فتحی که آوینی روایت کرد
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «ما توانستیم از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، جز برای دورهای کوتاه، درباره همه وقایع مستند بسازیم… و میخواهم بگویم که این کارها که ما کردیم، از پول یا بروکراسی یا سیستمهای نظامی و یا هر چیز دیگر برنمیآید. عشق میخواهد و انگیزش. ریشه هر انگیزشی هم در عشق است.»
جملات بالا بخشی از جملات شهید سیدمرتضی آوینی است. کارگردان و بنیانگذار مستند «روایت فتح». روایت فتح بیش از آنکه نام یک مستند باشد نام یک نهضت است، نهضتی که آوینی به گفته خود از ابتدای انقلاب به آن مشغول شد و رسالتش ثبت جلوههای روح قیام الهی مردم ایران بود. به بهانه هفته دفاعمقدس، چندجملهای از این اثر خواهیم گفت.
شهید آوینی ذیل سازمان جهاد سازندگی کار میکرد. احتمالا در آن کوران حوادث بعد از انقلاب، حداکثر خواسته جهاد سازندگی از او و تیمش، گرفتن چند گزارش دمدستی برای ثبت و ضبط فعالیتهای جهاد، بهاضافه یک پخش تلویزیونی برای تبلیغ آن سازمان بوده است. امکانات هم محدود بود به چند دوربین و میکروفون که صرفا برای ثبت و ضبط و تبلیغ فعالیتهای یک سازمان تازه تأسیس تهیهشده بود. بهعلاوه در آن روزگار بحث کار رسانهای و مستندسازی برای سازمانی چون جهاد سازندگی که درگیر کوهی از کارهای عمرانی بوده، یک امر کاملا فرعی بهحساب میآمده است. هیچکس از آوینی کاری با آن عظمت و غنا و البته سختی و مشقت نخواسته بود؛اما انسانهای بزرگ اینگونه از کوچکترین بستری که فراهم بشود استفاده میکنند برای خلق کارهای بزرگ. وقتی عشق به خلاقیت در ما بجوشد، وقتی بیقرار استفاده از حرفه و مهارتمان در جهت آرمانهایمان باشیم معطل چیزی نمیمانیم. آوینی خود از درجه دانش و هنرش آگاه بود، اما برای خلق اثر معطل استودیوهای اسمورسمدار یا این سازمان و آن وزارت نشد. شهید آوینی خود در وصف این وضعیت چنین میگوید:«واحد تلویزیونی جهاد از یكسو وابسته به جهاد سازندگی بود و از سوی دیگر وابسته به شبکه یک تلویزیون. وضعیتی معلق در میان دو سازمان. بهراستی اگر این حالت تعلیق نبود، هیچیک از فیلمهایی که بعدها در جنگ بهواسطه این واحد ساخته شد وجود نمییافتند. این حالت تعلیق، به واحد تلویزیونی جهاد این قدرت را بخشیده بود که نه تسلیم موجبات و مقتضیاتی اداری شود که از جانب جهاد سازندگی میتوانست بر چنین واحدی تحميل شود و نه گردن به پیچیدگیهای مالی واداری در سیستم تولید تلویزیون بگذارد. اگر ما مجموعهای در شکم سیستم اداری جهاد سازندگی بودیم، آنها ما را از توجه به جبهههای جنگ بازمیداشتند و بهسوی روستاها میراندند و یا چنین دیکته میکردند که تلاشهای این واحد باید وقف تبلیغ فعالیتهای پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی شود، که انصافا از چنان وسعتی برخوردار بود که میتوانست هیچوقت اضافی برای ما باقی نگذارد.»
برای سیدمرتضی آوینی کار در این واحد تبدیل شد به مهمترین پروژه زندگیاش. کاری که در سالیان بعد و طی جنگ تحمیلی او همه زندگی، استعداد، شور و شوق، انرژی و دانشاش را بهپای آن گذاشت تا درنهایت تبدیل به ماندگارترین روایت دفاع مقدس در حافظه جمعی ما ایرانیها شود. نقلقول مشهوری از رهبر انقلاب هست که میگوید: «در جمهوری اسلامی، هرجا که قرارگرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه کارها به شما متوجه است.» برای آوینی کار در واحد تلویزیونی جهاد تبدیل به مرکز دنیا شد. خواسته صداوسیما و جهاد از او ساخت برنامه تبلیغی جهت تشویق مردم به حضور در جبهه بود؛ اما او تبلیغ را چیزی بس فراتر از پروپاگاندای رسانهای حکومتهای مدرن امروزی برای تسخیر و به کنترل درآوردن اذهان مردم میدانست. برداشت شهید آوینی از تبلیغ، چیزی نبود جز ادامه راه انبیاء الهی و ائمه اطهار؛ یعنی همان تبلیغ دین خدا. تبلیغ از نگاه او، فریب ذهنها نبود بلکه آگاهی و بیدار کردن ذهنها و قلبها از خواب روزمرگی بود. تبلیغ دینی و حقیقی چیزی جز آگاهیبخشی و رساندن حقایق به خلایق نیست درصورتیکه اساس تبلیغات مدرن بر فریب است. همچنین او معتقد بود تبلیغ راستین و حقیقی، لاجرم باید واجد ارزشها و مؤلفههای اصیل هنری باشد تا بر مخاطب تأثیر بگذارد. به همین منظور حداکثر تلاش را به کار بست تا روایت فتح یک تبلیغ دینی و هنرمندانه برای دعوت مردم به فراتر رفتن از عادات زندگی روزمره باشد. تلنگری برای انسان شهرنشین، که درگیر و دار مناسبات زندگی روزمره دنیایی است. لازمه تبلیغ هنرمندانه تسلط بر فرم و تکنیک است. برای آوینی فرم و تکنیک هنری امری حاشیهای و تزئینی نبود. بلکه عنصری بود اساسی و ضروری برای روایت که در صورت هرگونه لغزش میتوانست روایت را عقیم و تأثیرگذاریاش را زائل کنند. از همین رو است که اگر لابهلای توضیحات مکتوب باقیمانده او را جستوجو کنیم توضیحات مفصلی درباره تکنیکهای مختلف بهکاررفته در روایت فتح مییابیم. حذف سهپایه دوربین، دوربین روی دست، حذف موسیقی، اضافه کردن مارش جنگی، شیوه مصاحبه گرفتن، شیوه فیلمبرداری و… همه نکات فنیای هستند که آوینی برای انجام هرکدام باظرافت و حساسیت دلایلش را نوشته و گاه حتی برای چرایی بهکارگیری یک تکنیک ساده چندین صفحه توضیح سینمایی و فلسفی آورده است. از طرفی درعین تبلیغ، او متعهد بود صادقانهترین روایت را ازآنچه در جبههها میگذشت ارائه دهد. بین واقعیت و حقیقت تفاوت میگذاشت و برخلاف مستندسازان رئالیست روایت صرفا واقعگرایانه را برای نمایش حقیقت وقایع کافی نمیدانست. او رئالیسمی را قبول داشت که از سطح واقعیت و ظاهر فراتر رود و بیانگر حقیقت و روح واقعی حاکم بر جبههها نیز باشد. واقعگرایی وقتی بهظاهر اکتفا کند، یک واقعگرایی ناقص است که نتوانسته تمام واقعیت را پوشش دهد. با عنایت این مهم، شهید آوینی معتقد بود تنها کسانی صلاحیت کافی برای روایت جبهه رادارند که بافرهنگ و روح جبهههای ما آشنایی کافی داشته باشند که اگر غیرازاین شود، روایت افراد بازتابدهنده حقیقت جبهههای نبرد نخواهد بود.در فلسفه تاریخی خاص شهید آوینی، انقلاب اسلامی فراتر از یک واقعه سیاسی، گشایشی بود در تاریخ و روح تازهای بود در دل دوران. او هشت سال دفاع مقدس ایران را سالهایی ملکوتی میدانست که با زمانهای عادی متفاوت بود. آن سالها را سالهای خروج از عادت تلقی و از عمق دلوجانش معتقد بود در دل جبهههای ایران انسان تازهای متولدشده با عقاید و نگاهی بهکلی تازه که خودش را از طرفی متصل به صدر اسلام و در امتداد نهضت نبوی و قیام حسینی میبیند و از طرف دیگر نظر به آینده جهان و ظهور حضرت موعود دارد. هم مؤخره خون اباعبدالله است و هم مقدمه حکومت بقیةالله. انسانی خارج از چارچوبهای مسلط تمدن مادیگرا که اصالت را به عالم غیب میدهد.اگر با چنین عینکی روایت فتح سیدمرتضی را ببینیم درواقع همه تلاشهای تکنیکی و نریشن نویسیهای او صرف آن شد تا راوی انسان جدیدی باشد که در دل جبهههای ایران متولد شد. او بارها با تعابیر مختلف در نریشنهای روایت فتح رزمندگان و شهدا را افرادی مینامد که در حال رقم زدن آینده جهان و بشریتاند و سعی میکرد کیفیت و چگونگی زیست و عقاید این انسان جدید را در روایت خود متجلی کند. گویی رزمندگان اسلام و فرزندان خمینی نهفقط از مرزهای یک خاک، که از مرزهای آینده بشریت دفاع میکنند. پاسبان حریم فردایند؛ پاسبان روحی که خدا آن را برای آینده جهان در سرزمین ما ذخیره کرده. «روایت فتح»روایت فتح قلههای انسانیت است؛ روایت دفاع از خاکریزهای روح و روایت پاکسازی سنگرهای شیطان است. «روایت فتح» بیش از آنکه روایت جهاد اصغر باشد، روایت جهاد اکبر است. هرآنچه که در این مستند میبینیم، از خاکریزها و سلاحها و سربازان، نمادی است از جنگی که در روح آدمی جریان دارد. جنگی که شهید آوینی خود یکی از فاتحان آن بود. هر فتحی را فاتح آن باید روایت کند.
با اینهمه قابلدرک است که در «روایت فتح» اثری از کلیشههای رایج نباشد. برای سازنده این اثر مانور دادن روی متراژ خاک تصرفشده، تعداد عراقیهای اسیرشده، غنائم و یا ابزار و تکنولوژیهای جنگی فاقد اهمیت اساسی بود. آوینی خبر داشت داستان این جنگ فراتر از این حرفها ست. گاه با دوربیناش یک فرمانده جبهه را که پشت خاکریز بالباسی خاکی و عرق کرده، غرق در دستور دادن و تقلاست را دنبال میکند. گاه در لحظه شکستن خط، گاه در وقت تمرین و استراحت، گاه در پشت جبهه و فراهم کردن لجستیک جنگ، گاه بر سر سفره غذا، گاه هنگام جشن و شادی پیروزی، گاه همراه لودرهایی که خاکریز میزنند، گاه در وقت دعا و مناجات و گاه حتی در روستاهایی دورافتاده که شهید دادهاند یا برای شهدا کمک جمع میکنند. دوربین او لحظهلحظه و جایجای جبهه گشت میزند و انسان نوین اسلامی را روایت میکند. انسانی که هسته نخستین نظام، جامعه و درنهایت تمدن نوین اسلامی است.بهعنوان جمعبندی باید گفت «روایت فتح» محصول سه مقوله است. اول پشتوانه نگاه فلسفی، عارفانه و دینی شهید آوینی. دوم شناخت عمیق او از ماهیت سینما و تکنیک سینمایی و سوم، شیفتگی و تعهد نسبت به انقلاب اسلامی. این سه عنصر در شخصیت او منجر به ساخت گنجینهای بزرگ، منحصربهفرد، هنرمندانه و بهیادماندنی از وقایع پس از انقلاب و هشت سال دفاع مقدس شدند که برای همیشه تأثیرش در حافظه جمعی و ملی ما باقی خواهد ماند.«هنر امروز متأسفانه حديث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند. به فرموده خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی (رحمتالله علیه): «تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز.» سعی کردم که «خودم» را از میان بردارم تا هر چه هست خدا باشد و خدا را شکر، بر این تصمیم وفادار ماندهام. البته آنچه انسان مینویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست. همه هنرها اینچنین هستند و کسی هم که فیلم میسازد، اثرش تراوشات درونی خود اوست؛ اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آنگاه این خداست که در آثار او جلوهگر میشود. حقیر اینچنین ادعایی ندارم، اما سعیام بر این بوده است.»