۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۷۰۷۶۴۱
یادداشت؛

فرق شهر امامزاده با شهر مک دونالد؟!

فرق شهر امامزاده با شهر مک دونالد؟!
برای بررسی جامعه شناختی کارکرد فرهنگی - اجتماعی یک امامزاده در یک شهر می توان به ابعاد گوناگون آن مراجعه کرد.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، برای بررسی جامعه شناختی کارکرد فرهنگی - اجتماعی یک امامزاده در یک شهر می توان به ابعاد گوناگون آن مراجعه کرد.

حالا در ضمن یک یادداشت به این ابعاد پرداخته شده است:

بخش_اول

ابتدا به این دونظر توجه کنید:

1-روشنفکری غربگرا درایران می گوید: "نمیشود به دنبال مدرنیته باشیم در عین حال فقط دریک روز سه ملیون نفراز مردم به امام زاده ها وجمکران بروند."

2.برخی جامعه شناسان غربی "از مک دونالدی شدن جهان" وعواقب خوردن یک ساندویچ مک دونالد با ماجرای غربی شدن جهان گفته اند.  

به راستی چه ربطی بین رفتن به امام زاده هاومانعیت برای پروژه مدرن کردن وغربی شدن ایران وجود دارد؟!

یا از آن سو چه ربطی بین شکل گیری رستورانهای مک دونالد (برای مثال ) باجهانی شدن یاغربی شدن یک کشور وجود دارد؟!

آیاتاکنون حرم مقدس یک امامزاده در یک شهر را بایک مجتمع سیاحتی-رستورانی مدرن دریک شهر مقایسه کرده اید؟!

فکر می کنید هرکدام چه سلسله ای از مناسبات واتفاقات فرهنگی را درپی می آورند؟! این مقایسه خواندنی را با ما مرور کنید:


فرق شهر امامزاده با شهر مک دونالد؟!

تابلوی اول: شهری سنتی بایک امامزاده:

شهری سنتی را تصور کنید مرکب از چند نژاد وطایفه،چند زبان وگویش،چند فرم لباس وچندین خوراک متنوع (خاص هر قوم) باآداب و رسوم متفاوت درغم و شادی... اما همه مسلمان وشیعه.

همه در محرم علیرغم تعدد دسته و رقابت بر نهار و... در آن امامزاده می آیند وعزا می گیرند، شب قدر کنار او قرآن به سر می گیرند وجشن غدیر و شعبان و حتی نوروز خود را آنجا می آورند. اینگونه علیرغم تنوع های فرهنگی، زبانی، نژادی،... وجوه وحدت حول یک عامل عقیدتی وارزشی شکل میگیرد وتقویت می شود.

تابلوی دوم: شهری سنتی و پیدا شدن یک مجتمع سیاحتی-رستورانی مدرن

شهری دیگر را با همان ترکیب جمعیتی وقومی تصور کنید. این بار به جای امامزاده یک مجتمع بزرگ ومجلل مدرن (مثلا یک رستوران بزرگ مک دونالد) در آن برپا می شود وبه زودی چند شعبه زنجیره ای هم دایر میکند، درپیامهای بازرگانی، پیامک ها وبیلبوردها تبلیغاتش راشروع می کند، کارت ویژه با تخفیف در مدارس، ورزشگاه ها وغیره پخش می کند شاید ابتدا در تبلیغات خود از پوشش قومیت ها استفاده کند اما عکس سرکشیدن کوکاکولا با لباس محلی وچهره سوخته وگاز زدن یک همبرگر مخصوص وبزرگ با صورتهای آفتاب خورده کجا و تبلیغات رنگین باآدمهای سفید پوست و بور وبعضا ستاره های سینما وکارتن ها کجا؟!پس به زودی همان تبلیغات اصلی رخ مینمایاند.

درضمن مک دونالد ناخواسته تی شرتها، ساعتها، شلوار های جین و...تبلیغ میشود. متقابل اتبلیغات این رستوران بزرگ ومنحصر بفرد هم روی تی شرتها، کیف دانش آموزان ودفترهاو...نقش می بندد. شعبه کافی شاپ(مک کافی) وپیک موتوری وحتی ایستگاه توزیع سریع محصولات برای رانندگان بدون پایین آمدن راه اندازی میشود. طولی نمیکشد که بیشتر مردم شهرمستقیم یا غیر مستقیم با آن ارتباط میگیرند شاید به همان نسبت جمعیت امام زاده در شهر قبلی!

با این فرق که اینجا عامل مشترک همه نه عاملی عقیدتی و ارزشی و برآمده از عقل وفطرت بلکه عاملی مدرن وبرآمده از طبیعت و میل انسان به غذاهای چرب و لذیذ است.

درشهر اول

که امامزاده نماد یک عقیده و گرایش دینی و خلاصه نظام اخلاقی ورفتارهای خاص است "قدر مشترک" همه تنوع هاست. به طور طبیعی پررنگ تر ازهمه تفاوتها میشود. مثلا 1/3 مردم آن شهر لری حرف می زنند اما تقریبا 5/5 مردم آنجا اعتقاد به امامزاده دارند کم وبیش به زیارت میروند.

یامثلا 1/3 مردم شهر لباس خاص بختیاری می پوشند یادر عروسی ختیر(توشمال) می زنند و 1/3 دیگر از نی حنبان استفاده می کنند اما همه بر باور مشترک نسبت به امامزاده اند.واصلا سالی چند نوبت راآنجا می آیند ویا عروسشان را از آنجا رد می کنند.این یعنی "اصل شدن" آن اعتقاد تجلی یافته در حضور امام زاده نسبت به سایر سلایق و تفاوتها(دقت کنید)

لازمه اصلی این اصل شدن وقدر مشترک شدن امامزاده این میشود که بینشی قدسی-که اساس شده-بر سایر تفاوتها چتر می اندازد وبه جرح وتعدیل یا تعالی آنها اقدام می کند.

هم مرده ها را قبل از دفن آنجا می برندو هم اجرای عقدها احتمالا آنجا صورت می گیرد وعروس وداماد با نمازی در امامزاده به خانه بخت میروند. پس به طور طبیعی از مبلغان آن حرم توصیه هایی هم میشنوند که قناعت پیشه کنند وباهم بسازند وشب عروسی رابه گناه نیالایند . در یک بازه زمانی فرهنگ عمومی مردم آن شهر رو به بهبود میرود.

اما درشهر دوم

مجتمع رستورانی بزرگ که درکنار فست فود خود،مک کافی وبوتیک و...هم دایر کرده است در اولین اتفاق سفره اهالی را پر کرده است دریک بازه زمانی کوتاه غذاهای سنتی وبومی هر طایفه رخت برمی بندد کودکان که زود تر جذب این مجتمع ها می شوند زودتر نوجوان وجوان شده ودر سبد غذایی آنهادیگر "حره" ، "برزنگک"، "شل شلو" ، "او تماته" و... نخواهد بود جای آن را انواع فست فودها و پیتزاهاو...را گرفته است.

غذاخوری های سنتی کم رونق شده یا مستقیما باید شعبه ای از آن رستوران مدرن شوند ویا به سبک او(فست فود با مارکی دیگر)شوند. جشن تولدها،عروسی ها ونامزدی هاو...در آنجا گرفته میشود. شب عید نوروز، 13بدر، چهارشنبه سوری، والانتاین و...با تخفیف ویژه مهمان می پذیرد.

به طور طبیعی ارزشهای دیگری رقیب ارزشهای دینی میشود وبه شکل نامحسوس ولاک پشتی "جابه جایی تجمعات" صورت می گیرد. عروسی گرفتن در این محیط با کلاس نه با موعظه همراه است نه با ختیر یا نی حنبان بلکه با موسیقی های مدرن (حلقه دیگر مدرنیته) در سالن صرف غذا خواهد بود. طبیعی است وضع حضور زن ومرد در این محیط مثل امامزاده نیست واختلاط طبیعی جلوه خواهد کرد.تبلیغات برای میز های مخصوص نامزدی (همان دوست پسر،دوست دختر) وتبلیغ شبهای خاص آن به مرور خورده فرهنگهای جدیدی وارد شهر می کند.

به این ترتیب تفاوتها نه تنهاطبق این نهاد اجتماعی جدیداصلاح می شود بلکه حتی برخی از اساس حذف می شودوجای آن حلقات زنجیره ای زندگی مدرن را می گیرد به زودی سیمای جشن وعروسی وعزای مردم تغییرمی کندگویشهای محلی بی رونق و تفریحات سنتی عوض می شود و ... .

محسن قنبریان

ارسال نظرات