جامعه ایران از اصالت معنایی عمیقی برخوردار است
اشاره: برخی معتقدند که با توجه به پیمایش هایی که به منظور وضعیت تحولات دینداری تجربی در ایران طی سال های 53، 74، 79، 81، 84 و 88 انجام شده است، نتایج قابل توجهی را در این خصوص داشته است و بعد از انقلاب اسلامی آگاهیهای دینی مردم نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است و با بررسی شاخص های مشترک مربوط به اعتقادات، رفتارها و احساسات دینی طی سال های 53 تا 88 به این نتیجه دست یافته ایم که در بعد اعتقادات اصلی دین یعنی اعتقاد به خدا، پیامبر و معاد تغییر قابل توجهی در دینداری مردم ایران به وجود نیامده و تفاوت محسوس و معناداری وجود نداشته است و در بُعد عاطفی و احساس دینی، متوسط رو به بالا، و در بُعد اعمال و رفتار دینی، متوسط رو به پایین بوده است و در بعد رفتارهای مذهبی، شاخص نماز خواندن از سال 1353 تا 1388 با شیب ملایمی کاهش پیدا کرده است البته نسبت دادن این تغییرات بصورت علّی به نوع حکومت در ایران اگرچه از حیث تحلیلی راحت است؛ ولی نشان دادن تجربیاش بسیار دشوار میباشد.
در این راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با آقای سیدحسین شرف الدین، عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفت و گویی انجام داده است که در ادامه می خوانید:
رسا- چرا برغم استقبال شایان مردم از مراسم شب های قدر و شرکت گسترده آنها در این برنامه ها، عده ای معتقدند که جامعه ایران به لحاظ معنویت گرایی و میزان برخورداری از سرمایه های معنوی و روحی، جامعه ای سطحی است و آثار چندانی از این نوع برنامه ها، در کلیت زندگی عموم و عرصه های مختلف حیات فردی و جمعی آنها به چشم نمی خورد؟
معنویت جویی و معنویت خواهی یکی از نیازهای فطری، وجودی و یکی از کشش های اصیل و بنیادین در انسان است و هرکس بالوجدان این نیاز را به درجاتی در عمق وجود خویش احساس می کند؛ معنویت خواهی از جمله نیازهایی است که در مقام ارضاء، به حد خاصی محدود نمی شود و افراد به هر درجه ای از آن توفیق یابند، اشتهای آنها برای کسب مراتب بالاتر بیشتر و بیشتر می شود و سیری بی انتها و عطشی سیری ناپذیر و تجدید شونده است.
برجسته ترین وجه جذابیت و دلربایی ادیان و مذاهب الهی و مکتب های معنویت گرا برای انسان وعده پاسخ دهی مناسب به این نیاز و ارضای صادق آن در پرتو دین داری و التزام نظری و عملی به معارف و دستورات دینی است؛ از این رو، اصلی ترین داعی و انگیزه بشر برای ایمان ورزی و تمکین راغبانه تعالیم و الزامات ایجابی و سلبی شرایع دینی، همواره امیدوار کردن به دست یابی به همین نتیجه بوده است.
عالی ترین مرتبه این سلوک و صیرورت کمال جویانه در ادیان، قرب به خداوند است؛ اگرچه مراتب پایین تر آن نیز به هر میزان حاصل شود، مغتنم است و نیاز به معنویت، هرچند در مقام ارضا و تعلق یابی ممکن است به دلیل ضعف معرفت، عدم آمادگی روحی و فقدان زمینه ها و شرایط محیطی به بیراهه رفته و به انحراف کشیده شود(خطای در تطبیق)؛ اما اصل آن به عنوان یک کشش وجودی و مطالبه عمیق نفسانی، هیچگاه به خاموشی نمی گراید.
معنویت بویژه از نوع اصیل و زلال آن، همواره گمشده انسان بوده است و طبق شواهد درون دینی، این عطش تنها در پرتو ایمان، عمل مومنانه، بندگی مخلصانه و تمام عیار حق فرو خواهد نشست.
اهل عرفان و معنویت همواره به واسطه برخورداری از این دستاوردهای معنوی، مورد اقبال توده ها بویژه نسل جوان بوده اند و جریانات معنویت گرای نوین نیز که تاکنون هزاران مورد آن در جهان اعلان موجودیت کرده و به تبلیغ مرام خود مشغول اند، به دلیل همین نیاز کانونی است که مورد استقبال عموم قرار گرفته اند و در کشور ما نیز به دلیل سابقه کهن دین ورزی و زیست مومنانه، سلطه و نفوذ اسلام بویژه مذهب شیعه همراه با غنای بی نظیرظرفیت های معنوی، اکثراً جماعت مومن و شریعت مدار، وقوع انقلاب اسلامی و تشدید معنویت خواهی، وقوع جنگ تحمیلی و آثارناشی از آن، کثرت سوژه ها و محمل های هدایت گر عموم به معنویت یابی(مثل نمازهای جماعت و جمعه، انبوه نمازهای مستحب، دعا خوانی های جمعی، روزه های واجب و مستحب بویژه در ماه مبارک رمضان، مراسم اعتکاف، مراسم حج و عمره، زیارت مشاهد مشرفه و قبور اولیاء و شهدا، برنامه های سوگواری بویژه ایام محرم و صفر، راه پیمایی اربعین)، زندگی در جامعه مدرن و تشدید نیاز به معنویت جویی، تبلیغات گسترده دینی، دسترسی وسیع به رسانههای مختلف متضمن پیامهای معنوی(صوتی، تصویری، نوشتاری)، دسترسی نسبی به علما و ارباب معنویت، مشروعیت و ارزشمندی بلامنازع فرهنگ معنویت جویی زمینه ها و ظرفیت های کم نظیر؛ بلکه از جهاتی بی نظیر برای معنویت جویی و ارضای نیازهای معنوی وجود دارد.
آنچه احتمالا زمینه طرح برخی دیدگاه های انتقادی و سوالاتی از نوع سوال شما را فراهم ساخته نه اصل وجود این بسترها و امکانات محیطی بی نظیر آن؛ بلکه بیشتر به نتایج متفرع و پیامدهای این سلوک دغدغه مند ناظر است و از منظر نتیجه گرایانه و کارکردگرایانه همواره جای این سوال وجود دارد که چرا جامعه ما به رغم وجود این همه زمینه های شناختی، اعتقادی، ذهنی، روانی، فرهنگی، مذهبی، تاریخی، محیطی و عملی استثنایی، چندان که باید از رهاورد این نوع تلاش ها، یعنی کسب تجربه های معنوی و درونی ساختن آن، حظ و بهره چشمگیری ندارد؟
چرا اهتمام به مشارکت مستمر و دغدغه مند در این سنخ مراسمات، روند کلی زندگی آنها را تغییر نمی دهد و چرا در مقام مقایسه، اوضاع کلی زندگی آنها در مقیاس فردی و اجتماعی، تفاوت چندانی با افراد ساکن در جوامع سکولار ندارد و بلکه از جهاتی نیز ضعیف تر از آنها عمل می کنند؟
این سوال و سوالاتی از این دست که غالبا از موضعی انتقادی و آسیب شناسانه طرح می شوند، حقیقتاً سوالاتی جدی و سزاوار تامل هستند.
برخی از منتقدان برای اثبات ادعای خود مبنی بر تنک مایه گی میزان برخورداری جامعه ایران از تجربه های زیست مومنانه و سرمایه های معنوی به رغم هیاهوهای ظاهری و تظاهرات رفتاری و مناسکی به برخی شواهد عینی، نقصان های رفتاری و معضلات اجتماعی استناد می کنند؛ برای نمونه:
کثرت پرونده های قضایی، وجود فساد مالی گسترده در سطح برخی مسئولان، رانت و ویژه خواری، ظلم و تبعیض، کم کاری و ضعف وجدان کاری، میل به قانون گریزی، میل وافر به تجمل طلبی و مصرف گرایی، اشتهای بسیاری از جوانان برای مهاجرت و سکونت درکشورهای غربی، شیوع انحرافات اخلاقی، آمار بالای طلاق حقوقی و روانی، نرخ بالای قتل و خشونت، سوء استفاده آشکار از موقعیت ها و امکانات اداری و سازمانی، شیوع مفاسد اقتصادی و وجود این سنخ آسیب ها در جامعه ای با سابقه و غنای فرهنگی و برخوردار از این همه فرصت معنویت جوی و تجربه زیست مومنانه، کاملاً خلاف انتظار و غیرقابل توجیه می نماید.
این عده مدعی اند که این سنخ مفاسد، دست کم با این تنوع و گستره در برخی کشورهای پیشرفته در ظاهر غیر مومن به تعالیم وحیانی و غیر عامل به این سنخ اقدامات معنویت جویانه اصیل وجود ندارد.
در مقابل کسانی که مدعی اند جامعه ایران به یُمن پایبندی به عقاید و باورهای مذهبی و در پرتو التزام به ادای همین اعمال مناسکی، به یکی از جوامع دارای اصالت و عمق معنوی کم نظیر و از جهاتی الگوئی تبدیل شده است، به شواهد عینی دیگری استناد می کنند؛ مثل مشارکت در آفرینش بزرگترین انقلاب تاریخ، مجاهدت در صحنه ها و موقعیت های خطیر مثل جنگ تحمیلی، تقدیم این همه شهید و جانباز به انقلاب، روحیه بالا برای تحمل مشکلات اقتصادی، مشارکت فعال در ارائه کمک های خیرخواهانه و بشر دوستانه به نیازمندان جامعه، تحمل هزینه های مالی و انسانی برنامه های مذهبی، اقبال شایان از برنامه های عبادی و معنوی، مشارکت مستقیم و غیر مستقیم در توسعه کشور، واکنش قاطع به عملکرد مدیران ضعیف و فاسد و مطالبه برخورد قاطع با آنها از مسئولان قضایی، عدالت خواهی، استقلال طلبی، حمایت از مستضعفان سایرکشورها، همراهی و همسویی با شعارها و آرمانهای رهبری به امید نیل به اهداف فرهنگی انقلاب، واکنش منفی به عملکرد ناصواب برخی سازمان های فرهنگی و رسانه ها که به عادی سازی برخی مفاسد اخلاقی کمک می کنند.
چنان که ملاحظه می شود، هر دو گروه شواهد عینی کافی به نفع ادعای خود در اختیار دارند و در واقع مطلب این است که جامعه ایران هم این است و هم آن؛ جامعه ای است که میان لایه ها و سطوح مختلف فرهنگی آن ناهماهنگی های آشکاری وجود دارد و این البته خاص جامعه ما هم نیست و شاید برخی ناهماهنگی ها در سطوح مختلف جامعه ما به دلیل کهن سالی، استبداد طولانی مدت و نیز وجود برخی دوگانگی ها مثل دوگانه سنت و مدرنیسم، دین و سکولاریسم، ماده و معنا، عقل و دین یا علم و دین، ملیت و اسلامیت، امت و ملت، و همچنین عدم تحقق آرمان های انقلاب، وابستگی اقتصاد، توسعه یافتگی نامتوازن، سیاست های اجرایی مشوش نظام، عملکرد ضعیف مسئولان، فاصله های طبقاتی توجیه ناپذیر، تهاجم فرهنگی، تحریم های اقتصادی، ضعف ارتباط با جهان، واقع شدن در جامعه جهانی، درگیر شدن با استکبار جهانی، وجود تفسیرهای ناهمخوان روحانیون و ارباب منابر از آموزه های اسلام، ضعف جامعه پذیری متناسب با اقتضائات جامعه جدید و جلوه نمایی محسوس تر و مشهودتری داشته باشد.
من البته معتقد نیستم که شرکت در مجالس و مناسبت های معنویت جویانه ها مثل شب های قدر کم تاثیر بوده یا اساسا بود و نبود آن به لحاظ آثار متوقع یکسان است؛ همچنین معتقد نیستم که به صرف وجود برخی آسیب های فرهنگی اجتماعی آشکار و انکارناپذیر در این جامعه، بتوان عمق و اصالت معنایی جامعه ایران را نادیده گرفت و کسانی هم که به صورت کلیشه ای و موردی جامعه ما را با برخی جوامع مورد نظر خود مقایسه می کنند و اتفاقا در هر مقایسه نیز به جامعه ما نمره منفی می دهند، باید به محدودیت های افق نگاه خود و کاستی های روش شناختی این سنخ قضاوت ها واقف باشند.
جامعه ایران مثل سایرجوامع قوت ها و ضعف های فراوانی دارد و تنها با یک مطالعه جامع و روشمند در مقیاس ملی و عمود تاریخی می توان قوت ها و ضعف های آن را شناخت و آگاهانه و منصفانه با سایر جوامع مقایسه نمود؛ البته انکار نمی توان کرد که جامعه ایران، به دلایلی جامعه ای فوق العاده پیچیده و از جهاتی پرتناقض است.
نکته پایانی اینکه ضعف در معنویت گرایی و امتداد تجربه های معنوی به سایر عرصه های زندگی، آسیب بسیاری از جوامع حتی جوامع سنتی مذهبی کهن مثل هند است و تردیدی نیست که در جوامع مدرن به دلیل غلبه سکولاریسم، غلبه مادی گرایی، کثرت دغدغه ها و اشتغالات ذهنی روانی، شتاب تغییرات و تحولات، در معرض انبوه اطلاعات متنوع قرار داشتن، زیستن در یک جهان چند فرهنگی و پرتنوع، بروز آفاتی از این دست طبیعی، عادی و از جهاتی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
رسا ـ با تشکر از اینکه وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید.