جنگ در غزه چگونه به پیروزی مقاومت میانجامد؟
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، سیاست رژیم صهیونیستی در حذف حماس و بقیه گروههای مبارز از معادله فلسطین موضوعی است که از زمان قدرت گرفتن مقاومت در این سرزمین، در دستور کار رژیم غاصب اسرائیل بوده و برای آن برنامهریزی کرده و تدارک دیده است. اسناد زیادی وجود دارد که از عزم این رژیم برای حذف مقاومت حکایت میکند کما اینکه مبنای جنگهای هفتگانهای که در فاصله سالهای 1388/2009 تا 1402/2023 علیه فلسطینیهای ساکن در نوار غزه رخ داده، همین بوده و تکرار هفت جنگ طی 14 سال هم برای رسیدن به این موضوع صورت گرفته است.
یک سند محرمانه از دفتر نخستوزیر رژیم صهیونیستی بیانگر آن است که در اواسط سال جاری میلادی (اوائل تابستان) اسرائیلیها وضعیت فلسطینیها در داخل را بدین صورت جمعبندی کردند 1. وضعیت فلسطینیها در کرانه باختری، این منطقه را به یک «تله انفجاری» تبدیل کرده و هر لحظه ممکن است صحنه درگیریهای شدید، فراگیر و طولانی مدت فلسطینیها با نیروهای ارتش و انتظامی اسرائیلی در این منطقه گردد. 2. با بروز تشنج شدید در کرانه باختری، گروههای جهادی فلسطینی شامل حماس، جهاد اسلامی و... وارد عمل شده و هدایت درگیریهای کرانه باختری را به دست میگیرند. 3. وضعیت گروههای جهادی در غزه خوب نیست و با توجه به تأثیر محاصره 14 ساله غزه، حماس و... در وضعیت عادی امکان اثرگذاری بر کرانه باختری را ندارند. 4. با ضربه زدن به حماس در غزه میتوانیم وضعیت متشنج و رو به انفجار کرانه باختری را آرام نمائیم.
بر اساس سند مورد اشاره، اسرائیل در نظر داشت در سال 2024 درگیری سنگینی را علیه حماس در غزه به وجود آورده و کار آن را یکسره نماید. با این وصف میتوان با قطعیت گفت اجرای عملیات نظامی سنگین رژیم غاصب علیه غزه طی ماههای آینده حتمی بوده و عملیات 15 مهرماه فلسطینیها تنها زمان اجرای آن را در حدود شش ماه جلو انداخته ولی سبب حمله وحشیانه رژیم به غزه نبوده است.
تأثیر عملیات طوفان الاقصی
عملیات طوفان الاقصی در طول حدود 100 سال گذشته که از جنگها و درگیریهای میان صهیونیستها و مردم فلسطین میگذرد، از نظر شدت ضرباتی که به غاصبین وارد نموده، «بیسابقه» محسوب میشود و در مقایسه با جنگهای عربی. اسرائیلی «کمسابقه» محسوب میشود و در مقایسه با جنگهای عربی. اسرائیلی «کمسابقه» به حساب میآید و میتوان گفت در طول 50 سال گذشته یعنی پس از جنگ 1352/1973 مصر و رژیم اسرائیل، حجم تلفات و اسیرگیری و اقدام فلسطینیها در نفوذ در مناطق تحت سلطه ارتش رژیم حتماً بیسابقه بوده است.
مقاومت فلسطین در این صحنه با طراحی یک عملیات ضربتی نشان داد توان تغییر معادله در فلسطین و سوق دادن رژیم به سوی فروپاشی را دارد. فلسطینیها با این عملیات ثابت کردند با همه محدودیتها، امکانات لازم را برای تحقق آرمان آزادی فلسطین در اختیار دارند. حمایت گسترده مردم در جهان نشان داد، فلسطینیها در روند فروپاشی اسرائیل با مانع جدی در محیط خارجی برخوردار نیستند به عبارتی دیگر حمایت مردمی از فلسطینیها که روی دولتهای غربی، عربی و... هم اثر گذاشت، قدرت کنترل فلسطینیها بر صحنه بینالملل را عیان کرد و این در حالی صورت گرفت که رسانهاهی بزرگ بینالمللی و مجامع مرتبط با افکار عمومی در اختیار صهیونیستها و از طریق آنان در اختیار دولت اسرائیل میباشد.
عملیات طوفان الاقصی، بخش بزرگی از محیط منطقهای که تحت تأثیر خیانت چند دولت عربی در عادیسازی با رژیم غاصب به سمت دولت آن گرایش داشت و همه گمانهزنیها از قریب الوقوع بودن عادیسازی سعودی. اسرائیل حکایت میکرد، فلذا صحنه منطقه را به مقاومت در برابر توطئههای رژیم صهیونیستی سوق داد. در این میان اظهارات مقامات ارشد کشورهایی نظیر مصر، اردن، عربستان و مراکش که پیش قراولان عادیسازی بودند، از تأثیر اساسی عملیات 15 مهر جنبش حماس در محیط منطقهای ـ خصوصاً در حوزه عربی ـ خبر میدهد.
عملیات طوفان الاقصی که در یک برهه بسیار کوتاه زمانی یعنی از ساعت شش و 20 دقیقه بامداد روز شنبه 15 مهر تا ساعت ده و نیم صبح همین روز به اجرا در آمد، موضع فلسطینیها در موضوع فلسطین و پاسخ به حملات رژیم و مقاومت در برابر فشار آن به وحدت رسید. گروههای فلسطینی حتی محمود عباس که در سمت سازش با رژیم غاصب قرار دارد، در برابر سیاست تهجیر (آوارگی اجباری) ساکنان غزه و نیز در برابر اجرای عملیاتهای انتقامی علیه زنان و کودکان و سالخوردگان در غزه واکنش شدید نشان دادند. صف یکپارچه فلسطینیها، خود بزرگترین سلاح مقاومت در برابر رژیم غاصب میباشد.
عملیات طوفان الاقصی، موضوع فراموش شده فلسطین را به وسط صحنه تحولات منطقه در آورد و طرحهای دیگری مثل عادیسازی را به حاشیه برد. موضع رئیس جمهور مصر که به شدت نسبت به حماس هم موضع سلبی دارد، یک نمونه از این مسأله است. مصر به عنوان اولین کشور عربی و غیر عربی منطقه که به سمت عادیسازی رفته و علیرغم وقوع فعل و انفعالات بسیار، هنوز این ارتباطات حفظ شده است، رهبران کنونی رژیم اسرائیل را به محاکمه تهدید کرد و پادشاه اردن هر گونه اقدام ضد فلسطینیها به دلیل وجود نیروهای حماس در بین آنان را محکوم کرد و شکست اسرائیل را سرنوشت محتوم این جنگ خواند!
عملیات طوفان الاقصی بزرگترین سلاح رژیم که «بازدارندگی» بود را از دست آن گرفت و آن را در معرض حملات شدیدتر و متداومتر مخالفان اسرائیل قرار داده است. دقیقاً به همین دلیل است که اسرائیل میگوید ما پیش از بنیان کن کردن حماس نمیتوانیم به این جنگ خاتمه دهیم و وزیر جنگ آن در روز چهارشنبه 22 آبان اعلام کرد اگر از حماس در جنگ غزه شکست بخوریم، دیگر اسرائیل در جغرافیای فعلی باقی نمیماند. بنابراین میتوانیم بگوییم عملیات طوفان الاقصی اثر راهبردی بر سرنوشت و افق رژیم غاصب داشته است.
جنگ هفتم غزه
جنگ هفتم غزه در فاصله جنگ 22 روزه سال 1388 تا عملیات طوفان الاقصی در 15 مهر 1402 رخ داده است و تحلیل آن با جنگهای قبلی غزه تفاوت اساسی و بنیادی ندارد. این جنگ دو مرحله داشته است مرحله عملیاتهای بمباران هوایی با استفاده از هواپیماهای نظامی بسیار پیشرفته که از روز 16 مهر ماه (یعنی یک روز پس از عملیات طوفان الاقصی) تا امروز (30 آبان ماه 1402) استمرار داشته است. عملیات بمبریزی از طریق هواپیماهای نظامی علیه منازل و ساکنان غیر نظامی، به هیچ وجه به اشغالگر کمک نمیکند و پیروزی به حساب نمیآید. و مرحله دوم مرحله ورود زرهی به غزه است که از روز 5 آبان یا 27 اکتبر شروع شده و به نظر میآید طی ماههای آینده هم استمرار داشته باشد. جنگ در مرحله زمینی سبب شده است که نیروهای زرهی و مکانیزه دشمن بتواند با استمداد از بمبافکنها و قایقهای توپدار، مناطقی در شمال غزه در مساحت حدود 100 کیلومتر مربع دنبال کرده و تا امروز (30 آبان) توانسته حدود 25 درصد از این مساحت را اشغال نظامی کند ولی این به استقرار و تثبیت ارتش اسرائیل در غزه منجر نشده است. یک آمار بیانگر آن است که حدود 100 تانک و نفر بر اسرائیل در این محدوده مستقر شده است و در عین حال خبرهای دیگر بیان کننده آن است که روزانه ـ به طور میانگین ـ حدود 20 تانک و دیگر تجهیزات نظامی دشمن منهدم شده است. در این صحنه البته فلسطینیاه هم شهید میدهند و عدد آن به طور احتمالی به حدود 300 نفر در میان رسیده است و درصدی از جمعیت در داخل خود باریکه غزه جابهجا شدهاند.
اسرائیل در آغاز جنگ، سه دستاورد راهبردی را در جنگ غزه برای خود ترسیم کرده بود، انهدام حماس در غزه، دوم کوچاندن مردم و تغییر وضع اداری آن و سوم دسترسی به اسرای اسرائیلی بدون واگذاری امتیاز. اینک پس از هفت هفته از شروع جنگ مشخص شده که او نتوانسته است مقاومت فلسطین را تضعیف نماید، چه رسد به آنکه از میان برداشته باشد. اسرائیل همچنین در کوچاندن مردم، توانایی واقعی نداشته و در نتیجه نتوانسته است تغییری در وضع اداره غزه پدید آورد و نیز در پرونده اسرای خود نیز نه تنها به آنان دسترسی پیدا نکرده است، حتی عدد واقعی آنان را هم نمیداند. بنابراین از حیث هدفگذاری میتوانیم بگوییم اسرائیل قطعاً تا روز سیام آبان ماه دستاوردی نداشته است.
حضور زرهی ارتش رژیم غاصب در بخشهایی از نوار غزه ضمن آنکه نمیتواند کمکی به رسیدن اسرائیل به سه هدفی که ذکر گردید، نماید و در همان حال سیبل بزرگی مقابل تهاجمات حماس و... خواهد بود و این یعنی اسرائیل ناگزیر است پی در پی تلفات بدهد.
واقعیت این است که رژیم غاصب در جریان عملیات طوفان الاقصی به فروپاشی کامل رسیده است. اعزام نیروی نظامی در این شرایط برای ان است که نشان دهد هنوز قدرتی دارد ولی درگیر شدن در این منطقه کوچک و در عین حال وقوع درگیریهای شدید طی چند روز (آینده) گذشته کمکی به بقاء و تداوم اسرائیل نکرده است. اسرائیل چنین جنگی را در چند نوبت تجربه کرده و در هر بار هم شکست خورده است، با این وجود دلیل دست زدن اسرائیل به اقدامی که در موارد قبلی شکست خورده، فقدان هزینه به حساب میآید.
روند کمک جبهه مقاومت به مردم غزه در جنگ
جنگ رژیم صهیونیستی روی غزه تمرکز دارد و تلاش زیادی میکند تا به دلیل ناتوانیاش، از توسعه جبهه در بخشهای شمالی و در مواجهه با واحدهای دیگر در منطقه اجتناب نماید و به همین دلیل رژیم غاصب در مواجهه با اقدامات نظامی حزب الله علیه مناطق شمالی فلسطین اشغالی، رویکرد خویشتندارانه در پیش گفته و به واکنش حدود بسنده کرده است.
کما اینکه آمریکاییها که در عراق و سوریه به طور پی در پی و در واقع مداوم زیر فشار «جبهه مقاومت عراق» قرار گرفته و تلفات زیادی هم دادند اما به جوابهای خیلی محدود اکتفا نمودند. مقام آمریکایی در نامهای که در اواخر هفته ششم جنگ غزه به ایران فرستاد، فهرستی طولانی از اقدامات جبهه مقاومت عراق علیه پایگاهها و نیروهای خود در عراق و سوریه مورد اشاره قرار داد و با ذکر این عبارت که «ما نگذاشتیم به نیروهایمان آسیب وارد شود» و سپس پیشنهاد کردند برای اینکه با «اقدمات ناخواسته» مواجه نشویم و وضعیت از کنترل ما خارج نشود، خط ارتباطی مستقیمی میان مقامات ارشد ایران و آمریکا برقرار شود. این نامه هم به خودی خود نشان میدهد، سیاست توسعه جبهه با منافع آمریکا و اسرائیل همخوانی ندارد. از سوی دیگر به میزان خویشتنداری رژیم و آمریکا در مقابل اقدامات حزب الله و... بستر تهاجم گسترده میدانی جبهه مقاومت هم با تأملاتی مواجه میشود. حزب الله لبنان در جنگی که به طور طبیعی با واکنش نظامی جنایتکارانه اسرائیل مواجه میشود، نیاز به پشتوانه افکار عمومی لبنانیها دارد. در صورتی که لبنان به طور اساسی مورد تهدید واقع شود و حزب الله در این میان در جایگاه «مدافع لبنان» قرار داشته باشد، میتوان کمکهای اساسیتری به مقاومت غزه نماید. از سوی دیگر هم توسعه میدان با رژیم لزوماً کمک به غزه در جنگ نمیباشد؛ چرا که توسعه میدان ممکن است متقابلاً سبب شکلگیری جبههای واقعی مرکب از کشورهای غربی و بعضی کشورهای منطقه گردد و این سبب میشود اسرائیل در پناه جنگی دیگر، جنگ علیه مردم غزه را در فضای سکوت دولتهای منطقهای و بینالمللی تشدید کند. بنابراین راهبرد «توسعه میدان جنگ» از سوی جبهه مقاومت، فقط تحت شرایطی و با ملاحظاتی به نفع غزه تمام میشود.
جنگی که علیه قطعهای تحت عنوان «باریکه غزه» با عرض و طول 360 کیلومتر مربع راه افتاده است باید در داخل خود غزه با شکست مواجه گردد و رمز پیروزی بر اسرائیل در این جنگ، «مقاومت غزه» است. اگر مقاومت مردم غزه نشکند و نیز اگر گروههای مقاومت مل گردانهای قسام شرایط سخت را پشت سر بگذارند، این جنگ با پیروزی آنان به پایان رسیده است. اما اگر این مقاومت در داخل دچار آسیب جدی باشد، توسعه میدان هیچ کمکی به آن نمینماید. بنابراین اقدمات خارج از غزه باید با این هدفگذاری توأم باشند که به مقاومت غزه کمک کنند، نه اینکه قائم مقام آن در جنگ باشند. جمهوری اسلامی، حزب الله، مقاومت عراق، مقاومت در سوریه و مقاومت در یمن باید ببینند در جهت کمک به تاب آوری مردم و جریانات مقاومت در غزه چه کاری میتوانند بکنند.
مثلاً جمهوری اسلامی با کار مداوم دیپلماتیک ـ که هم اینک در سطح دولت و به خصوص در وزارت خارجه مشاهده میشود ـ و تأکید روی دو موضوع لزوم برقراری آتش بس و ارسال کمکهای انسانی، این پیام را به مردم و مقاومت در غزه منعکس میکند که انان در جغرافیای محدود غزه در حبس معنوی نیستند و دستگاههایی به مثابه دولت آنان در محیط خارجی، اهداف آنان را تعقیب میکنند و یا شلیکهای مداوم حزب الله به بخش شمالی و سرگرم ساختن بخش بزرگی از سازمان و قدرت نظامی اسرائیل، احساس ناخوشایند اینکه تنها آنان در حال جنگ هستند، به احساس مقاومت در جنگی که فراموش نشدهاند، تبدیل میشود و نیز اعمال فشار مقاومت عراق بر پایگاههای آمریکا در عراق و سوریه این باور را در غزه تقویت میکند که برادران آنها در مقاومت عراق به مقابله با اصلیترین پشتیبانان خارجی اسرائیل سرگرم هستند و با قبول خطرپذیری و تحمیل بالاترین هزینهها، جبهه خارجی اسرائیل را زیر فشار قرار داده است و این فشار به توقف یا کاهش جنگ در غزه منجر شده و سبب پایان جنگ میشود. اینها تابآوری در داخل غزه را افزایش میدهد.
در ضمن آنکه اگر مشخص شود جبهه مقاومت منطقه، متناسب با شرایط جاری غزه، کنشهای خود را تنظیم مینماید و در صورت تشدید صحنه از سوی اسرائیل، جبهه مقاومت اجازه تغییر موازنه به ضرر غزه را نمیدهد و اقدامات تشدیدی دشمن را با اقدامات تشدیدی خود پاسخ میدهد، امید به پیروزی را در غزه تقویت میکند. کما اینکه در روزهای اخیر (سه روز پایانی آبان ماه) جبهه مقاومت هم در عراق و هم در لبنان و هم در یمن در پاسخ به اعلام سیاستهای اسرائیل علیه جنوب غزه، به اقدامات تشدیدی روی آوردند.
افق جنگ غزه
جنگ هفتم غزه از نظر شدت از نقطه ماکزیمم عبور کرده و در عین حال تار سیدن به نقطه آخر هم زمان قابل توجهی در پیش دارد و ممکن است هطی ماههای آینده در مقیاس خفیفتر استمرار پیدا کند. دلیل استمرار این است که اسرائیل روی این مطلب که حتماً با «دستاورد معتبر» خارج شود، تأکید دارد و این در حالی است که چنین خواستهای در دسترس او قرار ندارد. رژیم اسرائیل به درستی نمیداند مقاومت غزه و مردم ان تا چه مدتی توانایی مقاومت و ادامه اقدامات ضد اسرائیلی دارند. چون نمیداند به تجزیه و تحلیلهای درون دستگاههای سیاسی، اطلاعاتی و نظامی خود روی میآورد و این به آن معناست که «کابینه اضطراری اسرائیل» با تحلیلهای غیر قطعی مواجه است و به امید آنکه گزینههای خوشبینانه واقعیتر باشند، به فشار خود ادامه میدهد و این ضمن بالا پایین کردن روند جنگ، سبب طولانی شدن آن میگردد.
نکته دیگر در جنگ این است که مقاومت پس از سپری کردن هفتههای اول جنگ بر مختصات صحنه جنگ تسلط پیدا کرده است. مقاومت در اینجا سه مسئولیت اساسی دارد که مرتبط با یکدیگر هم هستند؛ یکی از اینها اداره عمومی 5/2 میلیون نفر جمعیت باریکه غزه است که از خانههای خود خارج شده و به صورت پراکنده زندگی میکنند. اداره آب، نام، دارو و... این جمعیت عظیم اهمیت دارد. گذشت نزدیک به هفت هفته از این جنگ، اداره امور مردم را در منطقه مشخصی قرار داده و آرامش نسبی را میان آنان برقرار نموده است. در عین حال اداره امورات عمومی این جمعیت، سنگینی خاص خود را دارد.
بار سنگین دوم آنان اداره میدان جنگ است که در دو بعد مقابله با حملات سنگین هوایی و مقابله با پیشروی نیروی زرهی دشمن تجلی پیدا کرده است. نیروهای جهادی حماس در محاصره شدید و در زیر دید دستگاههای جاسوسی اسرائیل قرار دارند و در عین حال باید به سیاست تهاجم دشمن و ماشین جنگی آن آسیب بزنند. مقاومت فلسطین این صحنه را در هفتههای گذشته به خوبی مدیریت کرده و حتی توانسته است رودن اشتدادی عملیاتهای خود علیه تانکهای اسرائیلی را حفظ نمایند.
بار حساس سومی که بر دوش آنان قررا دارد، حفظ صدها اسیری است که در اختیار دارند و یک سرمایه استراتژیک برای ازادسازی حدود شش هزار فلسطینی ـ شامل 200 زن و حدود 150 کودک ـ محسوب میشود و در همان حال یک هدف راهبردی در عملیات نظامی اسرائیل به حساب میاید. در یک جمعبندی میتوانیم بگوییم، در جریان این جنگ و طی ماههای گذشته، موازنه جنگ به نفع مقاومت برقرار بوده و ادامه کار را برای اسرائیل دشوار کرده است. جنگ به دلیل مواجه بودن با نوسانات دائمی و احتمال به صحنه آمدن گزینههای پیشبینی نشده، قابل پیشبینی قطعی نیست. اما با مرور آنچه تاکنون گذشته است، میتوانیم بگوییم اسرائیل از طریق جنگ به هیچ کدام از سه هدف راهبردی که برای جنگ غزه مشخص کرده، نمیرسد.
دکتر سعد الله زارعی