فرزند آوری، ضرورت یا فرهنگ؟!
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مدتی است که طرح حمایت از خانواده با هدف جوان سازی جمعیت توسط مجلس شورای اسلامی تصویب و به تایید شورای نگهبان رسیده و در این طرح مفاد زیادی از جمله حمایت از مادران دانشجو و طلبه، حمایت از زوجها برای فرزندآوری، پوشش بیمهای زوجین نابارور و کمک به هزینههای درمانی آنان، اختصاص و اعطای تسهیلات و مواردی دیگر گنجاند شده است.
اما فارغ از فواید و محسنات طرح جوان سازی، یک سؤال اساسی که باید مطرح شود این است که آیا عدم رغبت جامعه به فرزند آوری و ازدیاد توالید در کشور از باب عدم ضرورت به فرزند بیشتر است یا از باب نبود فرهنگ فرزند آوری و تولید نسل؟
تا چندین دهه گذشته باور اغلب خانوادههای ایرانی به فرزند آوری و تمایل به گسترش خانواده بود و به همین خاطر بود که میزان متولدین دهههای گذشته بهویژه دهه شصت بسیار افزایش پیدا کرد؛ اما اکنون شاهد تغییر رویکرد خانوادههای ایرانی در زمینه فرزندآوری و فرزندپروری هستیم؛ تغییر رویکردی که بخشی از آن را میتوان محصول پیروی از فرهنگ غربی، شرایط اقتصادی، و تشویق، ترغیب و فرهنگ سازی مدیران و مسئولان و کشور دانست.
برخی تکفرزندی و بیفرزندی را ناشی از مشکلات اقتصادی میدانند؛ در صورتی که این موضوع، نتیجۀ تغییر نگرشها و ارزش گزاریهای غلط و در نتیجه، تغییر فرهنگ کشورها است که در کشور ما نیز با توجه به تبلیغات گسترده برای تغییر فرهنگ در بحث فرزند آوری و فرهنگ سازی «فرزند کمتر زندگی بهتر» صورت پذیرفت، باعث تغییر در رویکرد مردم نسبت به فرزند بیشتر شد.
امروزه به دلیل تغییر فرهنگ و نگرش زوجین بر اساس سیاستهای غلط داخلی در گذشته و تبلیغات گسترده و بیشمارِ رسانههای معاند خارجی، باعث شده تا بسیاری از خانوادهها یا به تکفرزندی یا بیفرزندی روی آورده و از آسیبهای فردی، خانوادگی و حتی اجتماعی و ملی نیز چشم پوشی کنند؛ چراکه نوع نگرش به خانواده، نیازهای افراد را نیز جابه جا کرده است.
آیا با نگاه به ادوار گذشته (از دهه ۷۰ به پایین) که آمار فرزند آوری و رغبت مردم به فرزند بیشتر، زیادتر بود - و به حدی رو به فزونی گذاشته بود که دولت مردان وقت، تصمیم به فرهنگ سازی «فرزند کمتر زندگی بهتر» گرفتند- نمیتوان این نتیجه را گرفت که عمده مانعی که در برابر رغبت مردم به فرزندِ بیشتر وجود دارد، مسائل فرهنگی و نبود فرهنگ سازی در جامعه است نه دلایل مالی و اقتصادی؛ چرا که بسیار افراد مرفّه و خوش رفاهی در جامعه امروزی وجود دارند که با وجود اینکه هیچ دغدغه و نیاز مالی برای اداره زندگی و تامین نیازهای فرزندان بیشتر ندارند، اما از آوردن فرزندِ بیشتر، امتنا کرده و حتی کمتر از افراد فقیر و بی بضاعت حاضر به فرزند آوری میشوند.
طی سالهای اخیر برخی از مردم با اتکا به این تفکر که روانشناسان و کارشناسان غربی داشتن فرزند کمتر و تک فرزندی را روش درست زندگی برگزیدهاند، به سوی تشکیل خانوادههایی با یک فرزندی روی آوردهاند؛ در حالیکه بر اساس مقالات منتشرشده در مطبوعات و خبرگزاریهای غرب دربارۀ معایب و مزایای تک فرزندی، اغلب کارشناسان و روان شناسان غربی، به آسیبهای تک فرزندی و مزایای فرزندآوری اذعان کردهاند.
این، تغییر در نگرشها و فرهنگ است که باعث شده تا برخی افراد، آرامش و آسایش خود را در فرزند نداشتن و یا در تک فرزندی جستجو کنند؛ چنانکه تغییر نگرش فکری در برخی افراد باعث میشود که به سمت و سوی ازدواج کشیده نشوند تا چه رسد به فرزند و فرزند آوری!
بنابراین عمده نیاز جامعه امروزی ایران اسلامی در بحث فرزند آوری و جوان سازی جمعیت - علاوه بر نیاز مالی و برطرف کردن موانع اقتصادی و معیشتی- فرهنگ سازی و تغییر رویکرد مردم جامعه نسبت به فرزند آوری و فرزند بیشتر است.
نقش صدا و سیما در فرهنگ سازی
بدون تردید مدیران و برنامه سازان رسانه ملی، نقش بسزایی را در زمینه فرهنگ سازی برای تحقق سیاست جمعیتی نظام اسلامی بر عهده دارند.
رسانههای جمعی، انتقال و هدایت دامنه گستردهای از نمادها، هنجارها، ارزش ها، عقاید، پیامها و افکار را در درون جامعه بر عهده دارند؛ این ابزارها میتوانند متاثر از گسترش نقش و جایگاه رسانههای جمعی، نقش بسیار مهمی در فرآیند ساخته شدن هویت فرهنگ ملی ایفا کنند.
صداوسیما و رسانههای جمعی میتواند با سیاستهای سلبی و ایجابی هویت فرهنگی جامعه را به هویت اسلامی تبدیل کرده و در نگرش و رویکرد فکری افراد جامعه تغییر و تحول ایجاد نماید؛ و با تولید و انتشار سریال، فیلم و انیمیشین و ... در فرهنگ سازی بر مردم موثر و مفید واقع شود.
سعید چراغی