رد پای مشکوکترین مرد فرانسه در پشت پرده تجزیه طلبی در ایران
شعار زن، زندگی، آزادی ابعاد ناپیدای خود را با برنارد هانری لِوی نمایان کرده است.
این به اصطلاح انقلاب که حول محور حقوق زنان در ایران و در مخالفت با گشت ارشاد بود حالا به مخالفت با تمامیت ارضی ایران رسیده است.
اتحاد سلطنت طلبها، تجزیه طلبها و سلبریتیها برای سرنگونی ایران چیزی به غیر از دستورات هانری لوی نیست.
دیدار گلشیفته فراهانی با هانری لوی گویای ندانم کاری سلبریتیهایی است که سواد سیاسی ندارند، اما به واسطه اینکه فکر میکنند در جامعه شناخته شده هستند و نباید نسبت به سرنوشت کشورشان بی تفاوت باشند خود را ملعبه دست تجزیه طلبانی کردهاند که تنها هدفشان از بین بردن ایران است.
برنارد هانری لِوی که در سال ۲۰۱۰ توسط نشریه اسرائیلی جروزالم پست، چهل و پنجمین چهره پرنفوذ یهودی دنیا معرفی شده است در هر جا که پا گذاشته آنجا به یک ویرانه تبدیل شده است.
وی که در نخستین کتابش از ملی گرایی در بنگلادش دو سال پس از جدایی از پاکستان نوشته است در میانه دهه آخر قرن بیستم، در بوسنی حاضر بود، سپس از افغانستان سر درآورد و با عبدالرشید دوستم و احمد شاه مسعود دیدار کرد و در زمان قدرت گرفتن طالبان در افغانستان با احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود در دره پنجشیر دیدار کرد.
در دوران تجزیه سودان در جنوب این کشور حاضر بود. در سال ۲۰۰۸ و همزمان با درگیری روسیه و گرجستان به حمایت از مهره غرب در گرجستان پرداخت. در سال ۲۰۱۱ و با شروع تحولات کشورهای عربی همنشین شورشیان لیبیایی در بنغازی شد.
دوست قدیمی خود، نیکولا سارکوزی، رئیس جمهور وقت فرانسه را متقاعد کرد از دخالت نظامی در لیبی حمایت کند؛ در همین سال، مدتها برای توجیه دخالت نظامی در سوریه و ساقط کردن حکومت این کشور تلاش کرد؛ در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ پیگیر اهداف مخالفان روسیه در اوکراین بود.
مرحوم سید جواد طباطبایی فیلسوف و پژوهشگر کشورمان که فارغ التحصیل دانشگاه سوربن پاریس و برنده نشان نخل آکادمیک این دانشگاه و دارای مدال نقره تحقیقات سیاسی دانشگاه کمبریج بود در ۹ اسفند ۱۴۰۱ بر اثر بیماری سرطان فوت کرد.
وی پس از دیدار مسیح علینژاد با امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه نوشت: در هفتهای که گذشت، خبرگزاریها گزارش کردند که چند تن از بانوان ایرانی به دعوت رئیس جمهور فرانسه در کاخ الیزه با او دیدار کردهاند. برای کسانی که خبرهای سیاسی را اندکی جدّیتر، و کمی بیشتر از ظاهر خبرها، دنبال میکنند، بویژه با توجه به شخصیت سخت گمنام بانوان دیدار کننده ایرانی در فرانسه، این گزارش شگفت مینمود. رسانههای فارسی عکسهایی نیز از این دیدار منتشر کردند که اصل خبر را تأئید میکرد.
آنچه در رسانههای فارسیزبان بازتاب چندانی پیدا نکرد این بود که طرف دعوت کننده این بانوان در فرانسه شخصی به نام برنار آنری لِوی بود و هماو ترتیب ملاقات با رئیس فرانسه را داده است.
خبرنگار روزنامۀ فرانسوی فیگارو، که در جریان این دیدار بود و گزارشی نیز از آن تهیه کرده بود، اعلام کرد که کاخ ریاست جمهوری مایل نبود برنار آنری لوی در عکس حضور داشته باشد.
«ژورژ مالبرونو، خبرنگار روزنامۀ فیگارو، به نقل از منبعی در کاخ الیزه، گزارش داد که دفتر ریاست جمهوری فرانسه مایل نبود برنار هانری لوی، نویسندۀ فرانسوی و چهرۀ رسانهای مشهور در جریان دیدار امانوئل ماکرون با گروهی از زنان مخالف حکومت ایران در عکسها دیده شود.»
اگر نیازی به دلیلی برای مشکوک بودن اصل دیدار وجود داشت، میشود گفت: از آسمان نازل شد. کسانی مانند من، که در دهۀ شصت و هفتاد سدۀ گذشته دانشجوی دانشگاه پاریس بودهاند، به خوبی میدانند که مشکوکتر از این شخص، حتی در فرانسه، وجود ندارد.
لوی از یهودیان متولد الجزیره و از دانشجویان دانشسرای عالی پاریس است. او در دورۀ دانشجویی از شاگردان مائویست لوئی التوسر و شارل بتلهایم بود. او از آن پس از مائویسم به سوسیالیسم گروید و به رهبر حزب سوسیالیست فرانسه، فرانسوا میتران، نزدیک شد و در شمار نزدیکان او درآمد، اما شگفت اینکه سالها پس آن از نیز اعلام کرد که حزب سوسیالیست تمام شد و باید منحل شود!
در دهۀ هشتاد، لوی، با گروهی از همفکران خود، از مائویسم به راست، و در مواردی، به راست افراطی گرایش پیدا کرد و گروه دست راستی «نوفیلسوفان» را ایجاد کرد. در جریان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، در ۲۰۱۴، او از نامزد راست لیبرال، نیکلا ساکوزی، حمایت کرد، اما با شکست او در انتخابات مناسبات حسنۀ خود را فرانسوا اولند، نامزد حزب سوسیالیستی که قرار بود منحل شود، حفظ کرد و در ۲۰۱۵ گروهی از کردها را به ملاقات همین اولند برد.
از معجزات او، به عنوان تحلیلگر مناسبات بینالمللی، این بود که پیشبینی کرده بود که رفراندوم برای خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپا با شکست مواجه می شود و در انتخابات ۲۰۲۱ امریکا نیز پیشبینی کرده بود که دانلد ترامپ پیروز خواهد شد.
در ۲۰۱۷، دانشگاه اسرائیلی بار ایلان برای «سهم مؤثری که او در بیش از چهل سال برای تحقّق آرمان مردم و ملّت یهود» داشته دکترای افتخاری به او داد. او پیشتر نیز همین درجه را از دو دانشگاه تل آویو و اورشلیم نیز گرفته بود.
از شاهکارهای لوی در سیاست عملی تشویق دولت فرانسه برای فراهم کردن مقدمات سقوط قذافی بود و اعلام کرد که در این جنگ «من وفاداری به نامم، به صهیونیسم و اسرائیل را همچون پرچمی به دوش کشیدم.» لوی از آن پس نیز تأکید کرد که با شرکت در بحران لیبی «به فکر منافع اسرائیل بوده است». لوی یکی از میلیونرهای فرانسوی و مالک هفت شرکت مالی و اداره املاک است.
از لوی کتابهای بسیار و نیز چند فیلم و نمایشنامه انتشار یافته که با گذشت زمان اقبال خوانندگان به آنها روز به روز کمتر شده است. شخصیتهای علمی مهم فرانسه بر آنند که نوشتههای او انباشته از اشکالات، جعلیات و بدفهمیهای بسیار است و نباید او را جدّی گرفت.
یکی از فاجعهبارترین بیدانشی او در فلسفه آن بود که با استناد به کتاب فیلسوفی به نام ژان باتیست بوتول انتقادهایی را به فلسفۀ کانت وارد کرده بود، اما نمیدانست که چنین فیلسوفی وجود ندارد و ساختۀ یکی روزنامهنگاران کَنار آنشنه هفتهنامهای طنز فرانسوی است.
معجزات برنار آنری لوی اندک نیست؛ آنچه گفتم یک از هزار بود. لوی مردی هزار چهره است، اگرچه در سالهای اخیر اهمیت خود را از دست داده و، به نوشتۀ یکی از روشنفکران فرانسوی، ذکر خیر او «مایۀ انبساط خاطر در محافل» دوستان است! این لوی برای ما اهمیتی ندارد، اما بسیاری از ایرانیان مانند این بانوان هموطن که از فرط جاهطلبی در سیاست با بلاهت پهلو میزنند نمیدانند که آدم مجانی با مکرون و پیشتر با پمپئو و بسیاران دیگر دست نمیدهد و عکس نمیگیرد.
من میدانم که جاهطلبی برخی از این بانوان مانند طاعون است که به تعبیر زیبای یک رجل سیاسی ایتالیایی تنها میتوان از آن فرار کرد. این یادداشت ناچیز را برای جوانان وطن مینویسم که بدانند کسانی که «آدمهای خندهدار» دست آنان را میگیرند و در دست مکرون میگذارند، شاید، هدفهایی را دنبال کنند که جوان ایرانی را از چاله درآورد و در چاه بیفکند!
در کنار مطالب مرحوم طباطبایی باید به این نکته اشاره کنیم که هانری لوی در نشریه فرانسوی «RULES OF THE GAME» (به معنای قاعده بازی) در گزارشی به رابطه خود با مسیح علینژاد اشاره کرده است.
لوی با صراحت، توصیف «روح انقلاب در ایران» را برای مسیح علینژاد به کار برده و نوشته است: در کنار مسیح علینژاد با روح شورش در ایران آشنا میشوم. من او را شجاع میدانم؛ او فوقالعاده است. لوی در متن خود ضمن تمجید فراوان از علینژاد نوشت: من این زن فعال را تحسین میکنم که از هیچ چیز و هیچکس نمیترسد؛ در زمان خداحافظی ابراز داشت دفعه بعد میخواهد یک عکس سه نفره با دوستم سلمان رشدی بگیرد.
در صفحه بیوگرافی هانری لوی از او به عنوان فردی در کنار و یار اسرائیل توصیف شده و آمده است: درباره رابطه برنارد هانری لوی با اسرائیل بسیار گفته و نوشته شده؛ برای بیش از ۴۰ سال، این متفکر هرگز از تفکر جسورانه در مورد آینده دولت یهود دور نشده است؛ هرچه که مخالفان او بگویند فرقی نمیکند، او صدایی منحصر به فرد در خاورمیانه در حمایت از اسرائیل است؛ مترقی و مبتکر، و صدایی که توسط اسرائیلیها و فلسطینیها شنیده میشود و مورد احترام است.
برنارد لوی تاکنون از هیچ اقدامی در سوریه، عراق و افغانستان و جمهوری آذربایجان برای مقابله با رویکرد شیعی و نظام کشورمان خودداری نکرده و چند سال پیش در یکی از نوشتههایش در تارنمای نشریه صهیونیستی «Tablet» از بایدن به دلیل تشویق اوباما به گفتوگوی هستهای با ایران و امضای توافق برجام انتقاد کرده و آورده است: جو بایدن نه تنها زمانی که رئیسش در سال ۲۰۱۳ (یعنی باراک اوباما) در مقابل اعلام استفاده دولت بشار اسد از سلاحهای شیمیایی و عبور دمشق از خط قرمز اقدامی انجام نداد بلکه یک مشوق حزبی برای توافق هستهای ایران بود.
وی در این تحلیل، به خروج آمریکا از افغانستان در دوره بایدن و حتی حمایت نکردن دولت آمریکا از کردستان تاخت و آن را انزواگرایی شرمآور واشنگتن دانست. لوی در این زمینه فرقی بین ترامپ و بایدن قائل نیست، زیرا بهطور کلی کمکردن فشار و کاهش رویکرد سخت نظامی را نادرست ارزیابی میکند. او حتی رویکرد ابتدایی بایدن در برابر اوکراین را مورد حمله قرار داده بود و فقط زمانی ابراز رضایت کرد که رئیسجمهوری آمریکا، پوتین را قصاب نامید و از آن به بعد، سیل تسلیحات را به سوی اوکراین روانه کرد.
بلیک اسمیت از محققان موسسه فولبرایت در سال ۲۰۲۱ در مقالهای در فارن پالیسی درباره هانری لوی نوشته است: کارنامه او نشان میدهد که لیبرالیسم پست مدرن و ضد توتالیتر با انگیزه جلوگیری از تکرار بدترین قسمتهای خشونت جمعی قرن بیستم، خطر کشاندن سیاست خارجی به درگیریهایی را دارد که حتی اگر سیاست داخلی را از ابزارهای اقتصادی و هویتهای فرهنگی محروم کند ممکن است تعارضها را بیشتر کند. این شکل از لیبرالیسم خودباخته با شخصیت روشنفکران مشهور مرتبط است که به نظر میرسد کمپینهای رسانهای آن، که با رویکردهای اخلاقی از جانب قربانیان هدایت میشود، جایگزین ابزارهای سیاستی دولت و پیوندهای عاطفی ملت شود.
در ادامه این مقاله آمده است: در طول جنگ آزادیبخش بنگلادش در سال ۱۹۷۱، کشوری که در آن زمان به نام پاکستان شرقی شناخته میشد، برای استقلال خود علیه دولت اسلام آباد جنگید. لوی جوان و نویسنده ۶۹ ساله آندره مالرو برنامههایی را برای حمایت از دولت ترسیم کردند. مالرو که در اواخر دهه ۱۹۳۰ در بریگادهای بین المللی برای دفاع از اسپانیای جمهوری خواه شرکت کرده بود، از این رو سعی کرد جنبش استقلال بنگلادش را ادامه مبارزه ضد فاشیستی معرفی کند. در نهایت، این تلاش شکست خورد، اما لوی علاقه مادام العمر به ارائه درگیریها در جهان اسلام از طریق چارچوبهای تفسیری برگرفته از تاریخ اروپا را پیدا کرد. در دهه ۱۹۸۰، برای حمایت از مجاهدینی که علیه تهاجم شوروی به افغانستان میجنگیدند به پاکستان سفر کرد. در دهه ۱۹۹۰، او نمایشهای رسانهای را در سارایوو به روی صحنه برد تا توجهات را به موضوع بوسنی جلب کند تا از بی میلی دولت میتران برای مداخله علیه صربستان انتقاد کند.
این مقاله میافزاید: ژستهای نمایشی از طرف جوامع مسلمان قربانی شده در افغانستان و بالکان در راستای سیاست خارجی ایالات متحده بود. (مداخله او از طرف بنگلادش یک استثناء آشکار از این روند بود.) لوی در حالی که از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و به ویژه دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ انتقاد میکند، قدرت نظامی ایالات متحده را به عنوان موضوعی میبیند که برای دفاع از حقوق بشر حیاتی است. او در کتاب امپراتوری و پنج پادشاه، از "امپراتوری" آمریکا دفاع میکند و استدلال میکند که این تنها جایگزین برای قدرت دولتهای مستبد مانند چین و روسیه است.
در ادامه مقاله فارن پالیسی آمده است: سارکوزی پس از تلاش نامطلوب خود برای قرار دادن فرانسه به عنوان یک میانجی در جنگ روسیه و گرجستان، پذیرای استدلالهای لوی بود که بحران سال ۲۰۱۱ در لیبی فرصتی را برای دستیابی او به هدفش را فراهم کرد. شورش علیه قذافی نیز البته فرصتی برای لوی بود تا به آنچه از زمان ماجراجویی جوانیاش در بنگلادش از او دریغ شده بود، دست یابد. او دیگر مجبور نیست مجاهدین را از حاشیه تشویق کند. او میتواند الهام بخش یک مداخله بین المللی علیه یک کشور باشد، اما مفهوم حقوق بشر او راهنمایی عملی ارائه نمیدهد.
تجزیه طلبی این بار با سلبریتیها به میدان آمده است تا با استفاده از نفوذی که آنها در جامعه دارند سیاستمداران را سریعتر به اهداف خود برسانند.