باستان گرایی با ادیان ابراهیمی تقابل و تضاد دارد
اشاره: باستان گرایی به عنوان یکی از مسائل مهم در تاریخ اندیشه ایرانیان در دو سده اخیر از اهمیت بسزایی برخوردار است و در جنبه های، فرهنگی، ادبی و حتی سیاسی نمود پیدا کرده است؛ باستان گرایی در پی آن است تا با احیاء و تجدید حیات سنتها و عقاید کهن و باستانی، نظم جدیدی را در تفکر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باز آفرینی نماید و زیر ساختهای فرهنگی و اجتماعی نوینی را بر پایه سنتهای کهن بنا نهد و با ایجاد تضاد بین دو دوره تاریخی ایران، یعنی ایران قبل از اسلام و ایران دوره اسلامی، اسلام و تعالیم آن را به عنوان عامل عقب ماندگی ایرانیان معرفی کند.
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام علی مصلح مدیر گروه رشته زرتشت و باستان گرایی حوزه علمیه قم گفت و گویی داشته است که در ادامه می خوانیم:
رسا ـ تعریف باستان گرایی چیست و چه نقدهای به آن وارد است؟
باستان گرایی برآمده از مبانی دنیای مدرن است و از جریان اومانیستی نشأت گرفته است؛ وقتی که غرب از دین مسیحیت فاصله گرفت و نظامی مبتنی بر انسان محوری را پایه گذاری کرد. بایستی برای هویت جمعی خود یکسری الگوهای مدرن را لحاظ کند که از جمله آن الگوها ناسیونالیسم یا همان ملی گرایی است که برخی مولفه های ملی گرایی را پررنگ کرد که از آن جمله جغرافیا و نژاد بود.
جریان ملی گرایی برای سرعت بخشیدن به افول دین و جایگزینی ناسیونالیسم به عنوان دین سیاسی، دوره کهن را مورد توجه قرار می دهد و غرب برای تقابل با کلیسا سراغ تاریخی پیشا مسیحی رفت و یونان باستان را علم کرد و حتی نژاد آریایی را برای تقابل با ادیان سامی و ابراهیمی برآورد؛ همین نسخه باستان گرایی را در شرق نیز پیاده می کنند و روشنفکرانی که درس آموخته غرب اند این نوع نگاه را دنبال می کنند؛ جریان باستان گرایی تقریبا در دویست سال گذشته شکل گرفت.
دینستیزی از مولفه های اصلی باستانگرایی
باستان گرایی با قوم گرایی های که در دوره بنی امیه و دوره های اسلامی وجود داشت و بنای ستیزه با اصل اسلام را نداشت تفاوت دارد، در قومیت گرایی های قدیم مبارزه با اصل اسلام و اصل دین وجود نداشت اما در باستان گرایی اصل دین ستیزی جزء یکی از مولفه های اصلی این تفکر محسوب می شود و با ادیان ابراهیمی تقابل و تضاد دارد.
کوتاه آنکه باستان گرایی یعنی گرایشی به باستان و علم کردن تاریخ، هویت، و آثاری که از دل باستان شناسی بیرون آمده است در مقابل تمدن اسلامی و آنچه که اسلام به ارمغان آورده است؛ باستان گرایی به نوعی دهن کجی به اسلام است و هرگاه حکومت و نظام اسلامی در حوزه های اقتصاد و فرهنگ ضعیف شود، باستانگرایی برجسته شده و یاد از کهن روزگار رومانتیک و ایران خیالی به میان می آید و باستانگریان به نقد اسلام می پردازند.
رسا ـ تفاوت باستان شناسی با باستان گرایی و باستان پرستی را تبیین کنید؟
باستان شناسی مانند باستان گرایی از علوم دوره مدرن است؛ باستان شناسی در فرانسه متولد شد و علمی دویست ساله و مربوط به دوره جدید است؛ غربی ها در ابتدا برای گنج یابی مناطق باستانی را حفاری می کردند و دنبال طلا، نقره و گنج بودند، کم کم رویکرد و رویه آنها به این سمت رفت که خود این آثار باستانی نیز به عنوان ابزار تولید هویت به کار آمد.
حفاران فرانسوی در دوران ناصرالدین شاه و دیگر شاهان قاجار به ایران آمدند و امتیاز حفاری را گرفتند و برای اولین بار حفاریهایی در جنوب غرب ایران انجام دادند و به این شکل باستان شناسی در ایران آغاز شد.
باستان شناسی علمی به قدمت دویست سال
باستان شناسی علم کهنی نیست و بیش از دویست سال گذشته چنین علمی وجود نداشت. باستان شناسان در دوران جدبد از دل سنگ ها و کتیبه ها حرف های جدیدی را بیرون کشیدند؛ باستان شناسی علم کشف و بیرون کشیدن آثار باستانی و تاریخی و شناسایی دوران تاریخی و هنرهای استفاده شده در آثار تاریخی است که به رشته های مختلف سفال شناسی و کتیبه شناسی و دیگر رشته ها تقسیم می شود.
در کلامی مختصر باید گفت باستان گرایی گرایش به باستان است و باستان شناسی ابزار باستان گرایی را در اختیار قرار می دهد و تفاوت باستان شناسی با باستان گرایی این است که باستان گرایی با لحاظ تاریخ و تمدن کهن به نمایش تقابل و تعارض ایران باستان با اسلام می پردازد؛ امّا به نظر بنده باستان گرایی و باستان پرستی هیچ تفاوتی با هم ندارند و گرایش افراطی به تاریخ کهن را باستان گرایی یا باستان پرستی می گویند.
رسا ـ آیا توجه بعضی از مردم به مقبره کوروش ارتباطی با باستان گرایی دارد؟
از دوران پهلوی با حضور شاه در پاسارگاد و برگزاری مراسم جشن های دو هزار و پانصد ساله در کنار مقبره کوروش رابطه مقبره پاسارگاد مسمی به مقبره کورش با باستانگرایی متجلی شد و بعد از انقلاب در دهه هشتاد و به ویژه در 7 آبان 1395 باستانگرایی کورش محور به نمایش درآمد و یک عده به عنوان نماد مخالفت با نظام اسلامی، شعارهای هنجار شکنانه باستان گرایی سر دادند.
ما در تواریخ اسلامی درباره این بنا با مشهد مادر سلیمان مواجه هستیم و آنچه غربی ها ثبت و ضبط کرده اند این بود که زن ها به زیارت می آمدند و مردها نمی رفتند و سنت محلی بود که اگر گوسفند عشایر ساکن در آن مناطق مریض می شد آنجا می بردند و آشی تهیه می کردند و نذری می دادند و می گفتند که ای مادر سلیمان گوسفند ما را شفا بده.
نامگذاری مقبره کوروش از طرف غربیها!
غربی های زمانی که در قرن جدید وارد بلوک شرق شدند با اطلاعاتی که از طرف یونانیان باستان به دست آمده بود، به ایران می نگریستند و آنها توجهی به سنت های محلی، اسلامی و ایرانی نداشتند و دنبال آن بودند که آنچه که هرودت گفته را پیدا کنند و تطیق دهند و از آنجا که حکومتی که هرودت می شناخت شاهنشاهی هخامنشی، به سر سلسله ای کوروش بود و برخی مورخان یونانی برای کوروش قبر قائل اند، آنها دست به این تطبیق زدند.
وقتی کاردار سفارت بریتانیا جیمز موریه به ایران آمد، با روستای مادر سلیمان و سنت های محلی آن مواجه شد، ولی بجای پذیرش باورهای محلی، آنچه که هرودت گفته بود را به این مکان تطبیق داد و اتاقک بالای شش پله را قبر و آن ته ستون های اطراف را کاخ کورش دانست. البته وی بعدا از این فرضیه برگشت، اما دیگرانی چون سر رابرت کرپورتر و گروتفند برای آن سند تراشی کردند.
در دوره محمد رضا شاه پهلوی، بخشی از جشن های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی را در آنجا برگزار کردند تا جایگاه کوروش را در تاریخ ایران تثیبت کنند و مقام گمشده کورش در تاریخ ایران جانمایی شود. و بعد از انقلاب نیز تتبعات لازم صورت نگرفت و تصور دوره شاهنشاهی درباره پاسارگاد و کورش همچون بر تاریخ فراموش شده ایران سایه افکنده است و جای پژوهش های علمی و بی طرف همچنان خالی است و بلکه کورش دوم و مقبره مادرسلیمان نماد باستانگرایی شد.