۲۶ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۴:۲۹
کد خبر: ۷۳۲۶۰۸
یادداشت؛

پاسدار ارزش‌ها

پاسدار ارزش‌ها
مرحوم آیت الله بافقی همواره پاسدار حریم ارزش‌های اسلامی بود و هرگاه احساس می‌کرد به ارزش‌های اسلامی خدشه وارد شده، با شجاعت به امر به معروف و نهی از منکر می‌پرداخت.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، آیت الله محمدتقی بافقی یزدی، فرزند مرحوم حاج محمد باقر، تاجر بافقی، در سال ۱۲۹۲ قمری در روستای بافق، در ده فرسنگی شهر یزد دیده به جهان گشود. او تا چهارده سالگی تحت پرورش و تربیت پدر پرهیزکار خود قرار گرفت.

شیخ محمدتقی برای تحصیل علوم دینی به یزد رفت تا تحصیلات حوزوی خود را آغاز کند. او مدت چهارده سال در یزد به کسب پرداخت؛ از جمله، کتاب «قوانین الاصول» میرزای قمی را در محضر «سیدعلی لب‌ِخندقی» معروف به «سید علی مدرس بزرگ» آموخت.

محمدتقی بافقی، در سال ۱۳۲۰ ق در ۲۸ سالگی به عتبات عالیات مهاجرت کرد تا تحصیلات دینی خود را تکمیل کند. بدین ترتیب، فقه و اصول را نزد استادانی چون آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و سید محمدکاظم یزدی ادامه داد. او نزد محدث بزرگ، میرزا حسین نوری، درس حدیث خواند و همچنین نزد حاج سید احمد موسوی کربلایی، به تهذیب و تحصیل اخلاق پرداخت. از استادان دیگر ایشان، می توان به آخوند ملا حسینقلی همدانی، شیخ محمد بهاری همدانی و سید حسن صدر کاظمینی اشاره کرد.

حاج شیخ محمدتقی بافقی، پس از هفده سال اقامت در نجف اشرف و بعد از تکمیل خارج اصول فقهی و دروس اعتقادی، به درجه اجتهاد ارتقاء یافت و در مراجعت به ایران ساکن قم گردید.

رحل اقامت در قم

در سال 1337 ه.ق پس از درگذشت مرجع وقت شیعیان سید محمد کاظم یزدی، مرحوم بافقی از نجف به قم مشرف شد و در این شهر رحل اقامت افکند.

انتخاب قم به عنوان کانونی برای فعالیت های تبلیغی توسط بافقی بی دلیل و بدون انگیزه نبود، زیرا این دیار تنها مکانی است که در طی قرون و اعصار با ولایت اهل بیت(ع) و تشیع دمساز بوده و ائمه اطهار(ع) به تمجید مردمانش پرداخته و آنان را از متابعان خود دانسته اند.

سه سال پس از اقامت مرحوم بافقی در قم، یعنی 22 رجب به سال 1340 ه.ق عالم زاهد و فقیه پرهیزگار آیه الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به منظور زیارت،به شهر مقدس قم مشرف گردید، در آن زمان شهر قم که به خاطر فرارسیدن سالروز مبعث نبی اکرم(ص) آذین بندی شده بود، خود را مهیای استقبال از شخصیتی نمود که مصداق «العلماء ورثه الانبیاء» بود. با انتشار خبر ورود آیه الله حائری به شهر، مردم فوج فوج در مسیر ورود وی اجتماع نمودند تا مقدم مبارکش را گرامی دارند.

آیت الله بافقی در پاسداری از ارزش ها با احدی مماشات نمی کرد

کمک به تشکیل حوزه علمیه قم

دو ماه بعد از اقامت آن فقیه فرزانه در قم در بیت آیه الله پایین شهری جلسه ای از سوی علما و کسبه تشکیل گردید که آیه الله بافقی در آن حضور داشت، در این جلسه از تاسیس حوزه علمیه قم سخن به میان آمد و بحث در این خصوص ساعت ها به درازا کشید، علما و در راس آنان آیة الله بافقی، اصرار زیادی نمودند که حاج شیخ عبد الکریم در قم اقامت فرموده و حوزه علمیه قم را سامان دهند. پافشاری مرحوم بافقی و شور و شوق وافر وی مبنی بر توقف آیة الله حائری در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه(س) از فراست دینی و دوراندیشی و گوهر شناسی وی حکایت داشت.

او با بصیرتی ژرف می دید که این مرد بزرگ می تواند اساس چنین تشکیلاتی را بنیان نهد. آیة الله حائری که هیچ وقت با قرآن استخاره نمی فرمود پس از اصرار بافقی استخاره نمود که این آیه از قرآن آمد:« و اتونی باهلکم اجمعین ». این آیه تکلیف آن بزرگوار را روشن نمود و سرانجامی نورانی و توام با مباهات را نوید می داد، از حسن تصادف نام مبارک ایشان با تاریخ هجرت وی از اراک به قم موافق است، زیرا نام « حاج شیخ عبد الکریم یزدی » موافق با 1340 ه ق و عبارت « حاج شیخ عبد الکریم » برابر1299 ه ش است که این زمان نیز مقارن با مهاجرت معظم له به صوب قم است.

بازویی برای آیت‌الله حائری

پس از تاسیس حوزه علمیه قم مرحوم بافقی در اداره امور حوزه ها بازویی قوی به شمار می رفت و نیز در این تلاش عظیم و باقیات صالحات آیة الله حائری، با آن مرحوم همکاری داشت. وجوه شرعی که برای مؤسس حوزه و مرجع عالی قدر شیعه ارسال می گردید، نزد وی جمع آوری می شد و در واقع خزانه دار مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری بود و حقوق علما و طلاب را شخصا می پرداخت و در مواقع غیبت حاجی، شیخ به جای او به امامت جماعت می ایستاد.

طلاب علوم دینی آن دوره به اتفاق می گویند:« در زمانی که شیخ بافقی مقسم شهریه بود آرامشی خاص داشتیم و به ما سخت نمی گذشت، تا مشکلاتی مادی پیدا می کردیم به ایشان مراجعه نموده و او هم در همان لحظه نسبت به رفع تنگناها اقدام می نمود».

مرحوم بافقی در آغاز هر ماه از آیة الله حائری پول و وجوهات را تحویل می گرفت و بین طلاب تقسیم می نمود، در یکی از ماهها که به در خانه مرجع بلند مرتبه شیعه می آید که پول بگیرد، شیخ می فرماید: اکنون جز توکل به خداوند چیزی در بساط ندارم! بافقی می گوید: چیزی نیست؟ می فرماید: نه! همان دم برمی گردد و به سوی جمکران حرکت می کند و معلوم نیست چگونه با حضرت مهدی(عج) در این مکان صحبت می کند که در اندک مدتی شهریه آماده می شود و بارها اتفاق افتاده بود که از این طریق مستمری طلاب درست شده بود.

آیت الله بافقی در پاسداری از ارزش ها با احدی مماشات نمی کرد

آیت‌الله بافقی پاسدار ارزش ها

مرحوم آیت الله بافقی در طول حیات پربرکت خود همواره پاسدار حریم ارزش های اسلامی بود و هرگاه احساس می کرد ارزش های اسلامی مورد خدشه قرار گرفته با شجاعت تمام و مثال زدنی به امر به معروف و نهی از منکر می پرداخت. و در این راه با احدی مماشات نمی کرد حتی با پادشاه مملکت، که از جمله آن می‌توان به این موارد اشاره کرد:

نصیحت به احمدشاه

مرحوم بافقی، در امر به معروف و نهی از منکر جرأت و شهامت بسیاری داشت و در این امر مهم، شاه و گدا در نظر او یکسان بود. نقل شده که روزی احمدشاه با رضاخان که در آن زمان سردار سپه بود، به منزل مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رفتند و مرحوم بافقی هم در آن جا حضور داشت. ایشان احمدشاه را نصیحت و موعظه کرد که تو باید ریش داشته باشی و ظاهر اسلامی را حفظ کنی؛ چون پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «مردم بر شیوه حاکمانشان هستند». در این هنگام، رضاخان برآشفت و گفت: «آقا شیخ، این فضولی ها به تو نیامده». مرحوم بافقی محکم به سینه او زد و گفت: «خفه شو زندیق. می بینم که به زودی علیه ایشان (احمدشاه) کودتا می کنی و ایشان را از بین می بری، سلطنت تشکیل می دهی، عمامه را از سر روحانیت و اهل علم برمی داری، چادر را از سر زنان می کشی و چه بدعت ها که در دین خواهی گذاشت». برخی معتقدند شاید عقده ای که رضاخان از مرحوم بافقی داشت، از همین برخورد بود.

مقابله با سیاست های رضاخان

بخشی از زندگی روشن مرحوم حاج شیخ محمد تقی بافقی، در روزگار تیره ای گذشت که دیو استکبار، رضاخان را بر مسند حکومت ایران نشانده بود. رضاخان که دست نشانده انگلیسی ها بود، سیاست های مذهب زدایانه آنان را در دستور کار خود قرار داد. وی بر اساس این سیاست ها، باید جامعه ایران را از فرهنگ، ارزش ها و سنت های اسلامی تهی می کرد. بنابراین، اندکی پس از روی کار آمدنش، روضه خوانی و عزاداری را ممنوع کرد. پس از آن، به مبارزه با روحانیت پرداخت و عمامه ها را از سر روحانیان برداشت و آن گاه به مبارزه با حجاب برخاست و چادر را از سر زنان مسلمان کشید.

در این میان، عده ای از دین داران مؤمن، در مقابل اجرای هر یک از این برنامه های شوم، مقاومت های شورانگیزی صورت می دادند. یکی از این حماسه سازان، عالم ربانی و مجاهد نستوه، حاج شیخ محمدتقی بافقی یزدی بود که بدون هیچ هراسی بر سر حکومت جور می خروشید.

آیت الله بافقی در پاسداری از ارزش ها با احدی مماشات نمی کرد

اعتراض به اعلامیه رضا شاه

دولت رضا خان، اعلامیه ای در قم منتشر کرد که در آن، امر به معروف و نهی از منکر ممنوع شده بود. انتشار این اعلامیه، واکنش شدید علما و مردم را در پی داشت. مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی، به محض آگاهی از مضمون اطلاعیه، عده ای از بازاریان و اهالی شهر را در صحن مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام جمع کرد و به ایراد سخن پرداخت. او با بیان اهمیت حیاتی امر به معروف و نهی از منکر، بر این که اجرای آن بر هر فردی به ویژه علما و طلاب واجب است و هیچ کس حق ندارد از اجرای آن جلوگیری کند، پای فشرد. او هم چنین دولت وقت را، دولتی جابر، ظالم و جاهل خواند و حکومت رضا شاه را حکومت فراعنه نامید. پس از انجام این سخنرانی، دولت عقب نشینی کرد و دستور داد اعلامیه را جمع کنند.

نامه های شیخ بافقی به رضاشاه

مهم ترین و چشم گیرترین ویژگی مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی یزدی، شهامت، صلابت و تعهد او در فریضه امر به معروف و نهی از منکر بود. او در مقابله با سیاست های دولت، به گوشزدهای شفاهی قانع نبوده، با وجود این که سراسر کشور را خفقان گرفته بود، با نوشتن نامه های تند و صریح به رضا خان، او را از اعمال زشت و منکر برحذر می داشت. مرحوم بافقی در این نامه ها، حتی کوچک ترین تعارفات معمول و احترام های رسمی را در مورد رضاخان را رعایت نمی کرد.

پاسدار حجاب

اما مشهورترین پاسداری از ارزش های ایشان مربوط به پاسداشت از امر حجاب بود و ماجرای آن از این قرار است که در روز سه شنبه، آخرین روز سال 1306، همسر رضاخان و گروهی از زنان دربار، برای حضور در مراسم نوروزی، وارد حرم حضرت معصومه (س) شدند و در غرفه بالای ایوان آیینه بی چادر نشستند. وقتی كه مردم و واعظی به نام سید ناظم، آیت الله بافقی را از این ماجرا آگاه كردند، ایشان پیغامی برای زنان فرستاد و به حضور آنان در حرم، بدان وضع اعتراض كرد و چون مؤثر واقع نشد، ‌شخصاً به آنجا آمد و از ایشان خواست تا حرم را ترك كنند. خانواده شاه فوراً به خانه تولیت رفتند و این واقعه را به تهران خبر دادند. رضاخان بی درنگ، همراه با وزیر دربار و یك فوج زرهی، از تهران روانه قم شد، نظامیان را در منظریه قم مستقر كرد و خود،‌ همراه عده ای از گارد، وارد شهر شد. حرم را محاصره كردند و رضاخان با چكمه وارد حرم گردید و افراد گارد، جمعی را مضروب و بافقی را دستگیر كردند.

آیت الله بافقی در پاسداری از ارزش ها با احدی مماشات نمی کرد

رضاشاه شخصاً آیت الله بافقی را زیر لگد انداخت و به بادناسزار گرفت و به زندان تهران فرستاد، و در یكی از جلسات هیئت دولت، واقعه را برای حاضران گزارش كرد. ایشان پس از چند ماه، بر اثر اقدام آیت الله حائری، از زندان آزاد ولی به شهر ری تبعید شد و در آستان حضرت عبدالعظیم به امامت جماعت و حل و فصل امور دینی پرداخت.

رحلت

وی در سال 1360ه . ق مطابق با 1320 ه . ش مقارن با اواخر جنگ جهانی دوم از تبعید آزاد گردید . در همان زمان با زن و بچه به قم آمد و چند روزی در مسافرخانه ای اقامت گزید، در همین سال به عتبات عالیات مشرف گردید و با این که دیگر در تبعید نبود، دوباره به شهر ری بازگشت تا در فرصت مناسب به قم کوچ نماید، ولی مهلت نیافت و سرانجام پس از عمری مجاهدت در سال 136۵ ه . ق( ۲۶ فروردین ماه 13۲۵ه . ش) در ۷۲ سالگی در این شهر به سرای باقی شتافت .

پیکر پاکش را با شکوه تمام به شهر مقدس قم آوردند و پس از تشییع پرازدحام و سراسر شکوه مند و در حالی که مراجع عظام و علمای طراز اول از جمله مرحوم حاج سید محمد تقی خوانساری آن را مشایعت می نمودند . در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) در کنار قبور حاج شیخ ابوالقاسم کبیر و حاج شیخ مهدی پایین شهری به خاک سپردند.

حاج آخوند

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۸
روحش شاد
1
0
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۶ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۹:۵۹
عالی بود.کاش چندتا امثال ایشون امروز داشتیم
1
0