کارگردان سینما: اگر فیلم من به انقلاب لطمه بزند، خودم توقیفش میکنم
به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه فرهیختگان گفتوگویی با ابوالفضل جلیلی، کارگردان سینمای ایران انجام داده است که بخشهای مهم آن در ادامه میآید.
از وقتی ضدانقلاب شدم، کارهایم در جشنوارهها مورد توجه قرار گرفت!
- از زمانی که ضدانقلاب شدم کارهای من در جشنوارهها مورد توجه قرار گرفت! (میخندد) زمانی که وارد کار سینما شدم- یعنی از ۱۶ سالگی- به پدرم میگفتم میخواهم جهانی شوم. پدرم گفت شما غلط میکنید وارد سینما شوید، باید سینما را کنار بگذارید و آخر چه هنری داری که میخواهی جهانی شوی؟ من گفتم باید این اتفاق بیفتد.
- تا زمانی که پدرم زنده بود، مخفیانه کار میکردم. از ۱۶ سالگی سینما کار میکنم، ۱۸ سالگی پدرم به رحمت خدا رفت. بعد وارد کار سینما شدم و گفتم یا باید تا ۳۵ سالگی جهانی شوم یا این کار را میبوسم و کنار میگذارم. همه تمسخر میکردند، چون آن زمان مثل الان نبود که جشنوارهای در کار باشد. انقلاب هم شده بود و خیلی از سینماییها ایران را ترک کرده بودند.
- گذشت و من در ۲۷ سالگی بودم. بعد از دوسال که فیلم گال توقیف بود، وقتی قرار بود برای هفت مدیر از هفت جشنواره خارجی، فیلمهایی در سینما فرهنگ به اکران دربیایند، بهطور اتفاقی و اشتباها فیلم گال را جای فیلم دیگری نمایش دادند. آن مدیرها گفتند ما میخواهیم کارگردان این کار را ببینیم، البته زمانی که این فیلم را نمایش دادند، کسی که مسئول سانسور بود، داد میزد فیلم را اشتباه گذاشتید و تا او متوجه شود قدری از فیلم رفت و بعد اجازه ندادند که فیلم را قطع کند.
- فیلم را دیدند و دنبال من فرستادند. به یاد دارم هر هفت نفر بلند شدند و گفتند شما چند سال دارید؟ ما فکر میکردیم ۵۰ ساله باشید! بخت ما باز شد، یعنی دوساعت قبل از آن مرا از سینما فرهنگ با فحش بیرون کردند و بعد وقتی این افراد تاییدم کردند، با سلام و صلوات مرا آوردند. همان کسی که به من فحش داده بود، این بار با احترام برخورد کرد باید در ۳۷-۳۶ سالگی جهانی میشدیم که در ۲۹ سالگی چنین شد.
اگر قرار است فیلم من به انقلاب لطمه بزند، بهتر است خودم توقیفش کنم
- سالهایسال یعنی از بدو جوانی هر چه ساختیم، توقیف کردند و بهعبارتی هر بار خواستیم لیسانس (پروانه ساخت) بگیریم، گفتند قبول نیست و باید از اول شروع کنید.
- چندبار لیسانس گرفتیم و رد کردند، الان خودم میگویم بهتر است فیلمهای من توقیف شود، چون اگر قرار است فیلم من به انقلاب لطمه بزند، بهتر است خودم آن را توقیف کنم. تمایلی ندارم که آنها نمایش داده شوند.
همواره به خودم میگویم قرار است چه چیزی بسازم؟
- همیشه فکر میکنم در ایران مشکل سانسور ندارم، چون فیلمهای من را پخش نمیکنند، بنابراین بهنوعی من آزادترین فیلمساز ایران هستم ولی همواره به خودم میگویم قرار است چه چیزی بسازم؟ چه میسازم که اگر روزی با خدا روبهرو شدم بتوانم جوابگو باشم؟
- من تلاش میکنم فیلم انسانی بسازم و همه از تماشای آن لذت ببرند و آرامش بگیرند. نمیگویم چنین فیلمی ساختهام اما در این زمینه تلاش کردهام و میکنم. میخواهم فیلمی بسازم که عارفانه باشد و اگر بیماری آن را دید، حالش بهتر شود.
به احمد محمود گفتم محکم بزنید توی گوش من!
- یکشبی بهمن مقصودلو که منتقد فیلم من است، به ایران آمده بود و من را به خانه خود دعوت کرد. با من همیشه اینطوری صحبت میکرد؛ ابوالفضل بیسواد! امشب چند نفر میآیند خانه ما. پاشو بیا اینجا که یک کمی شعور یاد بگیری!
- آن شب احمد محمود آنجا بود. من آقای احمد محمود را خیلی دوست دارم و بهنظرم قویترین رماننویس است. فضای خوبی بود و همانجا از من پرسید کارگردانی را میخواهم پیدا کنید که دیالوگهای سکانسی از فیلم او از داستان همسایههای من دزدیده شده است و او نه اسم من را نوشته، نه حتی از من اجازه گرفته است. اسم فیلم را پرسیدم. بعد از توضیحاتی که داد متوجه شدم منظورش من هستم.
- چندتا دیالوگ فیلم را از احمد محمود برداشته بودم؛ چون دیالوگنویسی من بسیار ضعیف است. به او گفتم اگر این کارگردان را ببینید چه کار میکنید؟ گفت محکم در گوش او میزنم. گفتم در گوش من بزنید چون کارگردان کار من هستم. بعد گفتم من آن زمان بچه بودم و خجالت میکشیدم بگویم من یک قسمتی از دیالوگ داستان شما را برداشتم. از فیلم من تعریف کرد و همین زمینه رفاقت ما را فراهم کرد. همان شب که با احمد محمود بودم به من گفت با افراد دیگری که اینجا هستند صحبت کنید شاید از آنها هم چیزی برداشته باشید.
یک داور خارجی به من گفت برخی فیلمسازان ایرانی گمان میکنند ما احمقیم!
- من در فستیوالی خارجی داور بودهام و فیلمی از ایران برای کارگردان معروفی آمده بود. یک داور به من گفت برخی فیلمسازان ایرانی گمان میکنند ما احمقیم و با گذاشتن فقرهای خیالی در فضای ایران، به آنها جایزه میدهیم!
- الان همه، همهچیز را میدانند، درمورد هر کشوری در اینترنت جستجو کنید، همهچیز را میفهمید و همه همدیگر را میشناسند.
فیلمی که قرار بود جایزه اول جشنواره را بگیرد، با نقد من هیچجایزهای نگرفت!
- فیلمی را به جشنواره تسالونیکی یونان آوردند که آن زمان میلیاردها خرج ساختش شده و واقعا خوشساخت بود؛ این فیلم جنگ بین صربها و مسلمانان را نشان میداد و یونان هم در آن سرمایهگذار بود. در روز رایگیری من برای این فیلم صحبت کردم. همه گفتند خوب است که اول شود. من- یک نفر از ایران- چهارساعت در جلسه درباره این فیلم صحبت کردم و گفتم که آن پروپاگانداست، یعنی فیلمی است که به دروغ چیزهایی را بیان کرده تا مردم را علیه مسلمانان بشورانند.
- فیلمی که قرار بود جایزه اول جشنواره را بگیرد، هیچجایزهای نگرفت. تازه من در آن جشنواره کوچکترین داور بودم؛ در آن دوره شانتال اکرمن و دونالد ریچی از آمریکا از داوران بودند، مارک مولر رئیس ونیز و خیلیهای دیگر هم بودند.
انتهای پیام/