یک نفر از آشوبگران با چاقو ضربه مستقیم به قلب شهید دوستمحمدی زد
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از خبرگزاری تسنیم از مشهدمقدس، همزمان با ایام پایانی ماه صفر خبر فوت مهسا امینی دختری که توسط گشت ارشاد بازداشت شده بود در صدراخبار رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت وفضای مجازی و رسانههای معاند نیز بر این خبر دامن زدند تا آنجا که دهه پایانی صفر با تجمعاتی از جنس اغتشاش در بسیاری از شهرهای کشور از جمله دنبال شد.
اغتشاشگران آنقدر شنیع شدند که مساجد را به آتش کشیدند، قرآن را سوزاندند، چادر از سر زن محجبه کشیدند، کودکی را در آغوش مادر به خاطر حجابش زخمی کردند، اموال بیتالمال مردم را به آتش کشاندند ... در این میان عدهای نیز شربت شهادت نوشیدند و مظلومانه به شهادت رسیدند از پلیس امنیت گرفته تا نمازگزاران بلوچ، بسیجیان و مردم عادی، رسول محمدی دوست نیز یکی از همین شهداست او در راه حفاظت از موکب عزاداری امام رضا(ع) و کمک به دوستانش به شهادت رسید.
همین دیروز بود که مقام معظم رهبری حجت را بر همه تمام کردند و فرمودند: اینها همه زیر سر آمریکا و اسرائیل است. ما این دورهها را گذراندهایم... کمی دلمان آرام گرفت از سخنان معظم له ؛ اینکه مردم ما مظلوم هستند، کشور ما مظلوم واقع شده اما ایستاده در برابر استکبار و همین ایستادگی خاری شده در چشمهای دشمنان و اگر قضیه این دختر نبود با روشی دیگر فتنه به پا میکردند....
با توجه به اینکه شهید رسول محمدی دوست در راه امنیت به شهادت رسیدند به سراغ دوستان این شهید بزرگوار رفتیم تا روز حادثه را برایمان روایت کنند.
شهید دوست محمدی عاشق خدمت به زائرین امام حسین (ع) بود
علی کاظمی از قدیمیهای هیأت «حسین جان» مشهد است. سالها در آشپزخانه موکب به عزاداران امام حسین (ع) خدمت کرده، در صحنه حادثه حضور داشته است. درباره سابقه رفاقتش با شهید «رسول دوستمحمدی» میگوید: من و رسول حدود 25 سال از دوستان صمیمی هم بودیم. از زمانی که یادم میآید و حضور ذهن دارم؛ رسول یکی از جهادگران فی سبیل الله بود. او جزو مخلصترین عزاداران امام حسین (ع) بود.به حال او غبطه میخورم که شهید شد و ما از شهادت جا ماندیم. در همه عرصهها پای کار بود؛ برایش فرق نمیکرد هیأت باشد، یا زلزله و بنایی و خانهسازی برای محرومین؛ هرچقدر برایتان بگویم نمیتوانم دینم را نسبت به شهید ادا کنم.
حضور شهید در عرصههای جهادی
وی درباره فعالیتهای فرهنگی و جهادی شهید دوستمحمدی، میگوید: رسول در بسیاری از فعالیتهای فرهنگی و جهادی حضور داشت. یکی از آنها حضور در منطقه زلزله زده سر پل ذهاب بود و نزدیک به یک ماه تا 45 روز در آن منطقه حضور داشت و به مردم خدمت میکرد. این جدا از موکبداری در اربعین، خدمت در ایستگاههای صلواتی محرم و صفر، خدمت به زوار امام رضا (ع) و جهاد او در صف مدافعان حرم بود. آخرین جایی که قبل از اربعین با شهید بودم، مراسم خیمهسوزان در خیابان احمدآباد بود که شبانهروزی برای سیدالشهدا (ع) کار کرد. تا 5 صبح مشغول زدن داربست و پرچم و… بود. اصلاً خستگی نداشت.
من خودم آشپز هیأت «حسین جان» مشهد هستم رسول در هیأت همه جا مشغول کار بود؛ گاهی در آشپزخانه، گاهی در نصب بنرها و داربستها، گاهی سینهزنی، گاهی کفش جفت میکرد، گاهی در خیابان چای میداد در هر نقطهای که کار میماند کمک میکرد. وقتی احساس میکرد جایی نیاز به کمک دارد، میرفت. برایش فرق نداشت که کجا خدمت کند. گاهی میدیدم جلوی هیأت دارد کفش عزادارن را جفت میکند. آقارسول خادم هیأت امام حسین (ع) بود.
اغتشاشگران خیمه امام حسین (ع) را آتش زده بودند
کاظمی درباره شب حادثه و لحظه شهادت شهید رسول دوستمحمدی را بیان می کند: فاصله ما با هم زیاد نبود. همینقدر میدانم که رسول و آقامجتبی معتمدی احساس کردند اغتشاشگران دارند خیمهای که یک چهارراه پایینتر است را به هم میریزند. جلوی خیمه آتش درست کرده بودند، سیاهیهای خیمه اما حسین (ع) را آتش زده بودند. شهید دوست محمدی با آقای مجتبی معتمدی سریعاً با چند نفر دیگر جلوی خیمه حضور پیدا میکنند. کسانی که خودشان را عضو مردم میدانند، شروع میکنند به سنگپرانی و حمله. البته ما انها را از مردم نمیدانیم، وگرنه مردم کجا به خیمه امام حسین (ع) حمله میکنند؟ اینها گروهی اراذل و اوباش بودند که فقط دنبال آشوب بودند. وقتی دوستان ما به خیمه رسیدند، آنها کمی عقبنشینی کردند.
وی افزود: دوستان ما آتش خیمه را خاموش کردند و تا نقطهای دنبال آشوبکنندگان رفتند و به آنها میگفتند چرا به خیمه امام حسین (ع) حمله میکنید؟ وقتی برگشتند تا کارهای خیمه و پذیرایی خیمه را انجام بدهند، اراذل دوباره حمله را شروع میکنند. فقط به خاطر خیمه آمده بودند، وگرنه ما اصلاً به آنها کاری نداشتیم. ما مشغول خدمت به مردم بودیم. اینها برای حمله آمده بودند وگرنه اینهمه مردم در آن نقطه حضور داشتند و در حال رفت و آمد بودند، چرا آنها به خیمه حمله نکردند؟ آیا آتش زدن خیمه امام حسین (ع) اعتراض است؟
یک نفر از آشوبگران با چاقو ضربه مستقیم به قلب شهید دوستمحمدی زد
وی میگوید: وقتی دوستان ما جلوی خیمه ایستاده بودند، فرد آشوبگری که صورتش را پوشانده بود، به سمت خیمه هجوم میآورد. اینجا معتمدی او را از پشت میگیرد تا به طرف خیمه نرود. در همین حین همین آدم چاقو را درمیآورد و تا جایی که من دیدم دوازده سیزده تا چاقو به بازوی آقای معتمدی میزند. حال ایشان به لطف امام حسین (ع) خوب است چرا که وی با خوردن چاقو از حال میرود. چون این چاقو 7 سانت داخل بدنش رفته و دوازده سیزده تا چاقو به بازوی وی میخورد. شهید دوستمحمدی میآید تا مجتبی را نجات بدهد که خودش با یک ضربه چاقو در قلب به زمین میافتد...
از رسیدن آمبولانس دریغ کردند…
کاظمی ادامه ماجرا را اینطور روایت میکند: ما رسیدیم سر صحنه و دیدیم این اغتشاشگران اینقدر نامرد بودند؛ که جلوی آمبولانس را میگیرند و نمیگذارند آمبولانس به محل حادثه برسد. اینها بویی از مردانگی نبرده بودند.ما رفتیم سوریه و عراق تا از آمدن داعش به کشورمان جلوگیری کنیم. ما شرممان میآید که جلوی مردم خودمان بایستیم؛ آن وقت این جماعت چطور توانستند به مردم خودشان و خادمان امام حسین (ع) حمله کنند و آنها را به شهادت برسانند؟ اینها از مردم نیستند. اینها اگر از مردم بودند، یک جوان را با دو تا فرزند به شهادت نمیرساندند. الآن چه کسی جواب دختر سه چهار ساله این عزیز را میدهد؟ این درد را کجا ببریم که از رسیدن آمبولانس دریغ کردند… نگذاشتند به مجروحین رسیدگی شود و ما مجبور شدیم این دو مجروح را سوار موتور کنیم و به درمانگاه برسانیم. به خاطر همین شهید به بیمارستان هم نرسید...
خادم هیأت «حسین جان» مشهد ادامه میدهد: مجتبی را به درمانگاهی که نزدیک بود انتقال دادیم. اما رسول قبل از بیمارستان به شهادت رسید. ما فقط سینهمان را برای این کشور و این نظام سپر کردهایم. صدها نفر مثل رسول دوستمحمدی داریم که فدای این انقلاب کنیم. انشاالله پرچم کشورمان مستدام باشد.
شهید محمدی دوست در حال خدمت به خیمه امام حسین (ع) بود
کاظمی درباره این مسأله که میگویند شهید دوستمحمدی در حال مقابله با صف اعتراضکنندگان بوده که به شهادت میرسد میگوید: بعضی میگویند شهید دوستمحمدی به مقابله با اعتراضات پرداخته است. خیر، وی فقط در حال خدمت به خیمههای امام حسین (ع) بود. تا جایی که به من گفتند داشته لوازم مورد نیاز ایستگاه صلواتی را میآورده است که با این حادثه روبرو میشود. اگر دوستان ما میخواستند جلوی اوباش بایستند که هفت نفری نمیایستادند. آنجا نزدیک دو هزار نفر از بچهها بودند و میتوانستند بریزند سر آشوبگران. ولی ما درگیر کارهای هیأت و خیمه بودیم. چرا خیمه را آتش زدند؟ از اینها سوال کنید؛ اگر با نظام مشکل دارید، چرا خیمه امام حسین (ع) را آتش میزنید؟ چرا ماشین مردم را آتش میزنید؟ اینها مردم نیستند، اراذل هستند. الان بچه رسول دوستمحمدی چه گناهی کرده است؟ مهسا امینی هم از ما بود، خواهر ما بود. مهسا امینی هم از این آشوبگران نبود. او هم از ما بود، از خانواده ما بود. ما برای مهسا امینی هم عزادار هستیم. ولی این دلیلی نمیشود که فوت این عزیز را بهانه کنند تا کشور را به آشوب بکشند و دیگران را ناجوانمردانه بکشند.
شهید دوستمحمدی برای کمک به من آمد که شهید شد
مجتبی معتمدی جانباز است وی که در هنگام حادثه در کنار رسول دوستمحمدی بوده و اولین ضربات چاقو را او دریافت کرده است. ببرای لحظاتی به روایت شهادت شهید دوستمحمدی پرداخت. او درباره این اتفاق توضیح میدهد: در حوالی ساعت 11 شب حوالی تقاطع سناباد و کلاهدوز بودیم. بچهها به ما اعلام کردند که عدهای آشوبگر دارند خیمه امام حسین (ع) را سر تقاطع آبکوه و کلاهدوز آتش میزنند. وقتی نزدیک شدیم دیدیم بچههایی که داخل خیمه بودند داد میزدند کمک کمک… من و رسول و چندنفر دیگر خودمان را به خیمه رساندیم و توانستیم آشوبگران را متواری کنیم و آنها عقبنشینی کردند.
وی درباره ادامه ماجرا روایت میکند: ما یکی دو تا کوچه به سمتشان رفتیم تا آنها عقبنشینی کنند. آشوبگران بعد از کمی توقف دوباره به سمت ما و خیمه حملهور شدند. میخواستند هرطور شده خیمه را آتش بزنند. یکی از لیدرهایشان آمد سمت من و میخواست به سمت خیمه برود. در همین حین هم سنگ پرت میکردند و فحاشی میکردند و توهینهای ناجور میکردند… این آشوبگر آمد از جلوی من رد شود که من او را از عقب گرفتم. به محض اینکه بغلش کردم، تازه متوجه شدم در دستش چاقو دارد. با همان چاقو شروع کرد به حمله به دست و بازوی چپ من. بارها چاقو زد و من کم کم از حال رفتم. الان دست چپ من نزدیک 22 تا بخیه عمیق خورده است. رگهای دستم پاره شده و دستم از کار افتاده است. با چاقوهای او دست من شل شد و هر دو افتادیم. در همین حین یقهاش را گرفته بودم و داشتم میکشیدم که رسول آمد به من کمک کند و من را نجات بدهد که همینجا آن فرد چاقو را مستقیم به قلبش فرو کرد… متأسفانه اغتشاشگران به آمبولانس اجازه ندادند که به محل حادثه بیاید. ما را با موتور به بیمارستان رساندند ولی رسول قبل از بیمارستان به شهادت رسید.
اینها معترض نبودند، بلکه آشوبگر بودند
معتمدی ادامه میدهد: تعداد اغتشاشگران حدود 200 نفر بود. ما سمت خیمه هفت نفر بودیم که جلوی خیمه ایستاده بودند. ضارب هم با هجوم 200 نفره اغتشاش گران از دست ما رها شد و ما مجبور بودیم به رسول برسیم. خود من هم کلاً داغون و بی حال شده بودم و بچهها فقط توانستند ما را عقب بکشند.
وی درباره ماهیت حملهکنندگان میگوید: بحث اینها نظام نیست، کلاً با اسلام مشکل دارند. اینها مردم و معترض نیستند، اینها شورشگر هستند. اگر معترض بودند نمیآمدند جوان مردم را بکشند. کدام معترضی خیمههای امام حسین (ع) را آتش میزند؟ تازه آقارسول تنها نیست، تا الان در سطح کشور چندین شهید دادهایم. آشوبگران در تمام لحظات شعارهای ضداسلام و ضدانقلاب میدادند. نمیدانم شما صحنه جنگی دیدهاید یا نه، ولی آنشب واقعاً صحنه جنگ بود.
ناراحتم که آقارسول جای من شهید شد
معتمدی که خودش مورد حمله اشوبگران واقع شده، از اینکه جای او دوستش رسول دوستمحمدی به شهادت رسیده ناراحت است و میگوید: قرار بود من بروم…رسول آمد من را بکشد عقب که خودش شهید شد. وگرنه اینها داشتند من را چاقو میزدند. من الآن باید به جای رسول میبودم. رسول پیشدستی کرد؛ دوست داشتم من جای رسول میبودم. ما قبل از حادثه وقتی که با هم روی ترک موتور بودیم به هم میگفتیم بوی شهادت میآید. اما رسول زرنگ بود و زودتر رفت. کاش من جای او بودم… فقط از مردم میخواهم نسبت به این قاتلان و جانیان که هیچ رحمی به کسی ندارند، حساس باشند. از آنها میخواهم خط خودشان را از کسانی که خیمههای عزاداری را آتش میزنند و ناجوانمردانه قتل میکنند جدا کنند.
انتهای پیام/282/ش