۲۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۴
کد خبر: ۶۹۵۲۷۱
بازگشت به فلسفه لذت‌جوی روم؛

بازنمایی فلسفه غرب در «بازی مرکب»

بازنمایی فلسفه غرب در «بازی مرکب»
فیلم بازی مرکب، به‌واقع روایتی نقادانه از جامعه و فلسفه فعلی در غرب است. جامعه‌ای که در آن مؤلفه‌های ضدانسانی و ضدتمدنی بسیاری یافت می‌شود. مؤلفه‌هایی همچون خشونت و قمار.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، انتشار یک سریال جنجالی تحت عنوان «بازی ماهی مرکب» یا «بازی مرکب» اظهارنظرها و انتقادات فراوانی را به‌دنبال داشته است. سریال حاضر توسط سرویس مشهور بین‌المللی پخش فیلم، «نتفلیکس» پخش و به یکی از پرفروش‌ترین سریال‌های این پلتفرم ویدئویی تبدیل شد. سریال بازی مرکب به‌دلیل جذابیت بصری و نوع داستانی که روایت می‌کند، مورد توجه قرار گرفت.

سریال بازی مرکب با کارگردانی «هوانگ دونگ _هیوک»[۱] در کشور کره جنوبی تولید شده که در کارنامه آثار او می‌توان به آثاری همچون «بقاء» و «ساکت شده» اشاره کرد. این فیلم داستان ۴۵۶ نفر را روایت می‌کند که به اختیار خودشان و به‌دلیل بدهی‌ها و نیازهای شدید مالی، توسط یک تشکیلات مخوف و به‌طور کامل، توسط سمپادهای این شرکت شناسایی و پس انجام یک بازی ساده وارد بازی می‌شوند.

نکته جالب اینجاست که افرادی هم که به‌عنوان کارکنان این تشکیلات در این فیلم حضور دارند، در بازی اولی که با سمپادهای این شرکت انجام می‌دهند، ناخودآگاه انتخاب می‌شوند؛ یعنی درصورتی‌که در بازی انتخابی با سمپاد، رنگ آبی را انتخاب کنند، به شرکت کننده و درصورت انتخاب رنگ قرمز، به کارکنان این شرکت می‌پیوندند.

در این سریال، مسأله سایبرنتیک و کنترل، بسیار مشهود است. تمام شرکت‌کنندگان تنها زمانی‌که تیم‌کشی می‌کنند، پیش از ورود به بازی از کم و کیف آن اطلاع پیدا می‌کنند. برای مثال هنگامی‌که در بازی اول تحت عنوان «چراغ قرمز؛ چراغ سبز» کسانی‌که طبق قانونِ بازی می‌بازند، با گلوله واقعی کشته می‌شوند و شرکت‌کننده‌ها تازه می‌فهمند که درصورت اشتباه و باختن، خواهند مرد. البته بعد از مرگ، جنازه آن‌ها در کوره‌های آدم‌سوزی، سوزانده می‌شود. فصل اول سریال، پیرمردی وجود دارد که شماره ۱ بازی، همیشه در اختیار اوست. پیرمردی که نقش روباه، یا آنوبیس را در این تشکیلات مخفی در اختیار دارد و در چندجای فیلم، به این مسأله به‌صورت نمادین اشاره می‌شود. او پدر شماره ۴۵۶ است که پسر او میراث‌دار این تشکیلات مخوف و بین‌المللی است؛ ولی از این میراث بیزار است و به‌دنبال تغییر آن می‌رود. بعد از حذف‌شدن برنامه‌ریزی شده‌ی آن پیرمرد، پیش از بازی پنجم که البته کشته نمی‌شود، لباس آن پیرمرد به تن شماره ۴۵۶ می‌رود که موجب برانگیخته‌شدن تأمل مخاطب خواهد شد.

فیلم بازی مرکب، به‌واقع روایتی نقادانه از جامعه و فلسفه فعلی در غرب است. جامعه‌ای که در آن مؤلفه‌های ضدانسانی و ضدتمدنی بسیاری یافت می‌شود. مؤلفه‌هایی همچون خشونت، قمار، ربا، ماشینیسم، دموکراسی، خودخواهی، دین‌گریزی و خداناباوری. کارگردان درعین اعتراض به بعضی از این مؤلفه‌های موجود در جامعه، خود پاسخ و راه‌حل کاملاً غلطی را برای جامعه جدید ارائه می‌کند. قمار و خشونت مورد تأیید کارگردان است؛ اما با این وجود کارگردان به‌دنبال احیای مساوات و شرایطی برابر در جامعه می‌گردد.

بازنمایی فلسفه غرب در «بازی مرکب»

مقوله «کنترل» در این سریال به‌خوبی نشان داده می‌شود و در جای‌جای سریال، مورد تأکید قرار می‌گیرد. در این فیلم، بازیکن‌ها و حتی خود کارکنان تشکیلات، توسط ابزار‌هایی مدرن کنترل می‌شوند. نوعی از برده‌داری مدرن روم باستان در فیلم وجود دارد. شخصی‌که به‌مثابه امپراتور در این بازی حضور دارد، از مبارزه بازیکن‌ها به‌مثابه گلادیاتور لذت می‌برد. او به‌قدری از کشتار‌ها خشنود است که به‌راحتی شراب خود را می‌نوشد و موزیک جاز خود را گوش می‌دهد. تمام بازیکنان و حتی تمام کارکنان این تشکیلات، تحت کنترل یک مرکز رصد قرار دارند و به‌صورت تمام وقت، «کنترل» می‌شوند.

نوع تشکیلات و کارکنان در این سریال نیز، قابل توجه است. تشکیلات بر قاعده محرمانه بودن همه‌چیز، تأکید دارد و کسانی‌که از این قاعده سرپیچی کنند، کشته خواهند شد. تنها مرکز کنترل از هویت افراد اطلاع دارد و حتی کارکنانی که نقش مدیر را برعهده دارند، درصورت شناخته شدن، به‌سرعت کشته می‌شوند.

سه نماد در این بازی، نقش هر یک از کارکنان این تشکیلات را مشخص می‌کند. کارکنانی که علامت مثلث بر روی نقاب‌های خود دارند مسلح هستند و مسؤولیت تأمین نظم و امنیت بازیکنان و کشتن آن‌هایی که بازنده می‌شوند را برعهده دارند. کارکنانی که علامت دایره دارند، مانند کارگرانی ساده به وظایف خود می‌پردازند و افرادی هم که علامت مربع دارند، به‌عنوان سرتیم‌ها و سرحلقه‌ها، وظیفه مدیریت و رسیدگی به گروه‌ها و حلقه‌های تشکیلاتی خود را دارند.

یک افسر پلیس از وجود چنین تشکیلاتی مطلع می‌شود و بعد از تلاشی سرسختانه، به این تشکیلات نفوذ می‌کند. افسر پلیس در اثنای فیلم و به‌دنبال برادر خود وارد این تشکیلات می‌شود. این افسر پلیس می‌تواند به اتاق اسناد این تشکیلات نفوذ کند. وقتی‌که چند کارتابل از شرکت‌کنندگان مسابقه را باز می‌کند، پرونده شماره یک در این بازی وجود ندارد؛ چرا که شماره یک در این بازی، همان پیرمردی است که ریاست این تشکیلات را برعهده دارد.

افسر پلیس پس از تکمیل تحقیقات خود و ارسال آن به پلیس مرکزی، متوجه می‌شود که «پرچمدار» یا جانشین این پیرمرد که وظیفه مدیریت بازی را برعهده داشت، برادر او بوده است. تنها این افسر پلیس در این تشکیلات نفوذ نکرده، بلکه یک تیم دیگر که به‌ظاهر قاچاقچی اعضای بدن هستند، بعضی از بازیکن‌های کشته شده را انتخاب می‌کنند و با ترفندی، جنازه آن‌ها را به اتاقی مخفی می‌برند و اعضای بدن آن‌ها را تکه‌تکه و خارج می‌کنند. یکی از مدیران در اتاق کنترل نیز تمام تصاویر عبور و مرور این افراد را پاک می‌کند تا شناسایی نشوند. این گروه توسط پرچمدار شناسایی، به قتل رسیده و جنازه آن‌ها پیش چشمان کارکنان و شرکت‌کنندگان به‌عنوان مجازات تخطی از «عدالت» و «برابری» نشان داده می‌شود؛ چرا که آن‌ها اطلاعات یکی از بازی‌ها را پیش از انجام بازی و به‌صورت غیرقانونی به شرکت کننده‌ای داده بودند.

در ابتدای قسمت پنجم که یک مسابقه طناب‌کشی روایت می‌شود، یک فرد مسیحی و معتقد وارد داستان شد. پس از اتمام مسابقه، فرد مسیحی با دختری که پدر کشیش خود را به‌دلیل قتل مادرش، به‌قتل رسانده بود، وارد درگیری لفظی می‌شود و دختر با بیان چند شبهه و یک سخنرانی، آن فرد و ایمان به خدا را محکوم می‌کند. فرد دین‌دار نیز با توهین و خشونت، پاسخ آن دختر را می‌دهد. این فرد در بازی آخر نیز هنگامی که می‌ترسد، از خدا یاری می‌طلبد؛ ولی شکست می‌خورد. القای این نوع پیام‌ها به مخاطب، موجب دین‌گریزی و نشان‌دادن چهره‌ای منفی از ادیان توحیدی است.

البته کارگردان چندان دین‌گریز نیست. باید به‌دقت بگوییم که کارگران از ادیان توحیدی می‌گریزد. در اوایل فیلم نشان می‌دهد که شخصیت اصلی فیلم، بودایی است و به آن افتخار می‌کند. همین فرد نیز برنده بازی می‌شود و در برابر این میراث گران‌بها حتی در ازای ندیدن دختر محبوبش می‌ایستد.

نکته جالب در انتهای فیلم، حضور چند مهمان ویژه است. مهمان‌های ویژه‌ای که نقاب‌هایی طلایی از بز، خرس، روباه و جغد که از مشهورترین نماد‌های رایج میان فراماسون‌هاست، استفاده می‌کنند. روباه یا آنوبیس در حقیقت پیرمرد شماره یک بازی است و تمام این تشکیلات، توسط او ساخته شده است. آنوبیس از جمله شخصیت‌هایی است که در مصر باستان، از او به‌عنوان خدای مرگ یاد می‌شود. نکته جالب درباره این مهمانان ویژه، اعتیاد آن‌ها به مقولاتی مانند شهوت، شراب و موسیقی است که از کشته شدن آدم‌ها و شرط‌بندی روی آن‌ها لذت می‌برند. در حقیقت کارگردان به‌دنبال القای این مطلب است که جنگ‌ها و تمام کشتارهای جهان، مسأله کنترل افراد و مدیریت جهان، در اختیار فراماسون‌هاست. آن‌ها هستند که برای مسائل جهان شرط‌بندی می‌کنند و از کشتار افراد لذت می‌برند.

هنگامی که شخصیت اول فیلم، برنده شده و او را به شهر بازمی‌گردانند، یک مبلّغ مسیحی بالای سر او می‌آید و او را به سعادت دعوت می‌کند! درحالی‌که کارگردان در قسمت‌های قبلی، سعادت را بردن مبلغ قمار معرفی کرده بود و در پایان سعادت را بازگشت به تعالیم بودایی و مبارزه با این سیستم گردش دنیا ذیل لذت قمار چند فراماسون قلمداد می‌کند. در انتهای فصل اول فیلم هم، شخصیت اول سریال برای مبارزه باز می‌گردد.

در پایان فیلم، پیرمرد شماره یک به بازیکن پیروز یا همان کاراکتر و شخصیت اصلی که در حقیقت فرزند اوست دعوت‌نامه‌ای می‌فرستد و هدف خود را از این بازی‌ها تنها سرگرمی‌ای برمی‌شمارد که قصد دارد به مردم کمک کند. او می‌گوید که با ربا دادن به این قدرت رسیده است و افراد را در این بازی با اختیار خودشان وارد کرده و می‌کشد!

بی‌گمان فیلم بازی مرکب، انعکاسی از تمدن غرب در دل یکی از شرقی‌ترین کشور‌های غرب‌زده جهان است. البته انعکاسی که راه‌‎حل و پاسخ مناسبی برای معضلات ندارد و جامعه، فلسفه و تمدن لذت‌جوی روم باستان را هدف و آمال معرفی می‌کند. هدفی که بدون حضور فراماسون‌ها و شرط‌بندی‌هایشان، بدون کشتار یک‌دیگر، زیر سایه یک دین غیرتوحیدی و با عدالت و برابری تحقق خواهد یافت. بی‌شک این راه‌حل، راه‌حلی معیوب و ناقص برای رسیدن به یک مسابقه عادلانه در جهان است.

هرچند عنوان سریال از یک بازی قدیمی کره‌ای تحت عنوان «بازی ماهی مرکب» اخذ و اقتباس شده؛ اما این واژه تداعی‌گر مقوله «جنگ‌های ترکیبی» است که چند سالی است توسط تمدن غرب علیه انقلاب اسلامی آغاز شده است. جنگ‌هایی که هدف آن نابودی کامل دین توحیدی اسلام و انقلاب اسلامی است و پیروز آن را، تمدن و فلسفه لذت‌جوی روم باستانِ مدرن شده، اعلام می‌کند و کره جنوبی «پرچمدار» این جنگ خواهد بود. بازگشت به فلسفه لذت‌جوی روم و ادیان شرک‌آلود یونان، بدون حضور فراماسونرها، مدینه فاضله کارگردان است.

محمدحسین کتابی

پی‌نوشت:

[۱]. Hwang Dong-hyeuk.

منبع: فکرت

محمدحسین کتابی
ارسال نظرات