آقای نواب در مصاحبه اخیر به دنبال پاک کردن سابقه سیاسی خود بود
اشاره: وقتی رسانههای اصلاحات ضرب شصت محکم شورای نگهبان در انتخابات 1400 را دیدند، در انتخابات 1402 مجلس شورای اسلامی، شمشیر از رو بستهاند و با تخطئه شورای نگهبان، میکوشند درحالی که هنوز تاب و تب انتخابات مجلس شروع نشده است، شورای نگهبان را زیر فشار رسانهای و بمباران خبری قرار بدهند تا تأیید صلاحیت اشخاص تحت الشعاع قرار بگیرد. انصاف نیوز یکی از این رسانهها بود که در کنار جماران، این بار به سراغ حجتالاسلام سیدابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب رفت تا از این طریق اتهاماتی به نظام وارد سازد.
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجتالاسلام قاسم روانبخش، عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) رفت تا با وی پیرامون مصاحبه جنجالی و عجیب حجتالاسلام نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب با سایت انصاف نیوز گفتوگو کند.
رسا ـ هدف رسانههای اصلاحات از جمله انصاف نیوز در حمله به شورای نگهبان و و نهادهای مهم و عالی نظام اسلامی چیست؟
مدعیان اصلاحات که در واقع از مقصران اصلی مشکلات امروز کشور به شمار میروند. با حمله به نهادهای مهم نظام در صدد تطهیر جبهه غرب گرایان و مدعیان اصلاحات هستند. همه می دانیم دولت آقای روحانی دولت منتخب جریان اصلاح طلب بود که هشت سال کشور را متوقف، بلکه به قهقرا برد. به طوری که آثار اقتصادی، فرهنگی، بین المللی و سیاسی آن به این زودی ها پاک نخواهد شد. در عرصه روابط بین الملل بویژه کشورهای منطقه نه تنها مشکلات فیما بین را حل نکرد بلکه بر مشکلات افزود به عنوان نمونه قطع ارتباط ایران با عربستان سعودی و برخی همسایگان دیگر مانند بحرین و امارات در زمان دولت روحانی صورت گرفت و تا آخر هم نتوانست آن را حل کند و این دولت رئیسی بود که آن را حل کرد. برجام نه تنها برای کشور دستاوردی نداشت که روابط ایران با کشورهای اروپایی را نیز به مراتب از گذشته بدتر کرد. در عرصه اقتصادی تورم، گرانی و افزایش نقدینگی وضعیت کشور را به مرز بحران کشاند تورم به بالای هفتاد یا هشتاد درصد رسید. ساخت مسکن را به طور کلی به تعطیلی کشاند که امروز آثار شوم آن در جامع به خوبی می بینیم. تعطیل کردن توسعه زیرساخت های مسکن مانند صنعت گاز و آب و برق نیز در فهرست بلند ترک فعل هایی است که دولت مورد حمایت اصلاحات قرار دارد به طوری که امروز برای حل آنها به تلاش گسترده ای نیاز دارد که در این دولت در حال انجام است. یادمان نمی رود که در آخرین سال دولت روحانی قطع برق به هفت ساعت رسیده بود و رسما اعلام میکردند که به دلیل مشکلات نیروگاه ها بر اثرت حریم این قطعی برق ادامه پیدا خواهد کرد! عمده کارخانهها نیز مانند ارج و آزمایش و هپکو و.... در آن دولت تعطیل یا نیمه تعطیل شده بودند.
در عرصه فرهنگی نیز وضعیت بی حجابی و ... که امروز شاهد آن هستیم معلول تصمیمات و برنامه ریزی های آن دولت در آموزش و پرورش و وزارت ارشاد است. اجرای سند 2030 که با مخالفت رهبر معظم انقلاب اسلامی مواجه شد و روحانی تا آخر پای آن ایستاده بود از عمده ترین دلایل ناهنجاری های فرهنگی اجتماعی در مدارس و به طور کلی در جامعه است.
قاعدتاً افکار عمومی انتظار دارند که دولت روحانی و حامیان آن ها مدعیان اصلاحات نسبت به عملکردشان پاسخگو باشند و درباره ترک فعلها و بعضا جنایتها و خیانتهایی که مرتکب شده اند، محاکمه شوند. حال امروز دولت سیزدهم میراثی از صندوقها، خزانهها و انبارهای خالی را تحویل گرفت. میراثی از ارتباطات قطع شده با کشورهای مختلف و مشکلات عدیدهای در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی و بین المللی. دولت فعلی در این مدت برای درست کردن زیرساختها، احیای روابط با کشورهای منطقه و کشورهای شرقی، تعامل با عربستان، عضویت در شانگهای و ... را واقعاً در دستور کار خود دنبال کرد.
دولت آقای رئیسی از آغاز به دنبال حل مشکلات فوق بوده است. کارهای زیرساختی مهمی در صنعت نفت و گاز، آب و برق درحال انجام است و بسیاری از آن ها را حل کرده است به طوری که اگر این سرمایه گذاری ها انجام نشده بود امروز ملت ما با وضعیت بحرانی در این صنایع مواجه می شد. اصلاح طلبان بخوبی میدانند چنان چه این دستاوردها و خدمات دولت مورد توجه مردم قرار گیرد، میتواند جریانهایی که با ترک فعل های خود این ضربات را به کشور زدند، برای همیشه از چشم مردم بیندازد. به همین دلیل تلاش می کنند با ناکارآمد نمایی و حتی ناکارآمد سازی دولت، مجلس و نظام را از چشم مردم بیاندازند تا در سال انتخابات بتوانند با تبلیغات گسترده ای که مسبوق به سابقه است توجه مردم را به خودشان جلب کنند و مجلس را در اختیار بگیرند و سپس از طریق مجلس به سایر مراکز نظام از جمله دولت دست یابند.
یکی از شگردهای آن ها برای دیده نشدن فعالیتهای دولت به رخ کشاندن ضعفهای دولت که عمدتا از میراث دولت روحانی است می باشد. با بدنه ای که از دولت قبل در دولت کنونی قرار دارد تلاش می کنند در راستای ناکارآمدسازی دولت و نظام را با مشکل مواجه کنند. یکی از پروژه های آنان نیز تلاش در جهت ایجاد اختلاف میان نمایندگان مجلس، دولت است که مردم را نسبت به هر دو بدبین کنند. همه اینها در راستای ناکارآمدسازی دولت و نظام است.
یکی دیگر از راهبردهایی که این روزها دنبال می کنند بی ثبات سازی نظام است که همواره با طرح رفراندوم و تغییر قانون اساسی دنبال می کنند آن ها چنین وانمود می کنند که مشکلاتی که مسبب اصلی آن ها سیاست های غلط دولت روحانی و مورد حمایت اصلاح طلبان بوده است به خاطر قانون اساسی است و باید قانون اساسی تغییر کند تا مشکلات حل شود. یکی دیگر از راهبردهای آنها این است که رهبری نظام را مقصر اصلی مشکلات کشور معرفی کنند و این گونه وانمود کنند که مسؤولیت همه مشکلات کشور به عهده ایشان است، در حالی که خودشان متوجه هستند که رهبری مسؤول کار اجرایی در کشور نیست. رهبری غیر از نیروهای مسلح، در مسایل دیگر عمدتاً نقش هدایت و راهنمایی و تنظیم سیاستهای کلی نظام را بر عهده دارد که در آن جا نیز به نحو احسن وظایفش را انجام می دهد. این دولتها هستند که مسؤولیت اجرایی کشور را بر عهده دارند و بعضا بر اثر عدم توجه به سیاست های کلی و برنامه مصوب، مشکلات را بر کشور و مردم تحمیل می کنند. به عنوان نمونه دولت روحانی در عمل به سیاست های ابلاغی ترک فعل های زیادی داشت و حتی در تخلف از برناه و بودجه سالانه، بارها مورد بازخواست مجلس قرار گرفت.
در واقع، تلاش جریان مدعی اصلاحات در این روزها برای زیر سؤال بردن نقاط مثبت نظام و برجسته کردن ضعف ها در جهت زدن نقطه ثقل نظام با نقشه راهی است که دشمن در بیرون از مرزها برای آن تهیه کرده است.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که جریان مدعی اصلاحات ابتدا با این سیاست ها به دنبال گرفتن کرسی های مجلس و سپس دولت است. ولی تجربه سال 88 و سال های قبل نشان داده است که اگر بدانند موفق نمی شوند، کشور را به سمت آشوب و تنش می برند. حملات آن ها به رهبری و شورای نگهبان و نهادهای نظام می تواند مقدمه ای برای آن آشوب های احتمالی باشد.
رسا ـ نظر شما درباره ادعای آقای نواب درباره تقابلی که میان آقای هاشمی و علامه مصباح وجود داشته چیست؟ ریشه این اختلاف نظر به کجا باز میگردد و طرح این مطلب به چه علت است؟
جریان اصلاحات به احیای هاشمی نیاز دارد. آنها در این انتخابات کسی را که بتواند مانند هاشمی نقش ایفا کند ندارند. هاشمی به مرور زمان به فراموشی سپرده شده است. حتی رهبر معظم انقلاب در طول سالهای گذشته هیچ اسمی از او نبردهاند. ولی به مناسبت های مختلف از علامه مصباح به عنوان استاد فکر و اندیشه نام برده اند و مطالعه کتابهای ایشان در کنار کتابهای شهید مطهری و بهشتی را مورد تاکید قرار داده اند.
بنابراین تلاش غربگرایان بر این است که به هر مناسبتی هر چند با قیل و قال هم که شده، از او اسمی ببرند و نام هاشمی را در افکار عمومی زنده نگه دارند. شاید سوال خبرنگار و پاسخ آقای نواب در مورد اختلاف هاشمی و مصباح را نیز بتوان در این راستا تحلیل کرد. ولی واقعیت قضیه این است که دیگر دوره هاشمی تمام شده است. زیرا آقای هاشمی صاحب فکر و اندیشه نبود او مرد سیاست عملی بود که آن هم با مرگش به پایان رسیده است. برخلاف علامه مصباح که صاحب فکر و مکتب است و فکر و مکتب به این زودی ها تمام شدنی نیست چنان که اندیشه های علامه طباطبایی و شهید مطهری پس از ده ها سال همچنان زنده است و صدها سال دیگر نیز زنده خواهند ماند.
یکی از راهبردهای جریان غربگرا این است که با احیای هاشمی و خاتمی از تابلوی آن ها برای رای آوری در انتخابات مجلس آینده استفاده کنند. آقای نواب در این مصاحبه همانند مهدی نصیری و برخی دیگر بدنبال تطهیر هاشمی و خاتمی می باشد. این اقدام در کنار حمله به رهبری، شورای نگهبان و دیگر نهادهای نظام از تنظیم سناریویی خبر می دهد که دارای اتاق فکر واحد است که چه بسا از خارج از مرزها هدایت میشود.
آن ها علاوه بر تطهیر خاتمی و هاشمی و حمله به ارکان نظام، تلاش دارند با القای ناامیدی، مشارکت سیاسی را پایین جلوه دهند و این گونه وانمود کنند که تنها راه حل افزایش مشارکت تأیید صلاحیت سران جبهه غربگرایان و مدعیان اصلاحات است. آنها در نتیجه، با فشار سنگین در جهت حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان یا کوتاه آمدن این شورا تلاش می کنند تا با استفاده از تبلیغات برون مرزی و رسانههای معاند و شعارهای پر طمطراق، می خواهند با استفاده از فضای آزادی انتخابات، آرای سکولارها و بیحجاب ها و بی تفاوت ها را در سبد خودشان بریزند تا به گمان خودشان آن چه در فتنه 88 و فتنه های بعدی از جمله جنگ ترکیبی 1401 به آن دست نیافتند، در عرصه انتخابات، به آن برسند و از نظام و رهبری و مردم انتقام بگیرند.
رسا ـ شما پیشتر چرایی علت و تلاش اصلاحات درباره تطهیر چهره خاتمی و هاشمی را توضیح دادید؛ اما بخشی از پاسختان درباره عمق اختلاف میان علامه مصباح و هاشمی رفسنجانی چه در زمان شورای انقلاب و بابت کمک مالی قابل توجه هاشمی به گروههای ضداسلامی مارکسیست و بعد از آن در حوادث مختلف را پاسخ ندادید.
چون هدف آنها احیای نام هاشمی است، من هم سعی می کنم در جورچین آن ها بازی نکنم. زیرامباحثی که مطرح می شود منجر به پاسخ آن ها می شود و همچنان بحث ادامه پیدا می کند. به همین دلیل نمیخواهم به این اختلاف اشاره کنم و روی آن مانور بدهم. عمده این اختلافات در منابع مختلف تاریخی و علمی بحث و بررسی شده است. در یک جمله، اختلاف اساسی آقای مصباح و هاشمی مباحث سیاسی نبود؛ بلکه مباحث فکری و اعتقادی بود. آقای هاشمی شخصیتی عملگرا و آقای مصباح یک شخصیت فکری و مبناگرا بود. تفکر آقای مصباح، مطابق تفکر و اندیشه های حضرت امام و رهبر معظم انقلاب و شهید مطهری است. ایشان هیچ گاه حاضر نبود از مبانی و اصول خودش به خاطر اهداف خرد و کلانی که چه بسا دارد، عدول کند. به نظر میآید اختلاف اساسی در این مسأله است. اصلاً دین همین نکته را مورد تأکید قرار میدهد که نباید از اصول و مبانی خودتان برای یک سری منافع موسمی و موقتی عبور کرد. چرا که این کار خلاف مبانی دینی و اسلامی است.
رسا ـ نکته دیگری که در این مصاحبه قابل توجه بود، تلاش آقای نواب برای زدودن نام فتنه از حوادث سال 88 بود، چرا آقای نواب تلاش میکند نام فتنه از اذهان برود؟
دست یابی به اهداف فوق که فتح مجلس است جز با حمله به نهادهای نظام و تطهیر آقایان هاشمی و خاتمی امکان ندارد و تطهیر این دو نیز بدون زیر سوال بردن فتنه 88 امکان ندارد؛ به همین دلیل است که آقای نواب بر خلاف قرآن و سیره اهل بیت و سخنان امام و رهبری معتقد است باید از فتنه 88 چشم پوشید و دیگر درباره آن سخنی بر زبان جاری نکرد، زیرا دوران فتنه گذشته است و ما امروز به وحدت نیاز داریم!! تا آن جا که یادم می آید خود آقای نواب نیز در فتنه 88 بی نقش نبود. انتشار سند کمک مالی وی به ستاد میرحسین موسوی موجب اما و اگرهای زیادی در فضای رسانه ای شد. بی تردید چنان چه اصل فتنه زیر سوال برود تطهیر آقایان هاشمی و خاتمی و میر حسین نیز براحتی صورت می گیرد و کمک مالی به ستاد وی نیز بلا اشکال تلقی می شود.
نکته ای که باید به آقای نواب متذکر شویم این است که اولا: ماحق نداریم فتنه را به فراموشی بسپاریم زیرا امیرالمومنین و اهل بیت همواره درباره فتنه های جمل و نهروان و فتنه عاشورا سخن گفته اند و مردم را به عبرت آموزی از آن ها دعوت کرده اند و ثانیا: ایشان خوب است بداند با حذف کلمه فتنه، فتنه به فراموشی سپرده نمیشود. اتفاقاً رهبر انقلاب از جمله افرادی بودند که این حوادث را بارها به عنوان فتنه معرفی کردهاند. حرکتی که آنها انجام دادند باعث ضربه به حیثیت کشور شد. انتخاباتی که کاملاً سالم و با نظارتهای لازم برگزار شده بود را با اتهام تقلب به یک مسأله بزرگ تبدیل کردند. تفرقه و اختلاف میان مردم انداختند. اذهان عمومی را تخریب کردند. حضرت آقا نیز هیچ گاه نسبت به این فتنه گران مدارا نکرده و نخواهند کرد تا جایی که وقتی مادر آقای خاتمی از دنیا رفت، حضرت آقا به جای تسلیت به سیدمحمد خاتمی، به مردم اردکان تسلیت گفتند و به هنگام بستری شدن در بیمارستان به آقای خاتمی برای عیادت نیز اجازه ندادند. حال چطور است که آقای نواب ادعا میکند «آقای خاتمی در این سالهای بعد از ۸۸ اثبات کرد که یک دلسوز صد در صد نظام و مردم است. ایشان نشان دادند که عنصری بسیار فهیم هستند که چیزی برای خود نمیخواهند.» چگونه آقای خاتمی دلسوز نظام است که در فتنه 88 کشور را تا مرز بحران پیش برد و به حیثیت و آبروی کشور لطمه زد و در جنگ ترکیبی اخیر، با بزرگ کردن مرگ مهساامینی در پروژه مشترک ضد انقلاب برای براندازی نظام اسلامی تلاش کرد که الحمدلله به شکست انجامید؟
خوب است آقای نواب روشن بگوید منظورش از رها کردن بحث فتنه چیست؟ آیا معتقد است که اصلا فتنه ای در کار نبوده است یا معتقد است که فتنه ای در کار بوده ولی دیگر نباید درباره فتنه حرفی به میان آورد. اگر نظرشان این است که فتنه ای درکار نبوده است که این دروغ واضح و انکار بدیهیات است و تا کنون چندین کتاب و مستند درباره فتنه 88 ساخته شده است؛ ولی اگر آقای نواب معتقد است باید فتنه را رها کرد و دیگر سخنی درباره آن بیان نکرد، همین ملاک را باید درباره فتنه های دوران خلافت حضرت علی(ع) هم پیشنهاد و از کتب روایی و تاریخی ما حذف کند!!
رسا ـ اعتراف انصاف نیوز و آقای نواب که مردم نسبت به دو جریان اصلاحات و اعتدال دیگر اقبالی ندارند چطور با تناقض آنها که مدعی هستند اگر کاندیداهای ما تأیید میشدند، مردم در انتخابات شرکت بیشتری داشتند سازگاری دارد؟ علت کاهش مشارکت دقیقاً چه بود و اینکه چطور میتوان چنین تناقض عجیبی را از آنها پذیرا شد؟
وقتی شخصی عمل گرا باشد و دارای مبانی نباشد، از این گونه حرفها و تناقضها در کلامش بسیار است. آنها یک بار گفتهاند اگر ما را تأیید میکردید، انتخابات پرشور داشتیم و یک بار میگویند شأن اصلاح طلبان در میان مردم خراب شده است؛ حتی اگر امثال جهانگیری نیز تأیید میشدند، مشارکت باز هم به این میزان نمیرسید.
رسا ـ علل کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس چه بوده است؟
اولا ملت ایران در مجموع در طول تاریخ 45 ساله خودش همواره تا پای خون پای آرمان های انقلاب اسلامی ایستاده است و در اکثر انتخابات ها، مشارکت حداکثری داشته است. اگر در مواردی هم کاهش مشارکت داشته است عمدتا به عملکرد آن مجموعه و ضعف دولت ها بر می گردد. برای مثال در انتخابات شوراهای اول در تهران که به دست مدعیان اصلاحات افتاد تهران را به مخروبه ای تبدیل کردند عملکرد بد و ضعیف آن ها باعث شد که برغم تنوع سلایق و لیست های متفاوت با گرایش های خاص از جمله لیست نهضت آزادی، مردم تهران تنها 22٪ در انتخابات شوراهای دوم شرکت کنند ولی در انتخابات سوم شوراها به دلیل عملکرد خوب شورای تهران، افزایش مشارکت داشتیم. انتخابات مجلس فعلی در زمان دولت روحانی برگزار شد که عملکرد بسیار ضعیفی داشت و این عمکرد در مشارکت مردم موثر بود. علاوه بر این در انتخاباتی که دولت روحانی برگزار می کرد حتی زمینه حضور مردم را نیز فراهم نمی کرد بلکه بدتر از آن، از حضور حداکثری مردم جلوگیری می کرد. محاکمه چندین استاندار و فرماندار دولت روحانی پس از انتخابات ریاست جمهوری در همین راستا تعریف می شود آن ها علاوه بر عدم تامین تعرفه رای برای مردم مشکلات دیگری هم بر سر راه انتخابات ایجاد کرده بودند.!
بنابراین، علت کاهش مشارکت این نبوده است که چند تن از سران اصلاحات تأیید صلاحیت نشده بودند تا اینگونه وانمود کنند که با تاییید صلاحیت آن ها انتخابات پرشوری خواهیم داشت. ما در انتخابات اخیر شورای شهر و روستا نیز که نظارت آن بر عهده شورای نگهبان نیست، مشارکت بالایی داشتیم.