاری از احکام و حدود الهی در جامعه جاری و ساری نمیشد و گاه مورد غفلت و سرکوب نیز قرار میگرفت.
امام خمینی در منظومهی کوششهای فقهی خود توانست باب جدیدی را باز کرده و تکلیف اقامه دین و حدود الهی در جامعه را علاوه بر سلاطین و فقها، متوجّه آحاد جامعه و مردم کند. او کوشید تا اثبات کند که نه تنها سلاطین و فقها، بلکه همه آحاد جامعه و تک تک افراد در اقامه دین تکلیف شرعی دارند و باید برای اجرای این تکلیف هر کس به قدر استطاعت خود حرکت. این نظریه جدید فقهی که لزوم تلاش برای اقامه دین را به حرکت سلاطین و فقها گره نمیزد و به اصالت اولیه این حکم را متوجّه آحاد جامعه میدانست، حرکت و شتابی در جامعه به وجود آورد که سرعت و گستره آن بیش از پیش بود.
در این نظریه، آحاد جامعه مکلّفند برای اقامه دین تلاش کنند و حتی اگر لازم باشد در برابر جائران و ظالمان بایستند و قیام کنند. این جا بود که تکلیف شرعی همه آحاد جامعه را در یک جریان همسو و همافزا قرار داد و مبداء یک شتاب و حرکت گسترده شد.
فارغ از بحثهای تاریخی و نمونههای مصداقی و عینی، میتوان ادعا کرد که این إصدار فتوای جدید و جاری دانستن تکلیف اقامه دین بر همه آحاد جامعه را میتوان مبنایی بر این دانست که جمهوریّت در نظام و حکومت ایران اسلامی به عنوان یک ضلع و مُقوّم حیات حکمرانی و روشی برای تجلّی این نظریه فقهی و میدانی برای عمل به تکلیف شرعی مردم شمرده میشود. چرا که وقتی یک فقیه در مجرای استنباط فقهی خود به ساری بودن تکلیف بر همه آحاد میرسد میبایست برای تحقّق این حکم و تکلیف شرعی که بر دوش آحاد گذاشته میشود راهی و روشی که مستلزم همافزایی و یکپارچگی شده و از تشتّت و نافرمانی به دور باشد را ارائه کند.
بر این اساس امام بزرگوار قاعده جمهوریّت را ارائه کرد. جمهوریّت با این تفسیر، نه تنها یک مدل و روش برای کشف مقبولیّت، بلکه در واقع خود یک روش برای عینیّت بخشی به تکلیف شرعی مردم است و لاجرم باید محقّق شود تا آحاد جامعه بتوانند به تکلیف شرعی خود در قالب یک سیستم و پلتفرم منسجم و به هم پیوسته عمل کنند.
البته با وجود قواعد و روشهای منسجم و قانونی برای تحقّق جمهوریّت در منظومه قوانین جمهوری اسلامی ایران که در شرایط فعلی با مکانیزم تنظیم قانون در مجلس که منتخب مردمی است و تایید و امضای شرعی در شورای نگهبان که منصوب ولیّ فقیه است این کار صورت میگیرد ولی از نظر علمی و نظری میتوان در مجامع علمی به این موضوع پرداخت و از یافتن راههای دیگر نیز برای تحقّق تکلیف شرعی مردم سخن گفت. چرا که ایجاد نسبت منطقی بین جمهوریّت و اسلامیّت؛ یعنی بین تکلیف عام مردمی و تکلیف خاص فقیهان و رسیدن به الگوی همافزا و متوازن در جمع بین این دو تکلیف، لازمهی تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.
به نظر میرسد یکی از مهمترین حلقههای کارآمدی نظام، و منطقی که میتواند هم در ابعاد نظری و هم در ابعاد عملی، نظام را کارآمد و مقاوم سازد، تناسب و نقطه عطف بین تکلیف عام مردمی و تکلیف خاص فقیهان است. یافتن نقطه تعامل این دو تکلیف و تقویت مولفههای متداخل و متشابَک بین این دو تکلیف میتواند چرخ دندههای نظام را هموارتر و همراهتر سازد. از دیدگاهها و نظریات امام خمینی میتوان فهمید که ایشان نقطه ثقل تکلیف خاص فقیهان را در کشف، ابلاغ، رهبری و صیانت از احکام الهی و نقطه ثقل تکلیف عام مردمی را در اطاعت، التزام و تلاش برای اقامه دین میدانست./1304/
حجت الاسلام و المسلمین محمد قطبی