۲۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۱
کد خبر: ۷۳۶۴۹۶
یادداشت؛

معجزات امام جواد در کتب شیعه و سنی

معجزات امام جواد در کتب شیعه و سنی
امام جواد علیه السلام اگرچه امامی نورسته بود ولی از همان کودکی صاحب معجزات و کرامات بسیاری بود.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، دنیا شاهد عروج و شهادت جوان ترین امام خود بود. پیشوایی که پدرش امام رضا علیه السلام او را با برکت ترین مولود در اسلام خواند و در توصیفش چنین فرمود: خداوند به من فرزندی عنایت فرموده که شبیه به موسی بن عمران علیه السلام است؛ یعنی او شکافنده دریاهاست و مانند عیسی بن مریم است که مادرش مقدسه و طاهره و مطهره آفریده شده بود.» همانگونه که خدا به عیسی علیه السلام در حالی که طفل شیرخواره ای بیش نبود کتاب و نبوت داد و او در گهواره سخن گفت به جواد الائمه علیه السلام نیز در خردسالی مقام امامت بخشید و او با مردم به کلام حکما و علما سخن می گفت در حالی که در سن کودکی قرار داشت.

اعجاب شیعه و سنی از معجزات وکرامات امام جواد علیه السلام

اگرچه امامی نورسته بود ولی بنا به گفته عبدالفتاح حنفی، عالم برجسته اهل تسنن، از همان کودکی صاحب کارهای شگفت انگیز و کرامات بسیاری بود. در اینجا بر آنم که گوشه ای از معجزات آن امام همام را از کتب شیعه و اهل تسنن بیان کنم تا قطره ای از اقیانوس بیکران مناقب او را چشیده و حظ وافر را ببریم.

معجزات و کرامات در کتب شیعه

معجزات بسیاری از امام جواد علیه السلام در کتب شیعه نقل شده است که به چند مورد اشاره می کنیم:

شفای نابینا

همراه امام رضا علیه السلام به حج رفته بود و بعد از پایان مناسک به قصد خداحافظی خدمت امام رسید و عرض کرد: می خواهم از مکّه به مدینه بروم، دوست دارم برایم نامه ای نوشته و مرا به حضرت جواد علیه السلام معرفی کنید. امام تبسمی کرد و نامه ای برایم نوشت. به مدینه آمدم و نامه را به آن کودک بزرگ‌منش دادم. حضرت به نامه نگاهی انداخت و در آن حال به من متوجه شده، فرمود: وضع چشمانت چطور است؟ گفتم: ای پسر رسول خدا همانطور که مشاهده می کنید من از چشم و از نعمت بینایی بی بهره ام. در آن لحظه دستان کوچکش را نزدیک آورد و به چشمانم کشید. از یُمن برکت آن بزرگوار چشمانم شفا یافت و بینایی ام بازگشت. من از خوشحالی دست و پای آن گرامی را بوسیدم و در حالی از امام جواد جدا شدم که کاملاً همه جا را می دیدم.

تبدیل خاک به طلا

روز عيد خدمت امام جواد عليه السلام رسيد و از تنگدستي و فقر شكايت كرد، حضرت سجاده را كنار زد و از خاك هاي روى زمين به او داد خاک به برکت دست مبارک حضرت به پاره اي طلا تبدیل شد که مقدار آن 16 مثقال طلا بود.

شهادت عصا به امامت جواد الائمه

عالم و قاضی شهر سامرا بود و در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله، امام جواد علیه السلام را ملاقات کرد. تمام سوالات سخت خود را پرسید و حضرت به همه آن ها جواب داد. آنگاه گفت: سوال دیگری دارم که از پرسیدن آن خجالت می کشم. حضرت قبل از اینکه چیزی بگوید فرمود:

مي‌خواهى بپرسى امام كيست؟! گفت به خدا قسم همين سؤال را داشتم. امام فرمود: من هستم. گفتم علامت آن چيست؟ در دست آن جناب عصايى بود به زبان آمده و گفت: این آقا سرور من و امام این زمان و حجت خدا است.

معجزات و کرامات در کتب اهل تسنن

در کتب اهل تسنن نیز معجزات و کراماتی از امام جواد علیه السلام نقل شده است که به دو نمونه اشاره می کنم:

ثمر دادن درخت به برکت وضوی امام

امام جواد (عليه السلام) از بغداد به سوي مدينه مي رفت، عده‌ ای براي وداع با حضرت ايشان را بدرقه مي‌کردند تا اينکه امام هنگام غروب در راه کوفه به منزلگاه مسيب رسيد و در آنجا داخل مسجد قديمي شد تا نماز مغرب را بخواند. در صحن مسجد درخت سدري بود که همواره خشک و بي ثمر بود. امام مقداري آب خواست و کنار آن درخت وضو گرفت و آب وضوي آن حضرت به ريشه درخت رسيد. پس از نماز برخاسته با مردم خداحافظي کرده و به سفر خود ادامه دادند. صبح هنگام درخت سدر ثمر داده بود و در طول شب ميوه ­هاي نيكو وقابل توجهي به بار نشسته بود. مردم با شگفتي تمام آن را مشاهده مي‌کردند و از آنجا که آن درخت اصلا قابلیت ثمر دادن نداشت، بر تعجب مردم افزوده شد.

خشک شدن دست نوازنده

مامون عباسی برای بدنام کردن امام جواد علیه السلام حیله و نیرنگ بسیار به کار می برد. روزی نوازنده ای را دعوت کرد. نوازنده در مقابل امام جواد عليه السلام نشست و ناگهان نعره‌اى كشيد، كه تمام افراد آنجا اطراف او جمع شدند و او مشغول نوازندگى و ساز و آواز شد. حضرت بدون كم ترين توجهى سر مبارك خويش را پائين انداخته بود و به راست و چپ هم نگاه نمي‌كرد، در اين هنگام نگاهى غضبناك به آن نوازنده نمود و سپس با صداي بلند او را مخاطب قرار داد و فرمود: از خدا بترس و تقواى الهى را رعايت نما. ناگهان وسيله موسيقى كه در دست نوازنده بود از دستش بر زمين افتاد و هر دو دستش نيز خشك شد؛ ديگر قادر به حركت دادن دست هايش ‍ نبود. به همين شكل (فلج) باقى ماند تا به هلاكت رسيد و از دنيا رفت.

ارسال نظرات